کد مطلب:300196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

شرح


نظر عمده ما در طرح این فصل بسیار بسیار مهم كه از ضروریات دین مبین اسلام است، این است كه طایفه امامیه اثناعشریه-

انار الله برهانهم- حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی، و سیدالاوصیاء علی مرتضی، و عصمه الله الكبری فاطمه زهرا، و امام حسن مجتبی، و امام حسین سیدالشهداء- صلوات الله علیهم- را به آل عباء و اصحاب كساء تعبیر می كند، و «پنج تن آل عباء» می گویند، و در السنه آنان عبارت «حدیث كساء» سائر و دائر است.

این وصف و تعریف امامیه آن انوار الهی را به آل عبا و اصحاب كساء و عبارت «حدیث كساء» ناظر به آیه مباهله قرآن كریم است، و این عبارت «حدیث كساء» حدیث اصطلاحی به معنی خبر و روایت نیست كه در قبال آیه قرآنی مثلا می گویند حدیث سلسله الذهب؛ و یا می گویند: فلان آیه در این موضوع است، و فلان حدیث (یعنی فلان خبر و روایت) در شرح بیان آنست؛ بلكه عبارت «حدیث كساء» به معنی لغوی آنست یعنی واقعه اصحاب كساء كه آیه مباهله قرآن كریم است، مانند قول حق سبحانه در سوره مرسلات: فبای حدیث بعده یومنون، و آیات چند دیگر كه كلمه «حدیث» در آنها آمده است.

خلاصه این كه «حدیث كساء» ناظر به آیه 62 سوره مباركه آل عمران قرآن كریم است و به آیه مباهله شهرت دارد كه پیغمبر خاتم به فرمان خداوند سبحان طایفه نصارای نجران را به مباهله دعوت كرده است به تفصیلی كه در تفاسیر فریقین مذكور است، و اجماع امت بر آنست كه


اصحاب كساء در روز مباهله حضرت رسول و امام امیرالمومنین علی و عصمه الله فاطمه بنت رسول الله و دو فرزندش امام حسن و امام حسین علیهم السلام بوده اند.

آلوسی بغدادی (متوفای 1270 ه) كه از اعاظم علمای اهل سنت است در تفسیر روح المعانی (ط مصر- ج 1 ص 168) گوید: «و قد اخرج مسلم و الترمذی و غیرهما عن سعد بن ابی وقاص قال: لما نزلت هذه الایه: «قل تعالوا ندع» الخ، دعا رسول الله صلی الله علیه و آله علیا و فاطمه و حسنا و حسینا فقال اللهم هولاء اهلی، و هذا الذی ذكرناه من دعائه صلی الله علیه و آله هولاء الاربعه المتناسبه- رضی الله تعالی عنهم- هو المشهور المعول علیه لدی المحدثین. و اخرج ابن عساكر عن جعفر بن محمد عن ابیه- رضی الله تعالی عنهم- انه لما نزلت هذه الایه جاء بابی بكر و ولده، و بعمر و ولده، و بعثمان و ولده، و بعلی و ولده؛ و هذا خلاف مارواه الجمهور...».

آری این بیان آلوسی در رد روایت ابن عساكر از روی كمال انصاف و عدل و تحقیق و تنقیب است، زیرا كه روایتی برخلاف اجماع امت است، و به حقیقت مجعول جاعلی نفهم و نادان است كه خواست به غلط و ناصواب به دیگران احترام بگذارد. و از این گونه مصائب در جعل روایات بسیار است كه ورود آن منجر به تدوین كتابی حجیم و ضخیم می شود، و به قول متین و رصین ابن شهر آشوب در صفحه اول كتاب شریف و منیف «مناقب» هر بلایی كه بر سر روایات آمده است ازروایت آمده است: «وما آفه الاخبار الا رواتها، فاذاهم مجتمعون علی اطفاء نور الله...».

بلی برخی از وقایع خاصی كه در بعضی از جهات شبیه به واقعه یاد شده حدیث كساء یوم مباهله است و با آن اشتراك اسمی دارد نیز روایت


شده است، مانند حدیث كساء «روی عن فاطمه الزهراء...» كه در محافل عام دائر و در السنه آنان به «حدیث كساء» سائر است.

و یا مانند حدیث «باب آیه تطهیر» از مجلد نهم بحار «ط كمپانی- ص 38) كه از تفسیر علی بن ابراهیم نقل كرده است: «فی روایه ابی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»

قالت نزلت هذه الایه فی رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام و فاطمه و الحسن و الحسین علیه السلام، و ذلك فی بیت ام سلمه زوجه النبی صلی الله علیه و آله، دعا رسول الله صلی الله علیه و آله علیا و فاطمه و الحسن و الحسین علیه السلام، ثم البسهم كساء له خیبریا و دخل معهم فیه، ثم قال: هولاء اهل بیتی الذین وعدتنی فیهم ما وعدتنی، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، نزلت هذه الایه؛ فقالت ام سلمه و انا معهم یا رسول الله؟، قال ابشری یا ام سلمه فانك الی خیر».

