کد مطلب:321255 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

جواب
حیرانم كه این مرد چه قدر عامی و نادان است كه این قسم پریشان گوئی می كند مثل كسی كه در خواب حرف می زند و عجب تر اینكه مریدها هی بر این عبادات عبور می كنند و سر می جنبانند و لذت می برند و در حقیقت برای همین خوب است كه همانها بخوانند و لذت ببرند و تعجب باید نمود از حجت بالغه پروردگار كه بر زبان خود این جماعت كلماتی چند جاری می كند كه هر یكی حجتی است بر آنها و دلیلی است بر بطلان مذهب و عقیده ی ایشان خلاصه ی اصل مطلبی كه منظور نظرش هست كه به این زبان گنگ می خواهد بیان كند این است كه حقیقت محمدیه (ص) خودش مشیة اولیه پروردگار است و خود او است مظهر اسماء و صفات و خود او است كه از زبان هر یك از انبیاء سخن فرموده و كتاب هر یك ایشان هم ظهور نفس او است كه بر حسب درجه و مقام او از او بروز كرده و جمیع اوامر و نواهی و احكام هم طائف حول كتاب است و غرضش از این كلمه این است كه هیچ حكایت دیگر و آیتی و علمی معجزی سوای همین كتاب نیست و غیب مذكور در این كتاب هم موعود بعد است كه در ذر كتاب قبل عهد ولایت او را گرفته اند و می گوئیم ما كه اما اینكه گفته حقیقت محمدیه خودش مشیت اولیه پروردگار است آنچه حق در مسئله است آن است كه از برای ایشان مقامات و درجات است و در هر مقامی به مناسبت آن مقام مسمای به اسمی و موصوف به صفتی و صاحب فضیلتی هستند و در مقام حقیقت محمدیه (ص) ایشان مشیت الله و امر الله هستند اما امر الله مفعولی نه امر الله فعلی و مشیت اولیه و این مقام است كه می فرماید و كان امر الله مفعولا و در این مقام آستین مشیت اولیه اند و وكر اراده اولیه این است كه كامل بن ابراهیم رفت خدمت حضرت امام حسن عسكری (ع) و می خواست از ایشان سؤال كند در این اثنا قائم عجل الله فرجه ظاهر شد و فرمود آمده از او سؤال كنی از مقاله مفوضه دروغ گفتند بلكه قلوب ما اوعیه است از برای مشیت الله پس هر گاه خدا بخواهد ما می خواهیم و خداوند می فرماید و ما تشاؤن الا ان یشاء الله بعد از آن ستر برگشت به حالت خود و حضرت ابوالحسن ثالث (ع) فرمود كه خداوند قلوب ائمه را مورد از برای اراده خود قرار داده پس هر گاه بخواهد خداوند چیزی را ایشان می خواهند و این است قول خداوند و ما تشاؤن الا ان یشاء الله و به این مضمون اخبار بسیار وارد شده است و
از برای ایشان مقامی بالاتر از این هم هست اما آن مقام از حقیقت محمدیه بالاتر است و اگر اسمی از این ماده بر آن مقام گفته شود آن مقام مقام حمد است و در این مقام عین مشیت پروردگار هستند چنانكه اخبار دیگر شاهد این است و در حدیث طارق بن شهاب در صفت امام فرمود قدرة الرب و مشیته و حضرت سجاد فرمود كه ما امر خدائیم خلاصه پس در این مطلب شبهه نیست ولی حرف در این است كه حضرات بعضی الفاظ را درست ادا می كنند اما اگر از آنها بپرسی كه حال همین حرف خودت را معنی كن و لوازم آن را بگیر از ترس اینكه مبادا با وصف امام خودشان درست نیاید بنا می كنند مزخرفات گفتن حال تو را به حق همان محمد بن عبدالله قسم می دهم كه آیا مشیت اولیه پروردگار را بیش از اندازه و قدر و قابلیت مشیت خودت فرض كرده یا به همان اندازه تقدیر كرده اگر به اندازه مشیت خودت گرفته كه بسیار جاهلی و اگر مشیت خداوند را لایق جلال و كبریاء و عظمت و قدرت پروردگار می دانی و ذات خدا را هم چنانكه تصریح می كنی منزه از جمیع صفات فعل و اضافه می دانی و همه ی آنها را در مقام مشیت اثبات می كنی پس چرا انكار فضایل آل محمد را می كنی و چرا هر بی سر و پائی را حامل روح و مظهر نور ایشان می دانی والله كه به همین كلمات كه می خواهی