کد مطلب:29199 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

اعمَش












.

3962. مناقب علی بن أبی طالب[2] - به نقل از اعمش -:منصور، كسی را به دنبالم فرستاد. به پیام آورنده گفتم:امیر مؤمنان، مرا برای چه می خواهد؟

گفت:نمی دانم.

گفتم:به وی خبر بده كه می آیم. با خود اندیشیدم كه در این وقت، برای كار خیری مرا نخواسته است. ممكن است درباره فضایل علی بن ابی طالب علیه السلام از من بپرسد. اگر از فضایل او خبر دهم، مرا خواهد كشت. غسل كردم، كفنم را پوشیدم، حنوط كردم، وصیّتم را نوشتم و آن گاه نزدش رفتم.

در نزد او عمرو بن عُبَید را یافتم. خداوند را به این خاطر، سپاس گفتم و اندیشیدم كه نزد وی، یاوری راستگو از یاری رسانان یافتم. [ منصور] به من گفت:ای سلیمان! پیش آی. پیش رفتم. وقتی نزدیكش رسیدم، رو به عمرو بن عبید كردم و در حالی كه بوی حنوط از من می آمد، شروع به صحبت كردم.

گفت:ای سلیمان! این چه بویی است؟ سوگند به خدا یا راستش را بگو و یا تو را خواهم كشت.

گفتم:ای امیر مؤمنان! فرستاده شما در دلِ شب به دنبالم آمد. پیش خود فكر كردم كه امیر مؤمنان، در این وقت، جز برای این كه از فضایل علی بپرسد، به دنبال من نفرستاده است و اگر من به او از فضایل علی خبر بدهم، مرا خواهد كشت. بنا بر این، وصیّتم را نوشتم، كفنم را پوشیدم و حنوط كردم.

منصور، راست نشست و گفت:«لا حول ولا قوّة إلّا باللَّه العلی العظیم؛ هیچ توان و نیرویی جز به سبب خداوند والامرتبه با عظمت نیست و آن گاه افزود:ای سلیمان! می دانی نام من چیست؟

گفتم:آری ای امیر مؤمنان!

گفت:نامم چیست؟

گفتم:عبد اللَّه طویل، پسر محمّد، پسر علی، پسر عبد اللَّه، پسر عباس، پسر عبد المطّلب.

گفت:درست گفتی. سوگند به خدا و به خویشاوندی من با پیامبر خدا، به من بگو چه مقدار روایت از همه دین شناسان درباره فضایل علی نقل كرده ای و چه قدر است.

گفتم:ای امیر مؤمنان! كم.

گفت:چه قدر؟

گفتم:ده هزار حدیث و یا بیشتر.

گفت:ای سلیمان! در فضایل علی، دو حدیث برایت نقل می كنم كه همه حدیث هایی را كه از دین شناسان روایت كرده ای، می خورَد. اگر سوگند بخوری كه آن را برای هیچ كدام از شیعیان روایت نخواهی كرد، برایت نقل می كنم.

گفتم:سوگند نمی خورم؛ ولی برای هیچ كدام از آنان نقل نخواهم كرد....

گفت:ای سلیمان! آیا در فضایل علی، از این دو حدیث، شگفت تر شنیده ای كه «دوستی با علی، ایمان و دشمنی با او نفاق است» و «علی را جز مؤمن، دوست نمی دارد، و جز كافر، دشمن نمی دارد»؟

گفتم:ای امیر مؤمنان! در امانم؟

گفت:در امانی.

گفتم:ای امیر مؤمنان! درباره كسی كه آنان (اهل بیت علیهم السلام) را بكشد، چه می گویی؟

گفت:تردیدی ندارم كه در آتش است.

گفتم:درباره كشتن فرزندان آنان و فرزندانِ فرزندان آنها چه می گویی؟[3].

سرش را پایین انداخت و سپس گفت:ای سلیمان! حكومت، عقیم است؛ امّا درباره فضایل علی، هر چه قدر كه می خواهی، حدیث نقل كن.

گفتم:هر كس فرزندان او را بكشد، در آتش است.

عمرو بن عبید گفت:درست گفتی ای سلیمان! وای بر آن كه فرزند او را بكشد!

منصور گفت:من گواهی می دهم كه كشنده در آتش است.

عمرو گفت:شیخ صادق (یعنی حسن بصری)، از اَنس به من خبر داد كه:«هر كس فرزندان علی را بكشد، بوی بهشت را نخواهد نیوشید».

[ راوی] می گوید:دیدم كه منصور، ترش رو شد. از نزد او خارج شدیم و منصور گفت:اگر به خاطر عمرو نبود، سلیمان جز كشته شده از این جا خارج نمی شد.[4].