از این گونه روایات كه در آنها واقعه اصحاب كساء تكرار شده است، و در همه آنها آل عبا و اصحاب كساء همان پنج تن علیهم السلام اند كه به ذكر نام مباركشان تبرك جسته ایم؛ ولی سخن ما این است كه نظر عمده در فضیلت اصحاب كساء كه امامیه بدان متمسك اند، و در كتب كلامیه مثل تجرید الاعتقاد و كشف امراد و غیرهما آورده اند همان آیه مباركه مباهله قرآن كریم است كه اجماع امت بر این است كه ابناء آن اشاره به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است، و نساء آن اشاره به عصمه الله فاطمه علیهاالسلام است، و انفس اشاره به حضرت وصی امام علی علیه السلام است فافهم و تدبر ترشد انشاءالله تعالی شانه.


این متوسل بذیل ولایت پنج تن آل عباء و اصحاب كساء، حسن حسن زاده آملی در سه نكته كتاب «هزار و یك نكته» در این موضوع اصیل و اساسی دینی سخن به میان آورده است و نقل هر یك را در شرح آن به صلاح و صواب می بیند، و اگر در برخی از عبارات تكراری به نظر آید نفاست موضوع جبران میكند، یكی نكته 425 آن كتاب بدین عبارت است:

«منقبت و فضیلت آل عباء كه اصحاب كسایند بدین عنوان از آیه مباركه مباهله است كه متن قرآنست و انكار آن انكار آنست. كلماتی چند از فریقین در این موضوع باختصار نقل می كنیم:

آیه مباهله این است:

ان مثل عیسی عندالله كمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون- الحق من ربك فلاتكن من الممترین- فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الكذبین (آل عمران: 59- 61).

زمخشری در تفسیر كشاف در ذیل همین آیه آورده است كه: و عن عائشه- رضی الله عنها- ان رسول الله صلی الله علیه و آله خرج و علیه مرط مرجل من شعر اسود فجاء الحسن فادخله، ثم جاء الحسین فادخله، ثم فاطمه ثم علی، ثم قال: انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت.

بعد از آن زمخشری فرمود: فان قلت ما كان دعاوه الی المباهله الا لیتبین الكاذب منه و من خصمه، و ذلك امر یختص به و بمن یكاذبه فما معنی ضم الابناء و النساء؟


قلت ذلك آكد فی الدلاله علی ثقته بحاله و استیقانه بصدقه حیث استجرا علی تعریض اعزته و افلاذ كبده و احب الناس الیه لذلك و لم یقتصر علی تعریض نفسه له، و علی ثقته بكذب خصمه حتی یهلك خصمه مع احبته و اعزته هلاك الاستیصال ان تمت المباهله. و خص الابنا و النساء لانهم اعز الاهل و الصقهم بالقلوب، و ربما فداهم الرجل بنفسه و حارب دونهم حتی یقتل، و من ثم كانوا یسوقون مع انفسهم الظعائن فی الحروب لتمنعهم من الهرب، و یسمون الذاده بارواحهم حماه الحقائق. و قدمهم فی الذكر علی الانفس لینبه علی لطف مكانهم و قرب منزلتهم، و لیوذن بانهم مقدمون علی الانفس مفدون بها.

بعد از آن زمخشری فرمود: و فیه دلیل لاشی ء اقوی منه علی فضل اصحاب الكساء علیهم السلام، و فیه برهان واضح علی صحه نبوه النبی علیه السلام لانه لم یرو احد من موافق و لامخالف انهم اجابوا الی ذلك.

این كلام زمخشری كه تصریح و تنصیص به اصحاب كساء در ذیل آیه مباهله است از نص حدیث عائشه مستفاد است.

ملاحظه می فرمایید كه امر كساء و اصحاب آن در یوم مباهله تا بدان حد اهمیت آن چشم گیر بود كه عائشه با این كه خود از اصحاب كساء نبود و پدرش و خویشانش هم از جمله آنان نبودند، تمام خصوصیات كساء و نحوه ورود و ترتیب اصحاب كساء را اظهار داشت. و ارباب سیر و اصحاب خبرت و بصیرت می دانند كه شهادت و اظهار مثل عائشه تا بدان حد دقت چه اهمیت بسزائی در موضوع اصحاب كساء دارد.

جوهری در صحاح گوید: المرط بالكسر واحد المروط وهی اكیسه من


صوف او خز یوتزر بها. مرحل یعنی معلم باعلام كالرحال. و مرجل با جیم نیز قرائت شده است، در منتهی الارب گوید: مرجل كمعظم چادر نگارین.

