کد مطلب:301351 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:212

زهراء


1- در حدیثی طولانی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آمده كه: بعد از آفرینش... خاورها و باخترها تاریك شد و ملائكه به خداوند شكایت كرده كه خداوندا این تاریكی را از بین ببر، خداوند به كلمه ای تكلم فرمود، روحی را از آسمان آفرید، و بعد كلمه ای دیگر فرمود از آن كلمه نور را آفرید، آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را جای عرش گذارد و مشارق و مغارب درخشان شد و آن فاطمه زهراء علیهاالسلام بود و به همین جهت آن حضرت را زهراء نامیدند زیرا آسمان ها از نور او روشن شدند. [1] .


2- از سلمان فارسی نقل شده كه گفت: روزی در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بودم كه عباس بن عبدالمطلب وارد شد و سلام كرد، حضرت پاسخ سلام او را داده و كه او خوش آمد گفت، عباس عرض كرد یا رسول الله روی چه حساب علی بن ابیطالب بر ما دیگر افراد اهل البیت فضیلت و برتری دارد با اینكه همه از یك معدن و یك اصل می باشیم؟ حضرت فرمود: ای عمو اكنون كه پرسیدی علتش را به تو می گویم، همانا خداوند من و علی را هنگامی آفرید كه نه آسمان بود و نه زمین، نه بهشت بود و نه آتش، نه لوح و نه قلم، هنگامی كه خداوند آغاز آفرینش ما را اراده فرمود كلمه ای را گفت و آن كلمه نور شد بعد به دومین كله تكلم فرمود روحشد، روح و نور را به هم آمیخت و به طور معتدل آن را با هم تركیب نمود، من و علی را از آن دو آفرید، بعد از نور من عرش را پدید آورد و لذا من از عرش برترم و از نور علی نور آسمان ها را آفرید و لذا علی از آسمان ها برتر است بعد از نور حسن، نور خورشید را و از نور حسین، نور ماه را، و این دو از خورشید و ماه برترند، ملائكه تسبیح پروردگار را می گفتند و ذكر تسبیحشان این بود: «سبوح، قدوس، من انوار ما اكرمها علی الله تعالی» «یعنی پاك و منزه است انواری كه بسیار در پیشگاه خداوند متعال گرامی و بزرگند».

هنگامی كه خداوند اراده فرمود ملائكه را بیازماید ابری از ظلمت و تاریكی بر روی آنان فرستاد كه ملائكه نمی توانستند اول و آخر آن را به بینند، فرشتگان گفتند: خداوندا، از آن هنگام كه ما را آفریدی هیچ گاه چنین وضعی ندیده ایم. به حق این انوار از تو می خواهیم كه این ظلمت و تاریكی را از ما برطرف سازی، خداوند متعال فرمود: سوگند به عزت و جلال خودم كه این كار را خواهم كرد، بعد نور حضرت فاطمه را كه در آن روز به مانند قندیل و چراغدانی بود آفرید و آن را در وسط عرش آویزان كرد، از نور او هفت آسمان و هفت زمین روشن گردید از این جهت به «زهراء»


موسوم شد، ملائكه به تسبیح و تقدیس پروردگار مشغول بودند، خداوند متعال فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند كه پاداش این تسبیح و تقدیس شما را تا روز قیامت برای دوستان این زن و پدرش و شوهرش و فرزندانش قرار خواهم داد. [2] ...

3- ابان بن تغلب گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم: ای فرزندان رسول الله، چرا فاطمه را زهراء نامیدند؟ فرمود: زیرا در هر روزی سه بار نور خودش را به امیرالمومنین نشان می داد و جلوه می نمود، نور آن حضرت به هنگام نماز صبح در حالیكه مردم در بستر خود آرمیده بودند می درخشید و سپیدی آن نور به داخل اطاق های مردم می رفت، دیوارهای منازل روشن و سپید می شد و مردم از این پیش آمد دچار شگفتی و تعجب شده، نزد حضرت رسول آمده و علت آن را جویا می شدند آن بزرگوار آنان را به در خانه حضرت فاطمه می فرستاد می دیدند كه وی در محراب خود نشسته و مشغول نماز است و نوری از چهره اش می درخشد و از محرابش خارج می گردد، دانستند آن نوری كه دیده اند از نور فاطمه بوده است.

