کد مطلب:300193 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:283

شرح


غرض عمده از این فصل این است كه چون صدیقه ی طاهره فاطمه زهراء- صلوات الله علیها- صاحب عصمت است كفو او نیزباید صاحب عصمت باشد زیرا كه نكاح بر كفائت است و مرد غیر معصوم را بر زن صاحب عصمت راهی نیست.


و زوجته الزهراء خیر كریمه

لخیر كریم فضلها لیس یجحد


(دیوان صاحب بن عباد- ص 37).

طریحی در مجمع البحرین گوید: «الكفاء بالفتح و المد تساوی الزوجین فی الاسلام و الایمان» یعنی كفائه بفتح كاف و مد، بمعنی تساوی مرد و زن در اسلام و ایمان است. در آحاد رعیت، تساوی زوجین در اسلام و ایمان باید كه «المومن كفو المومنه» و لكن همان گونه در شرح موضوع پنجم گفته آمد:

(الرجال قومون علی النساء...)، (و للرجال علیهن درجه...) لذا حضرت فاطمه عصمةالله را با آن جلالت قدر و شرافت شان و منزلت نشاید در تحت امر و فرمان مردی غیر معصوم درآورد؛ و باید به مفاد آن دو حدیث مروی از رسول الله و امام صادق علیهماالصلوه و السلام، توجه داشت و تدبر نمود كه رسول الله فرمود: «یا علی لولاك لما كان لها كفو علی وجه الارض»، و امام صادق فرمود: «لولا ان الله خلق امیرالمومنین لفاطمه ما كان لها كفو علی وجه الارض». بلكه خدای سبحان به پیغمبر اكرم فرمود: «لولم اخلق علیا لما كان لفاطمه ابنتك كفو علی وجه الارض آدم فمن دونه» (بحار- ط بیروت- ج 43- ص 92)


از این مطلب عرشی منتقل به امری بسیار قابل توجه و اعتناء شده ایم كه یگانه مردی هم خودش صاحب عصمت است، و هم زن او، فقط حضرت سیدالاوصیاء امام امیرالمومنین علی عالی اعلی- علیه السلام- است. و به بیان رسا و شیوای میرزا جعفر صافی اصفهانی (مجمع الفصحاء هدایت- ط 1- ج 2- ص 317).


اگر نامدی شیر حق در وجود

بگیتی كسی كفو زهرا نبود


و جناب ناصر خسرو علوی، خوش سروده است:


كفوی نداشت حضرت صدیقه

گر می نبود حیدر كرارش


بلكه حقیقت امر این است كه یازده حجج الهیه كه آخرین آنان حضرت بقیه الله قائم آل محمد- صلوات الله علیهم- است، و همه اعقاب و احفاد آنان از وجود ذی جود مسعود و معصوم آدم اولیاء الله حضرت وصی امام امیرالمومنین علی علیه السلام است.

و هرگاه كسی تفوه كند كه اگر علی علیه السلام نمی بود عترتی نبود و رسول خاتم عقیم بود گزاف نگفته است؛ چنان كه در این معنی عالم بارع در علوم عقلی و نقلی جناب شیخ مسلم شیرازی- رضوان الله علیه- در قصیده ای غراء در مدح حضرت ابوالائمه سیدالاوصیاء امام علی علیه السلام فرموده است. (شعراء الغری- ط 1- ج 11- ص 301):


علی المرتضی الحاوی مدائحه

اسفار كتب و آیات بقرآن


لولاه لم یجدوا كفوا لفاطمه

لولاه لم یفهوا اسرار فرقان


لولاه كان رسول الله ذاعقم

لولاه ما اتقدت مشكاه ایمان





صلی الا له علیه ما بدت شهب

بجنح لیل و ماكر الجدیدان


در اعمال نیمه رجب دعاء ام داود آمده است: «اللهم صل علی ابینا آدم بدیع فطرتك الذی كرمته بسجود ملائكتك و ابحته جنتك. اللهم صل علی امنا حواء المطهره من الرجس، المصفاه من الدنس، المفضله من الانس، المتردده بین محال القدس»؛ فتدبر.

