کد مطلب:295815 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

بیان


مسأله حضور ده حورالعین، با بیانی كه در ذیل قسمت اول و دوم روایت گذشت، حل می شود، زیرا خدیجه كبری علیهاالسلام در مقام و منزلت، از آنان بالاتر بوده و بنابراین قدرت دیدن آنها را داشته است.

علاوه، چه مانع دارد همانگونه كه اهل كمال در بهشت به مشاهده آنان راه دارند، در این عالم نیز راه داشته باشند، البته نه با دید مادی؟!

و اما موضوع شستشوی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام با آب كوثر و آفتابه ی بهشتی، و خشك كردن با پارچه بهشتی و تناسب اینها با صورت مادی، از بیان فصل سوم در مورد اینكه «چگونه میوه بهشتی، نطفه عالم مادی ایشان می گردد؟» معلوم می شود.

خلاصه آنكه: كسی كه نطفه و ریشه و خمیر مایه اش بهشتی است هیچ استبعادی ندارد كه با آب كوثر و ظروف بهشتی شستشو داده شده، و با پارچه بهشتی خشك شود. این استبعادها مربوط به اشخاص عادی در نشأة مادی است.

امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود:

«ان الله- جل و عز- خلقنا من اعلی علیین، و خلق قلوب شیعتنا مما خلقنا منه، و


خلق ابدانهم من دون ذلك...» [1] .

- خداوند- عزوجل- ما را از اعلی علیین خلق كرد، و قلوب شیعیان ما را نیز از آن آفرید، و بدنهایشان را از پست تر از آن (یا: غیر آن) خلق نمود.

و نیز علی بن الحسین علیهاالسلام در روایتی فرمود:

«ان الله- عزوجل- خلق النبیین من طینه علیین: قلوبهم و ابدانهم...» [2] .

- خداوند- عزوجل- قلبها و بدنهای پیامبران را از طینت علیین خلق نمود.

چنانكه حدیث [3] سایه نداشتن بدن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، كه دلیل آن را «نور بودن بدن ایشان» ذكر كرده است. و نیز روایات شبیه به آن، [4] این مطلب را حلّ


می كند.

اما اینكه چگونه فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را در ردیف انبیای سلف و رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام آوردیم؟ این مشكل از مطالب فصل اول این كتاب به خوبی حل می شود.

هر چند ممكن است بگوییم كه آن اشیا در خلقت برزخی قرار داشته اند.

و یا به فرموده استاد بزرگوار علامه ی طباطبائی- رضوان الله تعالی علیه- آن اشیا (ظروف و پارچه) تنزل كرده و در عالم مادّی به صورت مادّی درآمده اند.

و یا امر غیر عادی بوده، كه نسبت به این انوار مقدسه در موارد متعددی به وقوع پیوسته است.

6- سپس امام صادق علیه السلام در ادامه همان حدیث می فرماید:

«ثم استنطقتها، فنطقت فاطمه علیهاالسلام بالشهادتین، و قالت: «اشهد ان لا اله الله، و ان ابی رسول الله سید الانبیاء، و ان بعلی سید الاوصیاء، و ولدی ساده الاسباط، ثم سلمت علیهن، و سمت كل واحده منهن باسمها، و اقبلن یضحكن الیها.» [5] .

- سپس او را به سخن درآورد، و فاطمه علیهاالسلام شهادتین را به زبان آورد و فرمود: شهادت می دهم كه معبودی جز خدا نیست و پدرم رسول خدا، سید و سرور همه پیامبران، و شوهرم، سید و سرور اوصیاء، و فرزندانم، سرور همه اسباط و نوادگان هستند. سپس بر چهار خانمی كه در اطرافش بودند سلام كرد و هر كدام را به اسم نام برد، و آن بانوان متوجه ایشان شده و به او خندیدند.


[1] اصول كافي، ج 2، ص 4، روايت 4.

[2] اصول كافي، ج 2، ص 1، روايت 1.

[3] در كتاب خرائج آمده است: «... و معجزه بدنه انه لم يقع ظله علي الارض، لانه كان نورا، و لا يكون من النور الظل كالسراج» (بحارالانوار، ج 17، ص 299، روايت 10)... و معجزه بدن مبارك رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آن بود كه سايه اش بر زمين نمي افتاد، زيرا آن نور بود،و نور سايه ندارد، مثل چراغ.

و نيز در روايت مناقب (بحارالانوار، ج 16، ص 175، روايت 19)، كه معجزات اعضاي مقدسه آن بزرگوار را تك تك مي شمارد، در قسمتي آمده است: «ظله لم يقع علي الارض، لان الظل من الظلمه، و كان اذا وقف في الشمس و القمر و المصباح نوره يغلب انوارها.»: (سايه اش بر زمين نمي افتاد، زيرا سايه از ظلمت است، و هنگامي كه آن بزرگوار در برابر آفتاب و ماه و چراغ مي ايستاد، نورش بر انوار آنها غلبه مي كرد.)

[4] روايات شبيه اين مطلب، نظير روايت زراره از امام باقر عليه السلام است كه فرمود: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «انا معاشر الانبياء تنام عيوننا و لا تنام قلوبنا، و نري من خلفنا كما نري من بين ايدينا» (بحارالانوار، ج 16، ص 172، روايت 7): (ما جماعت پيامبران چشمهايمان به خواب مي رود، ولي قلبهايمان به خواب نمي رود، و چنانكه از پيش رو مي بينيم، از پشت سر نيز مي بينيم) و نيز به روايات 8 و 9 و 10، ص 172، ج 16، بحارالانوار، و مجدداً به روايت مناقب (بحارالانوار، ج 16، ص 175، روايت 19) كه در پاورقي سابق گذشت مراجعه شود.

[5] بحارالانوار، ج 43، ص 3.