کد مطلب:315505
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:193
جنگ
پس از آنكه تمامی تلاشهای امام برای صلح و حفظ خون مسلمانان شكست خورد، ایشان ناگزیر از در جنگ وارد شد؛ جنگی ویرانگر كه - غیر از معلولان - دهها هزار كشته از دو طرف بجا گذاشت و دو سال طول كشید. گاهی جنگ به اوج خود می رسید و زمانی فروكش می كرد و برخوردهای كوچكی رخ می داد. در خاتمه ی جنگ، حضرت در آستانه ی پیروزی كامل و كنترل میدان نبرد قرار گرفت و آثار شكست در سپاهیان معاویه آشكار گشت و تمامی پایگاههای نظامی او پراكنده شدند و معاویه قصد گریز داشت كه ابیات «عمرو بن اطنابه» به مضمون ذیل به یادش آمد:
«عفت و آزرمم، پیكارم با قهرمان نیرومند، بخششهایم به آسیب دیدگان و ستایش فزونی كه دریافته ام و سخنم به قلبم - هنگامی كه از هراس، جاكن می شد و بشدت می تپید - این بود: آرام باش، كه یا پیروز می شوی و مورد ستایش قرار می گیری و یا كشته می شوی و آرامش می یابی، همه ی اینها مرا به ثبات و پایداری وامی داشتند». [1] .
[ صفحه 87]
این شعر - همان طور كه خود پس از آن واقعه و در زمان قدرت می گفت - او را به ثبات و ایستادگی فراخواند. البته به نظر ما این شعر او را به ثبات و صبر فرانخواند؛ زیرا پسر هند، بویی از عفت و آزرم و دیگر مفاهیم ابیات فوق نبرده بود، بلكه ترفندی كه سپاه عراق را دچار تفرقه كرد - و ما از آن سخن خواهیم راند - او را به پایداری واداشت.
[1]
ابت لي عفتي و حياء نفسي
و اقدامي علي البطل المشيح
و اعطائي علي المكروه مالي
و اخذي الحمد بالثمن الربيح
و قولي كلما جشأت و جاشت
«مكانك تحمدي او تستريحي».