کد مطلب:28401 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

درآمد












امام علی علیه السلام با هجوم شگفت مردم و اقبال عظیم توده ها و اصرار فراوان مسلمانان، زمام خلافت را به دست گرفت و در یكی از آغازین سخنرانی های شكوهمند و پرشورش، سیاست آینده خویش را به صراحت تبیین كرد و نشان داد كه امتیازهای بی بنیاد را برنخواهد تابید و در جامعه، دگرگونی بنیادینی به وجود خواهد آورد و برتری جویی ها و امتیازهای بی اساس را از همه سوی جامعه، خواهد زدود؛ چرا كه این همه در نگاه او از ویژگی های تفكّر جاهلی است كه چونان پیش از بعثت، به سوی مردمان بازگشته است.[1].

روشن است كه كسان بسیاری، این دیگرسانی را بر نمی تابیدند و از دست هِشْتن موقعیت ها و امتیازها را تحمّل نمی كردند و از جمله، كسانی كه در هنگامه شورش بر عثمان، آب را گِل آلود كرده بودند تا ماهیِ منصب و قدرت بگیرند، اكنون آرام نمی نشستند و كسانی كه بدون هیچ امتیازی سال ها بر گُرده مردمان سوار بودند و بدون توجّه به حكومت مركزی، هر آنچه روا می دانستند، انجام می دادند، این سیاست توفان زا را تحمّل نمی كردند. بدین سان، هنوز روزهایی از حكومت علی علیه السلام نگذشته بود كه رویارویی ها آغاز شد و بهانه های بی اساس، چهره نمود و در تداوم خود، تمام حكومت چهار سال و اندی او را با نبرد و خون بیالود.

این رویارویی ها با توجّه به بنیاد جریان ها و چگونگی شكل گیری ساختارها و شخصیّتِ به وجود آورندگان، بویژه جَملیان و نَهروانیان، بسی دشوار بود. علی علیه السلام خود، بارها از این دشواری ها پرده برگرفته است:

لَو لَم أكُ فیكُم ما قوتِلَ أصحابُ الجَمَلِ وأصحابُ النَّهرَوانِ[2]. [3].

اگر من در میان شما نبودم، جملیان و نهروانیان كشته نمی شدند.

و فرمود:

إنّی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یَكُن لِیَجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها وَاشتَدَّ كَلَبُها.[4].

به راستی كه من چشم فتنه را درآوردم و كسی جز من بر این كار جرئت نمی كرد، [ بویژه] پس از آن كه تاریكی اش فراگیر شد وهاری اش شدّت یافت.

چه كسی توان آن را داشت كه در پسِ عنوان های فریبنده «صحابی» و «سابقون» و چهره های عابد نما و پیشانی های پینه بسته از سجده، انبوه بر هم هشته اندیشه های فاسد و جهل متراكم و شرك پیچیده را بنگرد و فرمان قلع و قمع دهد؟ راستی را، كار علی علیه السلام بس دشوار بود و پیامبر خدا كه در آینه زمان این همه را می دید، بارها به این حقیقت اشاره كرده بود كه:

... تُقاتِلُ عَلَی التَّأویلِ كَما قاتَلتُ عَلَی التَّنزیلِ.[5].

تو بر تأویل می جنگی، چنان كه من بر تنزیل جنگیدم.

و فرموده بود:

إنَّ عِلیَّ بنَ أبی طالِبٍ أخی ووَصِیِّی، یُقاتِلُ بَعدی عَلی تَأویلِ القُرآنِ كَما قاتَلتُ عَلی تَنزیلِهِ.[6].

به راستی كه علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است.پس از من برای تأویل قرآن می جنگد، چنان كه من بر تنزیل آن جنگیدم.

و فراتر از این، چگونگی جنگ افروزان را نیز نشان داده و فرموده بود:

هذا (عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ) وَاللَّهِ قاتِلُ القاسِطینَ وَالنّاكِثینَ، والمارِقینَ.[7].

به خدا سوگند، این (علی بن ابی طالب علیه السلام)، نبرد كننده با قاسطین، ناكثین و مارقین است.

