کد مطلب:29831 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

درآمد












محبّت، در فرهنگ اسلامی، واژه ای ارجمند و زیباست. در آموزه های دینی به «مهر ورزی»، توجهی ویژه شده است و تعبیر «هل الدینُ إلّا الحُبّ؟ آیا دین، جز محبّت است؟»، مكانت «مهر ورزی» را به اوج رسانده است.

«حُب» چیست؟ چه كسی را باید دوست داشت؟ به چه كسی نباید مهر ورزید؟ اینها و جز اینها، پرسش هایی است كه آموزه های دینی بدانها پاسخ گفته اند و در این درآمد، مجال پرداختن به آنها نیست.[1].

اكنون بر این نكته تأكید می ورزیم كه عشق به زیبایی و مهر ورزیدن به چهره های سرشار از نیكی و كرامت و رادی، حقیقتی فطری است. نمی شود تصوّر كرد كه كسی بر فطرت پاك، باقی مانده و گرایش های فطری او دستخوش انحراف نگردیده باشد و در عین حال، از عشق ورزی به زیبایی ها و دوست داشتن ارجمندی ها و والایی ها و گرایش به قلّه ها و قلّه سانی ها تن زند.

پیامبرصلی الله علیه وآله به دوست داشتن علی علیه السلام سفارش كرده و مهر ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام را نشانه ایمان دانسته است، و آیا این همه جز واقع نمایی است؟ و جز ارشاد به حقیقت است؟ و به آنچه از درون جان انسان می جوشد؟!

علی علیه السلام سرشار از زیبایی هاست، و وجودش چونان كوهساری سرچشمه تمامت فضیلت ها، زیبایی ها، ولایی ها و بزرگی ها... و این واقعیّت، تحقق همان حقیقت والایی است كه همگان از تمام فِرقه ها، جریان ها و مكتب ها، دوست و دشمن، بدان خشنود شده اند.[2].

و مگر «اهل بیت علیهم السلام» جز این هستند؟... اكنون مجال گسترده گویی در این زمینه نیست؛ امّا به لحاظ اهمیت موضوع و ارجمندی مطلب، برچیدن دامن سخن بدون بازگویی اندكی از بسیار، روا نخواهد بود. شایسته چنان می دانیم كه لزوم مهرورزی به علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را در پرتو آیتی الهی به اختصار، باز گوییم، و راز تأكید بسیار بر دوست داشتنِ علی و آل علی علیهم السلام را در پرتو یكی از آیات الهی اندكی بكاویم و آن گاه در پرتو آموزه های نبوی و... سخن را جمع بندی كنیم و خواننده را به خواندن احادیث و تأمل كردن در آنها فرا خوانیم:

خداوند منزّه، در سوره شورا - كه موضوع محوری و بنیادین آموزه های آن، وحی و ابعاد رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله است - به پیامبر خدا دستور می دهد كه به مردمان بگوید:

قُل لَّآ أَسَْلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.[3].

بگو:بر این رسالت، مزدی، جز دوست داشتن خویشاوندان، از شما نمی خواهم.

شگفتا! قرآن، شعار همه پیامبران را یاد كرده است كه می گفتند:

وَ مَآ أَسَْلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَلَمِینَ.[4].

به خاطر انجام دادن رسالتم دستْ مزدی از شما نمی خواهم. مُزد من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست.

امّا پیامبرصلی الله علیه وآله فرمان می یابد كه بگوید:

مزد رسالت من، دوستی خویشاوندان من است. این آیت الهی چون در كنار آیات دیگری كه در خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله به این موضوع پرداخته اند نهاده شود، محتوای آن روشن است. در آیه دیگری آمده است:

قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ.[5].

بگو:«هر مزدی كه از شما خواستم آن از خودتان! مزد من جز بر خدا نیست... ».

و در آیه ای دیگر آمده:

قُل لَّآ أَسَْلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَی لِلْعَلَمِینَ.[6].

بگو:من، از شما هیچ مزدی بر این [رسالت] نمی خواهم. این [قرآن]، جز تذكّری برای جهانیان نیست.

كه نشانگر آن است كه آنچه پیامبرصلی الله علیه وآله از امّت خواسته است، برای آنان و به نفع آنان است، و گر نه كتاب الهی، «ذكر»ی است از آنِ همگان، و پاداشی را برنمی تابد.

در آیتی دیگر آمده است:

قُلْ مَآ أَسَْلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ ی سَبِیلاً.[7].

بگو:بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی كنم، جز این كه هر كس بخواهد، راهی به سوی پروردگارش [در پیش] گیرد.

كه نشانگر آن است كه این پاداش، پیوندی مستقیم با دعوت و پذیرش آن دارد، و معنا چنین است كه:پذیرش آنچه من عرضه می كنم، همان پاداش من است و در ورای آن، پاداشی نیست.

بدین سان و با توجّه به آیات دیگر، این «مودّت» نیز به پاسخگویی به دعوت باز خواهد گشت و آیه بیانگر این خواهد بود كه این خواست، برای شما و در جهت منافع شماست. یعنی گاهی سخن از نفی كلّی مزد و پاداش است و دیگر گاه، تأكید بر این كه پاداش، از آنِ كسی است كه می خواهد راهی به خدا جوید، و در پی آن، تصریح به این كه این پاداشی كه خواسته ام نیز برای خود شماست و در نهایت، این كه:پاداش من «مودّت با اَقارب من» است.