نسخه ای خطی عتیق از حواشی و شرح میرسید شریف بر تفسیر كشاف در تملك راقم است، در بیان قول زمخشری كه گفته است: «و فیه دلیل لاشی ء اقوی منه علی فضل اصحاب الكساء» گوید: «و لذلك من اوجه: احدها انهم احب الناس الی النبی صلی الله علیه و آله كانهم اعز علیه من نفسه المقدسه؛ و الثانی ما رجاه من بركه تامینهم و اثر لجائهم الی الله تعالی؛ و الثالث ما تفرسه فیهم اسقف النصاری حتی قال انی لاری وجوها لوشاءالله ان یزیل جبلا من مكانه لازاله بها فلا تباهلوا فتهلكوا و لایبقی علی وجه الارض نصرانی «الی یوم القیامه؛ و الرابع ما ذكره صلی الله علیه و آله حین جللهم بالمرط: انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت...

و حسن بن محمد قمی نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن ضمن آیه مباهله پس از نقل روایت عائشه كه از كشاف نقل كرده ایم گوید: «و هذه الروایه كالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث، و همچنین فخر رازی در تفسیر كبیر. سپس نیشابوری فرمود: «و اما فضل اصحاب الكساء فلاشك فی دلاله الایه علی ذلك و لهذا ضمهم الی نفسه بل قدمهم فی الذكر، و فیها ایضا دلاله علی صحه نبوه محمد صلی الله علیه و آله فانه لو لم یكن واثقا بصدقه لم یتجرا علی تعریض اعزته و خویصته و افلاذ كبده فی معرض الابتهال و مظنه الاستیصال...».

فیض در تفسیر صافی آورده است: «فی العیون عن الامام الكاظم علیه السلام لم یدع احد انه ادخله النبی تحت الكساء عند مباهله النصاری الا علی بن


ابی طالب و فاطمه و الحسن و الحسین، فكان تاویل قوله عزوجل ابناءنا الحسن و الحسین، و نساءنا فاطمه، و انفسنا علی بن ابی طالب».

من از جوامع روائی و تفاسیر فریقین اگر بخواهم روایات و كلمات مفسرین را درباره اصحاب كساء علیهم السلام نقل كنم كه اصل فضیلت و منقبت اصحاب كساء بدین وصف اعنی به وصف اصحاب كساء و آل عباء راجع به آیه كریمه مباهله است كتابی خواهد شد كه با دفتر نكات مناسب نیست، بلكه به تنهایی موضوعی است كه منتهی به تالیف یك كتاب در پیرامون آن می شود.

حال بدان كه اگر در خبری آمده است كه واقعه اصحاب كساء و آل عباء در امر دیگری بطور عادی و متعارف پیش آمد چنانكه در بعضی از روایات آمده است و نقل آنها بطول می انجامد، ربطی به فضیلت اصحاب كساء در امر مباهله ندارد، مطلب عمده و كلام مهم این است كه شیعه امامیه كه در فضیلت اصحاب كساء سخن می گوید منشا آن آیه ی مباهله قرآنست كه متن قرآن و ضروری دین مبین اسلام و اجماع قاطبه مسلمین است».

روز مباهله بیست و چهارم ذی الحجه سنه ی دهم هجری در مدینه بوده است، كفعمی در مصباح فرماید: و فضل یوم المباهله كثیر، و عن الكاظم علیه السلام صل یوم المباهله مااردت من الصلوه، و كلما صلیت ركعتین استغفرت الله دبرهما سبعین مره تقوم قائا و تومی بطرفك فی سجودك و تقول و انت علی غسل: الحمدلله رب العالمین فاطر السماوات و الارض- الی قوله: فاوضح عنهم و ابان عن صفتهم بقوله جل ثناوه: فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله


علی الكذبین- الی قوله: اصحاب الكساء و العباء یوم المباهله اجعلهم شفعاءنا... الخ. غرض از نقل آن این است كه حدیث اصحاب كساء و اصحاب عباء، حدیث الهی قرآنی است كه به ضرورت دین و اجماع امت آنان رسول الله و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم بوده اند، و امامیه كه در فضیلت اصحاب كساء و آل عباء نظما و نثرا قلم رانده اند مقصود این است كه بتواتر و ضرورت رسیده است، و اظهر من الشمس فی دائره نصف النهار است.

سخن را در پیرامون این فصل به گفتاری از خواجه طوسی و علامه حلی و متكلم حمصی و صاحب بحار مجلسی و استادم علامه شعرانی و قصیده ای از دیوان این كمترین حسن حسین زاده طبری آملی، و قصیده ای از دیوان رضوان جایگاه طرب شیرازی، خاتمه می دهیم:

تجرید الاعتقاد، تالیف منیف جناب خواجه نصیرالدین طوسی در علم كلام است، مقصد خامس آن در امامت است، و مساله هفتم از این مقصد در این است كه حضرت وصی جناب امام امیرالمومنین علی- علیه الصلوه و السلام- پس از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله افضل خلایق است، لذا خلافت بر آن جناب و امامت بر قاطبه مسلمانان حق طلق و خاص الهی آن بزرگوار است.

