کد مطلب:29138 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111
گفت:با علی بن ابی طالب باشید. سوگند به خدا كه او گم راه نیست و كسی به وسیله او گم راه نمی شود![1]. 3767. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از جُرّی بن كلیب عامری -:هنگامی كه علی علیه السلام به طرف صفّین حركت كرد، از جنگیدن دلزده شدم و به مدینه آمدم. به خانه میمونه دختر حارث رفتم. گفت:از كجایی؟ گفتم:از مردم كوفه. گفت:از كدامشان؟ گفتم:از بنی عامر. گفت:خیلی خوش آمدی و گرامی هستی. چرا آمده ای؟ گفتم:علی به سوی صفّین رفت و من از جنگیدنم ناخشنود بودم و این جا آمدم. گفت:آیا با وی بیعت كرده ای؟ گفتم:آری. گفت:به سوی او برگرد و با او باش. سوگند به خدا كه او گم راه نشده و به وسیله او كسی گم راه نمی شود![2]. 3768. المعجم الكبیر - به نقل از جرّی بن سمره -:هنگامی كه بین بصریان و علی بن ابی طالب علیه السلام آن حوادثْ پیش آمد، خارج شدم و به مدینه آمدم و نزد میمونه دختر حارث رفتم. میمونه، از قبیله بنی هلال است. به وی سلام كردم. گفت:از كجایی؟ گفتم:از عراقیان. گفت:از كدامشان؟ گفتم:از كوفیان. گفت:از كدامشان؟ گفتم:از بنی عامر. گفت:بَه بَه! خیلی خوش آمدی! چه چیزی موجب آمدن تو شده است؟ گفتم:بین علی و طلحه و زبیر، حوادثی پیش آمد. بدان سو رو كردم و با علی بیعت كردم. گفت:به وی بپیوند. سوگند به خدا، او گم راه نشده است و كسی توسط او به گم راهی نمی افتد (و سه بار این جمله را گفت).[3].
3766. المصنَّف - به نقل از ابو اسحاق، از جده اش میمونه -:هنگامی كه پراكندگی پیش آمد، به میمونه دختر حارث [ و همسر پیامبر خدا] گفته شد:[ چاره چیست] ای مادر مؤمنان؟