همینكه روز به نیمه می رسید و برای نماز آماده می شد نور صورتش می درخشید و رنگ زردی را ایجاد می كرد و آن نور زرد داخل اطاق های مردم می شد، جامه ها و رنگ هایشان زرد می شد نزد حضرت رسول آمده و سوال می كردند حضرت آنان را به در خانه فاطمه علیهاالسلام می فرستاد می دیدند حضرت در محرابش سر پا ایستاده و نوری زرد از صورتش می درخشد، می فهمیدند كه این نور زرد مربوط به آن حضرت است.

آخرین ساعات روز كه فرامی رسید و خورشید غروب می كرد صورت حضرت فاطمه قرمز و برافروخته و شادی و خوشحالی در چهره اش


نمایان می شد و به شكر و سپاس خدای متعال می پرداخت. قرمزی چهره اش خانه های مردم را روشن می كرد و در دیوار منازلشان قرمز می شد، از مشاهده این حالت تعجب كرده نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آمدند و از آن حضرت می پرسیدند حضرت آنان را به در خانه حضرت فاطمه می فرستاد نزد آن حضرت می آمدند و می دیدند نشسته و در حال تسبیح و تمجید پروردگار است و از چهره اش نوری قرمز می درخشد، می فهمیدند این نور كه دیده اند از نور صورت آن حضرت بوده است این نور قرمز بر چهره آن حضرت وجود داشت تا اینكه حضرت حسین علیه السلام متولد شد و آن نور تا روز قیامت در چهره های ما امامان از اهل البیت در امامی بعد از امامی دیگر وجود خواهد داشت. [3] .

4- ابوهاشم عسكری گوید: از حضرت امام حسن عسكری علیه السلام پرسیدم كه به چه مناسبت حضرت فاطمه را زهراء نامیده اند؟ فرمود: به خاطر آنكه چهره اش از اول صبح برای امیرالمومنین بمانند خورشید درخشان و به هنگام زوال مانند ماه نورانی و به هنگام غروب مانند ستاره درخشان روشن می شد. [4] .

5- از حسن بن یزید روایت شده كه به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم به چه مناسبت حضرت فاطمه، زهرا نامیده شد؟ فرمود: بخاطر آنكه برای آن حضرت گنبدی از یاقوت سرخ در بهشت وجود دارد كه ارتفاعش در آسمان به اندازه ای است كه یكسال راه دارد و به قدرت پروردگار در فضاء معلق است نه از بالا به جائی وابسته است كه آن را نگه دارد و نه از زیرش به ستونی وصل است تا محفوظ بماند، صد هزار در دارد و بر كنار هر دری صد هزار فرشته، ساكنان بهشت همانگونه كه شما ستاره


درخشان را در وسط آسمان ها می بینید آن را خواهند دید و می گویند كه این فاطمه زهراء علیهاالسلام است. [5] .

6- ابن عماره از پدرش نقل می كند كه از حضرت صادق علیه السلام درباره فاطمه علیهاالسلام پرسیدم كه چرا «زهراء» نامیده شد؟. فرمود: زیرا حضرت هنگامی كه در محرابش می ایستاد نورش برای اهالی آسمان می درخشید همانگونه كه نور كواكب برای اهل زمین می درخشید. [6] .

7- جابر از حضرت صادق علیه السلام روایت می كند كه از حضرت پرسیدم به چه مناسبت حضرت فاطمه را زهراء نامیدند؟ فرمود: بخاطر آنكه خداوند او را از نور عظمت خود آفرید، هنگامی كه نور عظمت پروردگار تابید آسمان ها و زمین به نور او روشن شدند، دیدگان ملائكه فروبسته شد و فرشتگان در مقابل پروردگار به سجده افتاده و گفتند، ای خدای ما، ای آقای ما، این نور چیست؟ خداوند به آنان وحی فرموده كه این نوری است از نور من، آن را در آسمانم جای داده و از عظمتم آفریدم، و از صلب یكی از پیامبرانم بیرون خواهم آورد و بر تمام پیامبران برتری خواهم داد و از آن نور امامانی را پدید می آورم كه فرمان مرا به پای دارند و به حق من رهنمون باشند، آنان را بعد از پایان یافتن وحی خودم جانشینان خویش در روی زمین قرار می دهم. [7] .

