کد مطلب:301574 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183

فضه


حضرت زهرا كنیزی به نام «فضه» داشت كه رسول خدا او را بعد از فتوحات جنگ خیبر و بنی قریظه و بنی النضیر و دیگر موفقیتها و پیروزیهای جنگی و رفع فقر از اصحاب صفه و مستمندان مدینه به آن حضرت بخشید، و از برخی نوشته ها استفاده می شود كه وی از شاهزاده های هندی بود و علوم غریبه را می دانست.

1- حافظ برسی در كتاب «مشارق الانوار» نقل می كند: هنگامی كه فضه به خانه حضرت زهراء وارد شد در آنجا به جز یك شمشیر و زره و آسیا چیزی نیافت او كه شاهزاده هدی بود و ذخیره ای از اكسیر داشت، تكه مسی را برداشته آن را نرم كرده و به صورت طلا درآورد، هنگامی كه حضرت علی علیه السلام از راه رسید آن را به حضور ایشان آورد، حضرت كه آن را دید فرمود: احسنت ای فضه اگر آن را آب می كردی طلای تو ارزشمندتر و گران تر می شد، عرض كرد، سرور من، آیا شما از این علم آگاهید؟ فرمود: آری، این كودك نیز می داند، و به امام حسین علیه السلام اشاره كرد، حضرت جلو آمد و همان فرمایش حضرت علی را تكرار كرد، آنگاه علی علیه السلام فرمود: ما بالاتر از این را می دانیم، بعد با دست مبارك اشاره


فرمود: قطعه بزرگی از طلا هم چون گردن بندی در حالی كه گنجهای روی زمین حركت می كردند، نمایان شد، بعد فرمود، آن طلائی كه ساخته ای در كنار این طلاهای همانندش بگذار، وی آن را كنار آنها گذاشت، آن هم بمانند دیگر طلاها به حركت درآمد. [1] .

آن بانو كرامات و فضائل فراوانی داشته كه مقداری از آنها را در اینجا بازگو می كنیم:

2- ابوالقاسم قشیری در كتابش می نویسد: در بیابان از قاقله و كاروان به در ماندم زنی را دیدم به او گفتم: تو كیستی؟ پاسخ داد: «و قل سلام فسوف تعلمون» بر او سلام كرده پرسیدم در این بیابان چه می كنی؟ پاسخ داد: «من یهدی الله فلا مضل له» [2] گفتم: از اجنه و یا از نسل انسان هستی؟ گفت: یا بنی آدم خذوا زینتكم عند كل مسجد» [3] گفتم: از كجا می آیی؟ گفت: «ینادون من مكان بعید» [4] گفتم: عازم كجائی؟ گفت: «والله علی الناس حج البیت» [5] گفتم: چند روز است در راهی؟ گفت: «و لقد خلقنا السموات و الارض فی سته ایام» [6] گفتم: آیا غذا میل داری؟ گفت: «و ما جعلناهم جسدا لا یاكلون الطعام» [7] غذا به او داده و گفتم: عجله نكن و هروله بنما.


گفت: «لا یكلف الله نفسا الا وسعها» [8] گفتم: آیا حاضری تو را پشت سر خود سوار كنم؟ گفت: «لو كان فیها الهل الا الله لفسدتا» [9] از مركب پیاده شده و او را سوار كردم، بعد كه سوار شد گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا» [10] .

وقتی به قافله رسیدیم، گفتم آیا تو كسی را داری؟ گفت: «یا داود انا جعلناك خلیفه فی الارض» [11] «و ما محمد الا رسول» [12] «یا یحیی خذ الكتاب» [13] «یا موسی انی انا الله» [14] با این اسامی افرادی را صدا زد دیدم چهار جوان به سوی ما آمدند، گفتم: اینها كیستند و با تو چه نسبتی دارند؟ گفت: «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا» [15] وقتی نزد او آمدند به آنان گفت: «یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» [16] آنان هدایائی به من دادند، او گفت: «والله یضاعف لمن یشاء» [17] زیادتر كردند، پرسیدم او كیست؟ گفتند: مادرمان فضه كنیز حضرت زهرا علیهاالسلام است حدود بیست سال است كه غیر از قرآن چیز دیگری نگفته و سخن دیگری بر زبان جاری نساخته است. [18] .