اما كلام خواجه این كه پس از آوردن دو دلیل بر افضلیت امام امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده است: «و لقوله تعالی: و انفسنا»، شارح آن علامه حلی گوید (ص 425 كشف المراد- ط 7- بتصحیح و تعلیق نگارنده): «هذا هو الوجه الثالث الدال علی انه علیه السلام افضل من غیره، و هو قوله تعالی: فقل


تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم) و اتفق المفسرون كافه علی ان الابناء اشاره الی الحسن و الحسین علیهماالسلام، و النساء اشاره الی فاطمه علیهاالسلام، و الانفس اشاره الی علی علیه السلام؛ و لایمكن ان یقال ان نفسیهما واحده فلم یبق المراد من ذلك الا المساوی، و لاشك فی ان رسول الله صلی الله علیه و آله افضل الناس فمساویه كذلك ایضا.

سخن استاد شعرانی در شرح تجرید خواجه بفارسی: «و لقوله تعالی و انفسنا، آیه مباهله است (فقل تعالوا ندع ابناءنا...) باتفاق مفسران مراد از ابناء امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است، و از زنان فاطمه ی زهراء سلام الله علیها، و از انفس علی بن ابی طالب، و چون علی علیه السلام خود پیغمبر نبود بمنزلتی بود كه او را نفس پیغمبر خواند پس افضل است.

اما بیان متكلم حمصی، جناب نظام الدین حسن بن محمد نیشابوری در تفسیر شریف غرائب القرآن در ذیل بیان آیه ی مباهله آورده است: «و قد یتمسك الشیعه قدیما و حدیثا بها فی ان علیا افضل من سائر الصحابه لانها دلت علی ان نفس علی مثل نفس محمد الا فی ما خصه الدلیل. و كان فی الری رجل یقال له محمود بن الحسن الحمصی و كان متكلم الاثنا عشریه یزعم ان علیا افضل من سائر الانبیاء سوی محمد؛ قال: و ذلك انه لیس المراد بقوله و انفسنا نفس محمد لان الانسان لایدعو نفسه فالمراد غیره، و اجمعوا علی ان ذلك الغیر كان علی بن ابی طالب فاذا نفس علی هی نفس محمد؛ لكن الاجماع دل علی ان محمد افضل من سائر الانبیاء فكذا علی علیه السلام.

قال: و یوكده مایرویه المخالف و الموافق انه صلی الله علیه و آله قال:


«من اراد ان یری آدم فی علمه، و نوحا فی طاعته، و ابراهیم فی خلته، و موسی فی قربته، و عیسی فی صفوته، فلینظر الی علی بن ابی طالب» فدل الحدیث علی انه اجتمع فیه علیه السلام ما كان متفرقا فیهم»؛ الی ان قال النیسابوری:

و اما فضل اصحاب الكساء فلاشك فی دلاله الایه علی ذلك و لهذا ضمهم الی نفسه بل قدمهم فی الذكر. و فیها ایضا دلاله علی صحه نبوه محمد صلی الله علیه و آله فانه لو لم یكن و اثقا بصدقه لم یتجرا علی تعریض اعزته و خویصته و افلاذ كبده فی معرض الابتهال و مظنه الاستیصال؛ و لولا ان القوم عرفوا من التوراه و الانجیل مایدل علی نبوته صلی الله علیه و آله لما اجتحموا عن مباهلته».

اما كلام جناب مجلسی در بحار (ط بیروت- ج 43- ص 10): «لی، ع ل- یعنی امالی صدوق و علل الشرایع و خصال- به اسناد از یونس بن ظبیان عز و جل: فاطمه، و الصدیقه، و المباركه، و الطاهره، و الزكیه، و الراضیه، و المرضیه، و المحدثه، و الزهراء؛ ثم قال علیه السلام: اتدری ای شی ء تفسیر فاطمه؟ قلت: اخبرنی یا سیدی، قال: فطمت من الشر؛ قال: ثم قال: لولا ان امیرالمومنین علیه السلام تزوجها لما كان لها كفو الی یوم القیامه علی وجه الارض آدم فمن دونه.

كتاب دلائل الامامه للطبری عن الحسن بن احمد العلوی عن الصدوق مثله.

بیان: یمكن ان یستدل به علی كون علی و فاطمه علیهاالسلام اشرف من سائر


اولی العزم سوی نبینا- صلی الله علیهم اجمعین...».

در شرح فصل شانزدهم فص كه در نبوت تشریعی و نبوت مقامی است، این بیان مرحوم مجلسی توضیح داده می شود.

