کد مطلب:315479 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

القاب
معمولا القاب، ویژگیهای نیك و بد آدمی را مشخص می سازد و هركس را بر اساس خصوصیتی كه دارد لقبی می دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهای عمیق اسلامی، لقبهایی داده اند، از آن جمله:

1- قمر بنی هاشم: حضرت عباس با رخسار نیكو و تلألؤ چهره، یكی از آیات كمال و جمال به شمار می رفت، لذا او را قمر بنی هاشم لقب داده بودند. در



[ صفحه 33]



حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامی علوی بود، بلكه قمری درخشان در جهان اسلام به شمار می رفت كه بر راه شهادت پرتو افشانی می كرد و مقاصد آن را برای همه ی مسلمانان آشكار می نمود.

2- سقا: از بزرگترین و بهترین القاب حضرت كه بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش بود، «سقا» می باشد. پس از بستن راه آب رسانی به تشنگان اهل بیت (علیهم السلام) به وسیله ی نیروهای فرزند مرجانه، جنایتكار و تروریست، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قهرمان اسلام، بارها صفوف دشمن را شكافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت كه تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم كرد.

3- قهرمان علقمی: «علقمی» نام رودی بود كه حضرت بر كناره ی آن به شهادت رسید و به وسیله ی صفوف به هم فشرده ی سپاه فرزند مرجانه، محافظت می شد تا كسی از یاران حضرت اباعبدالله را یارای دستیابی به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمی نیرومند و قهرمانی بی نظیرخود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمی حمله كند، آنان را درهم شكند و متواری سازد و پس از برداشتن آب، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در كنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را «قهرمان علقمی» لقب دادند.

4- پرچمدار: از القاب مشهور حضرت، پرچمدار (حامل اللواء) است؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان؛ امام حسین (علیه السلام) را در دست داشتند.

حضرت به دلیل مشاهده ی تواناییهای نظامی فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب، او را نامزد این مقام كردند؛



[ صفحه 34]



زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهای حساس در سپاه به شمار می رفت و تنها دلاوران و كارآمدان، بدین امتیاز مفتخر می گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانی پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا كربلا، همچنان در دست داشت. پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنكه دو دست خود را فدا كرد و در كنار رود علقمی به خاك افتاد.

5- كبش الكتیبه: لقبی است كه به بالاترین رده ی فرماندهی سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاوری كه از خود نشان می دهد و نیروهای تحت امر خود را حفظ می كند، داده می شود. این نشان دلیری، به دلیل رشادت بی مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بی دریغ از لشكر امام حسین (علیه السلام) بدو داده شده است. ابوالفضل در این روز، نیرویی كوبنده در سپاه برادر و صاعقه ای هولناك بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.

6- سپهسالار: [1] لقبی است كه به بزرگترین شخصیت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود. و حضرت را به سبب آنكه فرمانده ی نیروهای مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبری نظامی لشكر امام را بر عهده داشت، این گونه لقب داده اند.

7- حامی بانوان: از القاب مشهور حضرت ابوالفضل، «حامی بانوان (حامی الظعینه)» است. «سیدجعفر حلی» در قصیده ی استوار و زیبای خود در سوگ حضرت به این نكته چنین اشاره می كند:



[ صفحه 35]



«حامی الظعینه كجا، ربیعه كجا، پدر حامی الظعینه، امام متقیان كجا و مكدم كجا». [2] .

به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت، چنین لقبی به حضرت داده شده است. ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار كردن به آنها را به عهده داشت و در طی سفر به كربلا این وظیفه ی دشوار را به خوبی انجام داد.

لازم به ذكر است كه این لقب را به یكی از جنگاوران و دلاوران عرب به نام «ربیعة بن مكدم.» كه در راه دفاع از همسرش، شجاعت بی نظیری از خود نشان داد، داده بودند. [3] .



[ صفحه 36]



باب الحوائج: یكی از مشهورترین و آشناترین لقبهای ابوالفضل (علیه السلام)



[ صفحه 37]



در میان مردم «باب الحوائج» است.

آنان به این مطلب یقین دارند كه دردمند و نیازمندی قصد حضرت را نمی كند، مگر آنكه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف می سازد و گره مشكلات او را می گشاید. پسرم «محمد حسین» نیز قصد در خانه ی حضرت كرد و رفع مشكلاتش را از او خواستار شد كه دعایش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت.

ابوالفضل نسیمی از رحمتهای الهی، در رحمتی از درهایش و وسیله ای از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتی والاست. این موقعیت، نتیجه ی جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامی و پشتیبانی از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است؛ دفاع از ریحانه ی رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازی در راه اهداف مقدسش. اینها برخی از لقبهای حضرت است كه ویژگیهای شخصیت بزرگ و صفات نیك و مكارم اخلاق او را بازگو می كند. [4] .


