کد مطلب:321235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

جواب
اما شهادت پروردگار در این كه كافی است حرفی نیست ولی بیان آن در فصل بعد انشاء الله خواهد شد و اما آنكه فرموده است خداوند اولم یكفیهم انا انزلنا علیك الكتاب تا آخر پیش از این آیه می فرماید و قالوا لولا نزل علیه آیات من ربه قل انما الایات عندالله و انما انا نذیر
مبین و بعد از این ذكر این آیه را هم در جائی كه می خواهد انكار معجزات را بكند ظاهرا می كند ولی در این مقام غفلت كرده و مقصودش از استدلال به آیه اولم یكفهم این است كه كتاب كافی است در اثبات نبوت او در جواب از اشكال آیه ی اول گوئیم كه اینكه فرموده است قل انما الأیات عندالله دلیل این است كه آیات بر دست ایشان بروز ندارد زیرا كه خود ایشان عندالله هستند چنانكه در صریح قرآن است ان الذین عند ربك لا یستكبرون عن عبادته و كیست اولای از ایشان به این و علی بن ابراهیم قمی ره نقل كرده است كه مراد از ایشان انبیائند و رسل و ائمه پس آنجا هم كه فرموده است قل انما الایات عندالله دلیل این نیست كه بر دست ایشان بروز نمی كند و اینكه فرموده است انما انا نذیر مبین اشاره به مقام بشریت است چنانكه فرمود قل انما انا بشر مثلكم یوحی الی و بشریت ایشان منافات با وحی الهی ندارد خلاصه كه آن آیه دلیل این نیست كه ایشان صاحب آیت نیستند و بوجوه ظاهریه هم كه خواسته باشی جمیع خیرها در نزد خداست و هر وقت خواسته باشد از خزاین خود نازل می كند چنانكه فرمود و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم پس عندالله بودن آیات هم منافاتی با نزول در مقام حاجت ندارد و بعد باز بیان این مطلب باید بیاید و اما آنكه فرموده است اولم یكفهم انا انزلنا علیك الكتاب چرا امیدواریم كه ما را كافی باشد ولی هر صنفی از خلق را به وجهی كافی است بعضی فصاحت و بلاغت آن را می فهمند بعضی علم و حكمت و غیر اینها بعضی از همه اینها محرومند و به معجزاتی كه در خود این قرآن مذكور است از اخبار به غیب و آثاری كه بر آیات مترتب است و معجزاتی كه علاوه بر اینها ذكر شده پس به این وجوه كفایت می كند نه اینكه صرف شنیدن آیات برای همه كس كافی است چنین نیست چنانكه آیات دیگر و اخبار همه شاهد این مطلب است نه آنكه تو می گوئی و اما آنچه از حاصل آیات ذكر كرده همه را قبول داریم مگر این فقره كه گفته است تا به یقین مبین بدانید كه غیر الله نمی تواند كتاب نازل نماید و نسبت به خدا دهد تا آخر آنچه گفته اگر منظور این است كه غیر الله نمی تواند كتاب حقی كه لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه نازل كند و به خدا نسبت دهد این صحیح است و كتاب حق از خدا هست بدون شبهه ولی اگر منظور این است كه ممكن نیست كسی كتابی به باطل و دروغ بیاورد و نسبت به خدا دهد این خطاست و بی معنی و در این آیات ابدا دلالتی بر این مطلب نیست و چگونه ممكن نیست و حال اینكه مردم ادعای خدائی به باطل می كنند چرا نمی شود كتاب باطلی آورد و گفت این از خداست خداوند می فرماید و من اظلم ممن افتری علی الله كذبا او قال اوحی الی و لم یوح الیه شی و من قال سانزل مثل ما انزل الله و چندین حدیث از آل محمد علیهم السلام رسیده چنانكه در برهان منقول است كه این آیه در باب عبدالله بن سعد بن ابی سرح نازل شده كه برادر رضاعی عثمان بود و به مدینه آمد و اسلام آورد و خط خوبی داشت رسول خدا (ص) او را برای نوشتن وحی احضار می فرمود و ملعون تغییر می داد وحی را و وقتی هم مرتد شد و به مكه رفت و می گفت من هم مثل همانكه پیغمبر آورده می آورم و خداوند