اما قصیده دیوان این متمسك بذیل ولایت آل عباء و اصحاب كساء (ط 2- ص 416):

یا علی


قلم از نعمت سخندانی

آمده بر سر سخنرانی


ز آب كوثر بشست صورت لوح

بهر تحریر وصف انسانی


كه پس از ختم انبیا احمد

می نیابی بسان او ثانی


شویم از مشك و از گلاب دهن

گویم ای نور پاك یزدانی


محور دائرات ادواری

مركز حكمت و جهانبانی


لنگر كشتی جهانهایی

كهكشان سپهر امكانی


بحر لطف و سخا و ایثاری

ابر نیسان جود و احسانی


كوه حلم و وقار و تمكینی

سد طوفان جور و طغیانی


روح شهر ولایت رجبی

سر ماه رسول شعبانی


هم كه شهر الله مبارك را

لیله القدر با همه شانی


اب اكوان و ام امكانی

طوبی و سدره ای و رضوانی


رق منشور ماسوی اللهی

نور مرشوش عین اعیانی


بر همه كائنات مولائی

كه ولی خدای سبحانی





همت عارفان رهواری

حجت اهل كشف و برهانی


دیده ام من گدای كویت را

ز گدایی شده است كمپانی


صورت از خویشتن كنی انشاء

به چهل خانه بهر مهمانی


بركنی در ز قلعه خیبر

نه بزور غذای جسمانی


دست پاكت نكرد مس او را

دور اندازیش به آسانی


تا چهل ارش قذف كرد او را

همت و عزم نفس نورانی


كامل آنست اماته و احیاء

یا كه قذفی نماید این سانی


او خلیفه است همچو مستخلف

بایدش بود آنچه زو دانی


تا قیامت كم است ار گوید

كاملی شرح فعل نفسانی


مصطفی مرتضی شناس بود

نه چو من طفل ابجدی خوانی


به ملاحت ملیحتر از صد

یوسف مصر ماه كنعانی


به فصاحت هزار بار افزون

از هزاران هزار سحبانی


تو لسان اللهی كه قرآن را

بدرستی لسان فرقانی


قلب یاسین و سر طاهایی

هل اتی را عطای رحمانی


حلقه ی باب جنت از حلقش

یا علی آید از ثناخوانی


سوره نسبت است با قرآن

نسبت تو به جمع روحانی


در میان صحابه خاتم

همه جسم و تو جسم را جانی


فص انگشتر ولایت را

نقش نام تو داشت ارزانی





مصطفی را وصی یكتایی

كه به عصمت وعای قرآنی


فاطمه آن كه بود بنت اسد

كیست فرزندش شیر ربانی


فاطمه آن كه بود بنت نبی

كیست كفوش علی عمرانی


به قضا و قدر غدیرت داد

حشمت و شوكت سلیمانی


كیست جز تو كه مولدش كعبه است

جز خدا كیست باعث و بانی


باز در خانه خدا بینی

آنچنان ضربتی به پیشانی


اولت مسجد آخرت مسجد

مولد آن این محل قربانی


گاه توزین وزن انسانها

آن تو مكیال و آن تو میزانی


تثنیت در امامت است غلط

داند آن را ز عالی و دانی


شد خلافت به ظاهر و باطن

قسمت ازراه و رسم شیطانی


بهر اسكات خلق نادانی

گفته آمد ز حلق نادانی


تجزیت چگونه ره باشد

در صفایای خاص سلطانی


شرط نسبت تجانس است و كجا

آن تو و با فلان و بهمانی


صاحب عصمت و امامت با

دو سه اعرابی بیابانی


آنچه گفتند و آنچه می گویند

برتر از این و برتر از آنی


در حقیقت ورای تعبیری

نیك بنموده است در افشانی


اما قصیده مرحوم طرب شیرازی، آن جناب میرزا ابوالقاسم محمد


نصیر طرب بن همای شیرازی اصفهانی، متوفای 1330 ه ق است. این قصیده در صفحه 686 دیوانش با مقدمه و حواشی جامع آن استاد جلال الدین همایی- رحمه الله علیه- بدین عنوان مذكور است: «شرح حدیث شریف كساء و بیان چگونگی آن واقعه».

غرض نگارنده از آوردن این قصیده آن جناب این است كه در چند جای این فصل تذكر داده ایم كه مراد امامیه در تفاسیر قرآنی، و در كتب كلامی اصیل اسلامی از اصحاب كساء و آل عباء و حدیث كساء و نظایر این گونه تعبیرات به عربی و فارسی، واقعه مباهله منصوص در قرآن كریم است كه در سوره مباركه آل عمران آمده است؛ و اجماع امت اسلام بر این است كه اصحاب كساء در روز مباهله حضرت رسول الله و امام امیرالمومنین علی و عصمه الله فاطمه ی زهراء و دو فرزندش امام حسن و امام حسین- علیهم السلام- بوده اند، و احدی با آنها در این امر خطیر شركت نداشته اند؛ و اگر در خبری واقعه اصحاب كساء و آل عباء در خانه فاطمه ی زهراء- سلام الله علیها- یا خانه دیگران بطور عادی و متعارف پیش آمده است، ربطی به واقعه ی اصحاب كساء در مباهله با نصاری نجران ندارد.

