کد مطلب:314373 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

گنبد
بر فراز حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام گنبدی است به قطر 12 متر و با شكلی متمایز از دیگر گنبدها. گنبدی نیم كروی با نوك تیز و ساقه ای نسبتا بلند است و از آن، پنجره هایی با قوس های كمان ابرویی و نوك تیز به بیرون گشوده می شود.

نمای داخل گنبد در قسمت ساقه كمربندی با زمینه ی بنفشه ی تیره است كه آیاتی از قرآن كریم به رنگ سفید بر آن نقش بسته است.

چنان كه بر قسمتی از گنبد ثبت شده، به سال 1305 هـ آن را از كاشی كاری های بدیعی برخوردار ساخته اند. اما در سال 1375 هـ.ق (1955 م) این گنبد طلاكاری شد.

در این سال علامه شیخ محمد خطیب طی تلگرامی به نخست وزیر وقت عراق، محمد فاضل جمالی، درخواست كرد گنبد را طلاكاری كنند. [1] بنابراین درخواست، طلاكلاری گنبد انجام یافت و بر پایه ی اسناد موجود در مدیریت اوقاف كربلا، 6418



[ صفحه 281]



خشت طلا بر پوشش گنبد به كار رفت. در قسمت پایین گنبد آیاتی از قرآن همراه با آیینه كاری و طلاكاری نقش بسته است. ارتفاع گنبد از روی زمین 39 متر است.

شاعر كربلایی، سید مرتضی وهاب، به مناسب طلاپوش كردن گنبد، شعری عربی گفته و در آن ماده تاریخ نیز آورده است. متن شعر وی چنین است.



شع ثغر الفجر نورا و انجلی

عن سما الدنیا رداء الغیهب



مستطیلا من ذكا رأد الضحی

یخطف الأبصار غیلا طفحا



و غزال الشرق مجدا سبحا

و من الآیات أوحی جملا



نشرت موجتها فی المغرب



بكیر الطیر علی أنواره

زاحفا فی الروض من أوكاره



و انتشی البلبل من أزهاره

و علی الأغصان بالشدو علا



بأغارید الهوی و الطرب



سابحا وسط حشایم عمیق

من خیال حالم فیه غریق



كلما یظما سلسال رحیق

یجتنی ثغر الأقاحی قبلا



فائزا منها ببنت الحسب



سحر الطرف بیاض السحر

محلا للسمع لحن الوتر



(ما لعینی عشیت بالنظر)

أطلی الكاس تجلت أم طلی



قبة صیغت بغالی الناشب



خلتها بالتبر لما برقت

نار موسی جانب الطور بدت



ام سنا الشمس جلالا سجدت

أم غریض الماء یشفی العللا



سال مشفوها بنهر سرب



انتشار الورد فی الأرض انتشر

فتراءی كاللآلی للبشر



ام تری أدركت الشمس القمر

أم جلال الله بالقدر جلا



فتجلی للوری عن كثب



[ صفحه 282]



قبة بالتبر لما طلیت

شرف التبر بها مذ حلیت



فوق طود للمعالی بنیت

من له یوم وغی فی كربلا



خالد رغم مرور الحقب



من بوجه الشمس فردا غبرا

و أذاق القوم موتا أحمرا



فاتحا نحو الفرات انحدرا

غرف الماء و عنه عدلا



ذكر السبط و لما یشرب



قبة فوق الثریا ارتفعت

و علی الآفاق بدرا طلعت



من أبی الفضل بنور سطعت

و حكی تاریخها «صدقا علی



مرقد العباس تاج الذهب»



«سپیدی صبح از كرانه ی آسمان شكفت و آسمان دنیا جامه ی سیاهی شب وانهاد.

آنگاه پرتوهای خورشید بلندتر شد و بر زمین گسترد و به سرمستی و دلربایی دیدگان را در ربود.

و پرتو آفتاب چاشتگاهان در خاور گسترد و آیاتی از زیبایی و نشانهایی از عظمت الهام كرد.

و موج این پرتو در باختر نیز گسترد

آنگاه پرنده از لانه به بیرون پر زد و در زیر این نور صبحگاهی، در باغ و چمن به پرواز درآمد.

