کد مطلب:301353 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

مرضیه


حضرت فاطمه مرضیه است بدان جهت كه تمام كارهایش در نزد خدا و رسول پسندیده است، بنابراین آیه شریفه: «رضی الله عنهم و رضوا عنه» [1] آیه ایست كه در شان او نازل شده و فرمایش خداوند كه فرمود: «ارجعی الی ربك راضیه مرضیه» [2] از شخصیت والای او سخن گفته


است.

1- حضرت باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل می فرماید كه حضرت، ازدواج فاطمه علیهاالسلام را یادآوری كرده و فرمود: روزی حضرت زهراء از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درخواست كرد خادمی برای او تهیه فرماید... تا آنجا كه فرمود: رسول خدا در یكی از جنگها و غزوات ساحلی اسیرانی نصیبش شد آنها را تقسیم فرمود و دو زن را كه یكی جوان و دیگری به سن كمال رسیده و از جوانی گذشته بود خود نگه داشت فرستاد دنبال حضرت زهراء و دست یكی از آن دو زن را گرفته و در دست فاطمه گذاشت و فرمود ای فاطمه این از آن تو باشد، او را كتك نزنی زیرا من دیدم كه نماز می خواند و جبرئیل مرا از اینكه نمازگزاران را كتك بزنم نهی كرد، و بدینسان سفارش آن زن را او برآورد فاطمه كه دید رسول خدا مرتب سفارش وی را می كند روی به حضرت كرده و گفت ای رسول خدا كارهای خانه یك روز به عهده من و یك روز بر عهده او باشد اشك از دیدگان رسول خدا سرازیر شد و فرمود: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» [3] «ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم» [4] .

2- سلمان می گوید: فاطمه نشسته بود و در جلویش آسیایی بود كه جو را دستاس می كرد چوب محور آسیا خونی شده بود و چهره اش از گرسنگی دگرگون می شد گفتم: ای دختر رسول خدا، خسته شدی، بس است، دیگر شما كار نكنید و این فضه است كه اینجا است. پاسخ داد: رسول خدا مرا سفارش كرد كه یك روز كارها بر عهده او باشد و یك روز بر عهده من، دیروز كارها بر عهده او بود و امروز نوبت من است. [5] .

انسان در اینجا از تقسیم و طبقه بندی افلاطون نسبت به انسان ها تعجب


می كند، به عقیده او هر یك از طبقات مردم برای كاری ساخته شده اند و دارای شأن و مقامی هستند (عده ای برای نوكری و عده ای برای آقائی) حال بین این نظریه و آن چه كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دخترش سفارش كرد، مقایسه نمائید تا اساس تعلیم و تربیت اسلامی و نظریه و الای آن در ارتقاء شخصیت انسان به خوبی متوجه شوید:

محمد فرید وجدی در كتاب «دائره المعارف» در ذیل كلمه «افن» می گوید: افلاطون مردم را به سه دسته تقسیم كرده است: 1- قانونگذاران، یعنی فلاسفه، 2- سپاهیان، 3- صنعتگران و پیشه وران، فقط گروه اول برای رهبری و آقائی آفریده شده اند، نه بقیه گروه ها كه آنان را گروه زرین نامیده است، اما لشكریان، نگهبانان مملكت می باشند كه بر آنان اسم نقره ای را اطلاق كرده است ولی صنعتگران و كارگران برای اطاعت كوكورانه آفریده شده اند، آنان را صنف آهنی خوانده است، اما بردگان پیادگان اجتماع می باشند و مثال آنان چهارپایان علفخوار است.

بعد می گوید: انسان از این تعجب می كند كه شخص مانند افلاطون با آن همه فضل و دانش و فكر بلندش چگونه از بردگان به چهارپایان تعبیر می كند با اینكه آنان در انسانیت با او بردارند، آیا این خود دلیل روشن و واضح بر تفاوت و فاصله شدید بین رتبه پیامبری و رتبه فلسفه نیست؟!


[1] مائده/ 119، خداوند از آنان راضي و آنان از خدا خشنود.

[2] و الفجر، 28، به سوي پروردگارت مراجعت كن در حاليكه راضي و پسنديده شده هستي.

[3] الانعام، 124، خداوند داناتر است كه ماموريت و رسالت خود را در كجا قرار دهد.

[4] آل عمران 34، ذريه برخي را بر برخي ديگر و خداوند شنوا و دانا است.

[5] «عوالم المعارف» 1/ 115.