و اكنون این قصیده مرحوم طرب، منظومه واقعه ایست كه در سرای حضرت فاطمه سلام الله علیها پیش آمده است. و نظیر این قصیده در بیان وقوع قصه اصحاب كساء در غیر روز مباهله از دیگر سرایندگان نیز بسیار است، و ما این را بعنوان نمونه نقل كرده ایم.

غرض نگارنده از این اصرار و ابرام و تاكید و تشدید و تكرار و تذكار در موضوع این فصل كه «اصحاب كساء» و «آل عباء» است، این است كه برخی


پنداشته اند حدیث كساء «خبر واحد» است؛ و از این و آن، دهن بدهن شهرت كذایی یافته است؛ و سپس آن ناسپاس به گزاف و یاوه بسی ژاژخایی كرده است.

حالا كه راجع به حقیقت واقعه اصحاب كساء آگاهی یافته ای كه همان مباهله یاد شده در قرآن كریم است، پس بدان كه انكار آن انكار و تكذیب قرآن كریم است، اگرچه وقایع دیگر نیز به صورت دیگر به همین عنوان اصحاب كساء و آل عباء بوقوع پیوسته است، ولی سخن ما درباره اصحاب كساء آیه مباهله قرآن است؛ و این قصیده از دیوان طرب شیرازی، و چه بسا قصائد دیگر امثال آن ناظر به واقعه حدیث كسائی است كه در مواطن دیگر غیر از واقعه روز مباهله با نصارای نجران پیش آمده است، فافهم و تبصر؛ و الحمدلله الذی هدانا لهذا و ماكنا لنهتدی لولا هدانا الله. اكنون قصیده دیوان مرحوم طرب را كه حدیث كسای معروف و منقول به صورت «روی عن فاطمه الزهراء...» را كه در آخر همین فصل نقل می كنیم به نظم درآورده است، تقدیم می داریم:

