کد مطلب:321257 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

جواب
مطلب از این تلبیسات این است كه اولا قرآن موضوع و فایده دارد كه به زعم خود نوشته و عبارت خاصی از برای آن نیست بلكه به هر عبارت كه از آن تعبیر آوردند قرآن است مثل اینكه علما هر یك كتابی در نحو می نویسند و همه علم نحو است پس بیان میرزا علی محمد و مزخرفات میرزا حسینعلی هم قرآن است كه به این عبارات در آمده و همه رسل هم بنابراین بوده كه مبعوث می شدند و همین قرآن را به عبارتی می آورده اند و اسمی بر سر آن می گذارده اند دیگر هیچ حكایت دیگر نبوده و مرد همچون این مطلب بر خلاف هوای ایشان بوده رسل را تكذیب می كرده اند بلكه آنها را اذیت و آزار می نموده اند و این سنت خداست كه همیشه باید باشد پس امام هم تشریف آورده و اگر می خواهی رسول بگو و كتابی هم بر سنت پیشنیان آورده و مردم هم او را تكذیب كرده اند و اذیت و آزار نموده اند و تا گفتی كه قرآن خاتم كتب سماویه است و پیغمبر (ص) خاتم پیغمبران می گوید گفتم كه همین بیان قرآن است و میرزا علی محمد هم نعوذ بالله خاتم انبیا است در حقیقت عجب راه سهلی پیش گرفته اند و جواب از این مطلب اما در باب رسل و صفات و كمالات و معجزات ایشان كه پیش از اینها شرح داده ایم بعد هم شاید در مواقعی ذكر بشود و همین یك كلمه را تو جواب بگو كه خودت می گوئی آفتاب حقیقت محمدیه است كه در قابلیتهای همه انبیا ظاهر شده و می شود و اما النبیون فانا فرموده است چه حكایت بود كه از زبان هیچ یك از انبیاء سلف ادعای خاتمیت نفرمود بلكه در همه جا خبر به انبیاء بعد داد و از زبان محمد بن عبدالله (ع) ادعای خاتمیت فرمود و لا نبی بعدی فرمود اگر اتحاد شجره مجوز این مطلب است كه به قول تو شجره صد و بیست و چهار هزار پیغمبر (ص) همه شجره ی او است چرا از زبان هیچ یك نفرموده و اینجا فرمود پس بدانكه اینها مزخرفات است كه به هم می بافی و نبیی بعد از خاتم (ص) نخواهد آمد حتی ائمه اطهار كه با پیغمبر (ص) از یك نور و یك طینتند مسمی به نبی نمی شوند چنانكه در منهج المقال در ترجمه ی ابوالخطاب نقل كرده است به سندش از ابی بصیر از حضرت صادق كه فرمود ای ابامحمد بیزاری بجو از هر كه گمان می كند كه ما ارباب هستیم عرض كردم بری الله منه و نیز از حسن وشا از بغض اصحاب از آن حضرت كه فرمود هر كه قائل شود كه ما انبیا هستیم پس بر او باد لعنت خدا و هر كه شك بكند در این با پس بر او باد
لعنت خدا انتهی پس ببین كه می توان در این باب شك نمود بلی خود حضرت خاتم (ص) در آخر زمان رجعت تشریف خواهد آورد با بدن مقدس خود و با حربه ای از نور شیطان و تمام اتباع او را خواهد كشت امروز اگر تشریف آورده بود شما دیگر روی زمین چه می كردید و اگر به كفر خود معترف نیستی این همه كفار و منافقین كه هستند چه می كردند و اینكه گفته كه همیشه سنت خدا بر همان وضع كه بود خواهد بود و استدلال به آیات می كند و یك مقصودش این است كه همیشه منكرین و مكذبین هستند و اذیت انبیا و اولیاء را می كردند و همیشه این سنت جاری است و می خواهد جواب ما را بدهد كه ما گفتیم امام كه تشریف می آورد تمام ملك مسخر او می شود و برای شما نشد جواب می دهد كه آمدن پیغمبر و امام هم بر سنت انبیاء قبل است آنها مبتلا بوده اند ایشان هم مبتلا خواهند بود و جواب از این مطلب به وجوهی چند می دهیم یكی اینكه اولا