کد مطلب:321231 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

جواب
خدای واحد شاهد است كه حیف یك صفحه كاغذ و اندكی از مركب كه صرف نوشتن این كلمات شود ولی من این عبارت را عینا نقل نموده سهل است كه مقابله با نسخه ی اصل نمودم تا اگر منصفی اصل كتاب دلایل را ندیده باشد به عبرت نظری در این كلمات نماید كه غایت جهد خود را بكار برده و همه ادله خود را ذكر كرده ملاحظه كنید كه دینی كه مبنای این بر این ادله واهیه است كه اوهن من بیت العنكبوت است قرار و متانت و استحكام آن دین تا چه درجه خواهد بود و چگونه شیطان این جماعت را سخریه و استهزاء كرده است خدا می داند كه دعوت سامری سر و صورتش از این درست تر بود اقلا عجل او را خواری بود این جماعت كه از این هم الحمدلله محرومند و ما اولا كلیه می گوئیم كه هیچ یك از این ادله كه تو ذكر كردی دلیل نیست حتی ذكر خوارق عادات و معجزاتی كه كردی اولا كه خودت در دو ورق قبل همه ی آنها را صریحا نفی كردی سوای آیات بیان بزرگ هم كه همین مطلب را گفته است و شبهه در آن نیست ولی من در این مورد فرض می كنم كه شق القمر اظهار بكند اگر همین ادله سابقه
كه ذكر كرده اینها منتهای دلیل او است و حرف او قطع می كنم كه شق القمرش هم سوای شعبده چیزی نیست و ابدا دلیل حقیت او نمی شود زیرا كه حقیقت نبوت و امامت امری است كه به كمال عقل حاصل می شود چنانكه در حدیث فرموده اند كه خداوند هیچ نبیی را مبعوث نكرد مگر بعد از كمال عقلش و این ادله كه تو شمرده تمام كلمات سفیهانه ای است كه هیچ عاقل نمی پذیرد و عجب است از تایید پروردگار كه چگونه بطلان باطل را بر دست خودش ظاهر می كند كه هیچ حاجت به زحمت ما نیست الا اینكه ما هم محض طلب رضای پروردگار زحمتی می كشیم و خداوند را حاجتی به زحمت ما نیست خلاصه اما آنچه از این قبیل شمرده كه اگر ادعای وحی یا ادعای موعود بودن حجت است این شخص مدعی است می گوئیم كه ابدا در این دعاوی حجتی نیست و این مطلب در نظر مرده ایشان عظم غریبی دارد كه در هر مقام در می مانند ملتجی به این كلمه خبیثه می شوند و مثل مصنف كسی از هیمنه این لفظ از میدان بیرون می رود و ما به بركت ائمه اطهار (ص) الحمدلله به هیچ وجه اعتنا به این گونه ادله نداریم و دوست می دارم كه در این مقام از آیات و اخبار به قدر میسور استدلالی كنم تا بدانی كه هیچ حجتی در ادعا نیست پس ملاحظه كن كه فرعون كه به حضرت موسی (ع) عرض می كند لئن اتخذت الها غیری لا جعلنك من المسجونین قال اولو جئتك بشی مبین قال فات به ان كنت من الصادقین فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین پس ببین كه موسی بر دعوت خود چگونه آیات می آورد و فرعون بدون آیت دعوت می كند و ادعا می نماید پس اگر مطلق ادعا حجت است باید قول فرعون را هم پذیرفت و شیطان كه می گوید چنانكه خداوند فرموده و قد الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی فلا تلومونی ولوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخی انی كفرت بما اشركتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم ملاحظه كن كه دعوت كدام داعی باطل از دعوت شیطان گذشته مثل همین جماعت یك دفعه ادعای علم می كند یكدفعه ادعای كمال یكدفعه امامت یكدفعه نبوت یكدفعه الوهیت و ببین كه نفوذ و قدرت و سلطنتی كه این ملعون دارد از برای احدی از دعاة باطله هست پس اگر ادعا دلیل حقیت است اول حق شیطان است و چند آیه بعد از این می فرماید خداوند الم تر الی الذین بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهم