کد مطلب:288479 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

باریافتگان
شیخ كلینی از علی بن محمد، و او از محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر كه كهنسال ترین فرد بازمانده از خاندان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود، نقل می كند كه گفت: حضرتش را كه نوجوانی بود، در میان دو مسجد دیدم. در روایت شیخ مفید از كلینی، و او از قول راوی مزبور، آمده است كه گفت: فرزند حسن بن علی بن محمد (علیهم السلام) را مشاهده نمودم. مجلسی در بحارالانوار پس از نقل حدیث گوید: شاید مراد (از دو مسجد) مسجد مكه و مدینه باشد. مولف گوید: به اعتبار اینكه راوی عراقی بوده، احتمال قریب آن است كه وی مسجد كوفه و سهله را مقصود داشته. و اگر مسجد مكه و مدینه مورد نظرش می بود، بهتر بود كه به حسب متعارف این دو مسجد را در كلام خود ذكر می كرد. شیخ كلینی به سند خود از حكیمه دختر محمد بن علی (علیهما السلام) و عمه امام حسن عسكری (علیه السلام) نقل می كند كه وی به دیدار مهدی آل محمد علیه السلام نائل گشته است. این دیدار در روایت شیخ مفید در شب میلاد و بعد از تولد امام ذكر شده است. و نیز از علی بن محمد، و او از فتح غلام زراری روایت می نماید كه گفت:



[ صفحه 231]



از ابوعلی بن مطهر شنیدم كه وی (یعنی امام عصر) را دیدار كرده است. او قامتش را برایم توصیف نمود. و نیز شیخ كلینی به سند خود از خادم ابراهیم بن عبیده نیشابوری نقل می كند كه گفت: من با ابراهیم بر كوه صفا ایستاده بودیم كه او (علیه السلام) آمد تا اینكه كنار او - ابراهیم - ایستاد و كتاب مناسك او را بدست گرفت و با وی سخنانی گفت. و نیز شیخ كلینی به سند خود از احمد بن ابراهیم بن ادریس، و او از پدرش نقل می كند كه او گفت: او (حضرت حجت علیه السلام) را بعد از وفات حضرت عسكری علیه السلام دیدم كه در اوان سن بلوغ بود، و دست و سرش را بوسیدم. و نیز به سند خود از ابوعبدالله بن صالح نقل می كند كه او امام را در مقابل حجرالاسود كه مردم برای بوسیدن آن هجوم آورده بودند، دیده است كه فرموده: ما بهذا امروا بدین كار فرمان نیافته اند. و نیز به سند خود از عمروی اهوازی نقل می كند كه گفت:



[ صفحه 232]



ابو محمد علیه السلام، او را به من نشان داد و فرمود: هذا صاحبكم. این صاحب (و امام) شماست. و همچنین به سند خود از ابونصر ظریف خادم نقل می كند كه او حضرتش را دیده است. و نیز به سند خود از ضوء، و او از مردی اهل فارس، كه اسم او را ذكر نموده، نقل كرده كه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام فرزند خود را به او نمایانده است. شیخ صدوق در كمال الدین به سند خود از یعقوب بن منقوش نقل می كند كه گفت: بر حضرت امام حسن عسكری علیه السلام وارد شدم. مشاهده كردم درون حیاط بر سكوئی جلوس فرموده بود و در سمت راستش اطاقی قرار داد داشت كه پرده ای بر درش آویزان بود. عرض كردم: ای مولای من، صاحب الامر (بعد از شما) كیست؟ فرمود: این پرده را بالا بزن. پرده را به كنار زدم، پسر بچه ای با قامتی به طول پنج وجب و سنی بین حدود هشت تا ده سال از آنجا بیرون آمد و بر زانوی ابومحمد علیه السلام نشست. او پیشانی بلند و روی سپید و دو چشم براق و دو كف سطبر و دو زانوی برگشته داشت. خالی بر گونه راستش به چشم می خورد و در سرش زلفی وجود داشت. سپس به من فرمود: این است صاحب شما. بعد از آن، پسر بچه از جا جست و پدرش به او فرمود: فرزندم برو تا وقت معلوم. او به درون اطاق رفت و من به وی می نگریستم. سپس امام به من فرمود: ای یعقوب، درون اتاق را نگاه كن. درون اتاق



[ صفحه 233]



! را دیدم و كسی را نیافتم. و نیز شیخ صدوق به سند خود از كرخی نقل می كند كه گفت: از ابوهارون - یكی از اصحابمان - شنیدم كه می گفت: صاحب الزمان را دیدم كه چهره اش چون ماه تابنده می درخشید، و بر شكمش مو چنان روئیده بود كه گوئی خطی (از ناف تا سینه) او كشیده بودند. همچنین شیخ صدوق به سند خود از گروهی، از جمله محمد بن عثمان عمروی نقل می كند كه گفتند: ما چهل تن بودیم كه به خانه حضرت ابومحمد حسن بن علی علیهما السلام رفتیم. امام فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: هذا امامكم من بعدی و خلیفتی علیكم اطیعوه و لا تتفرقوا من بعدی فتهلكوا فی ادیانكم، اما انكم لا ترونه بعد یومكم هذا: این امام شما بعد از من، و جانشین من بر شماست. سر از فرمانش نپیچید و بعد از من به تفرقه نگرائید، كه با روآوری به مذاهب مختلف هلاك می شوید. و آگاه باشید كه بعد از امروز دیگر او را نخواهید دید. عمروی گوید: چند روز نگذشته بود كه حضرت عسكری علیه السلام در گذشت. توضیح: این سخن امام كه (او را نخواهید دید) یعنی اكثر شما وی را مشاهده نخواهید كرد. زیرا ظاهر امر آن است كه عمری یكی از سفرای امام (در غیبت صغری) بود و حضرتش را می دید. در تعدادی از روایات بیان شده كه حمیری از عمروی پرسید: آیا او (یعنی امام عصر علیه السلام) را دیده ای؟ او گفت: آری