باطل خود را اثبات كنی چنان حجت خدا را بر خود تمام می كنی كه مستحق عذاب ابدی خواهی بود زیرا كه بعد از معرفت انكار نموده و جحد و آبها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا باری و اما اینكه كتاب هر نبیی ظهور نفس او است در جای خود حرفی صحیح است و همه اوامر و نواهی هم طائف حول كتاب باشد اما ای بی انصاف تو صاحب همین كتاب و این كتاب را تصریح می كنی كه محل ظهور فعال لما یرید است اما اگر به شخص نبی بگویند كه تو به قوت خود یا به قوت آیه از این كتاب یك مرده را زنده بكن و توئی محل ظهور فعال لما یرید بنابر اعتقاد تو بگوید كه این امری محال است و چنین چیزی نخواهد شد مگر همین فعال لما یرید به اقرار خودت همه مرده گان عالم را زنده نكرده چه شده كه امروز این امر محالی شده است و كسی كه مولود را در رحم مادر حیوة می دهد چرا عاجز شد كه مرده را زنده بكند والله كه امر این جماعت سخت تر از كفار است كه منكر فضائل آل محمد هستند به جهت اینكه آنها اولا غالب كم معرفتند و ثانیا دیگر اقلا اسم آل محمد را به دروغ بر دیگری نگذاردند اما این جماعت هم فضائل آل محمد را شناخته اند چنانكه می بینی تصریح می كنند و بعد از آن انكار كرده اند آن وقت اسم ایشان را به دروغ بر دیگری گذاردند پس ببین كه عذاب اینها هزار مرتبه بیشتر است تا كفاری كه بكلی منكر انبیا هستند باری و اما آنكه گفته كه این است مقصود از عالم ذر كه در كتب مسطور است كه هر كتاب قبلی عهد ولایت بعد را گرفته كاش دیگر دخل و تصرف در معقولات نمی كردند و مزخرفات نمی گفتند و من یك حدیث در بیان ذر نقل می كنم اما دیگر شرح و بسطی نمی دهم تو خودت نظر كن ببین متحمل این معنی كه
این شخص می گوید هست یا نه در كتاب المبین از بحار نقل فرموده است از ابی عبدالله (ع) از آبائش از امیرالمؤمنین (ع) كه فرمود بدرستی كه خدای تعالی وقتی كه خواست تقدیر خلیقه را و خلق نمودن بریه و ابداع مبدعات را نصب فرمود خلق را در صوری مثل هباء پیش از پهن نمودن زمین و بلند نمودن آسمان و او در انفراد ملكوت خود و توحد جبروت خود بود پس فرو فرستاد نوری از نور خود پس لامع شد و قبسی از ضیاء خود پس ساطع گشت پس مجتمع شد نور در وسط آن صور خفیه پس موافق شد آن صورت نبی ما را پس فرمود خدای عز من قائل توئی مختار منتجب و در نزد تو بود به ودیعه می گذارم نور خود را و كنوز هدایت خود را و از برای تو پهن می كنم بطحاء را و بلند می كنم سماء را و تركیب می كنم ماء را و قرار می دهم ثواب و عذاب و جنت و نار را و نصب می كنم اهل بیت تو را به هدایت و می دهم به ایشان از مكنون علم خودم آنچه مخفی نماند بر ایشان هیچ دقیقی و جاهل نشوند هیچ خفیی را و قرار می دهم ایشان را حجت بر خلق خود و آگاهان بر علم و وحدانیت خود بعد گرفت خدای سبحانه شهادت به ربوبیت و اخلاص به وحدانیت را پس بعد از آنكه این عهد را گرفت خواست كه خلق در انتخاب محمد (ص) هم بر بصیرت باشند و نمایانید به ایشان اینكه هدایت با او است و نور از برای او است و امامت در اهل او است به جهت تقدیم سنت عدل و تا اینكه اعذار مقدم باشد بعد خداوند پنهان فرمود خلیقه را در غیبش و غایب نمود در مكنون علمش بعد عوالم را نصب فرمود و زمان را پهن نمود و آب را تركیب نمود و زبد را آثاوه كرد و دخان را به هیجان در آورد تا آخر حدیث شریف حال ملاحظه كن ذری كه پیش از خلقت آسمان و زمین بوده و پیش از نصب شدن عوالم و خلقت زمان بوده می گوید زمان موسی (ع) در زمان عیسی است و زمان عیسی در زمان خاتم (ص) و هكذا چه قدر جاهلند این جماعت و چه قدر قانع با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در عین خود پرستی.