کد مطلب:29955 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175
6293. امام علی علیه السلام:ای باهله! فردا بیایید و با [ بقیّه] مردم، حقّتان را بگیرید! خداوند، گواه است كه شما مرا دشمن می دارید و من هم شما را دشمن می دارم.[4]. 6294. وقعة صِفّین - به نقل از لیث بن سُلَیم -:علی علیه السلام قبیله باهله را فرا خواند و گفت:ای جمع باهله! خداوند را گواه می گیرم كه شما مرا دشمن می دارید و من هم شما را دشمن می دارم. سهم خود را بگیرید و به سمت دیلم بروید. آنان از این كه همراه وی به صفّین بروند، ناراضی بودند.[5]. 6295. الغارات - به نقل از سعید اشعری -:هنگامی كه علی علیه السلام به سوی نهروان حركت كرد، شخصی را از قبیله نَخَع، به نام هانی بن هوذه، به جای خود گذاشت. وی به علی علیه السلام نوشت:«دو قبیله غنی و باهله فتنه كرده اند و از خدا می خواهند كه دشمنت را بر تو پیروز گرداند». علی علیه السلام به وی نوشت:«از كوفه اخراجشان كن و هیچ كس از آنان را رها نكن».[6]. 6296. تاریخ بغداد - به نقل از ابو محمّد سعید بن سَلَم بن قُتَیبه باهلی -:به قصد حج، به راه افتادم و همراه من، هودج ها و كجاوه های بسیار بود. به بادیه رسیدم، در حالی كه من بر پشت الاغم سوار و جلودار قافله بودم. بادیه نشینی را دیدم كه در جلوی خیمه اش چمباتمه زده بود و با نگاهش كاروان را دنبال می كرد. به وی سلام كردم. گفت:این هودج ها و كجاوه ها از آنِ كیست؟ گفتم:از آنِ یك مرد باهلی. گفت:سوگند به خدا كه فكر نمی كنم خداوند به یك فردِ باهلی، چنین ببخشد. وقتی تحقیر او را نسبت به باهلی ها دیدم، نزدیكش رفتم و گفتم:ای بادیه نشین! دوست داری كه این كجاوه ها و هودج ها از آنِ تو باشد و تو مردی باهلی باشی؟ گفت:خدا نكند! گفتم:دوست داری كه امیر مؤمنان باشی و در عین حال، مردی باهلی باشی؟ گفت:خدا نكند! گفتم:دوست داری كه باهلی باشی و اهل بهشت باشی ؟ گفت:به یك شرط. گفتم:به چه شرط؟ پاسخ داد:به شرط این كه بهشتیان نفهمند من باهلی هستم. همراهم یك كیسه درهم بود. آن را به وی دادم. آن را گرفت و گفت:نیاز مرا برآورده ساختی. وقتی آن [ كیسه] را به خود چسباند، گفتم:من مردی باهلی هستم. كیسه را به سویم پرت كرد و گفت:به آن، نیاز ندارم. گفتم:ای بینوا! بردار. خودت گفتی كه نیازمند هستی. گفت:دوست ندارم خدا را، در حالی كه ببینم شخصی باهلی بر من منّت دارد. پیش مأمون آمدم و داستان بادیه نشین را نقل كردم. آن قدر خندید كه به پشت افتاد. به من گفت:ای ابو محمّد! چه قدر شكیبایی! و آن گاه، صدهزار دِرهم جایزه به من داد.[7]. 6297. الكُنی و الألقاب:باهلی، منسوب به قبیله باهله را گویند و عرب ها از منسوب شدن به این قبیله اِبا داشتند، تا جایی كه شاعر می گوید: اگر روح باهلی داشته باشی نژاد هاشمی داشتن، سودی ندارد! و دیگری گفته است: اگر به سگی گفته شود:«ای باهلی!» از زشتیِ این انتساب، به عو عو می افتد.[8].
باهِله، قبیله ای از بنی قیس بن عیلان (عدنانی ها/ اعراب غیر یمنی)[1] هستند كه دشمن امام علی علیه السلام بودند و در جمل، با وی جنگیدند.[2] درباره این قبیله، گفته شده است كه:بی نهایت، پست و پلشت و فرومایه بودند.[3].