کد مطلب:295781 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

بیان


در توضیح حدیث گذشته، نكاتی را متذكر می شویم:

1- پیش از بیان روایات این فصل، باید توجه داشت كه مراد از «خلقت نوری»، «تمثل نوری مجرد» آن بزرگوار است، نه «مقام نورانیت» وی، زیرا به مقام نورانیت كه همان مقام ولایت كلی است، «خلقت» گفته نمی شود.

احادیث آتیه این فصل، شاهد بر این بیان است. چنانكه در حدیث پنجم می فرماید:«انی خلقتك... من شبح نور»، و در حدیث ششم به «الارواح قبل الاجساد» تعبیر شده، و در حدیث دیگر هم به «تمثل نوری» و هم به «ارواح» تعبیر شده است، چنانكه می فرماید:

«خلق الله محمدا و عترته اشباح نور بین یدی الله قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نورانیه، بل ارواح» [1] .

- خداوند، محمد و عترتش را به صورت شبحهای نورانی در برابرش خلق نمود. (راوی می گوید) عرض كردم: اشباح چیست؟

حضرت فرمود: سایه ی نور، بدنهای نورانی، بلكه ارواح نورانی هستند.

بنابراین، بعید نیست كه تعبیر «اذ كانت الارواح» در روایت اول نیز اشاره به مراتب خلقتهای نوری و تمثلی حضرات معصومین علیهم السلام پیش از خلقت نوری دیگر موجودات داشته باشد.

2- در توضیح عبارت «خلقها الله عز و جل من نوره...» باید گفت: اهل تحقیق


می دانند كه هیچ امری از حضرت حق سبحانه ایجاد و بروز و ظهور پیدا نمی كند مگر به اسمی از اسماء الهی، و اسم نیز از مسمی جدا نیست، چنانكه حضرت علی علیه السلام در دعای كمیل به پیشگاه الهی عرض می كند:

«... و باسمائك التی غلبت (ملات) اركان كل شی ء... و بنور وجهك الذی اضاء له كل شی ء» [2] .

- (پروردگارا، از تو درخواست می كنم)... به اسمائت، كه بر اركان و شراشر وجود هر چیزی غالب و چیره است (اركان و شراشر وجود هر چیزی را پر كرده است)... و به نور وجه تو، كه هر چیزی به آن روشن و نورانی است.

بنابراین، خلقت نوری فاطمه علیهاالسلام نیز به خلقت و ایجاد و اراده حق ظهور یافته است، لذا نمی تواند از نور او جدا باشد. [3] .

3- در توضیح عبارت «التسبیح والتقدیس والتهلیل والتحمید...»

باید توجه داشت كه: اولا: تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید، همان تسبیحات اربعه ی مشهور «سبحان الله، والحمد لله، و لا اله الا الله، والله اكبر» است كه از «تكبیر» به «تقدیس» تعبیر شده. و این خود بیانگر آن است كه معنای حقیقی تكبیر، همان تقدیس است، چنانكه در ذیل بیان خواهیم كرد.

و ثانیا: بازگشت معنای تقدیس و تكبیر و تهلیل و تحمید، به اعتباری به «تسبیح» است، چنانكه روایاتی [4] كه از مجموع آنها به تسبیحات اربعه تعبیر شده است، به همین معنا اشاره دارد.

و اما اینكه چگونه معانی اینها به تسبیح بر می گردد؟ باید گفت:

تسبیح، به معنای منزه دانستن حضرت حق از آلایشها و نقائص صفات


عوالم امكانی است، در عین اثبات تمامی كمالات و خوبیها برای حق تعالی.

تقدیس، در عین اثبات اسماء و صفات برای حق سبحانه و تعالی، اعتقاد به عینیت اسماء و صفات با ذات حق تعالی و منزه دانستن او از كثرت صفات و وحدت ذات است، كه این همان معنای «تكبیر» است. چنانكه امام صادق علیه السلام در رد كسی كه گمان می كرد معنای تكبیر «الله اكبر من كل شی ء»: (خداوند، بزرگتر از هر چیزی است) می باشد، فرمودند: آیا آنجا (یعنی در عوالم ربوبی) چیزی بوده تا خداوند (با او مقایسه شود و) بزرگتر باشد؟ و سپس خود معنای صحیح تكبیر را بیان نمود و فرمود:

«الله اكبر من ان یوصف» [5] .