درباره او این آیه را نازل فرمود و پیغمبر (ص) خون او را هدر كرد و عثمان در فتح مكه برای او امان خواست و آن حضرت با كمال كراهت امان داد و بود تا آن وقت كه عثمان او را والی مصر كرد پس ببین كه موافق صریح قول خدا و فرمایش ائمه هدی (ص) ممكن هست كسی به دروغ ادعای وحی كند یا نه پس اگر ممكن است این مزخرفات را مگو نهایت بگو كه خداوند بر هر حقی حقیقتی و بر هر صوابی نوری قرار داده و آیات و علامات از برای آن هست پس اگر به دروغ چیزی را به خدا نسبت دادند خداوند كذب آن را به آثار و علامات ظاهر می كند و آثار و علامات همانهاست كه ببعض آنها اشاره شده است بعد هم باز شاید بیاید و هم چنین خداوند می فرماید و منهم امیون لا یعلمون الكتاب الا امانی و انهم الا یظنون فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما كتبت ایدیهم و ویل لهم مما یكسبون در برهان از حضرت امام حسن عسكری (ع) نقل می كند در تفسیر آیه كه بعضی از ایشان یعنی از یهود امیونند كه نمی خوانند كتاب را نمی نویسند مثل امی كه منسوب است به ام یعنی او هم چنان است كه از شكم مادر بیرون آمده نمی خواند و نمی نویسد نمی دانند كتاب نازل شده از آسمان را و نه كتابی كه به دروغ بر خدا بسته اند و تمیز نمی دهند ما بین اند و تا مكر امانی یعنی اینكه خوانده بشود بر ایشان و گفته بشود به ایشان كه این است كتاب خدا و كلام او نمی شناسند اگر خوانده بشود از كتاب خلاف آنچه در او است و نیستند ایشان مگر اینكه مظنه دارند به آنچه رؤسائشان می گویند از تكذیب محمد (ص) در نبوتش و امامت علی (ع) سید عترتش و ایشان تقلید می كنند رؤسا را به اینكه حرام است بر ایشان تقلید آنها بعد شرحی در باب حرمت تقلید آنها فرمود تا اینكه فرمود بعد از آن فرمود خدای عزوجل فویل للذین امی قلیلا امام (ع) فرمود كه خداوند می فرماید از برای قومی از جماعت یهود كه نوشتند صفت نبی را (ص) و حال اینكه آن خلاف صفت نبی مبعوث در آخر الزمان است اینكه او طویل است و شكم بزرگ و اصهب الشعر و محمد (ص) خلاف آن بود و او می آید بعد از این زمان به پانصد سال و این است و جز این نیست كه اراده كردند به این اینكه باقی بماند و یاستشان بر ضعفاشان و فوایدشان برسد به آنها و باز دارند یا كفایت بكنند انفس خود را در حالتی كه ایمن از خدمت محمد (ص) و خدمت علی (ع) و اهل خاصه او باشند پس فرمود خدای عزوجل پس وای بر ایشان از آنچه نوشته است دستهای آنها از این صفات كه تحریف شده و مخالف است با صفت محمد و علی عذاب شدید از برای ایشان باشد در سخت تر بقعه های جهنم و وای بر ایشان از شدت عذاب ثانیا علاوه بر اول از آنچه كسب می كنند از اموال آنچنانیكه می گیرند آنها را بر اینكه ثابت داشتند عوامشان را بر كفر به محمد رسول خدا (ص) و انكار به وصی او برادرش كه ولی خداست تمام شد حدیث شریف انصاف می پرسم از مسلمین كه آیا صریح تر و صحیح تر از این آیه مباركه و تفسیر آن ممكن است دلیل بیاوریم بر اینكه ممكن است كتاب بدست خود بنویسند و به دروغ بر خدا ببندند
و حضرت صادق (ع) فرمودند كه بیرون آمد عبدالله بن عمرو بن عاص از نزد عثمان پس ملاقات كرد امیرالمؤمنین را و عرض كرد كه یا علی امشب بیتوته كردیم در امری كه امیدواریم اینكه خدا ثابت بدارد این امت را حضرت فرمود كه هرگز پنهان نمی شود بر من آنچه در آن بیتوته كردید كج كردید و تغییر دادید و تبدیل نمودید نهصد حرف را سیصد حرف تحریف كردید و سیصد حرف تغییر دادید و سیصد حرف تبدیل نمودید فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم تا آخر آیه باری خداوند می فرماید فمن اظلم ممن كذب علی الله و كذب بالصدق اذ جائه لیس فی جهنم مثوی للكافرین تاویل این آیه مباركه در حقیقت در این جماعت بروز كرده كه دروغ بر خدا می بندند و به او نسبت می دهند و آن وقت تكذیب كتاب و اخبار ائمه اطیاب را هم كه همه محض صدق است می نمایند خلاصه و پیش از ذكر این آیات آنجا كه عرض كردم فضل قرآن را می نویسد این آیه را هم می نویسد كه خداوند می فرماید فلا اقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون انه لقول رسول كریم و ما هو بقول شاعر قلیلا ما یؤمنون و لا بقول كاهن قلیلا ما تذكرون تنزیلا من رب العالمین ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منكم من احد عنه حاجزین و انه لتذكرة للمتقین اولا كه در نقل این آیه و آیات دیگر غلط بسیار می