و بر این اساس، برخی از صحابیان، پیش از آن كه علی علیه السلام به خلافت رسد، از این حقیقتْ سخن گفته بودند[8]. [9].

پیامبر خدا كه رسالت ابلاغ دین را داشت، مسئولیت برنمودن چگونگی های آینده این امّت را نیز، به عهده داشت؛ چرا كه دین او جاودانه بود و آیینش زمان شمول و جهان شمول.بدین سان، این رویارویی ها را پیش بینی كرد و با وصف چگونگی فتنه افروزان- چنان كه آمد-، بر موضع آنان خط بطلان كشید و آنان را جمعی فتنه انگیز و گروهی ستم پیشه و «باغی» معرفی كرد:

یا عَلِیُّ!سَتُقاتِلُكَ الفِئَةُ الباغِیَةُ، وأنتَ عَلَی الحَقِّ، فَمَن لَم یَنصُركَ فَلَیسَ مِنّی[10]. [11].

ای علی! به زودی گروه طغیانگر با تو می جنگند و تو بر حقّی، و آن كه تو را یاری نكند، از من نیست.

و از سوی دیگر، افزون بر ارجگزاری ها بر شخصیت علی علیه السلام و تأكید بر این كه او هماره با حق است و حق با اوست،[12] حقّانیت او در نبردها و استوار گامی او در جنگ ها را نیز به همگان نشان داد و فرمود:

أنتَ...تُقاتِلُ عَلی سُنَّتی.[13].

تو بر سنّت من می جنگی.

وفرمود:

حَربُ عَلِیٍّ حَربُ اللَّهِ.[14].

نبرد علی، نبرد خداست.

و یا:

حَربُكَ حَربی.[15].

جنگ تو، جنگ من است.

و یا:

حَربُكَ حَربی وسِلمُكَ سِلمی.[16].

جنگ تو جنگ من، و آشتی تو آشتی من است.

و...

و با این همه، پیامبرصلی الله علیه وآله موضع الهی علی علیه السلام را شناسانْد تا در آینده، صف حق و باطل، به روشنی از هم جدا شود و آنچه اكنون پس از این نگاه كوتاه می آید، انبوه نقل ها و اسناد است در جهت روشن ساختن آنچه آوردیم.









    1. ر.ك: ج 4، ص 143 (اصلاحات علوی).
    2. خصائص أمیر المؤمنین، نَسایی: 184/149، الغارات: 6/1-7.
    3. الغارات: 7/1 و 16، تاریخ الیعقوبی: 193/2، كتاب سلیم بن قیس: 48/870/2.
    4. نهج البلاغة: خطبه 93، الغارات: 6/1، تاریخ الیعقوبی: 193/2، بحار الأنوار: 61/348/41.
    5. كفایة الأثر: 76- 75.
    6. الإرشاد: 180/1.
    7. تاریخ دمشق: 1203/163/3، البدایة والنهایة: 306/7.
    8. همانند ابو ایّوب و ابو سعید خُدْری.ر.ك: ص 59(دیدگاه هایِی دربارهء نبرد با سركشان).
    9. ر.ك: ص 25 (خبر دادن پیامبر از فتنه های پس از خود) و ص 31 (فرمان پیامبر به نبرد با فریب خوردگان).
    10. تاریخ دمشق: 1209/171/3.
    11. تاریخ دمشق: 9044/473/42، كنز العمّال: 32970/613/11.
    12. تاریخ بغداد: 321/14، تاریخ دمشق: 1162/120/3.نیز، ر.ك: ج 2، ص 225 (علی با حق است).
    13. مسند أبی یعلی: 524/271/1، المناقب: 143/129، ینابیع المودّة: 3/374/1.
    14. الخصال: 5/496، الأمالی، صدوق: 146/149 و: 52/85، بشارة المصطفی: 20.
    15. مناقب علی بن أبی طالب: 73/50، تفسیر فرات: 360/266.
    16. الأمالی، طوسی: 763/364، كنز الفوائد: 179/2، شرح الأخبار: 102/2.