- خداوند، بزرگتر از آن است كه توصیف شود.

و این به آن معنا نیست كه حق تعالی صفت ندارد، زیرا قرآن كریم خداوند را به صفات بسیاری توصیف نموده است، بلكه به معنای آن است كه خداوند صفات زائد و جدای از ذات ندارد و صفاتش عین ذات اوست.

و از اینجاست كه مولی الموحدین، علی علیه السلام می فرماید:

«كمال توحیده الإخلاص له، و كمال الإخلاص له نفی الصفات عنه، لشهادة كل صفة انها غیر الموصوف، و شهادة كل موصوف انه غیر الصفة: فمن وصف الله سبحانه، فقد قرنه...» [6] .

- بالاترین مرحله توحید خداوند، اخلاص برای اوست و كمال اخلاص، نفی صفات از او، زیرا هر صفتی شاهد بر مغایرت و دو گانگی با موصوف، و هر موصوفی گواه بر مغایرت با صفت است. پس هر كس حق سبحانه را توصیف كند، او را قرین و همتای چیز دیگری قرار داده است...

بنابراین معنای تقدیس و تكبیر نیز به تسبیح بازگشت می كند.


تهلیل «لا اله الا الله»، یعنی: اعتقاد و اذعان به اینكه تنها ذاتی كه صلاحیت معبود بودن و پرستش را دارد، همانا ذات اقدس الهی است، و به معنای ظریفتر، تنها حقیقتی كه در عالم، قائم به خود می باشد، فقط خداست. و هر چه جز او، پرتو و تجلی اوست و قیام و بستگی به او دارد، بنابراین، تهلیل نیز از این جهت كه در مقام نفی آلهه و متوجه نیستی و اعتباری بودن عالم می باشد خود، تسبیح است.

تحمید «الحمد لله» یعنی: تمامی ستایشها و ستایش كامل و محض، مختص حضرت حق، و از او و به اوست، زیرا تمامی كمالات مظاهر از او، و به اوست، لذا اگر مخلوقی ستایش شود، در واقع حق سبحانه كه محض كمال و كمال محض می باشد، ستایش شده است، بنابراین، تحمید نیز به تسبیح بازگشت می كند.

4- اما درباره ی اینكه چگونه غذای فاطمه زهرا علیهاالسلام در عوالم نوری، تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید، و در یك كلمه «تسبیح» بوده است؟

باید گفت: با توجه به اینكه، غذا و خوراك هر عالمی متناسب با آن عالم است، لذا غذای عوالم مجرد نباید از نوع غذاها و خوراكیهای عالم ماده و طبیعت باشد. و نیز با توجه به اینكه موجودات مجرد دائما مستغرق در توجه به فقر و نیستی و احتیاج خود هستند، لذا تنها حجابی كه در آن عوالم فرض می شود، همان «توجه به این توجه» است كه این انوار مقدسه با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید، ریشه این توجه را زدوده و همواره مستغرق در ذكر و شهود حضرت حق سبحانه می باشند.

اكنون پس از این بیانات، باید گفت: اگر غذای حضرتش (با شهودی كه وی را در عوالم نوری است) تسبیح و تقدیس و تحمید و تهلیل نباشد، چه باید باشد؟!



[1] مجمع البحرين، ماده شبح.

[2] اقبال الاعمال، چاپ آخوندي، ص 707، و مصباح المتهجد، ص 844.

[3] راجع به اين جمله حديث، در ذيل حديث سوم مجددا بياني خواهد آمد، و نيز درباره عبارت «كانت في حقه...» در ذيل حديث هفتم بياني خواهيم داشت.

[4] وسائل الشيعه، ج 4، ابواب قرائت، باب 51، ص 791.

[5] وسائل الشيعة، ج 4، ابواب ذكر، باب 33، روايت 1، ص 1210.

[6] نهج البلاغه، خطبه اول، ص 39.