دارالبوار و جهنم یصلونها و بئس القرار و جعلوا الله انداد الیضلوا عن سبیل قل تمتعوا فان مصیركم الی النار ملاحظه كن كه تبدیل نعمت پروردگار و داخل كردن قوم به دارالبوار و شریك قرار دادن برای او تا اینكه مردم را از راه او گمراه كنند به غیر از دعاوی باطله است و باز می فرماید قالوا لن یدخل الجنة الا من كان هودا او نصاری تلك امانیهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین پس ببین كه غیر از ادعا چیزی است و بدون برهان از ایشان پذیرفته نیست و چند آیه دیگر در طلب برهان
هست حتی در جائی كه شریك برای خدا گرفته اند و خداوند از آنها طلب برهان كرده پس بدون برهان هیچ ادعائی مسموع نیست حتی ادعای نانبائی و طباخی و اگر بنا باشد كه ادعای باطل ابدا ممكن نباشد و هر كه صاحب ادعا باشد بر حق باشد پس اصلش به كلی باطلی در ملك نمی ماند به جهت اینكه هر باطلی صاحب یك ادعائی است و در این صورت چرا شما در صدد این هستید كه مردم را به سوی خود بخوانید زیرا كه آنها هم به گفته خود تو را برای خود راه حق را دارند و حدیث را هم كه سابقا خواندی كه الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق و اصل این حدیث را در كتب معتبره ندیده ایم و صوفیه روایت می كنند و انفاسهم می خوانند خلاصه مطلب این است كه پس هر كسی به خدا راهی دارد چرا شما سعی می كنید كه او را از راه برگردانید خاصه كه البته هر كسی در نفس خود اقرب طرق را هم اختیار می كند زیرا كه همان راهی است كه نفس او راغب تر است و نزدیكتر به او است پس خوب است شما اینقدر جان نكنید و مردم را بیجا دعوت نكنید باری در كتاب المبین از حسین بن روح قدس الله روحه مروی است كه در علت بلایای ائمه و انبیا فرمود كه بدانكه خداوند مخاطبه نمی كند مردم را به شهادة عیان و مشافهة با ایشان تكلم نمی كند و لكن او فرستاده است بسوی ایشان رسولی از اجناس ایشان و اصناف ایشان بشری مثل ایشان پس اگر فرستاده بود به سوی ایشان رسلی از غیر صنف ایشان و صور ایشان هر آینه نفرت می كردند از ایشان و قبول نمی كردند از ایشان پس چونكه آمدند ایشان را و حال اینكه از جنس ایشان بودند و می خوردند طعام را و در كوچه ها راه می رفتند خلق گفتند به ایشان كه شما مثل مائید پس قبول نمی كنیم از شما تا اینكه بیاورید ما را به چیزی كه عاجز از اتیان مثل آن باشیم پس بدانیم كه شما مخصوصون هستید دون ما به آنچه ما قادر بر آن نیستیم پس قرار داد خداوند از برای ایشان معجزاتی كه خلق از آوردن مثل آنها عاجز بودند تا آخر حدیث شریف كه حاصلش این است كه به سبب معجزات مردم درباره ایشان ادعای الوهیت می كردند این است كه آنها را مبتلا فرموده كه بدانند كه خدا نیستند و در آخر حدیث فرمود كه این بیان مسموع از حجت است خلاصه كه اگر به محض ادعا خلق می بایست تمكین كنند دیگر حاجت به معجزی نبود و اگر حاجت به معجز نبود دیگر لازم نبود كه آنها را مبتلا به بلاها بكند تا اینكه خلق درباره آنها ادعای الوهیت نكنند پس ببین همه این بلاها و محن كه بر ایشان وارد می شود نتیجه آن مسئله است كه ادعا باید مقرون به برهان باشد و بدون برهان پذیرفته نیست و هم چنین شواهد این مطلب در آیات و اخبار لا تعدو لا تحصی است و گمان نمی كنم بر هیچ عاقلی این امر مشتبه باشد ولی این جماعت عمدا می خواهند كه مشتبه بكنند و شبیه به مسلمات سخن می گویند كه جاهل گمان كند كه اینها جزو مسلمیات است و قبول كند و از عبدالله