از این اخبار و احادیث معلوم شد كه علت نامگذاری به «زهراء» جهات مختلفه و عوامل گوناگون بوده است كه از بعضی از اخبار چنین استفاده شد كه نور جمال و چهره اش برای امیرالمومنین علیه السلام در اول صبح مانند خورشید و در وسط روز مانند ماه و به هنگام غروب هم چون ستاره درخشان می درخشید و چه نیكو سروده است شاعر، آنجا كه گوید:




خجلا من نور بهجتها

تتواری الشمس بالشفق


به خاطر شرم از نور چهره اش خورشید در شفق پنهان می شود.


و حیاء من شمائلها

یتغطی الغضن بالورق


و به خاطر آزرم از قیافه اش شاخه با برگ خود را می پوشاند.

از عایشه نقل شده است كه ما دوخت و دوز داشتیم و می بافتیم و در پرتو نور چهره حضرت فاطمه شبها نخ به سوزن می كشیدیم.

در جای دیگر می گوید: هنگامی كه فاطمه از پیش روی می آمد راه رفتنش بسان راه رفتن رسول خدا بود، او هیچ گاه خون حیض ندید زیرا از سیب بهشتی آفریده شده بود، حسن را بعد از نماز عصر زائید و از خون نقاش پاك شد غسل كرد و نماز مغرب را خواند و به این جهت «زهراء» نامیده شد. [8] .

از انس بن مالك نقل شده كه: از مادرم درباره فاطمه زهراء سوال كردم، گفت: او بسان ماه شب چهارده و یا خورشیدی بود كه ابر رویش را گرفته باشد و یا از زیر ابر بیرون آمده و سپید و روشن و نمایان شود.

توضیح: اینكه گفت خورشیدی كه با ابر پوشیده باشد، خواسته عفاف و پاكدامنی حضرت را تشبیه به خورشیدی كند كه اگر در پس ابر باشد می توان به آن نگریست و نیز می توانید آن حضرت با به خورشیدی تشبیه كنید كه از زیر ابر بیرون آمده باشد. [9] .

از ام سلمه رضی الله عنها روایت شده كه فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شبیه ترین مردم به حضرت رسول بود. [10] .


از حضرت رضا علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی روایت شده است كه فرمود: به هنگام طلوع هلال ماه رمضان، نور فاطمه علیهاالسلام بر نور هلال غلبه می كرد و دیده نمی شد، و هنگامی كه فاطمه از منطقه رویت هلال دور می شد آشكار می گشت. [11] .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی كه خداوند متعال آدم و حواء را آفرید آن دو در بهشت خود را خیلی مهم دانسته و مباهات می كردند، آدم به حواء گفت: خداوند هیچ خلقی را بهتر از ما نیافریده، خداوند به جبرئیل وحی كرد كه این دو بنده ام را به بهشت برین ببر هنگایم كه وارد فردوس اعلی شدند چشمشان به بانوئی افتاد كه بر روی یكی از سكوهای بهشت نشسته، و بر سرش تاجی از نور، و بر دو گوشش دو گوشواره از نور بود، بهشت از خوشروئی او روشن شده بود، آدم به جبرئیل گفت: ای دوستم، ای جبرئیل، این بانوی كه از زیبائیش بهشت روشن شده كیست؟

گفت: این فاطمه دختر محمد، پیامبری از فرزندان تو است كه در آخر الزمان می آید. پرسید این تاجی كه بر سر دارد چیست؟ گفت: شوهرش علی بن ابیطالب علیه السلام است، گفت این دو گوشواره ای كه در گوشش می باشد چیست؟ گفت: دو پسرش حسن و حسین می باشند، آدم گفت: ای دوست من، ای جبرئیل، آیا اینان پیش از من آفریده شده اند، گفت: آری آنان چهار هزار سال پیش از آفرینش تو در علم مخفی و مكنون الهی موجود بودند. [12] .


فی الذر كونها الباری و صورها

من قبل ایجاد خلق اللوح و القلم


در عالم ذر خداوند متعال آن را به وجود آورده و پیش از ایجاد لوح و قلم به آن صورت بخشیده.




و توجت تاج نور حوله درر

یضیی كالشمس او كالنجم فی الظلم


تاجی از نور بر سرش نهاده كه اطرافش گوهرهائی همانند خورشید و یا ستاره كه در تاریكی می درخشد.


لله اشباح نور طالما سكنوا

سر الغیوب قادوا سائر الامم


خدا را شبح های نوری است كه از مدتها قبل در سراپرده غیب ساكن بودند و بر دیگر امتها آقائی و سیادت داشتند.

