کد مطلب:295793 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

بیان


در توضیح حدیث آخر این فصل نكاتی را متذكر می شویم:


1- با توجه به اینكه آیه شریفه مذكور در ذیل جریان سجده ملائكه به امر الهی در برابر حضرت آدم علیه السلام، و سجده نكردن ابلیس (با اینكه صورتاً در میان ملائكه بود) آمده است، باید «عالین» گروهی از ملائكه باشند كه آنچنان مبهوت حضرت حق گردیده باشند كه خطاب (اسجدوا) [1] را متوجه نشده و سجده نكرده و معذور بوده اند، چنانكه در حدیث آمده است:

«عالین، گروهی از ملائكه هستند كه توجه و التفاتی به غیر حق ندارند، و به سجده در برابر آدم مأمور نبوده اند، و اساساً متوجه نبوده اند كه حضرت حق، عالم و آدم را آفریده است.» [2] .

و نیز در دعای رجبیه كه از ناحیه مقدسه امام زمان- عجل الله تعالی فرجه الشریف- صادر شده است، می خوانیم:

«و صل علی محمد و آله و علی عبادك المنتجبین و بشرك المحتجبین و ملائكتك المقربین والبهم الصافین الحافین» [3] .

- و رحمت فرست بر محمد و اهل بیتش و بر بندگان برگزیده ات و بر انسانهای ناشناخته و بر ملائكه مقربت و بر (ملائكه) مبهوتی كه گرداگرد هم صف كشیده اند.

ولی در این حدیث، رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، خود و این بزرگواران را «عالین» می خواند، كه شاید به دلیل ظهور علو منزلت معنوی و برجستگی ظاهری و باطنی ایشان در خلقت نوری و سرادق عرش باشد، و آن ملائكه نیز به حساب مقام معنوی خاصشان از مصادیق ایشان می باشند، نه به دلیل سجده نكردن بر آدم علیه السلام كه به آن مأمور نبوده اند و خطاب «اسجدوا» تنها متوجه ملائكه بود، نه آن انوار مقدسه.


2- تسبیح گفتن ملائكه به تسبیح ایشان «فسبحت الملائكة بتسبیحنا»، نیز ظاهراً اشاره به تقدم رتبی خلقی و تجردی نوری، و حتی تقدم در تسبیح و گفتار بر سایر موجودات دارد.

3- جمله ی «كنا فی سرادق العرش نسبح الله.» از این حدیث، و عبارت «كانت فی حقه تحت ساق العرش» از روایت اول، و عبارت «هم موجودون فی غامض علم الله..» از روایت چهارم، تعبیراتی قریب به یك مضمون است كه ذیلا توضیح مختصری درباره آنها می دهیم:

اولا: باید توجه داشت كه این تعبیرات، تمثیلاتی است تا ما را با ریشه این انوار مطلع سازند.

ثانیا: منظور از عرش الهی، چنانكه در روایت [4] آمده است، «علم» و «قدرت» حضرت حق است، هر چند بعضی از آیات و روایات- به قرائنی كه در آنها وجود دارد- ظاهراً عرش را خود موجودات بیان كرده است، ولی منافاتی بین این دو نیست، زیرا موجودات، مظهر «علم» و «قدرت» الهی هستند. [5] .

حال چه اشكالی دارد كه بگوییم: علم خداوند در خلقت نوری انوار مقدسه اهل بیت كه مقدم بر همه مخلوقات هستند، دو گونه است: اجمالی و تفصیلی (چنانكه نسبت به سایر موجودات نیز قابل فرض است).

علم تفصیلی حق، همان ظهور و بروز پیدا كردن موجودات است به اراده ی پروردگار،در مراحل خلقت تمثلی نوری تا عوالم برزخی و مادی و دنیوی و اخروی.

و علم اجمالی، همان علم پروردگار به این ذوات مقدسه و سایر موجودات است، قبل از ظهور تفصیلی آنان. (مراد از قبلیت در اینجا، قبلیت رتبی است نه


زمانی، زیرا در عوالم ربوبی زمان راه ندارد تا قبلیت و بعدیت معنا داشته باشد).

به این ترتیب، دو احتمال سربسته در این روایات نسبت به تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید فاطمه زهرا علیهاالسلام و سایر اهل بیت علیهم السلام می رود:

احتمال اول اینكه: ایشان در مرحله خلقت تمثلی نوری و علم تفصیلی حق، تسبیح الهی را می گفتند، و به تعبیر روایت اول «غذایشان تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید» بوده است، و این معنا با ذیل روایت هفتم نیز سازگارتر است كه می فرماید: «و ملائكه به تسبیح ما تسبیح گوی شدند.»

احتمال دوم اینكه: به معنای ظریفتر- بنا به ظاهر عبارات این سه حدیث «كانت فی حقه تحت ساق العرش» و «هم موجودون فی غامض علم الله» و «كنا فی سرادق العرش...» منظور این است كه ما حتی در علم اجمالی پروردگار جز تسبیح و تقدیس كار دیگری نداشتیم. والله أعلم.

البته باید توجه داشت كه این تعبیرات سه گانه فوق در احادیث گذشته و شبیه به آن در دیگر روایات، برای درك فی الجمله سامعین است، و مقام و منزلت آن بزرگواران را فقط اهلش می فهمند. و بیان اینكه هر جمله ای به چه معنایی اشاره دارد، ذكر آن در این رساله ملال آور است.