شعر مذكور كه از جناب حكیم ناصر خسرو علوی- رضوان الله علیه- نقل كرده ایم بیتی از قصیده ای غراء از دیوان گرانقدر آن فیلسوف متفكر الهی است كه در مدح عصمه الله الكبری حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه زهراء علیهاالسلام سروده است و آن چهل و شش بیت است و مبدوبه تفجع بدین مطلع:


آوخ ز وضع این كرده و زكارش

زین دایره ی بلا و ز پرگارش


داب قصیده سرایان این است كه اگر قصیده در نشاط و سرور است در مطلع آن تشبیب و تغزل می نمایند، و اگر در تاسف و تلهف است تفجع می نمایند؛ قسم دوم در تازی مانند قصیده لامیه كعب بن زهیر، معروف به قصیده بانت سعاد (سیره ابن هشام- ط مصر- ج 2- ص 503):


بانت سعاد و قلبی الیوم متبول

متیم اثر هالم یفد مكبول


و مثل قصیده عینیه سید حمیری- رحمه الله علیه:


لام عمر و باللوی مربع

طامسه اعلامها بلقع


و در فارسی مثل قصیده یاد شده ناصر خسرو؛ و مثل قصیده نونیه محمد بن عبدالملك نیشابوری معروف به امیر معزی:




ای ساربان منزل مكن جز در دیار یار من

تا یك زمان زاری كنم بر ربع و اطلال و دمن


و مانند قصیده «شقشقیه» این فقیر الی الله- حسن حسن زاده آملی- (دیوان- ص 90):


الا ای آتشین آهوی محفل

شتابی كن حجاب شب فرو هل


شب آید تا برآرم ناله از دل

ز دست دلبری شیرین شمایل


غرض این كه در افتتاح نمودن ناصر خسرو قصیده در مدح حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام را به تفجع باید در آن سری باشد فتدبر؛ و پس از سی و پنج بیت فرموده است:


شمس وجود احمد و خود زهرا

ماه ولایتست ز اطوارش


دخت ظهور غیب احد احمد

ناموس حق و صندق اسرارش


هم مطلع جمال خداوندی

هم مشرق طلیعه انوارش


صد چون مسیح زنده ز انفاسش

روح الامین تجلی پندارش


هم از دمش مسیح شود پران

هم مریم دسیه ز گفتارش


هم ماه بارد از لب خندانش

هم مهر ریزد از كف مهبارش


این گوهر از جناب رسول الله

پاكست و داور است خریدارش


كفوی نداشت حضرت صدیقه

گر مینبود حیدر كرارش


جناب عدن خاك در زهرا

رضوان ز هشت خلد بود عارش


رضوان بهشت خلد نیارد سر

صدیقه گر بحشر بود یارش





باكش ز هفت دوزخ سوزان نی

زهرا چو هست یار و مددگارش


و نیز جناب ناصرخسرو قصیده ای دیگر حاوی شصت و هشت بیت، در مدح و ثنای حضرت وصی امام امیرالمومنین علی عالی اعلی علیه السلام سروده است؛ برخی از ابیات آن قصیده عائره غراء این است:


نه ام یار دنیا به دینست پشتم

كه سخت و بلندست و محكم حصارش


در این حصار از جهان كیست آن كس

كه بگداخت كفر از تف ذوالفقارش


هزبری كه سرهای شیران جنگی

ببوسند خاك قدم بنده وارش


به مردی چو خورشید معروف ازان شد

كه صمصام دادش عطا كردگارش


به زنهار یزدان درون جای یابی

اگر جای جویی تو در زینهارش


اگر دهر منكرشود فضل او را

شود دشمن دهر لیل و نهارش


كه دانست بگزاردن فام احمد

مگر تیغ و بازوی خنجر گزارش





علی آن كه چون مور شد عمر و وعنتر

ز بیم قوی نیزه مار سارش


خطیبان همه عاجز اندر خطابش

هزبران همه رو به اندر غبارش


همه داده گردن به علم و شجاعت

وضیع و شریف و صغار وكبارش


چه گویم كسی را كه ابلیس گمره

كشیده است از راه یك سو فسارش


بگویم چو گوید چهارند یاران

بیاهنجم از مغز تیره بخارش


چهار است اركان عالم و لیكن

یكی برتر و بهترست از چهارش


چهارست فصل جهان نیز لیكن

بر آن هر سه پیداست فضل بهارش


دهد راز دل عاقلی جز به مردم

اگر چند نزدیك باشد حمارش


هگرز آشنایی بود همچو خویشی

كه پیوسته زو شد نبی را تبارش


علی بود مردم كه او خفت آن شب

بجای نبی بر فراش و دثارش





همه علم امت به تایید ایزد

یكی قطره خرد بود از بحارش


گر از جور دنیا همی رست خواهی

نیابی مرادت جز اندر جوارش


من آزاد آزاد گردان اویم

كه بنده ست چون من هزاران هزارش


یكی یادگارست ازو بس مبارك

منت ره نمایم سوی یادگارش


فلك چاكر مكنت بیكرانش

خرد بنده خاطر هوشیارش


درختیست عالی پر از بار حكمت

كه باندیشه بایدت خوردن ثمارش


اگر پند حجت شنودی بدو شو

بخور نوش خور میوه خوش گوارش


مترس از محالات و دشنام دشمن

كه پر ژاژ باشد همیشه تغارش


جناب خواجو كرمانی را قصیده ای غراء در منقبت حضرت وصی امام امیرالمومنین علی مرتضی علیه السلام است كه در دیوانش مضبوط است (ط 1- ص 584)، در آن قصیده فرماید:




