کد مطلب:303565 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

زفاف
مسعودی ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام را در سال دوم هجری پس از جنگ بدر دانسته است. [1] عده ای از مورخین عقد را در رمضان و زفاف را در ذی حجه دانسته اند. [2] .

بعضی فاصله عقد تا زفاف را از یك ماه تا یك سال دانسته اند.

در این مدت علی علیه السلام از شرم نام فاطمه را بر زبان جاری نمی كرد و فاطمه علیهاسلام نیز از غایت حیا، نام علی علیه السلام را بر زبان نمی آورد تا یك ماه پس از عقد بعضی از همسران رسول خدا (ص) به نزد علی علیه السلام رفتند و گفتند چرا در زفاف فاطمه تأخیر می كنی اگر شرم دارید اجازه دهید ما در این مورد با رسول خدا (ص) صحبت كنیم علی علیه السلام فرمود مانعی ندارد ناسخ التواریخ می نویسد كه ام سلیم مادر انس بن مالك كه در خانه پیامبر (ص)، كارگری می كرد پس از آن كه زن های پیامبر در مورد زفاف حضرت زهرا (س) با آن حضرت صحبت كردند دستور داد ام سلیم مباشر كار زفاف شود زیرا انس 18 سال خادم پیغمبر (ص) بود و مادرش نیز در اندرون خانه پیامبر خدمت كرد. بعضی به جای ام سیلم ام سلمه را ذكر كرده اند كه پیغمبر (ص) به او فرمان داد تا متصدی امر زفاف فاطمه (س) شود، و برخی این موضوع را رد كرده اند به دلیل این كه هنوز ام سلمه زن پیامبر (ص) نشده بود، بعضی اسماء بنت عمیس را مباشر امر زفاف نوشته اند، وعده ای نیز این مطلب را رد كرده به دلیل این كه این خانم زن جعفر طیار بود وجعفر در این زمان در حبشه بود و شاید تأخیر زفاف به این دلیل بود كه جعفر از حبشه برگردد و شاهد این عروسی پر بركت برادرش علی علیه السلام باشد.

مرحوم لسان الملك در ناسخ التواریخ [3] نوشته: چون در بسیاری از احادیث ام سلمه را مباشر زفاف نوشته اند ما نیز می گوییم ممكن است به حكم خویشاوندی چند روزی این بانو به خانه پیغمبر (ص) آمده باشد در هر حال چون زنان پیامبر به خدمت آن حضرت رسیدند ابتداء ام سلمه عرض كرد یا رسول الله اگر خدیجه زنده بود خاطرش به زفاف فاطمه مسرور می شد و چشم فاطمه به دیدار شوهر روشن می گشت علی مایل است زن خود را به خانه اش ببرد و ما همه در انتظار این شادمانی هستیم.

چون رسول خدا (ص) نام خدیجه را شنید اشك در چشمانش حلقه زد و فرمود:

خدیجه، و این مثل خدیجه صدقّتَنْی حین كذبنی الناس و آذرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها ان الله امرنی ان ابشر خدیجه ببیت فی الجنة من قصب الزمرد و لا صخب فیه و لانصب. [4] .

خدیجه گفت و آهی كشید و فرمود: مانند خدیجه كجاست؟ این بانوی با فضیلت روزی نبوت مرا تصدیق كرد كه تمام مردم مرا تكذیب كرده بودند این بانو همه نوع كمك و معاونت نسبت به من را انجام داد او با مالش مرا در دین حق یاری كرد خداوند تعالی به من امر كرد كه خدیجه را به خانه ای در بهشت بشارت دهم خانه ای كه از زمرد بنا شده و در آن هیچ اندوه و ملالتی نباشد، زنان عرض كردند یا رسول الله ما از باب تجلیل و تعظیم نام خدیجه را بردیم منظور ما این نبود كه شما را متأثر كنیم.

فرمود: چرا علی خودش از من نخواسته است؟ گفتند یا رسول الله حیا مانع او شده است آنگاه دستور داد كه ام سلیم یا ام سلمه مهیای كار عروسی و زفاف فاطمه شود و فرمود كه یك اطاقی را بیارایید برای دخترم فاطمه، ام سلمه به فاطمه عرض كرد از عطریات چه داری؟ گفت شیشه ای از عطر مخصوصی ذخیره كرده ام و آن را حاضر كرد ام سلمه گفت خوشبوتر از این عطر نشنیده ام از كجا آورده ای؟ فاطمه گفت روزی دحیه كلبی بر پدرم وارد شد پیغمبر فرمود: آن پشتی را برای عموی خویش بگستر چون پشتی را گذاشتم و دحیه بنشست زمانی كه خواست خارج شود چون بلند شد از جامه او چیزی بریخت گفتم چه بود؟ پدرم فرمود: عنبر است جمع كن از پر جبرئیل ریخته (البته قابل ذكر است كه جبرئیل امین گاهی حضور پیغمبر (ص) شرفیاب می شد به صورت دحیه كلبی وارد می شد) و برخی نوشته اند: هر وقت پیغمبر به خواب غیلوله می رفت و عرق می كرد فاطمه عرق او را می گرفت در شیشه می كرد و بوی عطر از آن متصادعد می شد. [5] .

آری بانوان جمع شدند و اطاق را آراستند و عروس را نیز آرایش نمودند.


ای عطر گل محمدی جان بفدات

وی بضعه پاك احمدی جان بفدات


شمس و قمر از نور تو در نو و ضیاء

ای عنصر نور سرمدی جان بفدات


سرمشق تمام بانوانی زهرا

كفوعلی و سر نهانی زهرا


هرنكته كه در وصف كمالت گویند

سوگند به حق كه به از آنی زهرا [6] .



[1] مروج الذهب ج413/1.

[2] فاطمه الزهرا /280.

[3] ناسخ ج 58/1.

[4] فاطمه الزهراء / 281.

[5] فاطمه الزهرا، /282 و ناسخ ج 59/1.

[6] سروده مؤلف.