شرح حدیث شریف كساء و بیان چگونگی آن واقعه


در حدیث آمد كه روزی مصطفی

كرد رو سوی سرای مرتضی


خسرو لولاك سلطان رسل

احمد محمود هادی سبل


شهسوار قاب قوسین از شرف

تاجدار شهر بند من عرف


عقل اول خاتم پیغمبران

نور مطلق والی نیك اختران


آن طفیل هستی او هر چه هست

آن رهین امر او بالا و پست


آن كه با نعلین بر عرش برین

رفت و ماند از رفتنش روح الامین





باری آن جان جهان از روی حزم

زی سرای دخت خود بنمود عزم


در سرای فاطمه چون پای سود

آن سرا را غیرت اسری نمود


یك جهان جان جای در آن خانه ساخت

غیرت فردوس آن كاشانه ساخت


آن سراگویی ز رفعت عرش بود

كز شرف عرش عظیمش فرش بود


شد روان زهرا باستقبال شاه

آفتابی را قرین گردیده ماه


مصطفی بگرفت چون جانش ببر

بوسه زد بر آن لبان چون شكر


پس لب معجز بیان را باز كرد

درد دل با نور چشم آغاز كرد


گفت بینم ضعفی اندر جسم خویش

خیز و آور آن یمانی جامه پیش


تا بیاساید تنم زیر كسا

خیز و آور آن یمانی جامه را


گفت زهرا بر خدا جویم پناه

جسم پاكت را ز ضعف ای پادشاه


یارب از غم جسم پاكت دور باد

خاطرت بی رنج و، دل مسرور باد


پس كسا آورد زهرای بتول

با ادب افكند بر روی رسول


خفت زیر آن كسا شاه زمن

با رخی رخشانتر از نجم پرن


كز درآمد سبط اكبر با شتاب

وز ادب بنموده با مادر خطاب


گفت هی مادر شمیم مشك چین

در مشامم می رسد از این زمین


نی خطا گفتم خطا مشك ختا

نبود این باشد شمیم مصطفی


گفت آری جد تو با زیب و زین

خفته در زیر كسا ای نور عین


سبط اكبر این سخن چون دید راست

آمد و بعد از تحیت اذن خواست


مصطفی با سبط اكبر از وفا

گفت ای جان گرامی اندرآ


شد حسن زیر كسا از ناز و خفت

گشت گرم راز اسرار نهفت


ناگه آمد از در آن نور دو عین

یعنی آن سر حلقه خوبان حسین


یعنی آن ممنوع از آب فرات

یعنی آن سرمایه بخش ممكنات





یعنی آن سر دفتر اهل وفا

یعنی آن گلگون قبای كربلا


یعنی آن مقتول شمشیر جفا

یعنی آن سر داده در راه خدا


آمد و بگشود همچون غنچه لب

گفت با مادر بقانون ادب


گفت ای مادر حقم اكرام كرد

شامه ام بوی جد استشمام كرد


گفت آری با برادرت ای عجب

خفته در زیر كسا شاه عرب


چون حسین این حرف از مادر شنید

نرم نرمك زی رسول حق دوید


آمد و بر جد والاشان سلام

كرد و بعد از اذن شد در آن مقام


كز صفا از در درآمد بوتراب

بارخی رخشنده تر از آفتاب


گفت بخ بخ خانه ام شد دشت چین

شد مشامم عطریاب و عنبرین


بوی ابن عمم آمد بر مشام

یا شمیم مشك چین بر گو كدام


نگفت آری ابن عمت با دو پور

خفته در زیر كسا چون شمع و نور


خواست دستوری و رخصت چونكه یافت

پیش ایشان در كسا اندر شتافت


فاطمه چون دید باب و شوهرش

زیر جامعه خفته بادو گوهرش


آن فروزان اختر برج جلال

آن درخشان گوهر درج كمال


فاطمه آن عروه الوثقای دین

كش بود خاك درش نقش جبین


شد روان سوی كسابی واهمه

مریم كبری جناب فاطمه


آمد و بر سینه بنهاد از ادب

دست و گفت ای خسرو ملك عرب


دخترت را می دهی اذن ای كیا

تا درآید از شرف زیر كسا


گفت هین بابا درآ زیر كسا

ای بقدت جامه ی خوب كسا


فاطمه زیر كسا چون شد نهان

شد زمین گویی برفعت آسمان





جبرئیل این حال چون دید از فطن

گفت اینها كیستند ای ذوالمننن


گفت یزدان فاطمه است و شوهرش

فاطمه است و بابش و دو گوهرش


جبرئیلا گر نبودند این گروه

می نكردم خلق؛ بحر و بر و كوه


گر نبودند این گروه پاكدین

می نكردم خلق، نه ماء و نه طین


پنج تن كامل چو شد زیر كسا

قدسیان را آمد ازیزدان ندا


هین بدانید ای گروه قدسیان

حاصل این پنج اند از خلق جهان


گر نبود این پنج تن عالم نبود

گر نبود این پنج تن آدم نبود


ماسوا باشد طفیل این پنج را

گر نبود اینان نبودی ماسوا


نور اینان جمله از نور من است

شعله ی این آتش از طور من است


گفت جبریل ای خدای آسمان

اذن ده تا زی زمین گردم روان


تا ششم گردم مگر این پنج را

بو كه دریابم كلید گنج را


گفت رو رو لیك سوغاتی ببر

همره خود ای رسول نامور


هدیه بهر یار، خوش باشد ز یار

خاصه آن یاری كه یارش كردگار


ارمغانی از پی آن شاه بر

آیه ی تطهیر را همراه بر


جبرئیل از امر خلاق ودود

شد روان سوی زمین با صد درود


آمد و استاد و ایدر بار جست

دل بمهریار از اغیار شست


اذن جست و بر كف پای حسین

سر نهاد و سود پا بر عالمین


من هم از مداحی این خاندان

یافتم ره در نعیم جاودان


تا طرب مداح این پنج آمدم

با نشانی بر سر گنج آمدم


این بود سروده شیوا و رسانی جناب طرب شیرازی- رضوان الله علیه- كه واقعه حدیث كسائی را كه در بیت حضرت فاطمه- سلام الله علیها- پیش آمده است، و در جوامع روائی نقل شده است و جناب بحرانی (شیخ


عبدالله بن نورالله البحرانی) آن را در عوالم روایت كرده است، به نظم در آورده است؛ و چنان كه ملاحظه می فرمایید این واقعه هیچ ربط و نسبتی به واقعه روز مباهله ندارد فتبصر.

واقعه حدیث كساء در بیت عصمه الله فاطمه علیهاالسلام را بغیر از مرحوم «طرب» دیگران نیز به نظم درآورده اند، و صورت روایت آن بدین گونه است كه به نقل آن تبرك می جوییم:

عن جابر بن عبدالله الانصاری عن فاطمه الزهراء علیهاالسلام بنت رسول الله صلی الله علیه و آله قال سمعت فاطمه انها قالت دخل علی ابی رسول الله فی بعض الایام فقال السلام علیك یا فاطمه فقلت علیك السلام، قال انی اجد فی بدنی ضعفا فقلت له اعیذك بالله یا ابتاه من الضعف، فقال یا فاطمه ایتینی بالكساء الیمانی فغطینی به، فاتیته بالكساء الیمانی فغطیته به وصرت انظر الیه و اذا وجهه یتلالا كانه البدر فی لیله تمامه و كماله. فما كانت الا ساعه و اذا بولدی الحسن قد اقبل و قال السلام علیك یا اماه، فقلت و علیك السلام یا قره عینی و ثمره فوادی، فقال یا اماه انی اشم عندك رائحه طیبه كانها رائحه جدی رسول الله صلی الله علیه و آله، فقلت نعم ان جدك تحت الكساء، فاقبل الحسن نحو الكساء و قال: السلام علیك یا جداه یا رسول الله اتاذن لی ان ادخل تحت الكساء؟ فقال: و علیك السلام یا ولدی و یا صاحب حوضی قد اذنت لك فدخل معه تحت الكساء.