علامه مقرم می گوید: صدیقه كبری علیهاالسلام به خاطر زیبائی اندامش و نوری كه از پیشانیش ساطع بود به زهراء مشهور شد تا جائیكه بهنگام ایستادن در محراب، نور او به آسمانها می رسید و همانگونه كه ستارگان به اهل زمین نور می بخشند آن حضرت به ساكنان آسمان نور می داد و اگر به هنگام رویت هلال، در شب اول از خانه بیرون می آمد نورش فضاء را روشن می كرد و باعث می شد كه نور هلال ماه دیده نشود. [13] .

حال كه سخن بدینجا رسید اشاره به گفتار یكی از معاندین می كنیم كه خداوند رسوایش ساخته و دهانش را پر از خاك، و جهنم را جایگاهش قرار دهد.

مقصود سخنانی است كه نویسنده كتاب «حیات محمد» آقای «امیل در منگام» درخصوصیات و ویژگی های شكل و قیافه آن حضرت آورده كه ما عبارات او را از كتاب «الغدیر» نقل می كنیم: فاطمه به زیبائی رقیه و به هوشیاری زینب نبود عبوس و اخمو بود علی را به تمام شجاعتی كه داشت چون از چهره زیبائی برخوردار نبود زشت و قد كوتاه می دانست، یك روز پیامبر وارد خانه فاطمه شد او را گریان دید.

چون علی او را كتك زده بود، محمد صلی الله علیه و آله و سلم با اینكه به خاطر خشنودی دخترش سابقه علی را در اسلام می ستود ولی چندان توجهی به او نداشت.


علامه امینی در جلد سوم كتاب ارزنده اش الغدیر در صفحه 18 بعد از آنكه سخنان این معاند دروغ گو را نقل می كند می گوید: آیا این دروغ هائی كه درباره فاطمه علیهاالسلام آورده است با فرمایشات پدرش حضرت رسول می سازد كه فرمود:

فاطمه حوریه انسانی است، هرگاه مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم. [14] .

دخترم فاطمه حوریه ای بسان آدمیزاد است. [15] .

فاطمه زهره است (شكوفه گل است) [16] .

و یا گفتار مادر انس بن مالك كه گفت: فاطمه چون ماه شب چهارده و یا خورشیدی است كه در پس ابر باشد كه آنگاه كه سر از پس ابر بدر آرد به صورت سپید شفاف و قرمز بیرون می آید، او موئی سیاه داشت و شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود، به خدا سوگند، همانگونه بود كه شاعر گفته است.


بیضاء تسحب من قیام شعرها

و تغیب فیه و هو جثل اسحم


سپید روئی كه از برخاستن موهایش درخشش پیدا می كند و در میان موهای انبوه سیاه پنهان می گردد.


فكانها فیه نهار مشرق

و كانه لیل علیها مظلم [17] .


چهره اش چونان روز روشن، و موهایش بسان شب تاریك است.

لقب «زهرا» كه مورد اتفاق همگان است از بزرگواری و عظمت شان آن حضرت حكایت می كند.

آیا آن یاوه گوئیها را درباره ذكاوت و زیبائی فاطمه علیهاالسلام، گفتار امّ


المومنین خدیجه علیهاالسلام تائید می كند؟

چون خدیجه می گفت كه فاطمه از داخل شكم با او صحبت می كرد و هنگامی كه پای در این دنیا گذاشت سر بسجده گذارده و انگشتش را- به نشانه شهادت بر وحدانیت خدای بزرگ- بلند كرده بود. [18] .

و آیا تناسب دارد با آن گفتار عایشه كه گفت: كسی را به رسول خدا در راه و روش ها، وقار، هدایت و گفتار و در قیام و قعود شبیه تر از فاطمه ندیدم، او هرگاه كه بر رسول خدا وارد می شد حضرت برایش از جا حركت كرده او را می بوسید، خوش آمد می گفت، دستش را می گرفت و او را در جایگاه خود می نشانید. [19] .

همین عبارت را بیهقی در «السنن» 7/ 101، با این عبارت نقل كرده است: ندیدم كسی را كه در سخن و گفتار به رسول خدا شبیه تر از فاطمه باشد.

و آیا مزخرفاتی كه آقای «امیل» درباره حضرت علی علیه السلام سروده آن حضرت را زشت و نازیبا دانسته و این تهمت را به حضرت فاطمه زده كه فاطمه او را بد هیكل و اخمو می شمرده با آن چه كه درباره چهره و صورت زیبای آن حضرت روایت شده با این تعابیر كه گویا مانند شب چهارده بود است و گویا گردنش ظرف نقره ای است، [20] خندان و بشاش است، [21] .