شبهه نیست كه انبیاء خدا بالنسبة به خاتم (ص) امرشان خصوصیت داشته است و بعضی از ایشان اگر چه شرعشان عموم داشته اما مع ذلك مبعوث بقوم خاصی بوده اند مثل اینكه حضرت موسی (ع) با اینكه شرعش عموم داشت مع ذلك مبعوث بر بنی اسرائیل بود و خاتم (ص) مبعوث بر كافه ی ناس بوده و شرع آن حضرت هم عموم داشته است و وقتی كه بنا باشد سنت انبیاء خدا مثلا در خاتم و ائمه هدی جاری بشود البته باید سنتی كه برای انبیا در امت خاص خودشان بوده است در پیغمبر ما (ص) بطور عموم و كلیت جاری شود پس همچنانكه انبیاء خدا وقتی كه كفار قوم خود را هلاك می كردند و دشمن خود را تمام می كردند و چهار نفر مؤمنی كه بود باقی می گذارند البته باید این سنت از برای خاتم (ص) بالنسبة به عموم امت جاری شود و شاهد این مطلب در ذیل همین آیه است كه تو خودت استشهاد كرده كه می فرماید فهل ینظرون الا سنة الاولین فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا اولم یسیروا فی الأرض فینظروا كیف كان عاقبة الذین من قبلهم و كانوا اشد منهم قوة و ما كان الله لیعجزه من شی ء فی السموات و لا فی الأرض انه كان علیما قدیرا و لو یؤاخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك علی ظهرها من دابة و لكن یؤخرهم الی اجل مسمی یعنی آیا انتظار دارند مگر سنت اولین را پس نخواهی یافت از برای سنت خدا انقلابی آیا سیر نكردند در زمین پس نظر بكنند كه چگونه بوده است عاقبت آن كسان كه پیش از ایشان بوده اند و شدیدتر بودند از حیث قوت و نیست خداوند كه عاجز بكند او را چیزی در آسمان و نه در زمین و خداوند علیم است و قدیر و اگر مؤاخذه می كرد خداوند مردم را به آنچه كسب كردند ترك نمی كرد بر پشت زمین جنبنده را و لكن عقب می اندازد ایشان را و این اجل مسمی چنانكه از اخبار معلوم می شود قیام قائم است و رجعت ائمه (ص) و پیغمبر (ص) پس ملاحظه كن كه همین سنت خداوند بوده است كه با امتهای سلف رفتار كرده پس بعضی را غرق كرده است و بعضی را به باد هلاك كرده و بعضی را بكر ما و سموم و بعضی را
شهرشان را زیر و زبر كرده و در این امت هم خواهد كرد و خود او فرموده لو تزیلوا لعذبنا الذین كفروا و وعده همه اینها قیام قائم است عجل الله فرجه چنانكه در چندین آیه از قرآن این وعده را داده است و در موقعش ذكر می شود پس چه شد كه امام شما آمد و رفت و هیچ حكایت نشد و اگر تاویل می كنید كه به همین كفر و نفاق همه هلاك شده اند و مرده اند می گوئیم در همان زمان خاتم و ائمه (ص) همین كیفیت بود و همه مردگان بودند و انك لا تسمع من فی القبور و خطاب به پیغمبر (ص) شد و آیات دیگر شهادت به موت آنها داد معذلك آن روز را روز عذاب و نكال نگفتند و هی فرمودند بر سنت پیشینیان معذب خواهید شد حال در این زمان چه عذابی بر كفار و منافقین نازل شده و هلاك شده اند و زمین به چه قسم پر از عدل و داد شده كه هیچ كس ملتفت نیست مگر شما بلكه خود شما هم از ظلم و جور شاكی هستید باری و وجوه دیگر از برای جواب از این حرف هست و لكن به ملاحظه اطناب عجالة به همین یكی اقتصار می كنیم و بعد هم باز انشاء الله می آید و اما آنچه در باب قرآن گفته است كه هر كتابی كه به این مضامین كه گفته آوردند قرآن است اولا می گوئیم كه به این مضامین كه تو می گوئی خیلی مفصلتر و مشروح تر از ظاهر این قرآن كه دست داریم و از توریة و انجیل كتابها در عالم