کد مطلب:27904 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

وصی












345. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:وصیّ من، علی بن ابی طالب است.[1].

346. المعجم الكبیر - به نقل از سلمان -:گفتم:ای پیامبر خدا! هر پیامبری وصی ای دارد. وصیّ تو كیست؟ پس با من هیچ نگفت و بعد كه مرا دید، گفت:«ای سلمان!». به نزدش شتافتم و گفتم:بله، بله.

گفت:«می دانی وصیّ موسی كیست؟». گفتم:آری، یوشع بن نون. گفت:«چرا؟». گفتم:چون داناترین آنان بود.

گفت:«بی گمان، وصی و جایگاه راز من و بهترین كسی كه پس از خود می نهم و وعده های مرا تحقّق می بخشد و بدهی ام را ادا می كند، علی بن ابی طالب است».[2].

347. فضائل الصحابة - به نقل از انس بن مالك -:به سلمان گفتیم:از پیامبرصلی الله علیه وآله بپرس كه وصیّش كیست؟ پس پرسید:ای پیامبر خدا! وصیّ شما كیست؟ گفت:«ای سلمان! وصیّ موسی كه بود؟». گفت:یوشع بن نون. گفت:«بی گمان، وصی و وارث من كه بدهی مرا ادا می كند و وعده هایم را تحقّق می بخشد، علی بن ابی طالب است».[3].

348. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی!... تو وصی ای، تو ولی ای، تو وزیری.[4].

349. كفایة الأثر - به نقل از حُذیفة بن یَمان -:گفتم:ای پیامبر خدا! چه كسی را برای ما به جانشینی می گذاری؟

گفت:«موسی بن عمران برای قومش چه كسی را جانشین گذاشت؟». گفتم:وصیّش، یوشع بن نون.

گفت:«بی گمان، وصی و جانشین من پس از من، علی بن ابی طالب است، رهبر نیكان و كُشنده كافران. كسی كه او را یاری كند، پیروز است و كسی كه او را وا نهد، شكست خورده است».[5].

350. امام علی علیه السلام - ضمن یك سخنرانی، پس از بیعت مردم با ابو بكر، خطاب به مردم مدینه -:سوگند به كسی كه دانه را شكافت و جانداران را پدید آورد، به روشنی می دانید كه من، سرپرست شما و همان كسی هستم كه به پیروی از او، فرمان یافته اید. من، دانای شما و همان كسی هستم كه نجات شما با علم اوست! و من وصیّ پیامبر خدا، گزیده پروردگارتان، زبان نورتان و دانا به روش اصلاحتان هستم![6].

351. امام علی علیه السلام:ای مردم! من اندرزهایی را كه پیامبران با آنها امّت هایشان را اندرز دادند، برای شما بیان كردم و آنچه را اوصیا به آیندگانِ خود رساندند، به شما رساندم.[7].

352. امام علی علیه السلام:در شگفتم و چگونه در شگفت نباشم از خطای این فرقه ها با اختلاف حجّت هایشان در دین! نه پی پیامبری را می گیرند و نه كردار وصی ای را الگو قرار می دهند.[8].

353. امام علی علیه السلام:ای مردمان! من برادر پیامبر خدا و وصی و وارث علم او هستم. به وصیّتش ویژه و ممتازم كرد و مرا از میان آنان برگزید.[9].

354. امام علی علیه السلام:خدای - تبارك و تعالی - نبوّت را به پیامبرش اختصاص داد و پیامبرصلی الله علیه وآله وصایت را به من.[10].

355. امام علی علیه السلام:من، هم ریشه پیامبرصلی الله علیه وآله و وصی و ولی و همراز و نگهدار سرّ او هستم.[11].

356. امام علی علیه السلام:منم وصیّ بهترینِ پیامبران، منم وصیّ سَرور پیامبران، منم وصیّ خاتم پیامبران.[12].

357. امام حسن علیه السلام:چون وفات پدرم دررسید، به وصیّت پرداخت و گفت:«این است وصیّت علی بن ابی طالب، برادر محمّد پیامبر خدا و پسر عمو و وصی و همراه او...».[13].

358. امام حسن علیه السلام - از خطبه اش پس از شهادت امام علی علیه السلام -:ای مردم! هر كس مرا می شناسد، كه می شناسد و هر كس مرا نمی شناسد، من حسن بن علی ام. منم پسر پیامبرصلی الله علیه وآله و منم پسر وصی.[14].