[1] در متن «فرهنگ عميد» آمده است كه امروزه معادل «سرتيب» در فارسي است لذا «سپهسالار» كه در عربي معادل تقريبي «لواء» است ارجح به نظر رسيد - م.

[2]

حامي الظعينة اين منه ربيعة

ام اين من عليا ابيه مكرم.

[3] در عقد الفريد، ج 3، ص 331 چنين آمده است: «دريد بن الصمه» همراه گروهي از دلاوران بني جشم به قصد يورش به بني كنانه وارد وادي اخرم كه به آنان تعلق داشت، شدند. در كناره ي وادي مردي را با همسرش ديدند، پس «دريد» به يكي از يارانش دستور داد كه برود و آن زن را بياورد. سوار، خود را به آن مرد رساند و گفت: «زن را واگذار و جانت را نجات ده». آن مرد افسار شتر را رها كرد و به زن گفت:



سيري علي رسلك سير الآمن

سير دراج ذات جاش طامن



ان التأني دون قرني شائني

ابلي بلائي فاخبري و عايني



«با ايمني و اطمينان خاطر و دلي استوار راه خودت را ادامه بده و دل مشغول مباش. كوتاه آمدن در برابر حريفم ننگ آور است، از اين آزمون سرافراز بيرون خواهم آمد، پس، خبر بگير و بنگر». سپس به سوار حمله كرد و او را از پا درآورد و اسبش را به زن داد.

«دريد» ديگري را فرستاد تا ببيند چرا سوار اولي نيامد و همين كه بدانجا رسيد و صحنه را مشاهده كرد، آن مرد را صدا زد، او نيز افسار مركب زن را واگذاشت و به سويش بازگشت در حالي كه ابيات زير را مي خواند:



خل سبيل الحرة المنيعة

انك لاق دونها ربيعة



في كفه خطية منيعة

اولا فخذها طعنة سريعة



و الطعن مني في الوري شريعة



ماذا تري من شيئم عابس

أماتري الفارس بعد الفارس



ارادهما عامل رمح يابس



«راه زن آزاد و پاكدامن را باز بگذار كه قبل از دستيابي بر او، با ربيعه طرف هستي كه در دستش نيزه اي بازدارنده است. نخست ضربتي سريع بگير كه ضربتهاي من در پيكرها فرورونده است»، بر او حمله كرد و او را نيز از پا درآورد.

چندي كه گذشت، دريد سومين شخص را براي خبرگيري از سرنوشت آن دو تن فرستاد. سوار همين كه به صحنه ي نبرد رسيد، دو يار از پا افتاده ي خود را ديد و آن مرد را مشاهده كرد كه نيزه ي خود را به دنبال مي كشد. شوهر زن كه سوار را ديده بود، به همسرش گفت: «راه خانه ها را پيش بگير»، سپس متوجه سوار شد و گفت:

«از شيري خشمگين چه انتظاري داري؟! آيا سوار را پس از سوار ديگر نمي بيني كه نيزه اي خشك آنان را از پا انداخت؟» و بر او حمله برد و او را از پا درآورد و نيزه اش شكست. دريد در انديشه ي يارانش فرو رفت و پنداشت آن سه تن، مرد را كشته و همسرش را با خود برده اند. پس به دنبال آنان راه افتاد و به جايي رسيد كه آنان كشته شده بودند.

خود را به ربيعه كه در حال نزديك شدن به قبيله اش بود رساند و به او گفت: «شخصي مانند تو نبايد كشته شود و با تو نيزه اي نمي بينم. سواران خشمگين هستند پس نيزه ام را بگير تا من برگردم و ياران را از حمله ي به تو بازدارم».

«دريد» خود را به يارانش رساند و گفت: «صاحب زن به حمايت از او برخاست، يارانتان را كشت و نيزه ام را گرفت. ديگر شما را بر او دسترسي نيست»، آنان نيز راه خود پيش گرفتند. دريد، در اين باره ابيات زير را سرود:



ما ان رايت و لا سمعت بمثله

حامي الظعينة فارسا لم يقتل



اردي فوارس لم يكونوا تهزة

ثم استمر كانه لم يفعل



فتهلك تبدو اسرة وجهه

مثل الحسام جلته كف الصيقل



يزجي طعينة و يسحب رمحه

مثل البغات خشين وقع الجندل



«چون او، حمايتگري نديده و نشنيده ام اسواري كه چنين به حمايت همسر بپردازد و زنده بماند، دلاوراني نيرومند را مي كشد سپس راه خود را دنبال مي كند گويي اتفاقي نيفتاده و چهره اش چون شمشير صيقل داده مي درخشد، رقبايش را چون پرندگاني خرد و بي مقدار كه از جنگ هراس دارند با قدرت به خاك مي اندازد و نيزه اش را پس خود مي كشد».

[4] براي حضرت تا شانزده لقب برشمرده اند (ر. ك: تنقيح المقال، ج 2، ص 128).