نوشته شده است كه بسا عینا از عبارات همین قرآن هم بسیاری در آنها باشد مثل بحار و عوالم مثلا و كتب مرحوم سید هاشم بحرینی و كتب مرحوم شیخ حر عاملی رحمهم الله پس بگو اینها همه قرآن است بلكه مثل كافی و وافی و غیر اینها همه اینها قرآن است فرقی كه اینها با آنكه تو می گوئی دارد این است كه مصنفین اینها مسلم بوده اند و از ضروریات اسلام تجاوز نمی نموده اند و ادعای نبوت نداشته اند و اسم قرآن بر سر كتاب خود نگذارده اند و الا هزار مرتبه افصح و ابلغ و اتم و اكمل است از آنچه تو فرض كرده مثل بیان و صرف ادعا باعث رجحان بیان بر آنها نمی شود مگر اینكه جهت رجحانی برای خود بیان باشد و هیهات كه بتوان آن را پهلوی یكی از این كتابها گذارد هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین و ثانیا می گوئیم كه انكار نمی كنم كه وحیهای الهی از جانب او بی اختلاف نازل می شود و سابق بر این مطلب را با دلیل و برهان ذكر كرده ایم و از اخبار هم شاهد آورده ایم و خداوند فرموده و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا اما معذلك كله در قابلیت هر یك از انبیا (ص) بر حسب ایشان و استعداد امتهای ایشان نازل می شود و این است تاویل قول خداوند و انزلنا من السماء ماء افسالت اودیة بقدرها و این است كه در اخبار فرمودند كه وحی از جانب خداوند به عربیت نازل می شود و در مسامع انبیا هر یك به زبان قومشان بروز می كند و در مسامع نبی(ص) ما به عربیت می رسد به همانطور كه خداوند وحی فرموده و مسلم به واسطه تغییر قابلیتها و اختلاف در حكایتشان وحی خداوند را از آن كلیت و احاطه و هیمنه كه از برای او است می اندازند و اما قرآن كه بر پیغمبر نازل شده چون تغییر در او حاصل نشده است نسبت به همه كتب معجز خواهد بود زیرا كه همانطور كه خداوند سر زده به همان
طور به پیغمبر رسیده و ممكن نیست كه از آنچه بر پیغمبر (ص) نازل شده دیگر كتابی بالاتر نازل شود زیرا كه اگر ممكن باشد دلیل نقص پیغمبر (ص) خواهد بود و هر كه نقص درباره پیغمبر (ص) قائل شود ما او را كافر می دانیم و همچنین مساوی قرآن در فضل هم ممكن نیست زیرا كه پیشتر به دلیل ثابت كردیم كه محال است دلالت دو لفظ مختلف بر یك معنی از جمیع جهات علی السوی باشد همانطور كه حروفشان مختلف است معانیشان هم البته فرق می كند پس اگر قرآن كمال فصاحت و بلاغت را داشته محال است كه كتاب دیگر مثل آن یافت شود با وجودی كه مختلف باشند در الفاظ باری و تفصیل آن بیان را سابق شرح داده ایم و اخبار متعدده شاهد از برای آن آورده ایم یك حدیث هم در اینجا از بحار نقل می كنیم اگر ادعای تشیع داری تسلیم كن و اگر نمی كنی ادعای بیجا مكن حضرت امام رضا (ع) می فرماید كه اوالوالعزم را اولی العزم می گفتند به جهت اینكه صاحبان عزایم و شرایع بودند و این این است كه هر نبی كه بعد از نوح (ع) بود بر شریعت و منهاج او بود و تابع كتاب او تا زمان ابراهیم خلیل (ع) و هر نبیی كه در ایام ابراهیم و بعد از او بود بر شریعت و منهاج ابراهیم و تابع كتاب او بود تا زمان موسی (ع) و هر نبیی در زمان موسی (ع) و بعد از او بود بر شریعت موسی و منهاج او و تابع كتاب او بود تا ایام عیسی (ع) و هر نبیی كه در ایام عیسی و بعد از او بود بر منهاج عیسی (ع) و شریعت او تابع از برای كتاب او بود تا زمان نبی ما محمد (ص) پس این پنج نفر الوا العزمند و