کد مطلب:28411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

نادانی












2031.امام علی علیه السلام: از نامه اش به عقیل-: بدان كه اعراب، امروز بر جنگ با برادرت گرد آمده اند، چنان كه دیروز بر جنگ با پیامبرصلی الله علیه وآله گِرد آمدند. اینان، حق او (برادرت) را نشناختند و برتری اش را مغرضانه انكار كردند.[1].

2032.تاریخ الطبری- به نقل از ابو البختری طایی-: در روز جنگ جمل، دو قبیله ضِبَّه و اَزْد، دور عایشه را گرفتند. در این میان، مردانی از قبیله اَزْد، سرگین شتر [ عایشه] را بر می داشتند، آن را خُرد كرده، می بوییدند و می گفتند: سرگین شتر مادرمان بوی مُشك دارد![2].

2033.مروج الذهب- در وصف معاویه-: در اتقان و محكم كاری وی در سیاست و جذب دل های خواص و عوام، بدان جا رسید كه مردی از كوفه به هنگام بازگشت شامیان از صِفّین، با شتری نر (بَعیر)، وارد دمشق شد.مردی دمشقی او را گرفت و گفت: این ناقه (ماده شتر) از آنِ من است.در صفّین از من به غارت رفته است.

نزاع آنان بالا گرفت تا به معاویه رسید. مرد دمشقی پنجاه مرد را به عنوان گواه آورد كه شهادت دهند كه شتر، از آنِ اوست.

معاویه به زیان مرد كوفی داوری كرد و دستور داد تا شتر را به مرد دمشقی تحویل دهد.

مرد كوفی گفت: خداوند، تو را اصلاح كند! این، شترِ نر است و نه شترِ ماده (بعیر است و نه ناقه).

معاویه گفت: این، حكمی است كه صادر شده است و پس از پراكنده شدن مردم، به طور پنهانی مرد كوفی را حاضر كرد و از او قیمت شترش را پرسید و دو برابر آن را به او داد و با وی نیكی و احسان كرد و به او گفت: به علی بگو كه من با صد هزار نفر با او می جنگم كه در میان آنان، كسی نیست كه شترِ ماده را از نر تشخیص دهد!

میزان پیروی شامیان از معاویه بدان جا رسیده بود كه به هنگام حركت به سوی صفّین، نماز جمعه را در روز چهارشنبه برایشان به جای آورد و آنان، سر و جان خود را در اختیار معاویه گذاشتند و او را به جنگ وا داشتند و به سخن عمرو بن عاص اعتماد كردند كه [ گفت]: علی، عمّار بن یاسر را كشته است؛ زیرا برای یاری خود، او را به جنگ آورده است.

نیز اطاعت و پیروی آنان تا بدان جا رسید كه لعن نمودنِ علی علیه السلام را سنّت قرار دادند و خردسالان آنها بر آن [ سنّت]، رشد یافتند و پیرمردان آنها با آن از دنیا رفتند.[3].

ر.ك: ج 11، ص 295، (انگیزه های دشمنی با امام علی).

ج 3، ص 88 (دشمنی قریش).









    1. الغارات: 431/2، شرح نهج البلاغة: 119/2، الإمامة والسیاسة: 75/1.
    2. تاریخ الطبری: 522/4، الكامل فی التاریخ: 340/2، نهایة الأرب: 72/20.
    3. مروج الذهب: 41/3.