به هنگام تبسم مانند درهای سپید كنار هم چیده شده است [22] سازگار


است؟!

سخنان این معاند كجا و ابیاتی كه ابوالاسود دئلی درباره آن حضرت سروده است كجا؟!


اذا استقبلت وجه ابی تراب

رایت البدر حار الناظرینا [23] .


هرگاه به چهره ابوتراب روی آوری ماه شب چهارده را می بینی كه بینندگان را حیران كرده است.

آری.


حسدوا الفتی اذ لم ینالوا فضله

فالناس العداء له و خصوم


نسبت به آن جوانمرد حسادت ورزیدند چون به فضیلت او نرسیدند لذا مردم دشمن و مخالف او شدند.


كضرائر الحسناء قلن لوجهها

حسدا و بغضا انه لدمیم


مانند هووهای زن زیبا كه از روی حسادت و كینه نسبت زشتی و نازیبائی به چهره او می دهند.

آیا وجدان آزاد شما درباره علی یاوه های این مرد را می پسندد و علی آن انسان شجاع و بی باك، و دلاور پرتوان و یكه تاز میدان جنگ و آنكس كه از نخستین روز پذیرش اسلام، در هر مشكل و پیش آمدی همواره غبار غم و اندوه را از رخسار رسول خدا زدود و سرانجام در بستر حضرت خوابید. و جان خود را در راه حضرتش در طبق اخلاق نهاد، چنین انسانی را كه می دانید این شخص این چنین معرفی می كند. آیا علی همان یكتا مجاهدی نبود كه این آیه در شان او نازل شد: «اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله» [24] .

و نیز این آیه شریفه كه می فرماید: «و من الناس من یشری نفسه


ابتعاء مرضات الله» [25] .

آن حضرت كی و كجا از سركوبی معاند او دفاع از حریم مقدس اسلام كوتاهی كرده تا بتوان او را به سستی و تردید نسبت داد، و نسبت به چه كاری تردد و شك در او به وجود آمده است؟! به جز اینكه سخن باطل را مرز و نهایتی نیست. آیا می توان درباره امیرالمومنین آن رفتار ناپسند را به همسر پاكش تصور كرد؟! در صورتیكه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرموده است: تو در خلقت و اخلاق شبیه منی و تو از همان شجره ای هستی كه من از آنم. [26] .

و چگونه می شود كه حضرت او را كه اگر چنان خلق و رفتاری می داشت برترین افراد امت خود، بردبارترین و خوش اخلاق ترین آنان بداند و بفرماید: علی بهترین فرد،داناترین و بردبارترین افراد امت من است. [27] .

و به فاطمه بفرماید: من تو را به همسری پیش گام ترین افراد امتم در اسلام، بلند مرتبه ترین مردم در دانش و والاترین آنان در حلم درآوردم. [28] .

و در جای دیگر به آن بانوی بزرگوار بفرماید: تو را به همسری سابقه دارترین افراد در اسلام و خوش اخلاق ترین آنان درآوردم. [29] .

تمام این فرمایشات را در شرائطی به او گفته كه رفتار و كردار او در دیدگاه حضرتش بود. آری، دجال صفتان تهمت می زنند، علی به همانگونه


بود كه رسول صادق و امین خبر داده بود.

آیا تهمت های این مرد را عقل شما می پذیرد كه علی فاطمه را كه پاره تن حضرت رسول است كتك بزند، علی همان انسان پیرو و رسول خدا است كه قدم جای قدم پیامبر گذاشت و گوش او از آهنگ و صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پر بود كه به فاطمه می فرمود: خداوند به خاطر خشم تو به خشم می آید و با خشنودی تو خشنود می شود. [30] .

و فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالیكه دست حضرت فاطمه علیهاالسلام را گرفته بود می فرمود: هر كس این را می شناسد كه شناخته و هر كس او را نمی شناسد بداند كه او پاره تن و قلب و روح من است، همان روحی كه بین دو پهلویم قرار داد، هر كس او را اذیت كند مرا اذیت كرده است. [31] .

و فرمایش آن حضرت كه: فاطمه پاره تن من است، هر آن كه او را ناراحت كند مرا ناراحت می كند و هر چه به او آزار برساند به من آزار رسانده است. [32] .