[ صفحه 234]



و در روایت دیگر وارد شده كه او گفت: آخرین مرتبه كه او را دیدم، در بیت الله الحرام بود، و می فرمود: اللهم انجز لی ما وعدتنی. خداوندا وعده ای را كه به من داده ای، محقق ساز. عمروی در روایت دیگر گوید: ایشان را مشاهده كردم كه به پرده كعبه در مستجار آویخته بود و می فرمود: اللهم انتقم لی من اعدائی. بارالها، از دشمنانم انتقام مرا بگیر شیخ صدوق به سند خود از محمد بن ابوعبدالله كوفی، وكلائی را كه به معجزات صاحب الزمان صلوات الله علیه واقف شده و حضرتش را دیده اند، چنین بر شمرده است: از بغداد: عمروی و فرزندش، حاجز، بلالی و عطار. از كوفه: عاصمی. از اهواز: محمد بن ابراهیم بن مهزیار. از قم: احمد بن اسحاق. از همدان: محمد بن صالح. از ری: بسامی و اسدی (یعنی خودش) از آذربایجان: قاسم بن علاء. از نیشابور: محمد بن شاذان. و از غیر وكلا: از بغداد: ابوالقاسم بن ابی حابس، ابوعبدالله كندی، ابوعبدالله جنیدی، هارون قزاز، نبلی، ابوالقاسم بن دمیس، ابوعبدالله بن فروخ، مسرور طباخ - خادم حضرت ابی الحسن علیه السلام -، احمد



[ صفحه 235]



و محمد پسران حسن، اسحاق كاتب از خاندان نوبخت، صاحب فراء (لفراء) و صاحب كیسه مهر و موم شده. از همدان: محمد بن كشمرد، جعفر بن حمدان و محمد بن هارون بن عبدی. از دینور: حسن بن هارون، احمد بن اخیه و ابوالحسن. از اصفهان: ابن باذشاله (فرزند پاذشاله) از صیمره: زیدان. از قم: حسن بن نصر، محمد بن محمد، علی بن محمد بن اسحاق و پدرش، و حسن بن یعقوب. از ری: قاسم بن موسی و پسرش، ابومحمد بن هارون، صاحب الحصاه (فرد با تدبر)، علی بن محمد، محمد بن محمد كلینی و ابوجعفر رفوگر. از قزوین: مرداس و علی بن احمد. از قابس: دو مرد. از زور: ابن خال. از فارس: مجروح. از مرو: صاحب هزار دینار، صاحب مال و نامه سفید، و ابوثابت. از نیشابور: محمد بن شعیب بن صالح. از یمن: فضل بن یزید، فرزندش حسن، جعفری، ابن اعجمی و شمشاطی. از مصر: صاحب دو مولود، صاحب مال در مكه، و ابورجاء. از نصیبین: ابومحمد بن وجناء. از اهواز: حصینی. شیخ صدوق به سند خود از محمد بن صالح، آزاد شده امام رضا علیه السلام نقل می كند كه گفت: پس از در گذشت امام عسكری علیه السلام، جعفر كذاب متعرض



[ صفحه 236]



میراث ایشان شد. صاحب الزمان علیه السلام از موضعی نا شناخته نزد او آمد و فرمود: یا جعفر مالك تعرض فی حقوقی. جعفر متحیر و مبهوت ماند. سپس امام از او غایب شد. هر چه جعفر در میان مردم به جستجوی ایشان پرداخت، وی را نیافت. مرتبه دیگر به هنگامی بود كه جده مادر امام حسن علیه السلام در گذشت و وصیت نموده بود كه وی را در خانه امام دفن كند. جعفر به نزاع با آنان پرداخت و گفت: این خانه من است نباید در اینجا دفن شود. كه نا گاه وی (حضرت مهدی علیه السلام) بر او ظاهر شد و فرمود: یا جعفر ادارك هی؟ و بعد از آن غایب گشت و دیگر او را ندید. مولف گوید: ذكر نام تمام كسانی كه به دیدار حضرت مهدی علیه السلام نائل شده اند، موجب تطویل می شود و به همین مقدار كافی است. همگی افراد یاد شده، در غیبت صغری امام زمان علیه السلام را دیده اند. اما درباره رویت امام در غیبت كبری، برخی احادیث آن را امكان پذیر نمی دانند. و حال آنكه بزرگان و پاك دلان بسیاری در طول غیبت كبری به این سعادت عظمی موفق گشته اند. درباره جمع آن روایات با این تحققها، می توان گفت كه بسا مقصود نفی رویتی باشد كه فرد بیننده ادعای نیابت خاصه و ارتباط میان خود و امام و رساندن سخنان امام به شیعیان - همانند سفرای زمان غیبت صغری - را نماید.



[ صفحه 237]