بن عمر از حضرت پیغمبر (ص) كه فرمود قائم نمی شود ساعت تا اینكه بیرون بیاید نحو از شصت دروغگو كه همه شان می گویند ما نبی هستیم و حضرت باقر (ع) فرمود كه بپرهیزید سفیانی را و بپرهیزید شرید را از او فلان كه می آیند مكه و تقسیم می كنند در آن اموال را و خود را تشبیه به قائم (ع) می كنند و بپرهیزید شذاذ ر از آل محمد و حضرت صادق (ع) فرمود كه بیرون نمی آید قائم تا اینكه بیرون بیاید پیش از او دوازده نفر از بنی هاشم كه همه ایشان به سوی خود می خوانند حال ملاحظه نمائید این رایتها غیر از ادعا چیزی دارند و گمان مكن كه این جماعت همه مثلا مثل حیوانات بری سلوك می كنند بلكه همین وضعها كه الان داعی شما دارد آنها هم دارند عرض كردم كه الان چندی است كه داعی در هندوستان پیدا شده كه بساد دستگاه و جمعیتش خیلی از اینها بیشتر باشد كارش هم پیش رفتی كرده كتب و رسائلی هم می نویسد و طبع می نماید و متفرق می كند حال نمی دانم شما بر حقید یا این طایفه یا هیچ كدام آنچه محقق است این است كه هر دو بر باطل هستید و ما از خداوند مسئلت داریم كه از شر شما و امثال شما همه محفوظ بمانیم خلاصه و نیز اخبار دیگر هست و شنیده شد حضرت صادق (ع) كه می فرمود بدرستی كه دنیا نمی باشد مگر در آن دو امام هست بری و فاجری پس بر آن چنان كسی است كه خداوند فرمود و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اما فاجر پس او آن چنان كسی است كه خداوند فرموده و جعلنا هم ائمة یدعون الی النار و یوم القیمة لا ینصرون و از آن حضرت است كه فرمود اصلاح نمی كند مردم را مگر امام عادلی و امام فاجری بدرستی كه خداوند عزوجل می فرماید و جعلناهم تا آخر آیه و هم از آن حضرت است كه دعوای به حقیقت از برای انبیاست و صدیقین و ائمه علیهم السلام را ما مدعی به غیر واجب پس آن مثل ابلیس لعین است كه ادعای عبادت نمود و حال اینكه او در حقیقت با پرورنده خود نزاع نمود و مخالفت امر او را كرد و اظهار كرد كذب را و كاذب امین نمی شود و هر كه ادعا بكند امری را كه بر او حلال نیست ابواب تلف را بر روی خود گشوده و مدعی مطالبه كرده می شود به بینه لا محاله و حال اینكه او ندارد پس مفتضح می شود و صادق گفته نمی شود به او بر آنچه و امیرالمؤمنین (ع) فرمود كه صادق را نمی بیند احدی مگر اینكه می ترسد از او و اخبار بسیار به این مضامین وارد شده ولی ما به جهت عدم اطناب ترك كردیم ذكر آنها را مگر یك حدیث كه با ا ینكه طولانی است ولی چون بی فایده نیست ذكر می شود پس از احمد بن اسحق بن سعد اشعری (ره) منقول است كه آمد او را بعضی اصحاب ما كه اعلام بكند او را به اینكه جعفر بن علی نوشته است به سوی او كتابی و تعریف نفس خود را كرده و اعلام نموده كه اینكه او است قیم بعد از برادرش و اینكه در نزد او است از علم حلال و حرام آنچه محتاج به او است و غیر این از همه ی علوم احمد بن اسحق می گوید كه بعد از آن كه كتاب را خواندم
عریضه به صاحب الزمان (ع) نوشتم و كتاب جعفر را درج آن گذاشتم پس جواب به سوی من بیرون آمد بسم الله الرحمن الرحیم آمد مرا كتاب تو ابقاك الله و كتابی كه درج او بود و احاطه كرد معرفت من به همه آنچه متضمن بود بر اختلاف الفاظش و تكرر و خطاء در آن و اگر تدبر بكنی آن را هر آینه واقف می شوی بر بعضی آنچه من واقف شدم و الحمدلله رب العالمین حمدا لا شریك له علی احسانه الینا و فضله علینا خداوند ابا فرموده است از برای حق مگر تمامیت را و از برای باطل مگر بطلان را و شاهد است بر من آنچه ذكر می كنم و از برای من بر شما به آنچه می گویم هرگاه جمع بشویم از برای روزی كه شكی در آن نیست و سؤال بكند ما را از آنچه در آن اختلاف داریم و بدرستی كه خدا