بلبل از بوی گلهای صبحگاهان، بوی خوش شنید و عطر این گلها بر شاخه ها پراكند.

و این همه با سرودهای سرخوش و شادی همراه گشت

بلبل در میان دریایی ژرف از خیالهای رؤیایی شناور و در آن غرق می شود.

هرگاه تشنه می شود او را شرابی ناب است. و در این جهان مگوی بابونه نیز بوسه می چیند.

و او از این باغ و بستان گلهای معطر را از آن خود می كند



[ صفحه 283]



سپیدی سحرگاهان دیده را سحر كرد و آهنگ خوش چنگ گوش را به خود دوخت.

دیده ی مرا چه شده است كه نیك نمی بیند، آیا این زیبایی جام است كه رخ نموده یا این پوششی است كه:

گنبدی ساخته به گران ترین زیورها را پوشانده است

چون این گنبد به پوشش طلایش درخشید، گمان بردم این آتش موسی است كه در طور تجلی كرده است.

یا این پرتو خورشید است كه سر عظمت فرود می آورد یا این صدای خوش آبی است فرونشاننده ی تشنگی كه از نهری جاری جوشیده و آن را تشنه ای تا سركشد.

بوی گل در همه جای زمین پراكنده است و گویا این مرواریدی است كه اینك برای آدمیان می درخشد یا گمان می كنی خورشید است كه به ماه رسیده است و یا جلال خداوند است كه در شب قدری آشكار شده.

و از نزدیك بر آدمیان تجلی كرده است.

این گنبدی است كه از آن روز كه به طلا آراسته شد طلا از آن افتخار یافت.

گنبدی است ساخته بر فراز بنیانی بلند، كه مرقد شیر بیشه ی شجاعت در كربلاست.

مردی جاودانه كه به رغم گذشت روزگاران همچنان یاد و نام او و حماسه اش باقی است.

مردی كه یكه و یك تنه چونان گرد و خاكی از پیكار به پا كرد كه پرده ی آفتاب شد، و آن مهاجمان را طعم مرگی تلخ چشاند.

فاتحانه به سوی فرات پیش رفت و آنگاه مشتی آب برای نوشیدن برداشت و از آن نیز صرف نظر كرد.

او حسین را به یاد آورد كه هنوز آبی ننوشیده است

گنبدی است كه بر فراز این كره ی خاكی افراشته و بدری است كه بر كرانه ی افقها دمیده است.



[ صفحه 284]



این جلوه ی نور ابوالفضل است كه درخشیده، و تاریخ خویش باز گفته است:

به راستی كه بر:

مرقد عباس تاجی از طلاست

گفتنی است عبارت «صدقا علی مرقد العباس تاج الذهب» به حساب ابجد با عدد 1955 برابری می كند و نمایانگر آن است كه نوسازی و طلاكاری گنبد به سال 1955 میلادی انجام پذیرفته است.

سید محمد بن سید حسن حلی نیز در شعری ماده تاریخ نوسازی گنبد را به تاریخ قمری آورده است:



قبة العباس لما ذهبت

شرف الأبریز منها المراقدا



لم تزد فخرا به من بعد ما

شرفت اذ حل فیها الأسد



قلت مذ شعت نضارا وغدا

البدر منه خجلا و الفرقد



لم تنر بالتبر لا بل أرخوا

بأبی الفضل أنار العسجد



«گنبد عباس است كه چون طلاكاری شد، طلا از آن شرافت یافت این مرقدی است كه:

از آن پس كه شیر خدا عباس در آن به خاك سپرده شد و بدین سان شرافت یافته دیگر هیچ افتخاری افزون بر آن نیابیده است.

آن دم كه نور این مرقد تابیده و ماه و ستاره قطب از آن خجل شد، گفتم:

این گنبد نورانیت خویش از طلا نگرفته است. چنین نیست. تاریخ آن بگوی: بلكه این طلاست كه به ابوالفضل نورانیت یافت است».

گفتنی است در این شعر، عبارت: «بأبی الفضل أنار العسجدا» به حساب ابجد نمایانگر عدد 1376 است كه تاریخ قمری طلاكاری گنبد را نشان می دهد.


[1] مدينةالحسين، ج 1، ص 60 و 61.