کد مطلب:2766 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:312

پرسش
1.قدریه چه كسانی هستند؟

2.قدریه نخستین چه اعتقاداتی داشته اند؟

3.ریشه پیدایش قدریه چیست ؟ پیدایش آنها تا چه حد با فلاسفه یونانی ارتباط دارد؟

5 - جبریه و جهمیه

جبر در اصطلاح علم فرق و مذاهب ، به معنای نفی فعل اختیاری از انسان و انتساب همه افعال به خداست . شهرستانی ضمن بیان این مطلب ، جبریه - یعنی طرفداران عقیده جبر- را دارای اصنافی می داند كه از آن جمله جبریه خالصه و جبریه متوسطه هستند. گروه نخست برای انسان هیچ گونه قدرت و عملی قائل نیستند و تمام افعال انسان را به خدا نسبت می دهند. گروه دوم برای آدمی قدرتی را اثبات می كنند اما قدرت را در فعل او مؤ ثر نمی دانند. (57)

همان گونه كه قبلا گذشت اعتقاد به جبر قبل از اسلام نیز مطرح بوده است و حتی برخی مشركان مكه نیز چنین اعتقاداتی داشته اند. اما اینكه در میان مسلمانان چه زمانی این عقیده مطرح شده دقیقا روشن نیست . رساله ای از ابن عباس در دست است كه در آن جبریه اهل شام را مخاطب قرار می دهد. بر طبق این رساله ، در زمان صحابه پیامبر گروهی به جبر اعتقاد داشته اند. چنین رساله ای از حسن بصری نیز گزارش شده است كه جبریه اهل بصره را مخاطب ساخته است . (58) بنابراین در قرن اول هجری در عراق و شام گروه هایی با اعتقاد به نظریه جبر یافت می شده اند.

قاضی عبدالجبار از استادش ابو علی جبایی نقل می كند كه نخستین كسی كه عقیده جبر را مطرح كرد معاویه بود. (59)

در كتابهای مذاهب و فرق ، نخستین فرقه ای كه به نام جبریه نامیده شده اند، مرجئه جبریه هستند. از افراد متعددی به عنوان مرجئه جبریه نام برده شده است كه آرا و عقاید كلامی آنها در دست نیست . تنها فرد مهم و برجسته ای كه آرای او در دست است و به ارجاء و جبر معتقد است ، جهم بن صفوان می باشد. بغدادی می گوید: گروهی از مرجئه كسانی هستند كه درباره ایمان ، به ارجاء معتقدند و درباره اعمال ، به جبر، همان گونه كه مذهب جهم بن صفوان چنین است . پس این گروه از مرجئه از جمله جهمیه هستند.(60) البته ممكن است برخی از مرجئه جبریه كه آرای آنها در دست نیست عقاید جهمیه را در غیر از ارجاء و جبر نپذیرفته باشند.

شهرستانی در بحث از جبریه غیر از جهمیه ، نجاریه و ضراریه را نیز مطرح می كند، اما با بررسی آرای نجار و ضرار معلوم می شود كه آنها قدرتی برای انسان تصویر می كردند. بنابراین اگر آنها جبری باشند، جبریه متوسطه قلمداد می شوند؛ همان گونه كه پس از بررسی آرای اشعری خواهیم دید كه اشاعره نیز چنین وضعیتی دارند. بدین سان تنها گروهی كه می تواند به عنوان جبریه محض و خالص معرفی شود، جهمیه هستند.

جهمیه به پیروان جهم بن صفوان سمرقندی (م 128 ه‍ق ) گفته می شود. جهم شاگرد جعد بن درهم (م 124 ه‍ق ) بوده است و ظاهرا بسیاری از عقاید خویش از جمله عقیده جبر را از او گرفته است . نقل شده كه جعد بن درهم نیز عقاید خود را از یك یهودی اخذ كرده است . برخی جعد را فردی گمراه و ملحد دانسته اند كه به سبب عقاید كفر آمیزش تحت تعقیب بنی امیه قرار گرفته است و سرانجام توسط خالد بن عبدالله القسری دستگیر و در عید قربان ، به عنوان قربانی سر بریده شد.(61) گزارش دیگری در دست است كه جعد در قیام یزید بن مهلب ازدی علیه یزید بن عبدالملك اموی شركت جسته است . (62) بر طبق این گزارش ، احتمال اینكه كشته شدن جعد انگیزه سیاسی داشته است ، وجود دارد.

جهم بن صفوان نیز در قیام حارث بن سریج علیه نصر بن سیار حاكم خراسان شركت كرد و به دست سلم بن احوز مازنی در مرو به قتل رسید. ظاهرا كشته شدن او به همین جهت بوده نه به دلیل آرای مذهبی او. پس از این مقدمه ، هم اینك باید به بررسی عقاید جهم و اصول فكری جهمیه بپردازیم .

1.ارجاء: ایمان ، تنها معرفت به خداست و كفر، تنها جهل به اوست . كسی كه خدا را بشناسد اما به زبان و گفتار خدا را انكار كند كافر نیست . بنابراین ، اقرار و اعمال خارج از ایمان و متاءخر از آن است . این عقیده همان اعتقاد به ارجاء است .

2.جبر: شهرستانی عقیده او در زمینه جبر چنین توصیف می كند: انسان بر هیچ چیز قادر نیست و در افعالش مجبور است . او قدرت و اراده و اختیار ندارد. همان طور كه خداوند چیزهایی در جمادات خلق می كند، افعالی را نیز در انسان خلق می كند و نسبت دادن افعال به انسان مانند نسبت افعال به جمادات مجازی است ، چنانكه می گوییم : درخت ثمر داد، آب جاری شد، سنگ حركت كرد و خورشید طلوع و غروب كرد. از سوی دیگر ثواب و عقاب نیز مانند خود افعال جبری است ، چنان كه تكلیف نیز جبری است .

3.نفی صفات الهی : خداوند را نمی توان به صفتی توصیف كرد كه مخلوقات را می توان به آنها وصف كرد. بنابراین نمی توان خدا را موجود، شی ء، عالم و حی نامید. خداوند را تنها با صفاتی چون قادر، فاعل و خالق كه مختص خداست می توان توصیف كرد.

4.خلق قرآن : كلام خدا حادث است و قدیم نیست . بنابراین ، قرآن كه كلام الهی است حادث و مخلوق می باشد.

5.حدوث علم الهی : علم خدا به امور حادث و مخلوق ، حادث است .

6.نفی رؤ یت خدا: خداوند را حتی در روز قیامت نیز نمی توان دید.

7.فنای بهشت و جهنم : پس از آنكه بهشتیان و دوزخیان در بهشت یا جهنم وارد شدند و پاداش و عذاب دیدند، بهشت و جهنم از بین خواهند رفت . (63)