قرار نداده است از برای صاحب كتاب بر مكتوب الیه و نه بر تو و نه بر احدی از خلق جمیعا امامت مفترضه و نه طاعتی و نه ذمه و زود باشد كه بیان كنم از برای شما جمله كه اكتفا بكنید به آن انشاء الله ای فلان یرحمك الله بدرستی كه خدای تعالی خلق نكرده است خلق را عبث و آنها را مهمل قرار نداده بلكه خلق كرده است ایشان را به قدرت خود و قرار داه است از برای ایشان گوشها و چشمها و دلها و عقلها پس فرستاد بسوی ایشان پیغمبر آنرا كه بشارت دهند و انذار فرمایند و امر فرمایند ایشان را به طاعت خدا و نهی كنند ایشان را از معصیت خدا و بشناسانند ایشان را آنچه كه جاهلند از امر خالقشان و دینشان و نازل فرمود بر ایشان كتابی و فرستاد به سوی ایشان ملئكه را و جدا كرد میان ایشان و میان آن كس كه فرستاده است ایشان را به سوی ایشان به فضلی كه از برای ایشان است بر ایشان و به آنچه آورده است ایشان را از دلیلهای ظاهره و براهین باهره و آیات غالبه پس بعضی از ایشان كسی است كه قرار داده است بر او آتش را برد و سلام و او را خلیل خود گرفته و بعضی از ایشان كسی است كه تكلم كرده است با او تكلم كردنی و عصای او را اژدهای مبین كرد و بعضی از ایشان كسی است كه مردگان را زنده كرد به اذن پروردگار و كور و پیس را شفا داد به اذن خدا و بعضی از ایشان كسی است كه تعلیم كرد او را منطق طیر و او بعضی از ایشان كسی است كه آورده شده است از هر چیزی پس فرستاد محمد (ص) رحمة للعالمین و تمام كرد به او نعمت خود را و ختم كرد به او انبیاء خود را و فرستاد او را به سوی مردم كافة و ظاهر فرمود از صدق او آنچه را كه ظاهر كرد و بیان فرمود از آیات و علامات او آنچه را كه بیان كرد پس قبض كرد او را (ص) در حالتی كه حمید بود و فقید و سعید و قرار داد امر را بعد از او به سوی برادرش و پسر عمش و وصیتش و وارثش علی بن ابی طالب (ع) پس به سوی اوصیاء از فرزندان او یكی بعد از دیگری زنده كرد به ایشان دین خودش را و تمام كرد به ایشان نور خود را و قرار داد میان ایشان و میان برادران ایشان و نبی عمشان و نزدیكان پس نزدیكان از ذوی ارحامشان فرق بینی كه شناخته می شود به آن حجت از محجوج و امام از ماموم به اینكه حفظ كرد ایشان را از گناهان و بری كرد ایشان را از عیوب و پاكیزه
كرد ایشان از دنس و منزه كرد ایشان را از لبث و قرار داد ایشان را اخزان علم خود و مستودع حكمت خود و موضع سر خود و تایید كرد ایشان را به دلایل و اگر این نبود مردم همه یكسان بودند و هر آینه ادعا می كرد امر خدای عزوجل را هر كسی و حق از باطل و علم از جهل شناخته نمی شد و به تحقیق كه ادعا كرده است این مبطل مدعی بر خدا دروغ را به آنچه ادعا كرده پس نمی دانم كه به كدام حالتش امید دارد كه دعوای او تمام شود آیا به فقهی در دین خدا كه پس به حق خدا نمی شناسد حلالی را از حرام و فرق نمی گذارد میانه خطا و صواب یا به علم است پس نمی داند حقی را از باطل و نه محكمی را از متشابه و نمی شناسد حد صلوة و وقت آن را تا به ورعی است كه خدا شاهد است بر ترك كردن او نماز فریضه را چهل روز كه گمان می گردان را برای طلب شعبده و شاید خبر او به شما رسیده باشد و این است ظروف مسكره منصوبه او و آثار عصیان او مر خدای عزوجل را مشهوره قائمه است یا آنكه صاحب معجزه و آیتی است پس بیاورد آن را یا به حجتی است پس تمام كند آن را یا به دلالتی است پس ذكر كند آن را خدای تعالی در كتاب عزیز خود فرموده بسم الله الرحمن الرحیم حم تنزیل الكتاب من الله العزیز الحكیم انا خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمی والذین كفروا عما انذروا معرضون قل ارایتم ما تدعون من دون الله ارونی ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرك فی السموات ایتونی بكتاب من قبل هذا او اثارة من علم ان كنتم صادقین و من اظلم ممن یدعو من دون الله من لا یستجیب له الی یوم القیمة و هم عن دعائهم غافلون و اذا حشر الناس كانوا لهم اعداء و كانوا بعبادتهم كافرین پس التماس كن خداوند متولی توفیق تو شود از این ظالم آنچه را كه ذكر كردم و امتحان كن او را و سؤال كن او را كه آیه را از كتاب خدا تفسیر كند یا نمازی را كه حدود آن را و آنچه در آن واجب است بیان كند تا اینكه حال و مقدار او را بدانی و ظاهر بشود از برای تو عیب و نقص او و خداوند حسنات كننده او است حفظ كند خداوند حق را بر اهلش و ثابت بدارد آن را در مستقرش و به تحقیق كه خداوند ابا فرموده از اینكه امامت در دو برادر باشد بعد از حسن و حسین (ع) و هر گاه اذن بدهد خدا به ما در قول حق ظاهر می شود حق و مضمحل می شود باطل و مكشوف می شود از شما و الی الله ارغب فی الكفایة و جمیل الصنع و الولایة و حسبنا الله و نعم الوكیل و صلی الله علی محمد و آله تمام شد ترجمه حدیث شریف پس ببین كه آیا به محض دعوت مدعی می توان از او قبول كرد یا باید از او طلب حجت و آیت و دلیل نمود و اگر چه بعد از این اخبار دیگر الحمدلله حاجت به بیان نیست ولی چون در فصل سابق بیانی شده است كلماتی چند تتمه همان بیان عرض می شود تا بدانی كه این حرف چه قدر سست و بی معنی است پس می گوئیم كه چون حكمت بالغه پروردگار بر این قرار گرفته است كه علم حق و باطل هر دو در ملك باشد و در حدیث دیدی كه امام حق و امام ضلال هر دو هستند لا محاله باید به خلق اختیاری عنایت فرماید كه هر كه دعوت باطلی خواسته باشد بكند ممنوع نباشد و اگر مسلوب الاختیار باشند در این باب البته خلق كامل مكرم پیدا نخواهد
شد و به همین اختیار است كه اگر چنانچه اختیار خیر كردند شرت بزرگ از برای ایشان حصال می شود و اگر اختیار شر كردند خسست و خباثت بسیار پیدا می كنند و چون خداوند خواسته كه خلق او كامل باشد و خبیث در منتهی درجه خبث و طیب در اعلی درجه طیب در خلق او باشند ایشان را مختار و خلق كرده چه كه اگر مختار نبودند نیكی و بدی ایشان از خود ایشان نبود و مدح و ذمی مستحق نمی شدند پس این است كه آنها را مختار كرده و بعد از اختیار هم اگر بنا باشد كه ممنوع شوند از آنچه اختیار كرده اند باز اختیار ایشان ناقص می ماند بلكه باید مخلی بطبع باشند تا اینكه منتهای همت خود را بكار برند نهایت این است كه اگر در اختیار خودشان وقتی به درجه رسید كه اسباب دفع آنها را فراهم می آورد چنانكه فرمود و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع پس از عدل و حكمت پروردگار نیست كه اگر كسی دعوتی بخواهد بكند بسوی خود و خلق را گمراه كند فورا خداوند او را منع كند طوری كه اول وهله مثلا زبان او گنگ شود و دست او فورا شل شود و اگر اینطور كند علم باطلی در ملك پیدا نخواهد شد ابدا و اینكه فرموده است خداوند درباره ی پیغمبر خود (ص) ولو تقول علینا بعض الاقاویل لأخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین یعنی اگر بعض اقاویل بر ما ببندد هر آینه قوت او را می گیریم پس بعد از آن رك دل او را یار كی كه در پشت هست كه فرزند از او است قطع می كنیم نفرموده است كه فورا اینكار را می كنیم طوریكه هلاك بشود و دیگر قوه اضلال نداشته باشد بلكه امهال و استدراج هم در كار او هست چنانكه فرمود فمهل الكافرین امهلهم رویدا و علی بن