دانی كه چیست این كه خطیبان آسمان

بر طرف هفت پایه ی منبر نوشته اند


یك نكته از مكارم اخلاق مرتضی است

كانرا برین كتابه بعنبر نوشته اند


در معنی فضیلت داماد مصطفی

پیران هفت زاویه محضر نوشته اند


منظومه محبت زهرا و آل او

بر خاطر كواكب از هر نوشته اند


دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول بر سر معجر نوشته اند


جناب صاحب بن عباد (الصاحب الجلیل كافی الكفاه ابوالقاسم اسماعیل بن عباد المتوفی عام 385 ه ق) در قصیده عائره غرائی از دیوانش كه حاوی 91 بیت است، فرموده است (دیوان صاحب بن عباد ط- بیروت- ص 37):


«علی» علی فی المواقف كلها

و لكنكم قد خانكم قد مولد


و لم یك محتاجا الی علم غیره

اذا احتاج قوم فی القضایا فبلدوا


و زوجته الزهراء خیر كریمه

لخیر كریم فضلها لیس یجحد


و نیز در قصیده عائره غراء دیگر فرموده است (دیوان

ص 43):


قالت فمن صاحب الدین الحنیف اجب

فقلت: احمد خیرالساده الرسل





قالت فمن بعده یصفی الولاء له

قلت: الوصی الذی اربی علی زحل


قالت فهل احد فی الفضل یقدمه

فقلت هل هضبه ترقی علی جبل


قالت فمن زوج الزهراء فاطمه

فقلت افضل من حاف و منتعل


و نیز در قصیده عائری غراء دیگر فرموده است (دیوان- ص 76):


یا علی الذی علا عن محاذ

و سماعن مقارن و موازی


انت زوج الزهراء حوریه الاذس

و خیرالنساء عند امتیاز


و همچنین در قصیده عائره غراء دیگر فرموده است (دیوان- ص 114):


بلغت نفسی مناها

بالموالی آل طه


برسول الله من حاز

الموالی وحواها


و اخیه خیر نفس

شرف الله بناها


و ببنت المصطفی من

اشبهت فضلا اباها


و همچنین در قصیده عائره غراء دیگر گوید (دیوان- ص 125):


لك یا علی دعا النبی بخیبر

و القوم قد كذبو القتال و عادوا


تا این كه گوید:


و تزوج الزهراء و هی فضیله

غراء لیس تبیدها الاباد


و مرحوم هدایت در كتاب نفیس «مجمع الفصحاء» (ط 1- ج 2- ص


178) از جناب میرزا محمد تقی سپهر كاشانی صاحب ناسخ التواریخ- رضوان الله علیه- نقل كرده است كه در «نعت بتول عذراء ام الحسنین فاطمه الزهراء» گفته است:


صدف گوهر شبیر و شبر

جفت حیدر سلیل پیغمبر


دختر مصطفی اگر چه زنست

شیر مردان چو زنش نیم تنست


زن اگر چند نیم مردانند

بر او مرد نیمزن دانند


شیر یزدانش اگر نبودی مرد

زیست از مرد در جهان او فرد


همتش زاختران برشته كند

عصمتش بانگ بر فرشته زند


در جهان بود از جهانش لیك

جز بیزدان نبد سلام علیك


از جهان دیده بر جهان داور

دو جهانش چو خاك و خاكستر


آن كه جست از جهت فلك چه كند

آن كه رست از جهان فدك چه كند


این فدك بهر تو محك كرده است

نز جهان فذلك این فدك كرده است


زین جهانی و زینجهان پاكست

گوهر پاك خواجه لولاكست


گوهری و صدف بیازده در

مادری و پسر زیازده حر


و مرحوم ریاضی یزدی در قصیده ای كه تمام آن در فصل هفدهم گفته آید، نیكو فرموده است:


وی خلقت تو بزرگ آیت

پیوند نبوت و ولایت