فما كانت الا ساعه و اذا بولدی الحسین قد اقبل و قال السلام علیك یا اماه فقلت: و علیك السلام یا ولدی و یا قره عینی و ثمره فوادی، فقال لی یا اماه انی اشم عندك رائحه طیبه كانها رائحه جدی رسول الله، فقلت: نعم


ان جدك و اخاك تحت الكساء، فدنی الحسین نحو الكساء و قال: السلام علیك یا جداه، السلام علیك یا من اختاره الله اتاذن لی ان اكون معكما تحت الكساء، فقال و علیك السلام یا ولدی و یا شافع امتی قد اذنت لك فدخل معهما تحت الكساء.

فاقبل عند ذلك ابوالحسن علی بن ابی طالب و قال: السلام علیك یا بنت رسول الله، فقلت: و علیك السلام یا اباالحسن و یا امیرالمومنین، فقال: یا فاطمه انی اشم عندك رائحه طیبه كانها رائحه اخی و ابن عمی رسول الله، فقلت نعم ها هو مع ولدیك تحت الكساء، فاقبل علی نحو الكساء و قال: السلام علیك یا رسول الله اتاذن لی ان اكون معكم تحت الكساء؟ قال له: و علیك السلام یا اخی و یا وصیی و خلیفتی و صاحب لوائی قد اذنت لك، فدخل علی تحت الكساء. ثم اتیت نحوالكساء و قلت: السلام علیك یا ابتاه یا رسول الله اتاذن لی ان اكون معكم تحت الكساء؟ قال: و علیك السلام یا بنتی و یا بضعتی قد اذنت لك، فدخلت تحت الكساء.

فما اكتملنا جمیعا تحت الكساء اخذ ابی رسول الله بطرفی الكساء و اوما بیده الیمنی الی السماء و قال: اللهم ان هولاء اهل بیتی و خاصتی و حامتی لحمهم لحمی و دمهم دمی یولمنی ما یولمهم و یحزننی ما یحزنهم، انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم و عدو لمن عاداهم و محب لمن احبهم، انهم منی و انا منهم فاجعل صلواتك و بركاتك و رحمتك و غفرانك و رضوانك علی و علیهم و اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.


فقال الله عز و جل: یا ملائكتی و یا سكان سماواتی انی ما خلقت سماء مبنیه و لاارضا مدحیه و لاقمرا منیرا و لاشمسا مضیئه و لافلكا یور و لابحرا یجری و لافلكا یسری الا فی محبه هولاء الخمسه الذین هم تحت الكساء.

فقال الامین جبرائیل: یا رب و من تحت الكساء؟ فقال عز و جل: هم اهل بیت النبوه و معدن الرساله، هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها. فقال جبرائیل یا رب اتاذن لی ان اهبط الی الارض لاكون معهم سادسا؟ فقال الله: نعم قد اذنت لك، فهبطالامین جبرائیل، و قال: السلام علیك یا رسول الله: العلی الاعلی یقرئك السلام و یخصك بالتحیه و الاكرام، و یقول لك: و عزتی و حلالی انی ما خلقت سماء مبنی و لاارضا مدحیه و لاقمرا منیرا و لاشمسا مضیئه و لافلكا یدور و لابحرا یجری و لافلكا یسری الا لاجلكم و محبتكم، و قد اذن لی ان ادخل معكم، فهل تاذن لی یا رسول الله؟ فقال رسول الله: و علیك السلام یا امین وحی الله، انه نعم قد اذنت لك، فدخل جبرائیل معنا تحت الكساء، فقال لابی: ان الله قد اوحی الیكم یقول: انما یریدالله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا.

فقال علی لابی: یا رسول الله اخبرنی ما لجلوسنا هذا تحت الكساء من الفضل عند الله؟

فقال النبی صلی الله علیه و آله: و الذی بعثنی بالحق نبیا واصطفانی بالرساله نجیا ما ذكر خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا الا و نزلت علیهم الرحمه و حفت بهم الملائكه و استغفرت لهم الی ان یتفرقوا.


فقال علی علیه السلام: اذا و الله فزنا و فاز شیعتنا و رب الكعبه.

فقال ابی رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی والذی بعثنی بالحق نبیا، و اصطفانی بالرساله نجیا ما ذكر خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض و فی جمع من شیعتنا و محبینا و فیهم مهموم الا و فرج الله همه، و لا مغموم الا و كشف الله غمه، و لاطالب حاجه الا و قضی الله حاجته.

فقال علی علیه السلام: اذا و الله فزنا و سعدنا، و كذلك شیعتنا فازوا و سعدوا فی الدنیا و الاخره و رب الكعبه.