ابراهیم نقل می كنند كه یعنی مهلت بده آنها را برای وقتی كه قائم مبعوث می شود پس انتقام می كشد از برای من از جبابره و طواغیت از قریش و بنی امیه و سایر مردم پس ببین كه طول مدت مهلت چه قدر است و فرمود سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املی لهم ان كیدی متین فرعون چهارصد سال عمر كرد و ادعای ربوبیت هم می نمود و خداوند او را مهلت داد تا بعد از مدتهای مدید كه او را هلاك كرد پس شبهه نیست كه سلب اختیار و از داعی به باطل نمی شود بلی حجتی كه به آن اثبات حقیت خود را بكند برای آن البته نمی ماند و شاید كه مراد از اخذ به یمین هم همین باشد زیرا كه قوت انبیاء به حجت و آیتی است كه از خداوند دارند و كفایة می كند كه عادت خداوند جاری نشده است كه هر باطلی را به محض اظهار دعوت خود چنان بگیرد كه دیگر نتواند ادعای خود را بكند و اگر چنین بود دیگر باطلی در دنیا نمی ماند و شیطان ملعون این همه مهلت نمی یافت كه اینطور جسور شود و عرض كند بعزتك لاغوینهم اجمعین الا عبادك منهم المخلصین پس به محض ادعا هیچ امری ثابت نمی شود حتی ادعای صد دینار از مال دنیا كه تمام آن را خداوند در قدسی لا شی خوانده است بدون شاهد و بینه مسموع نیست چه جای این امر كه محل سخن ماست كه اعظم امور دنیا و آخرت است بلكه در حقیقت علت غائی همه ایجاد است والله كه بسیار سست شمردند امر
خدا را و اینطور نیست و در مقام تلبیس به عوام بیچاره می گویند اگر راست می گوئید ادعا كنید آنها هم تا اینقدر ضعیفند كه قوه ی ادعا ندارند یا اندك تدینی دارند و ادعای بیجا نمی كنند پس این را حجت می كنند كه دیدید كه هر كس نمی تواند ادعا بكند چرا اینهمه مدعین به باطل كه در عالم بودند و هستند ملاحظه نمی كنی اگر همه اهل حقند كه پس بسیار كار سهل شد و اتسع الخرق علی الراقع و یقینا خودشان هم راضی به این امر نیستند و اگر بعضی بر باطلند فقد ثبت المطلوب و در كتاب المبین نقل فرموده است كه به حضرت صادق (ع) عرض كردند كه مرحبه بر ما احتیاج می كنند و می گویند هم چنانكه كافر نزد ما كافر نزد خداست پس هم چنین می یابیم مؤمن را كه هر گاه اقرار به ایمان خود كند او در نزد خدا هم مؤمن است حضرت فرمود سبحان الله چه طور این دو مساوی هستند و حال اینكه كفر اقرار است از بنده پس تكلیف كرده نمی شود بعد از اقرار بینه نا و ایمان دعوی است و جایز نیست مگر به بینه و بینه او عمل است و نیت او پس هر گاه متفق شدند پس بنده در نزد خدا مؤمن است تا آخر حدیث شریف پس ببین كه ادعای ایمان بی بینه پذیرفته نیست پس ادعای نبوت و امامت بطریق اولی و حال اینكه ایمان جزئی از آنهاست باری و اما آنچه از تصرفات ایشان ذكر كرده همه محض همین است كه چهار نفر عامی جاهل طماع یا شری مفسد كرد آنها را گرفته و بر می جهند و فسق و فجور و فساد و تنراربی در ملك می كنند نمی دانم تصرفات ایشان در ملك بیشتر است یا فرعون ذی الأوتاد یا ثمود الذین جابوا الصخر بالواد یا شداد كه بنیاد ارم ذات العماد نهاد یا بولس ملعون كه مذهب تثلیث را قرار داد و این همه جمعیت و قوت و شوكت نصاری ملاحظه می شود و ترقیات مدارك و مشاعر و صنایع و افعال غربیه ایشان دیده می شود هیچ اعتنا به شما ندارند و آنچه هم كه تحصیل كرده اند از بركات و فیوضات شما نمی دانند ای مرد هیچ احمق اینجوره ادله آورده است هر كه بخواهد بگوید كه اینها از آثار نفس من و تدابیر من است می تواند بگوید نهایت مردم عقل دارند و حرف یاوه كه مثمرثمری نیست نمی زنند اگر شما راست می گوئید تغییری جزئی در یك امری از امور عالم