ایشان افضل انبیا و رسلند و شریعت محمد (ص) نسخ كرده نمی شود تا روز قیامت و نبیی بعد از او نیست تا روز قیامت پس هر كس ادعای نبوت بكند بعد از نبی ما یا آنكه بیاورد بعد از قرآن به كتابی پس خون او مباح است از برای هر كس كه بشنود این را از او تمام شد حدیث شریف ملاحظه كن كه دیگر از این صریحتر و واضح تر چه بفرمایند كه بدرد این جماعت بخورد و به محض اینكه حدیث را شنیدند فورا می گوید كه محض همین ما گفتیم كه ظهور بعد قیامت است از برای ظهور قبل پس نبوت پیغمبر (ص) باقی است و شرع و كتاب او منسوخ نمی شود تا روز قیامت یعنی تا ظهور بعد و اگر این روا باشد چه فرق می ماند میان خاتم و سایر انبیا آنها هم شرع و كتابشان باقی است تا قیامت یعنی تا ظهور بعد پس چرا این دعوی مخصوص خاتم (ص) شد خلاصه كه اینها مزخرفات است و محال است كه بعد از قرآن كتابی دیگر بیاید و به وجه دیگر می گوئیم كه ضروری و بدیهی مسلمانان است كه قرآن علاوه بر وجوه باطنیه اعجاز به همین وجه ظاهر كه از حیث الفاظ باشد معجز است و اعجاز در الفاظ امر ظاهری است كه دخلی به اصل مضامین قرآن ندارد بلكه مراد همان حسن اداء آنها است و فصاحت و بلاغت و اگر چه بلاغت از جهت رسانیدن معنی است ولی نه اینكه مقصود از بلاغت رسانیدن معنی خاصی است بلكه هر معنی كه مقصود متكلم است گر لفظی در تعبیر از آن آورد كه حق آن معنی را ادا نمود كلام او بلیغ می شود و لو یكی از مقاصد دنیویه مثل تعریف گل و ریحان
و معشوقه باشد همینكه حق تعریف او را ادا نمود گفته می شود كه كلامی بلیغ گفته خلاصه سخن اینكه بلاغتهم باز تعریف لفظ است نهایت از حیث دلالت بر معنی مراد هر چه می خواهد باشد و شكی نیست كه قرآن در فصاحت و بلاغت به منتهی درجه رسیده كه همه عرب را عاجز كرده است بلكه در حقیقت عجزی كه آنها از خود مشاهده كردند و تصدیق نمودند كه قرآن معجز است منحصر به همین یك وجه بود و الا از معانی و بطون قران چه می فهمیدند كه عجز خود را بفهمند بلكه آنها با وجود كفر و ضلالت جاهلیتی كه داشتند و منكر توحید و نبوت و امامت و معاد و بعث و نشو و جنت و نار و غیر اینها از مضامین هدایت اتین قرآن بودند صحیح نیست كه خود این مضامین را برای آنها معجز قرار دهند زیرا كه اینها خود عین مدعای پیغمبر (ص) است و عین مدعا را دلیل قرار دادن صحیح نیست چنانكه در قرآن همه جا می بینی كه خداوند عین مدعای كفار و مشركین را ذكر می كند آن وقت می فرماید هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین پس لاجرم برهانی كه پیغمبر (ص) در خود این كتاب برای عرب آورده همان عجز آنها از كیفیت اداء بوده است نه مضامینی كه هنوز اقرار به آنها ندارند حال اگر عجز جن و انس را از آوردن مثل همین ظاهر الفاظ قرآن اقرار داری پس بیان و مزخرفات میرزا حسینعلی را نظیر قرآن شمردن خطاست و اگر اصل آن مسئله را هنوز اقرار نكرده پس اولا ادعای مسلمانی مكن و ثانیا حكمی از اهل خبره و بصیرت و بی غرض معین كن تا تصدیق كند كه بیان شما را آنجا كه قرآن هست می توان اسم برد یا ذكرش را كرد یا نه باری و اما آنچه از آیات نقل كرده كه رسل همیشه اموری می آورده اند كه بر خلاف هوای مردم بوده و مقصودش چنانچه سابق بر اینها هم اشاره نموده این است كه هوای شما در اتیان معجزات و خوارق عادات است و رسل همیشه بر خلاف هوای ناس بوده اند در جواب از این مطلب