پس پاداش پیامبرصلی الله علیه وآله ویژگی هایی دارد:

1. مطلقاً نفع آن، عائد وی نمی شود؛

2. صد در صد به نفع امّت است؛

3. چیزی است كه راه امّت را به سوی خدا هموار می سازد.

بدین سان، «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» تداوم راه رسالت و ادامه خطّ پیامبرصلی الله علیه وآله است.

خودِ پیامبرصلی الله علیه وآله نیز این تعبیر قرآنی را معنا كرده و مصداق آن را در جهت اهداف كلّی ابلاغ دین، روشن نموده و بدین سان، آینده رهبری امّت را با توجه بدان، مطرح ساخته است و صریحاً در مقابل سؤال ها (كه:این «قُربی» چه كسانی هستند؟) فرموده است:

«علی و فاطمه و دو فرزند آن دو».

بدین ترتیب، آیه نیز با تفسیر پیامبر خدا، در جهت همان آهنگ كلّیِ تبلیغ رسالت و تأكید بر تداوم راه پیشوایی، و روشنگریِ دیگری درباره فردای امّت است.

روایات بسیاری كه از «مودّت» آل محمّدصلی الله علیه وآله سخن گفته و محبت آنها را واجب شمرده، و مرگ در راه محبت آنها را شهادت در راه خدا دانسته، و كین ورزی بدانها و خشم گرفتن بر علی علیه السلام را نفاق معرفی كرده اند، همه و همه در جهت ایجاد جریان همسو با اهل بیت علیهم السلام بوده است و جلوگیری از شكل گیری جریانی معارض با آن بزرگواران و یقیناً معارض با آموزه هایِ دین و معارف قرآنی بوده است.

به واقع، با این همه، پیامبرصلی الله علیه وآله تداوم حركت خود را در اهل بیت علیهم السلام می نگرد، و پس از خود، این رسالت را به دوش برجسته ترین مصداق اهل بیت، علی علیه السلام می نهد، و هرگونه رویارویی با وی را «مواجهه» با خویش تلقی می كند. یعنی نمی شود كسی فطرتی سالم داشته باشد، از ایمان و باور استوار برخوردار باشد، حق را بشناسد و حق مداری را پیشه كند و در عین حال، به علی علیه السلام كین بورزد. و مگر نه این است كه او سرشار از زیبایی ها و ارجمندی ها و ولایی هاست؟! می شود فطرتی سالم داشت و زیبایی را دوست نداشت و از سرایش حماسه برای زیبایی ها تن زد؟! آیا می شود حق مدار بود و علی را كه تجسّم عینی حق است، دوست نداشت؟!... «وَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَلُ؛[8] و بعد از حقیقت، جز گم راهی چیست؟».

چگونه می توان جامه زیبای ایمان به تن و دل در گرو خداوند داشت و علی علیه السلام را - كه غرق در ایمان به خداوند و برترین عاشق و عابدِ اللَّه و والاترین جلوه باور و ایمان است دوست نداشت؟! و این است راز سخن بلند مولاعلیه السلام كه فرمود:

لَو ضَرَبتُ خَیشومَ المُؤمِنِ بِسَیفی هذا عَلی أن یُبغِضَنی ما أبغَضَنی، ولَو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی المُنافِقِ عَلی أن یُحِبَّنی ما أحَبَّنی، وذلِكَ أنَّهُ قُضِیَ فَانقَضی عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الاُمِّیّ صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ:«یا عَلِیُّ! لا یُبغِضُكَ مُؤمِنٌ ولا یُحِبُّكَ مُنافِقٌ.[9].

چنانچه با شمشیرم بر بینی مؤمن بكوبم تا مرا دشمن بدارد، هرگز با من دشمنی نمی ورزد؛ چنانچه تمام دنیا را در اختیار منافقْ بگذارم تا مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت.

این، مقدّر شده و بر زبان پیامبر اُمّی جاری گشته است كه او گفت:«ای علی! مؤمن، تو را دشمن نمی دارد و منافق، تو را دوست نمی دارد.

چنین است راز عشق ورزی نیك نهادان مؤمن و شور و هیجان پاك سرشتان استوارْ باور در راه علی علیه السلام؛ پیراسته دلانی كه در سخت ترین شرایط زندگی از مهر ورزی به آستان علی علیه السلام تن نزدند و با استوار گامی، شكوهمندترین حماسه ها را رقم زدند و با خون جوشان خویش، عزت و صلابت و ایمان و عشق به حق را بر رواق تاریخ، جاودانه ساختند؛ حُجرها، رُشَیدها، میثم ها، عمرو بن حَمِق ها و...









    1. ر. ك:كتاب دوستی در قرآن و حدیث.
    2. ر. ك:ج 8، ص 379 (علی از زبان دشمنانش).
    3. شورا، آیه 23.
    4. شعرا، آیه 180، 164، 145، 127، 109.
    5. سبأ، آیه 47.
    6. انعام، آیه 90.
    7. فرقان، آیه 57.
    8. یونس، آیه 32.
    9. ر. ك:ص 254 (ح 6047).