بدهید بدون اسباب ظاهری كه هیچ ضرر هم بجائی نداشته باشد تا خلق تصدیق كنند كه این تصرفات از شما است و الا بمحض حرف اگر تو قناعت داری همه مجنونهای عالم اینجوره دعاوی می كنند چه بسیار دیده ایم كه شخصی دیوانه شده و بعینه از همین قبیل حرفهای تو زده كه من سلطانم و مالك الرقاب و چنین و چنان كرده ام و چنین خواهم كرد بعد كه عقلش سرش آمده خودش از حرفها كه زده خجل و شرمنده شده تو هم رو به خدا بكن و از او بخواه كه تو را شفا دهد خلاصه و بعضی جزئیات در سخنانش هست مثل ترجیح كتاب نعوذ بالله و همچنین از ترقیات خودشان و از جان گذشتنها و امثال اینها كه همه سابقا جواب داده شده و همه هم باز از سنخ همان دعاوی است كه یك كلمه آنها پذیرفته نیست مگر با براهین نیره و از جمله تكمیلات
خود می شمرد ظهور صنایع و فنون را اولا دلم می خواست كه از ایشان خواهش می كردیم كه یك صنعت بسیار جزئی خودشان ابراز می دادند یا آنكه یك صنعتی كه شخص فرنگی یا امریكائی كرده است و فرضا هنوز امتیاز آن را به غیر صانعش نداده اند و علم آن را هم به دیگری نیاموخته ایشان حل اشكال آن را بكنند كه چه كرده كه اینطور شده ببینیم شعور ایشان بقدر یك نفر امریكائی كه خلق وحشی بوده اند و تازه آمد و شد كرده اند و تحصیلی كرده اند هست یا نیست و خود این در نزد اهل حق و متدینین عالم مسئله ای است كه ظهور این قسم صنایع از محسنات عالم است یا اسباب لهو و لعبی است كه اهل آخرالزمان برای خود فراهم كرده اند و از ذكر خداوند غافل شده اند بلكه اسباب فساد و كثرت معصیت و روگردانی از حق است و خداوند اگر از خلق به اینها خوشنود می شد البته می توانست كه بر زبان انبیاء و اولیاء خودش همه ی اینها بلكه عجیب تر از اینها را جاری كند و تعلیم مردم نماید و نكرد اینكار را آیا این از عجز او بود یا جهل او نعوذ بالله علاوه بر اینها كه اگر تتبع در تواریخ و سیر بكنی می بینی كه چه بسیار صنایع عجیبه غریبه در قدیم بوده كه بسا هنوز فرنگیان نتوانسته اند مثل آن را بیاورند این كیمیاست كه خداوند در كتاب خود اشاره به آن فرموده از قول قارون كه اوتیته علی علم عتیدی و در اختیار اهل بیت مكرر ذكر آن شده و آن را اخت النبوة و عصمت المروه شمرده اند فرنگیان با این همه اسباب و اوضاع فراهمی كه دارند نتوانسته اند كه عمل آن را تمام كنند خلاصه كه اولا این صنایع و فنون منظور نظر پروردگار و مامور به خلق نیست ثانی اینكه اختصاص به این زمان ندارد ثالث اینكه هر چه هست دخلی به تو ندارد و شما را هیچ تصرف در آنها نیست می گوئی چنین نیست بسم الله آیت آن را نشان ما بدهید و الا كه عرض كردم گنجشك هم می گفت كه من تخت سلیمان را به منقار خود حركت می دهم و گفته است كه احكام ایشان را دول لاعن شعور كه از ایشان است گرفته و عمل می كنند این هم مثل حرفهای سابقش ای مرد بیچاره ها زحمتها كشیده اند بعد از هدایت انبیاء و اولیاء سابقین برای خود مشورت خانها قرار دادند فكرها كردند خیالها نمودند یا ساها برای خود قرار دادند و هر چه از آنها صحیح است مقتبس از شرایع انبیاست و هر چه فاسد است از راه خودشان حالا شما سرتان خوش آمده بنشینید ادعا بكنید كه اینها از آثار نفس ماست اگر راست می گوئید یك حكمی وضع كنید پیش از آنكه دیگران وضع كنند و یك مرتبه در همه ی عالم جاری كنید بقسمی كه همه بفهمیم این از تصرف شماست و الا به حرف مفت كار پیش نمی رود خلاصه كه حاجت به تفصیل زیاد نیست كفی الله المؤمنین القتال كه این جماعت بر دست و قلم و زبان خودشان مفتضح هستند و حاجت به زحمت ما نیست.