و فرمایش آن حضرت كه: فاطم پاره تن من است، هر كس او را به خشم درآورد مرا به خشم آورده است. [33] .

و فرمایش آن حضرت كه: فاطمه پاره تن من است هر آن چه كه او را در


برگیرد و هر چه موجب گشایش او باشد موجب گشایش مناست. [34] .

آیا این ستایش رسول خدا نسبت به امیرالمومنین كه از پیشگامی او در اسلام سخن به میان آورد اندك است تا جویای فلسفه اش باشیم و بگوئیم رسول خدا بخاطر خشنودی دخترش آن را گفته و اگر واقعا ذكر این فضیلت تنها برای خشنودی فاطمه بوده و ارزش دیگری نداشته می بایست رسول خدا فقط به گفتن به دخترش اكتفاء می كرد و در جای دیگر سخن از آن به میان نمی آورد با اینكه می بینیم در جاهای مختلف از این فضیلت سخن به میان آورده است، گاهی در جمع صحابه دست علی را گرفته و می گوید: این اولین كسی است كه به من ایمان آورده و اولین كسی است كه در روز قیامت با من مصافحه خواهد كرد و در جای دیگر اصحابش را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: اولین كسی كه بر سر حوض كوثر بر من وارد می شود نخستین كسی از شما خواهد بود كه اسلام آورده و او علی بن ابیطالب است.

چگونه می توان گفت این علت ساختگی برای ذكر فضیلت پیشگامی علی در اسلام (خسنود كردن فاطمه علیهاالسلام) بر تمامی صحابه و تابعین و پیروان نیكو كارشان پوشیده مانده كه آنها نیز علی را بر فضیلت ستوده اند، چنانكه از سلمان فارسی، انس بن مالك، زید بن ارقم، عبدالله بن عباس، عبدالله بن حجل، هاشم بن عتبه، مالك اشتر، عبدالله بن هاشم، محمد بن ابی بكر، عمرو بن حمق، ابوعمره، عدی بن حاتم، ابورافع، بریده، جندب بن زهیر، ام الخیر بنت الحریش، روایت شده است.

آیا سخن از بی توجهی و كم اعتنائی حضرت رسول نسبت به علی بن ابیطالب با قرآن همراهی و هم آهنگی دارد كه علی را جان پیامبر و نفس پاك او معرفی می كند؟! و یا اینكه دوستی او را پداش رسالت آن حضرت


می داند.

و یا با فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در داستان حدیث صحیح طیر مشوی (مرغ بریانی) منطبق است كه در كتب صحاح و مسانید نقل شده كه آن حضرت فرمود: خداوندا محبوبترین آفریدگانت را در نزد خود به سوی من بفرست تا با من هم غذا شود.؟!

و یا فرمایش آن حضرت به عایشه كه علی محبوبترین مردان و گرامی ترین اشخاص نزد من است حق او را بشناس و جایگاهش را گرامی بدار، [35] .

و یا این گونه فرمایشات كه: محبوتبرین مردم نزد من از مردان علی است. [36] .

علی بهترین كسی است كه بعد از خود می گذارم. [37] .

بهترین مردان شما علی بن ابیطالب و بهترین زنان شما فاطمه دختر محمد است. [38] .

علی بهترین افراد بشر است هر كس منكر شود كافر است. [39] .

هر كس علی را خیرالبشر نگوید كافر است. [40] .

پیامبر در حدیث، «رایت» كه مورد اتفاق و قبول شیعه و سنی است فرمود: فردا پرچم را به دست مردی می دهم كه خدا و رسولش او را


دوست می دارند و او خدا و رسول را دوست می دارد.

علی نسبت به من مانند سر نسبت به بدن و یا جسد من است. [41] .

نسبت علی به من همانند نسبت من و پروردگارم می باشد. [42] .

علی محبوبترین مردم نزد تو از من و من از تویم. [43] .

من از تو و تو از منی، یا تو از من و من از تویم. [44] .

علی از من و من از اویم، و او ولی هر مومنی بعد از من خواهد بود. [45] .

هنگامی كه حضرت علی را برای ابلاغ سوره برائت از مشركین به مكه اعزام می داشت، كه صحت این حدیث مورد اتفاق همگان است به علی علیه السلام فرمود این سوره را نباید كسی ابلاغ نماید جز مردی كه از من باشد و من از او باشم. [46] .

