کد مطلب:29580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

طاووس












5380. امام علی علیه السلام - در بیان شگفتی آفرینش طاووس -: و از شگفت ترین آنها (پرندگان) در آفرینش، طاووس است كه آن را در استوارترین تناسب، پرداخته است، و رنگ هایش را در نیكوترین نظم، چیده است، با بالی از استخوانِ میانْ تهی، و دُمی بلند و بر زمین كشیده.

طاووس نر، هرگاه به سوی ماده می خرامَد، به كرشمه، پَرهایش را می گشاید و چون چتر بر سرش می نهد، گویی كه بادبانِ كشتیِ «داری»[1] است كه ناخدایش آن را برافراشته است. به رنگ هایش می نازَد و به نازْ می خرامَد. همچون خروس به سوی مادینه می رود و با آن، چون نَرینه های پُر هیجان، برای جفت گیری می آمیزد.

اینها را برپایه مشاهده می گویم، نه بر اساس گزارشی با سندِ ضعیف، و اگر لقاح آنها بر اساس پندار كسی باشد كه می پندارد طاووس، از اشك چشم، باردار می كند، به این گونه كه اشك چشم خویش را جاری می كند و قطرات اشكْ در دیده اش جمع می شود و مادینه از آن می خورَد و آن گاه، تخم می گذارد (و نه از آمیزش با نرینه)، باز هم شگفت تر از غذا در دهان یكدیگر گذاشتن زاغان نیست.

نیْ پَرهای او با دایره های نقره ای، خالبندی شده اند، و بر پرهای او نقش و نگاری شگفتْ روییده، و اگر آن را به روییدنی های زمین تشبیه كنی، می گویی: «باغی است كه از همه گل های بهاری تزیین شده است» و اگر با لباس ها قیاس كنی، چون جامه های تزیینی و یا بُرد زیبای یمانی است، و اگر با زیورآلات بسنْجی، چون نگین های رنگارنگی است كه در حلقه سیمین جواهرْ نشان، قرار گرفته اند.

چون نازوَرزانِ پُركرشمه گام برمی دارد، دُم و بالش را می گشاید و از زیبایی لباس خویش و رنگ های گوناگونش، خنده شادی سر می دهد، امّا هرگاه دیده بر پاهای خود می افكند، چنان ناله سر می دهد كه گویی می خواهد یاری خواستن خود را نشان دهد، و به درستیِ دردمندی اش گواهی می دهد؛ چون پاهایش شكننده اند، نظیر پای خروس «خِلاسی»[2] و از كنار پایین ساقش خاری پنهانْ بیرون زده است.

بر یال او موهای سبز بلند و پُر نگارْ روییده، و بالای گردنش چون اِبریق است، و قسمت زیرین آن تا زیر شكمش، چون رنگ وَسمه یمانی است و یا به مانند پرده حریر بر آیینه صیقل زده است. گویی به تور سیاه رنگی آراسته است؛ امّا به خاطر شدّت زیبایی و درخشندگی آن، پنداشته می شود كه سبزی چشمْ نوازی بدان آمیخته شده است، و سوراخ گوش او نگاری است چون نوكِ قلم، وگوشش با رنگ بابونه سفید خالص، و با سیاهی ای كه در آن است، می درخشد.

كم تر رنگی است كه [ طاووس نر] از آن، بهره ای نبرده باشد، و صافی، درخشش، جذّابیت جامه و جلوه گری آن، در اوج است. جامه او چون گل های پراكنده است كه به دست باران بهاری و یا آفتاب تابستانی، پرورده نشده اند.

گاه، پرهایش می ریزد و از لباسش عریان می گردد و پرهایش از پیِ هم فرو می ریزند و آن گاه، دوباره می رویند، و چون برگ درختان، از بال هایش سر می زنند و آن گاه، بار دیگر به رشد و نمو، روی می آورَند تا این كه به شمایل پیش از پر ریزانش باز می گردند، بدون آن كه با رنگ گذشته اش اختلاف پیدا كند.

رنگی جای رنگ دیگر قرار نمی گیرد، و اگر پری از پرهای او را نیك بنگری، گاه به تو سرخی گُل، و زمانی سبزی زِبَرجد، و در وقتی زردی طلاگون را نشان می دهد.

چگونه ژرفای فكر، به این ویژگی می رسد، و یا اندیشه های تیز به آن دست می یابند، و یا توصیف توصیف كنندگان، آن را به رشته نظم می آورد؟ كوچك ترین اجزایش قابل درك برای فهم ها و قابل توصیف برای زبان ها نیست.

منزّه است آن كه خِرَدها در وصف آفریده ای از آفریده هایش در حیرانی می افتند، آفریده ای كه آن را برای دیده ها آراسته است و [ دیده ها] آن را محدود، خلق شده، تركیب یافته و رنگارنگ می بینند، و زبان ها در توصیفش ناتوان و در بیان ویژگی هایش درمانده می شوند.[3].









    1. داری، كشتی منسوب به شهركی بر ساحل دریا به نام «دارین» است. به ملّاح هم «داری» می گویند. (م)
    2. خروس دورگه (سفید - سیاه) را خِلاسی می گویند. (م)
    3. نهج البلاغة: خطبه 165، بحار الأنوار: 1/30/65.