نویسد و شاید سهو باشد و احتمال كلی هم می رود كه عمد باشد به جهت اینكه این هم عذری باشد به جهت غلطهای كتاب بیان ولی به این عذر روی ایشان سفید نمی شود قرآنهای صحیح بسیار است و هر كس مانوس و معتاد به تلاوت قرآن است یا مخصوص مراجعه كند زود ملتفت می شود در همین آیه یؤمنون نیست تؤمنون است تنزیلا هم نیست تنزیل است خلاصه اگر چه او ملتفت نشده و ذكری از این مطلب نكرده است لكن ما به جهت تمامیت بیان رفع اشكالی می نمائیم و آن این است كه در اینجا فرموده كه اگر پیغمبر (ص) بعض اقاویل بر ما ببندد هر آینه یمین او را می گیریم و عرق وتین او را قطع می كنیم و ما پیشتر جوابی دادیم كه نفرموده است فورا او را هلاك می كنیم كه این دلیل باشد بر اینكه ممكن نیست كسی تقول بكند و بعد زندگانی بكند بلكه این وعیدی است كه فرموده كه چنین خواهیم كرد و در اینكه خداوند مهلت هم به معصیت كار آن می دهد شبهه نیست چنانكه صریح آیات قرآن است و در اینجا باز وجه جواب دیگر متذكر شدم و به آن هم اشاره می كنیم و آن این است كه راست است كه این تهدید را در این مقام نسبت به پیغمبر (ص) فرموده است كه اگر بر فرض امتناع پیغمبر (ص) تقول بكند او را می گیریم و كلمه لو در مقام امتناع است و علی ایحال اخذ به این درجه در این مقام این مخصوص به پیغمبر است زیرا كه رسول كریمی كه خداوند آنقدر او را گرامی داشته و فضایل و مقامات به او داده و تادیب فرموده تا آنكه انك لعلی خلق عظیم به او خطاب فرموده با آن علم و معرفتی كه نسبت به خدای خود دارد گر بر فرض محال تقول بر خدا نماید از درجه ی نبوت خواهد افتاد بلكه معذب به عذاب سخت خواهد شد به جهت اینكه تكلیف هر كسی به اندازه ی عقل و معرفت اوست نسبت به خداوند عالم و از این
است كه خداوند انبیا را به كارهای جزئی كه برای سایر خلق عبادت خواهد بود ملامت می فرماید بلكه مثل یونس كسی را مبتلای به شكم ماهی می كند و حال اینكه اگر دیگری از مؤمنین اینكار را كه نفرین بر قوم باشد بكند به این درجه محل ملامت و عقوبت نمی شود زیرا كه تكلیف انبیاء خدا به اندازه عقلشان است كه در ایشان كامل شده و پیغمبر آخرالزمان اشرف از كل است و تكلیف او بالاتر از همه است و از این است كه فرمودند حسنات الابرار سیئات المقربین و فرمودند بغض للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد پس درباره محمد بن عبدالله (ص) امر همان قسم است كه خداوند فرموده و خود آن حضرت فرمود لو عصیت لهویت اما سایر خلق امرشان به این منوال نیست زیرا كه جاهلند پس ای چه بسیار مردم كه تقول بر خدا بجویند و دروغ بر او ببندند و معذلك فورا بر آنها گرفته نشود طوری كه هلاك شوند مثل اینكه مسیلمه تقول بر خدا جست و مدتها زندگانی كرد عبدالله بن سعد بن ابی سرح به همین طور یهودی كه كتاب به دست خود نوشتند و نسبت به خدا دادند چه همین طور خداوند معامله كه با غالب اینها می فرماید این است كه دروغشان را در دنیا ظاهر می كند و بسا عمرشان هم بالنسبه قدری كوتاه بشود و در آخرت ویل را برای ایشان مهیا فرموده است خلاصه مطلب این است كه ممكن است كسی در دنیا دروغ بر خدا ببندد و كتاب هم بیاورد و نسبت به خدا بدهد و باز هم به جهت امتحان خودش و سایر خلق زندگانی بكند و زندگانی دلیل حقیه و بطلان نیست بلكه آیت حق دلیل حقیت است و آن همان است كه به دلالت كتاب خدا و اخبار اهل بیت و ضرورت شیعه و سنی بلكه یهود و نصاری و ملیین همه ثابت شده است كه باید علاوه بر علم و عمل و اخلاق حمیده صاحب معجزات و آیات بینات هم باشد باری پس از آنچه عرض شد معلوم شد كه در این آیات هم حجتی بر عقیده آنها نیست كه امكان ندارد كتاب دروغ آوردن و آیات محكمه صریحه قرآن رد بر آنها می كند و مخصوص آیاتی كه ذكر كرده نقل كردیم تا هر كسی كه اهل بصیرت است و بر اینجا عبور می كند ملاحظه نماید كه مطلقا دلالة در این آیات بر مطلب او نیست و اگر بخواهیم یكی یكی آیات را ترجمه و تفسیر نمائیم سخن به طول می انجامد و مقصود اختصار است.