359. امام حسین علیه السلام - از خطبه اش در روز عاشورا -:آیا من، پسر دخت پیامبرتان و نیز پسر وصی و پسر عموی او و پسر نخستین ایمان آورنده به دین خدا و تصدیق كننده فرستاده اش - در آنچه از سوی پروردگارش آورده است - نیستم؟[15].

360. مُرُوج الذهب - در نامه محمّد بن ابی بكر به معاویه -:نفرین بر تو! چگونه خودت را با علی علیه السلام برابر می نهی، در حالی كه او وارث پیامبر خدا و وصیّ او و پدر فرزندان او و نخستین پیرو او در میان مردمان بود و نزدیك ترین پیوند را با او داشت؛ او كه پیامبرصلی الله علیه وآله از راز خویش باخبرش می نمود و او را بر كار خود، آگاه می ساخت؟[16].

361. الأمالی - به نقل از كدیرة بن صالح هجری، از ابوذر (جندب بن جناده) -:شنیدم كه پیامبر خدا درباره علی علیه السلام سه سخن می گوید كه داشتن یكی از آنها از دنیا و هر چه در آن است، برایم محبوب تر است. شنیدم كه می گوید:«خدایا! او را پشتیبانی كن و با او پشتیبانی برسان. خدایا! او را یاری كن و با او یاری برسان، كه او بنده تو و برادر پیامبر توست».

به ولایت و برادری و وصایت علی علیه السلام گواهی می دهم.

سلمان فارسی، مقداد، عمّار، جابر بن عبد اللَّه انصاری، ابو هیثم بن تَیّهان، خُزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین)، ابو ایّوب انصاری (صاحب منزل پیامبر خدا) و هاشم بن عُتبه مِرقال - كه همگی از برترین اصحاب پیامبر خدا بودند - نیز چونان ابوذر، گواهی دادند.[17].

362. الفتوح - به نقل از مالك اشتر -:ای بندگان خدا! خداوند را ستایش كنید و او را سپاس بگزارید كه پسر عموی پیامبرش محمّدصلی الله علیه وآله را در میان شما قرار داد؛ همو كه وصیّ محمّدصلی الله علیه وآله و محبوب ترینِ خلق نزد او و نخستین مهاجر و اوّلین مؤمن و شمشیری از شمشیرهای خداوند است كه بر دشمنان خویش فرود می آوَرَد.[18].

363. بلاغات النساء - از سخنان امّ الخیر بارِقیّه (دختر حَریش) در نبرد صفّین -:خدایتان رحمت كناد! به سوی امام عادل و وصیّ وفادار و صدّیق اكبر بشتابید.[19].

364. تاریخ بغداد - به نقل از ابو سعید عقیصا -:همراه علی علیه السلام از انبار[20] به كوفه روآوردم و او در میان مردم بود. در كناره فرات، راه می پیمودیم كه راه را به سوی صحرا كج كرد. گروهی از مردم به دنبال او و گروهی از همان كناره آب رفتند و من از كسانی بودم كه با علی علیه السلام داخل صحرا شدند.

پس مردم گفتند:ای امیر مؤمنان! ما از تشنگی می ترسیم. امام گفت:«خداوند، شما را سیراب می كند» و راهبی در نزدیكی ما بود. پس علی علیه السلام به جایی آمد و گفت:«این جا را بكَنید». پس كندیم و من نیز در كندن، شریك بودم، تا آن كه به سنگی برخوردیم.

علی علیه السلام گفت:«این سنگ را بردارید». پس دیگران، ما را یاری كردند تا سنگ را بلند كردیم كه ناگهان چشمه خنك و زلالی پدیدار شد و از آن نوشیدیم.

یك میل یا همین حدود، راه پیمودیم و دوباره تشنه شدیم. پس برخی گفتند:خوب است باز گردیم و بنوشیم. پس برخی از مردم بازگشتند و من هم در میان آنان بودم؛ امّا هر چه گشتیم، چشمه را نیافتیم.