3963. المعرفة والتاریخ - به نقل از حسن بن ربیع -:ابو معاویه [ رئیس مُرجئه كوفه] گفت:به اعمش گفتیم:این حدیث ها را نقل نكن.

گفت:از من می پرسند؛ چه كار كنم؟ گاه فراموش می كنم [ كه نباید نقل كنم]. هرگاه از این چیزها از من سؤال شد و فراموش كردم، به من یادآوری كنید.

روزی نزد او بودیم. مردی آمد و از وی درباره حدیثی [ از علی علیه السلام] كه می گوید:«من تقسیم كننده دوزخم»، پرسید. من سرفه كردم.

اعمش گفت:این مُرجئیان نمی گذارند فضایل علی را نقل كنم. آنان را از مسجد، بیرون كنید تا حدیث نقل كنم.[5].

3964. مناقب علی بن أبی طالب - به نقل از شریك بن عبد اللَّه -:در زمانی كه اعمش، بیمار بود، نزد وی بودم. ابو حنیفه، ابن شبرمه و ابن ابی لیلی، نزد وی آمدند و گفتند:ای ابو محمد! تو در روزهای پایانیِ زندگی دنیا و در آغاز ورود به آخرتی و درباره فضایل علی بن ابی طالب، حدیث می كرده ای. از نقل این احادیث، نزد خدا توبه كن.

گفت:مرا بنشانید. مرا بنشانید! نشانده شد. سپس گفت:ابو متوكّل ناجی از از ابو سعید خُدری برای من حدیث كرد كه پیامبر خدا فرمود:«هنگامی كه روز رستاخیز شود، خداوند - تبارك و تعالی - به من و علی خواهد گفت:هر كس كه شما دو تن را دشمن می دارد، در آتش افكنید، و كسی كه شما دو تن را دوست دارد، به بهشت بفرستید؛ و مفهوم كلام خداوند كه می فرماید:" «أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ»؛[6] هر كافرِ سر سختی را در جهنّم، فرو افكنید" همین است».

ابو حنیفه گفت:تا چیزی سخت تر از این نقل نكرده، بلند شوید.[7].









    1. اعمش سلیمان بن مهران (148 - 41 ق)، استاد قاریان و محدّثان، ابو محمّد اسدی كاهلی، رئیس قبیله اسد، كوفی و حافظ قرآن بود. اصل وی از منطقه ری است. گفته شده كه در یكی از روستاهای طبرستان در سال 61 ق، به دنیا آمده و هنگامی كه كودك بوده، به كوفه برده شده است، و گفته شده:هنوز به دنیا نیامده بود كه به كوفه برده شد. علی بن مدائنی گفته كه وی هزار و سیصد حدیث نقل كرده است. نسایی و عجلی گفته اند:ثقه و ثابت است. یحیی قطّان گفته:او علّامه اسلام است. سفیان بن عُیَینه گفته:او قاری ترینِ مردم نسبت به قرآن، حافظترین آنان نسبت به حدیث بود و در احكام، از همه داناتر بود. وی در ربیع اوّل 148 ق، در كوفه در سال شهادت امام صادق علیه السلام درگذشت (ر. ك:سیر أعلام النبلاء:110/226/6).
    2. اعمش سلیمان بن مهران (148 - 41 ق)، استاد قاریان و محدّثان، ابو محمّد اسدی كاهلی، رئیس قبیله اسد، كوفی و حافظ قرآن بود. اصل وی از منطقه ری است. گفته شده كه در یكی از روستاهای طبرستان در سال 61 ق، به دنیا آمده و هنگامی كه كودك بوده، به كوفه برده شده است، و گفته شده:هنوز به دنیا نیامده بود كه به كوفه برده شد. علی بن مدائنی گفته كه وی هزار و سیصد حدیث نقل كرده است. نسایی و عجلی گفته اند:ثقه و ثابت است. یحیی قطّان گفته:او علّامه اسلام است. سفیان بن عُیَینه گفته:او قاری ترینِ مردم نسبت به قرآن، حافظترین آنان نسبت به حدیث بود و در احكام، از همه داناتر بود. وی در ربیع اوّل 148 ق، در كوفه در سال شهادت امام صادق علیه السلام درگذشت (ر. ك:سیر أعلام النبلاء:110/226/6).
    3. اشاره به خود منصور است كه بسیاری از بنی هاشم را به شهادت رسانده بود.
    4. مناقب علی بن أبی طالب:144 و 188/155، الفضائل:99.
    5. المعرفة والتاریخ: 764/2، تاریخ دمشق:299/42، البدایة والنهایة:356/7.
    6. ق، آیه 24.
    7. مناقب علی بن أبی طالب:3/427، شواهد التنزیل:895/262/2.