گوشت تو گوشت من و خون تو خون من است و حق با تو است. [47] .

هیچ پیامبری نیست مگر اینكه در امت خود نظیر و همانندی دارد و علی نظیر من است. [48] .

و یا آن روایتی كه حاكم آن را صحیح دانسته و طبرانی از ام سلمه


روایت كرده است كه گفت: هنگامی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین می شد هیچ كس جز علی بن ابیطالب علیه السلام جرات نداشت با آن حضرت سخن گوید. [49] .

و یا گفتار عایشه: به خدا سوگند هیچكس را به رسول خدا محبوبتر از علی و در روی زمین زنی را از همسر علی محبوب تر به آن حضرت ندیدم. [50] .

و یا گفتار بریده و ابی: محبوترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از زنان فاطمه و از مردان علی بود. [51] .

و یا حدیث جمیع بن عمیر كه گفت: با عمه ام بر عایشه وارد شدم از او پرسید: محبوبترین مردم نزد رسول خدا كیست؟! گفت: فاطمه، گفته شد از مردان كیست؟ فرمود: شوهرش، كه تا جائیكه او را می شناسم روزه گیر و شب زنده دار است. [52] .

چگونه ممكن است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فرد دیگری بیش از علی بن ابیطالب توجه و التفات داشته باشد با اینكه او نخستین مردی است كه خداوند پس از پیامبر به هنگامی كه بر عالمیان اشراف و توجه نمود، او را در زمین توجه نموده و پدرت را از بین آنان برگزید و او را به پیامبری مبعوث نمود، بعد بار دیگر توجه فرمود و


شوهرت را انتخاب كرد و به من وحی فرمود كه او را به همسری تو درآوردم و وصی خود قرار دهم، [53] و در جای دیگر فرمود: همانا خداوند از مردم روی زمین دو نفر را برگزید یكی از آن دو پدرت و دیگری همسر تو است. [54] .


[1] بحارالانوار 40/ 43.

[2] بحارالانوار ج 43/ 17.

[3] بحارالانوار 43/ 11.

[4] بحارالانوار 43/ 16.

[5] بحارالانوار 43/ 16.

[6] بحارالانوار 43/ 12.

[7] بحارالانوار 43/ 11.

[8] قاضي نورالله شوشتري، احقاق الحق 19/ 16، قبلا گفتيم كه اين جهت علت نامگذاري آن حضرت به بتول بود و اينكه گفت بدين جهت زهراء ناميده شد علت آنست كه گفت در تاريكي دوخت و دوز مي كرديم، غافل از اين نكته نباشيد.

[9] عوالم المعارف 11/ 21- 22.

[10] عوالم المعارف 11/ 21- 22.

[11] بحارالانوار 43/ 56.

[12] بحارالانوار 43/ 52.

[13] وفاه الزهراء/ 15.

[14] تاريخ خطيب بغدادي 5/ 86.

[15] الصواعق/ 96، اسعاف الراغبين/ 172 به نقل از سنائي.

[16] نزهه المجالس 2/ 222.

[17] مستدرك الحاكم 3/ 161.

[18] سيره الملاء، «ذخائر العقبي/ 45 نزهه المجالس 2/ 227.

[19] حافظ بن حبان چنانكه در ذخائر العقبي/ 40- م و حافظ ترمذي آن را حديث حسن دانسته، حافظ عراقي در التقريب چنانكه در شرح او و پسرش 1/ 150 آمده و اين عبدربه در «العقد الفريد 2/ 3 و ابن طلحه در مطالب السئول صفحه 7 و اسعاف الرغبين/ 171.

[20] كتاب صفين 262، «الاستيعاف» 2/ 469، «الرياض النقره 2،/ 155،» نزهه المجالس 2/ 204.

[21] تهذيب الاسماء و اللغات، تاليف امام نووي.

[22] حليه الاولياء 1/ 84، «تاريخ ابن عساكر 7/ 35، المحاسن و المساوي 1/ 32.

[23] تذكره السبط/ 104.

[24] التوبه/ 19: آيا سقايت و آب دادن به حاجيان و ساختن مسجد الحرام را مانند كسي قرار داده ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد مي كند.

[25] بقره/ 207: برخي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا مي فروشند.

[26] تاريخ بغداد تاليف 11/ 171.

[27] طبري، خطيب، دولابي، چنانكه در كنزالعمال 6/ 153، 392، 398 آمده است.