پس نزد راهب رفتیم و گفتیم:چشمه ای كه در این جا بود، كجاست؟ گفت:كدام چشمه؟ گفتیم:آن كه از آن نوشیدیم و آب برداشتیم و [ اكنون] گشتیم و نیافتیم. پس راهب گفت:آن را جز پیامبر یا وصیّ پیامبر بیرون نمی كشد.[21].

365. كتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری -:علی علیه السلام در بَراثا[22] در بازگشت از نبرد با خوارج، برای ما كه در حدود صد هزار مرد بودیم، نماز گزارد. پس مردی نصرانی از دِیْر خویش فرود آمد و گفت:فرمانده این سپاه كیست؟ گفتیم:این.

پس به علی علیه السلام رو كرد و سلام داد و گفت:ای سرور من! تو پیامبری؟ گفت:«نه. پیامبر، سرور من بود و درگذشت». گفت:پس تو، وصیّ پیامبری؟ گفت:«آری».

سپس امام علیه السلام به او گفت:«بنشین. چه شد كه این را پرسیدی؟». گفت:من این دِیر را به خاطر این محل (بَراثا) ساختم. در كتاب های نازل شده، خوانده ام كه در این مكان و با این جمعیّت، كسی جز پیامبر یا وصیّ پیامبر، نماز نمی خوانَد و من آمده ام تا مسلمان شوم.

پس مسلمان شد و با ما به كوفه درآمد. علی علیه السلام به او گفت:«چه كسی این جا نماز خوانده است؟». گفت:عیسی بن مریم و مادرش. علی علیه السلام گفت:«آیا تو را از كسی كه این جا نماز خوانده است، باخبر سازم؟». گفت:آری. گفت:«[ ابراهیم] خلیل علیه السلام».[23].









    1. كتاب من لا یحضره الفقیه:3365/75/3، الغیبة، طوسی: 111/150، الخصال:36/356.
    2. المعجم الكبیر:6063/221/6، كشف الغمّة:157/1، إرشاد القلوب:236.
    3. فضائل الصحابة:1052/615/2.
    4. الخصال:7/429 و 6 و 8، كتاب سلیم بن قیس:40/830 /2.
    5. كفایة الأثر:137.
    6. الكافی:5/32/8.
    7. نهج البلاغة:خطبه 182.
    8. الكافی:22/64/8، نهج البلاغة:خطبه 88. نیز، ر. ك:الإرشاد:292/1.
    9. المناقب:240/222.
    10. الخصال:1/578.
    11. الأمالی، مفید: 3/6، الأمالی، طوسی:1292/626، بشارة المصطفی:4.
    12. الفضائل:89، الخرائج والجرائح:13/553/2.
    13. الأمالی، مفید: 1/220.
    14. المستدرك علی الصحیحین:4802/189/3، ذخائرالعقبی:239.
    15. تاریخ الطبری:424/5، الكامل فی التاریخ:561/2، الإرشاد:97/2، إعلام الوری:458/1.
    16. مروج الذهب:21/3، شرح نهج البلاغة:189/3، الاختصاص:125، وقعة صفّین:119.
    17. الأمالی، صدوق:80/107، بحار الأنوار:3/318/22.
    18. الفتوح:157/3.
    19. بلاغات النساء:57، صبح الأعشی:250/1.
    20. انبار، شهری كوچك و آباد در روزگار ساسانیان بوده است كه بقایای آن در شصت كیلومتری غرب بغداد، قابل مشاهده است. نامگذاری آن به «انبار»، از آن رو بوده كه آن شهر، مركز نگهداری گندم و جو و كاه برای لشكریان بوده است، وگرنه ایرانیان، آن جا را «فیروزْ شاپور» می نامیده اند. این شهر در سال دوازدهم هجری به دست خالد بن ولید، فتح شد و سفّاح، اوّلین خلیفه عبّاسی، برای مدّتی آن جا را مقرّ حكومتش ساخت.
    21. تاریخ بغداد:6750/305/12. نیز، ر. ك:الفتوح:555/2.
    22. بَراثا، محلّه ای در كنار بغداد و مقابل كَرْخ است و پیش از بنای بغداد، روستایی بود كه می گفتند علی علیه السلام در حركت به نهروان برای نبرد با خوارج، از آن گذشته و در مسجدش نماز خوانده است. (معجم البلدان:362/1)
    23. كتاب من لایحضره الفقیه:698/232/1، تهذیب الأحكام:747/264/3.