خلاصه آن كه: همان گونه كه از مجموع روایات این فصل معلوم گردید، خلقت موجودات، خصوصاً اشرف آنها- یعنی انبیا- و بالأخص ذوات مقدسه چهارده معصوم، تنها در خلقت مادی منحصر نیست، بلكه این مرحله، آخرین مرحله خلقت همه جودات و انوار مقدسه انبیا و اوصیا است.

اما اینكه چند مرحله از خلقت را طی كرده اند تا به مرحله مادی رسیده اند؟ و نیز روایات از هر كدام از این مراحل، چه تعبیری دارند؟ از بیانات بعضی از احادیث، از جمله احادیث خلقت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [6] مطالبی بطور اجمال، به دست می آید.


و درباره ی كیفیت خلقت نوری باز از بعضی جملات احادیث این فصل و احادیث دیگر به دست می آید كه: تنها نور بدون تمثل نبوده، بلكه خلقت نوری و صورت نوریه [7] رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و انوار مقدسه فاطمه زهرا علیهاالسلام و ائمه معصومین علیهم السلام بوده كه تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید حضرت حق، غذایشان بوده، و ملائكه الهی به تسبیح ایشان تسبیح گو بوده اند.

4- در پایان این فصل می گوییم: همانگونه كه در اول فصل اشاره شد، این فصل متضمن منزلت آن بانوی بزرگوار، در تقدم «خلقت نوری» ایشان بر خلقت سایر موجودات است، و این غیر از «مقام نورانیت» انبیا و اولیا و ایشان است [8] ، زیرا مقام نورانیت كه همان مقام «ولایت كلیه الهی» و «عالم امر» است، در تمام مراحل خلقت انبیا و اولیا و خلقت تمامی موجودات، از جمله در مرحله خلقت نوری آنها دخالت دارد، بطوری كه بدون آن هیچ مظهری نمی تواند به تنهایی قوامی داشته باشد، خصوصا در امر معنوی.

لذا اگر انبیا و اولیا مؤید به مقام ولایت نباشند، قادر بر ظهور هیچ گونه امر معنوی و ولایی، مثل معجزه و خرق عادت و كرامت نخواهند بود.

در احادیث اهل بیت از این مقام به «نور» تعبیر شده است، چنانكه امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیث نورانیت، در جواب سوال ابوذر غفاری و سلمان فارسی رضوان الله علیهما درباره ی معرفت حضرتش به نورانیت، می فرماید:

«معرفتی بالنورانیه معرفه الله- عز و جل- و معرفه الله- عز و جل- معرفتی


بالنورانیه، و هو الدین الخالص...» [9] .

- شناخت من به نورانیت، شناخت خداوند- عز و جل- می باشد و شناخت خداوند- عزوجل- شناخت من به نورانیت است، و آن دین خالص است...

و نیز در ذیل حدیث دوم همین فصل، حضرت فاطمه علیهاالسلام می فرماید:

«اعلم ما كان و ما یكون و ما لم یكن یا ابا الحسن، المومن ینظر بنور الله تعالی» [10] .

- ای اباالحسن، آنچه را كه به وقوع پیوسته (حوادث گذشته) و به وقوع می پیوندد (اتفاقات حال) و به وقوع نپیوسته (رخدادهای آینده) می دانم. مومن با نور خداوند متعال نظر می كند.

و در ادعیه و زیارات ائمه معصومین علیهم السلام خصوصا در زیارت جامعه كبیره نیز، با تعابیر خاصی بدان اشاره شده است كه این رساله گنجایش بحث تفصیلی پیرامون آن را ندارد.

در هر حال، مقام و منزلت نورانیت آن بانوی بزرگ با روایات گذشته و آینده، و روایات بسیاری كه ایشان را از نور رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام جدا نمی نمایند، [11] به خوبی آشكار می شود. والله تبارك و تعالی عالم بحقیقه الامر.



[1] بقره: 34، اعراف: 11، اسراء: 61، كهف: 50 و طه: 116.

[2] رسائل سبعه توحيدي، استاد علامه طباطبائي قدس سره، رساله وسائط، ص 142.

[3] اقبال الاعمال ص 647. با اختلاف مختصر.

[4] اصول كافي، ج 1، ص 131، روايت 2.

[5] براي توضيح بيشتر در اين باره ر، ك: كتاب «سر الإسراء» ج 1، ص 436- 438 و نيز ترجمه ي آن از نگارنده.

[6] بحار الانوار، ج 15، باب 1، روايت 4 و غيره.

[7] توضيح بيشتر اين امر در اين كتاب ملال آور است. سزاوار است خوانندگان عزيز به احاديثي كه درباره ي ابتداي خلقت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و انوار ديگر معصومين كه در باب نخست جلد 15 بحار الانوار آمده است نظر نمايند، تا اصل معني خلقت نوري اين بزرگواران تا حدودي روشن شود، و علاوه معلوم گردد كه بيان ما بي دليل نيست.

[8] توضيح بيشتر درباره ي مقام نورانيت انبياء و اولياء عليهم السلام را در فصل دوم كتاب «فروع شهادت» از نويسنده جستجو كنيد.

[9] بحار الانوار، ج 26، ص 1، روايت 1.

[10] بحار الانوار، ج 43، ص 8، روايت 11.

[11] بحار الانوار، ج 15 و 26.