کد مطلب:29513 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:97

درآمد












در این بخش - كه كاوشی است درباره گستره دانش امام علی علیه السلام - از یك سو تلاش گسترده پیامبر خدا در جهت پرورش علمی امیر مؤمنان، نموده شده است و از سوی دیگر، به استعداد عظیم امام علیه السلام و سعه وجودی آن حضرت و كوشش بی دریغ مولاعلیه السلام برای فراگیری دانش از پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره دارد. همچنین جایگاه والای امام علیه السلام در دانش و چیرگی شگفت آن بی همتای روزگار بر انواع دانش ها بررسی شده است.

این چگونگی، و تأمّل در سرفصل های بخش یازدهم، پژوهشگر را به شدّت علاقه مند می سازد كه پرتوی از علوم گسترده مولاعلیه السلام را بنگرد و با گوشه هایی از دانش انباشته آن حضرت، آشنا شود. آنچه در فصل یازدهم و با عنوان «پرتوی از دانش علی علیه السلام» آمده، در واقع، پاسخی است به این خواست طبیعی كه با دقّت در سرفصل های بخش یازدهم - چنان كه گفتیم - در پندار ما رُخ می نمود. با این تأكید كه این همه، نَمی است از یَم و كم ترین چیزی است كه با آن می توان نمونه هایی را از دانش علی علیه السلام ارائه داد.

این فصل، با همه گستردگی، در برابر آنچه از دانش مولاعلیه السلام به ما رسیده، بسی اندك است، و روشن است كه آنچه به ما رسیده نیز در سنجش با آنچه مولاعلیه السلام تبیین كرده بوده و به جهاتی - كه در جای خود، علل و عواملش بحث شده است - به دست ما نرسیده، بسی اندك است.

در واقع، تأمّل در گستره دانش امام علی علیه السلام بسی شگفت آور است. قلم، آن گاه كه می خواهد درباره دانش علی علیه السلام حقیقتی را رقم زند و واقعیتی را بر نماید، در برابر دریایی موج خیز و ناپیدا كرانه قرار می گیرد؛ دریایی موج بر موج كه نه كرانه آن پیداست و نه ژرفای آن، دست یافتنی!

خامه چگونه می تواند ابعاد دانش او را بنمایاند كه باب «علم» و «حكمت» پیامبر خدا و «گنجینه بزرگ دانش» او و همه انبیای الهی بوده است؟

قلم، چه سان می تواند گستره علمی علی علیه السلام را رقم زند كه تمام دانش هایِ قرآنی، دینی، بلایا و منایا (حادثه ها و سرنوشت ها) را در نوردیده بود و گذشته ها و آینده ها برایش چونان آنچه در پیش دید است، روشن و آفتابی بود؟

علی علیه السلام به تصریح روایات، تمامت «علم كتاب» را در اختیار داشت، كه اندكی از آن به آصف بن بَرخیا قدرت داده بود تا تخت بلقیس را كه فرسنگ ها از سلیمان دور بود، در كم تر از یك چشم به هم زدنی نزد او حاضر كند. اكنون باید نیك تأمّل كرد و از سر تنبّه، اندیشید كه این گستره دانش، تا كجاست؟ و آیا می توان از نگاشته ها و دفترها و... آن را بَر نمود و ابعاد آن را نشان داد؟

دانش گسترده او چنان بود كه چون اندكی از آن بر نموده می شد، دیده ها خیره می گشت و خِرَدها را حیرت می گرفت و رعشه بر اندام ها می افتاد. به این كلام مولاعلیه السلام بنگرید:

إنْدَمَجْتُ عَلی مَكْنُونِ علمٍ لو بُحتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضطِرابَ الأرْشِیةِ فی الطویّ البَعیدة؛ [1].

من در اسراری سر به مُهر فشرده شده ام كه اگر از آنها سخن بگویم، چون ریسمان در دلِ چاهی ژرف، به لرزه خواهید افتاد.

چگونه می توان ابعاد دانشی را ترسیم كرد كه آنچه اندكی از آن به اقتضای حال، و نه واقع، در چهارده قرن پیش درباره: پیدایش جهان آفرینش، آفرینش فرشتگان و آسمان و زمین و انسان و حیوان، جامعه شناسی، روان شناسی، تاریخ، ادبیات، فیزیك، زمین شناسی و... رُخ نموده، برای دانشیان امروز، با همه تطوّر و تكامل علوم، تازگی دارد؟

آیا می توان تمام زوایای دانش كسی را كه بلندْقامت و استوار ایستاد و صلای «سَلونی قبلَ أن تَفقدونی» را در داد و هرگز و در برابر هیچ پرسشی فرو نمانْد و این مدّعا در تاریخ پیش و پس از او جز خود او مصداقی نیافت، شناخت و شناساند؟!

گستره دانش او در هاله ای از ابهام مانده و خواهد ماند؛ چرا كه پیامبر خدا فرمود:

ما عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفتِهِ غَیری وغیرك، وَما عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَیرُ اللَّهِ وَغَیری؛ [2].

جز من كسی خدای را به درستی نشناخت، و جز من و خدا كسی تو را [ ای علی! ]درست نشناخت.

قلم در دست هر كس و با هر توانی باشد، جز اعتراف به ناتوانی، چاره ای ندارد.

بدین سان، متنبّی وار باید از تبیین ابعاد و علوم علی علیه السلام اظهار ناتوانی كرد و سكوت را - كه در هنگامه ای چنین، گویاترین است[3] - پیشه ساخت، و خامه را به خود او سپرد تا مگر اندكی از آنچه را یافته، وا گوید و قطره ای از امواج خروشان حقایق و معارف دریاوارش را بر نماید.

ای علی كه جمله عقل و دیده ای!

شمّه ای وا گو از آنچه دیده ای.[4].









    1. نهج البلاغة: خطبه 5.
    2. ج 8، ص 178 (جز خدا و من، كسی او را نشناخت).
    3. ر. ك: ج 9، ص 53 (علی از زبان شاعران/متنبّی).
    4. ر. ك: مثنوی معنوی.