همان آیه و حدیثی كه در تفسیر آن وارد شده است نقل می كنیم برای مسلمانان كافی است خداوند می فرماید و لقد آتینا موسی الكتاب و قفینا من بعده بالرسل و اتینا عیسی بن مریم البینات و ایدنا بروح القدس افكلما جاءكم رسول بما لا تهوی انفسكم استكبرتم ففریقا كذبتم و فریقا تقتلون و در برهان نقل كرده است از امام حسن عسكری (ع) كه فرمود خدای عزوجل در مخاطبه با یهود آنچنانی كه ظاهر فرمود محمد معجزات را از برای ایشان در نزد كوهها و سرزنش می كند ایشان را كه هر آینه به تحقیق آوردیم موسی را كتاب توریت كه مشتمل بر احكام ما بود و بر ذكر فضل محمد و آل طیبین او و امامت علی بن ابیطالب (ع) و خلفاء او كه بعد از اویند و شرف اموال كسانی كه تسلیم از برای او نمودند و سوء احوال مخالفین او و از قفای موسی آوردیم رسل را قرار دادیم رسولی در اثر رسولی آوردیم عیسی بن مریم را آیات واضحات را احیاء موتی و ابراء اكمه و ابرص و خبر دادن به آنچه می خورند و ذخیره می كنند در
بیوتشان و تائید كردیم او را به روح القدس و آن جبرئیل است و این وقت بالا بردن عیسی بود از روزنه بیت او به سوی آسمان و انداخت شبه خود را بر كسی كه قصد كرد او را پس كشته شد بدل از او و گفته شد كه او مسیح است و فرمود امام (ع) كه بعد خداوند توجیه نمود عدل و توبیخ را به جانب یهود كه مذكورند در قول خدای تعالی ثم قست قلوبكم الایة والقصه و می فرماید افكلما جائكم رسول بما لا تهوی انفسكم پس گرفت عهود شما و مواثیق شما را به آنچه دوست نمی دارید از بذل طاعت برای اولیاء او كه افضلین هستند و بندگان منتجبین او محمد و آل او كه طیبین و طاهرینند چونكه گفتند به شما هم چنانكه نمایانیدند یا ادا كردند و تردید از مترجم است به سوی شما اسلاف شما آنچنان اسلافی كه گفته شد به ایشان كه ولایت محمد و آل محمد این است غرض اقصی و مراد افضل كه خلق نفرموده است خداوند احدی را از خلقش و مبعوث نفرموده احدی از رسلش را مگر به جهت اینكه بخواند ایشان را به ولایت محمد و علی و خلفائش و بگیرد بواسطه ی او بر ایشان عهد را تا اینكه قائم بشوند بر او و عمل بكنند به آن سایر اعوام امم پس از این جهت استكبار كردید هم چنانكه استكبار كردند اوایل شما تا اینكه كشتند زكریا و یحیی را و استكبار كردید شما تا اینكه قصد كردید قتل محمد (ص) و علی (ع) را پس خداوند سعی شما را خائب كرد و رد كرد در نحرهای شما مگر شما را و اما قول خدای عزوجل تقتلون معنی ان قتلتم است هم چنانكه می گوئی از برای كسی كه توبیخ می كنی او را ویلك كم تكذب و كم تحرف و اراده نمی كنی آنچه را كه هنوز نكرده است و این است و جز این نیست كه اراده می كنی كه چه قدر كرده و تو توطین داری بر كردن این كار تمام شد حدیث شریف انشدك بالله ملاحظه كن كه چگونه تصریح به معجزات پیغمبر (ص) و عیسی (ع) فرموده است و معنی مخالفت هوای یهود را فرموده كه میل شما در اطاعت و محبت پیغمبر (ص) و آل او (ع) نیست و در آخر ملاحظه كن ببین چه دقتی فرموده است امام (ع) و سر عدول از ماضی به مضارع را بیان فرموده و استشهاد به كلام عرب كرده و این است یكی از شواهد سخن ما كه می گوئیم در ظاهر قرآن همه جا ملاحظه قواعد عربیت شده است خلاصه پس هیچ دخل به مطلب او ندارد و صریحا رد بر او می كند و حاجت به تفصیل زیاده بر این نیست و الا اخبار متعدد است در خانه اگر كس است یك حرف بس است.