3- مالك بن دینار گوید: به هنگام بازگشت از مكه زن ناتوانی را سوار بر مركبی لاغر و نحیف دیدم و مردم او را نصیحت می كردند كه مواظب باشد سقوط نكند، به وسط بیابان كه رسیدیم مركبش از راه رفتن باز ایستاد، من او را از اینكه با این حال به سفر آمده نكوهش كردم، وی سرش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: نه در خانه ام مرا رها می كنی و نه مرا به خانه ات می بری، به عزت و شكوهت سوگند، اگر غیر از تو كسی دیگر با من بدینگونه رفتار می كرد جز به تو شكایتش را نمی كردم، در این هنگام مردی از صحرا در حالی كه مهار ناقه ای برق آسا حركت كرد، در كنار خانه كعبه او را در حال طواف دیدم وی را قسم داده و گفتم تو كیستی؟ گفت: من شهره دختر مسكه دختر فضه خادمه حضرت زهرا علیهاالسلام می باشم. [19] .

برای توضیح بیشتر درباره شان و مقام جناب فضه به آن چه كه در كتاب «اصول كافی»در فصل مربوط به حضرت امام حسین علیه السلام آمده مراجعه كنید كه وی در كربلا با شیر صحبت كرد و آن چه كه در تفاسیر در ذیل سوره «هل اتی» آمده كه او به خاطر بهبودی حسنین علیهماالسلام نذر كرده بود تا روزه بگیرد. (مترجم)


[1] زخرف/ 86: بگو سلام به زودي خواهي دانست.

[2] بدين لفظ در قرآن آيه اي به اين عبارت وجود ندارد بلكه در آيه 38 زمر آمده «و من يهدي الله فماله من مضل» هر كس كه را كه خداوند هدايت كند برايش گمراه كننده اي وجود ندارد.

[3] اعراف 29: فرزندان آدم زينتهاي خود را در كنار هر مسجدي به خود گيريد.

[4] فصلت/ 44 از جاي دور دستي فراخوانده مي شود.

[5] آل عمران، 91 خداوند را بر مردم اين حق است كه به حج خانه خدا روند.

[6] ق، /37، به زيادتي «و ما بينما» آسمان و زمين و آن چه را كه در آنست در شش روز آفريدم.

[7] الانبياء/ 8، آنان را جسم بي جاني قرار نداديم كه غذا نخورند.

[8] البقره/ 289: خداوند به هيچ كس جز به اندازه توان و قدرتش تكليف ندهد.

[9] الانبياء/ 22: اگر در ظالمان و زمين خداياني به جز خداي واحد باشند تباه مي گردند.

[10] الزخرف/ 12 پاك و منزه است خداوندي كه اين مركب را مسخر ما نمود.

[11] / 25 اي داود ما تو را در روز زمين خليفه قرار داديم.

[12] آل عمران/ 138: محمد جز يك پيمبر نيست.

[13] مريم/ 3: اي يحيي كتاب را با نيرو و قوت بگير.

[14] طه/ 11: اي موسي همانا من خدايم.

[15] كهف/ 44: مال و فرزندان زينت زندگي دنيايند.

[16] القصص/ 26: اي پدر او را اجير كن كه بهترين كسي است كه اجير مي كني او توانمند و درستكار است.

[17] البقره/ 263: خداوند براي هر كس بخواهد دو چندان خواهد كرد.

[18] بحارالانوار/ 43/ 86- 87.

[19] بحارالانوار 43/ 46.