[28] احمد حنبل «مسند» 5/ 26، «الرياض النضره» 2/ 194، «ذخائر العقبي/ 78 مجمع الزوائد 9/ 101، 114، حديث را صحيح و رجالش را موثق دانسته است.

[29] ابوالخير حاكمي آن را نقل كرده چنانكه در «الرياض النضره» 2/ 182 آمده است.

[30] «مستدرك حاكم» 3/ 154، و آن را حديثي صحيح دانسته است، «ذخائر العقبي» 39، «تذكره السبط» 175، «مقتل خوارزمي» 1 /52، «كفايه الطالب» 219، «شرح المواهب» تاليف «زرقاني» 3/ 202، «كنوز الدقائق» تاليف مناوي/ 30 «اخبار الدول» تاليف قرماني در حاشيه «كامل» 1/ 185، «كنز العمال» 7/ 111 از حاكم و ابن نجار، «تهذيب التهذيب» 12/ 443، «الاصابه» 4/ 378، «الصواعق» 105، «الاسعاف» 171 از طبراني، «ينابيع الموده» 173.

[31] فصول المهمه/ 150، «نزهه المجالس» 2/ 228، «نور الابصار» / 45.

[32] صحيح بخاري، مسلم، ترمذي، «مسند احمد» 4/ 328، «خصائص نسائي» / 35، «الاصابه» 4/ 378.

[33] «صحيح بخاري»، «خصائص نسائي»/ 35.

[34] «مسند احمد» 4/ 323، 332، «الصواعق» 112.

[35] حافظ خجندي بطوري كه در كتاب «الرياض» 2/ 161، آمده است آن را نقل كدره و «ذخائر العقبي» 62.

[36] در حديث اسامه آمده است كه محبوبترين اهل من نسبت به من است.

[37] المواقف، تاليف ايجي،3/ 276، «مجمع الزوائد» 9/ 113.

[38] تاريخ بغداد، تاليف خطيب 4/ 392.

[39] «تاريخ خطيب»از جابر، «كنوز الحقائق» در حاشيه «الجامع الصغير» 2، /16، «كنزالعمال» 6 / 159.

[40] تاريخ خطيب 3/ 192، از ابن مسعود، «كنزالعمال» 6/ 159.

[41] تاريخ خطبيب 7/ 12، «الرياض النضره» 2/ 162، «الصواعق،/ 75، «الجامع الصغير» تاليف سيوطي شرح العزيزي 2/ 417، «فيض القدير» 4/ 357، «نور الابصار» 80 «مصباح الضلام» 2/ 56.

[42] «الرياض النضره» 2/ 163: «السيره الحلبيه 3/ 391.

[43] «تاريخ الخطيب» 1/ 160.

[44] «مسند احمد حنبل» 5/ 204، «خصائص سنائي 36 و 51.

[45] «مسند احمد حنبل» 5/ 356، گروهي از حفاظ حديث نيز آن را روايت كرده اند كه مداركش را در آينده خواهيم آورد.

[46] «خصائص نسائي» 8 و نيز به جلد اول صفحه 48 از كتاب ما مراجعه كنيد.

[47] «المحاسن و المساوي 1/ 31، «كفايه الطالب» 135، مناقب خوارزمي 76، 83، 87 فرائد السمطين باب 2 و 27.

[48] «الرياض النضره» 2/ 164.

[49] «مستدرك الحاكم» 3/ 130، «الصواعق» 73، «تاريخ الخلفاء» تاليف سيوطي 116.

[50] «مستدرك الحاكم» 3/ 124، «العقد الفريد» 2/ 275 كه حديث را صحيح دانسته است، «خصائص نسائي» 29، «الرياض النقره» 2/ 161

[51] «خصائص سنائي» 29، «مستدرك حاكم» 3/ 155 كه هم حاكم و هم ذهبي آن را صحيح دانسته اند.

[52] «جامع ترمذي» 2/ 227، ط هند، «مستدرك حاكم» 3/ 157، و گروهي ديگر از نويسندگان و راويان حديث.

[53] طبراني آن را از ابوايوب انصاري نقل كرده و چنانكه در «اكمال كنزالعمال» 6/ 153 نقل كرده و هيثمي در «مجمع الزوائد» 9/ 165 از علي هلالي نقل كرده است.

[54] «المواقف» ايجي /8، به جلد دوم كتاب ما «الغدير» صفحه 318 چاپ دوم مراجعه كنيد.