کد مطلب:321263 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

جواب
از جمله فتنه های بزرگ پروردگار این است كه در آیات كتاب و اخبار اهل بیت سلام الله علیهم متشابهاتی چند گذارده است تا آنكه كسانیكه در دل معرض از حق هستند ولی به ظاهر بی مستمسكی از كلمات اهل حق نمی توانند به باطل گردش كنند به همین متشابهات متمسك شوند و خبث باطن خود را بروز دهند تا آنكه روز قیامت كه خداوند ایشان را معذب می كند حجتی از برای ایشان نباشد و معذلك باز خداوند حق را ظاهر فرموده و امر نموده است كه متشابهات را باید به محكمات عرضه نمود و آنچه موافق آنها است گرفت و آنچه مخالف آنهاست ترك كرد و باز از جمله ی فتنه های خداست كه كذابین و داسین در اخبار ائمه ما و پیغمبر (ص) بوده است و چیزهائی چند به دروغ روایت كرده اند و باز خداوند میزانی از برای معرفت آن هم گذارده است و باید عرضه بر كتاب خدا و سنت پیغمبر (ص) نمود و صدق و كذب را تمیز داد و از جمله فتنه های خداست كه اخباری چند از راه تقیه از ائمه ما سر زده است و اینها را هم نیز به عرضه بر كتاب و سنت و اجماع عامه باید تمیز داد خلاصه كه شرح این مطالب در مقدمه شده است و محض تذكره اشاره نمودیم پس از جمله اخباری كه نقل نموده است از بحار و عوالم و حدیقة الشیعة اذا قام القائم قام به امر جدید كما دعا رسول الله به امر جدید این روایت را به این لفظ در بحار و عوالم ندیدیم و شاید از بحار فارسی ترجمه كرده باشد و علی ایحال مضمون صحیح است و اخبار متعدده به این معنی وارد شده و سخن ما بعد از ذكر اخباری كه به این معنی نقل كرده است خواهد آمد انشاء الله و گفته است در بحار و عوالم و جوامع الكلم یصنع ما صنع رسول الله و یهدم ما كان قبله كما هدم رسول الله امر الجاهلیة و استانف الاسلم جدیدا و این حدیث صحیح است در بحار و عوالم ملاحظه شد و بار گفته در عوالم و جوامع الكلم یقوم القائم به امر جدید و كتاب جدید و این هم صحیح است در عوالم از حضرت باقر (ع)
نقل كرده تتمه هم دارد كه می فرماید و كتاب جدید و قضاء جدید علی العرب لشدید لیس شانه الا بالسیف لا یتسبب احدا و لا یاخذه فی الله لومة لائم و در عصمت و رجعت از روایت دیگر غیر از آنچه صاحب عوالم نقل كرده نقل می فرماید بعد از فقره اولی و سنة جدیده و قضاء جدید علی العرب شدید لیس شانه الا القتل لا یستتیب احدا لا تاخذه فی الله لومة لائم و در عوالم این روایت را هم نقل كرده الا اینكه لفظ كتاب جدید در آن نیست و باز از بحار و عوالم نقل كرده ان القائم اذا غام دعا الناس الی امر جدید كما دعا رسول الله و این حدیث را هم به این لفظ در عوالم و بحار در مظانش ندیدیم و شاید نقل به معنی نموده باشد و وجه استدلال حضرات به این اخبار این است كه چون این مرد برخواست و بزعم خود كتاب جدید آورد و احكام جدیده بدیعه كرد و بر او ایراد كردیم كتاب و سنت پیغمبر خاتم (ص) منسوخ نمی شود این است كه به این متشابهات متمسك شده است و مولای بزرگوار من روحی فداه از این مطلب بطور تفصیل جواب فرموده است و این بنده هم مختصرا جوابی می نویسد تمامتر و كاملتر می خواهی برساله تثقیف الاود رجوع كن پس می گوئیم كه لفظ كتاب جدید و قضاء جدید و امر جدید لفظی است مجمل یعنی كتاب و قضاء و امر تازه و مسلم است كه حجت خداوند به كلمات مجمله مبهمه قائم نمی شود مگر اینكه از صاحبان حدیث تفسیر كرده شود و حدیث كه مفسر است البته بر مجمل حكم می كند چنانكه صدوق علیه الرحمة از حضرت صادق (ع) نقل كرده است و بدیهی است كه اگر آقائی به غلام خود بگوید چیزی بیاورد بعد بگوید غذا بیاور لفظ مجمل اول را حمل بر معنی واضح دویم باید كرد و غذا آورد و اگر با وجود اینكه تصریح كرده كه غذا بیاور غلام رفت و لباسی فرضا برای او آورد و گفت كه تو اول گفتی چیز بیاور و لباس هم چیزی است خود آقا و نوكران دیگر همه بر او عیب می گیرند كه بعد از آنكه خودش صریحا غذا خواسته دیگر چه جای لباس آوردن است و حق هم می گویند حال در این مورد هم كه فرموده اند امام تشریف می آورد با كتاب جدید و شرع جدید باید دید كه خود آل محمد (ع) به چه تفسیر فرموده اند و بعد از آنكه در اخبار اهل بیت نظر كردیم می بینیم كه یك معنی كتاب جدید را اینطور فرموده اند كه اولا در عوالم نقل می كند از حضرت باقر (ع) در حدیث طویلی كه آن وقت كه قائم عجل الله فرجه در مسجد الحرام اظهار امر خود را می كند اول كسی كه با آن حضرت بیعت می كند جبرئیل و میكائیل است و بر می خیزند با آن دو پیغمبر و امیرالمؤمنین (ع) پس دفع می كنند به سوی قائم كتاب جدیدی را كه آن بر عرب شدید است به مهری كه هنوز تر است پس می فرمایند به آن حضرت كه عمل بكن به آنچه در آن است پس این حدیث شریف را داشته باش باز ملاحظه می كنیم كه در عوالم از حضرت باقر (ع) نقل می كند در حدیث طویلی كه آن وقت كه حضرت به ثعلبیه می رسد مردی كه از صلب پدر او است و اشد مردم است به بدن و اشجع ایشان است به قلب مگر از صاحب الامر و عرض می كند چه می كنی پس به خدا قسم كه تو مردم را مثل انعام می رانی و روی هم می ریزی آیا این به عهدی است از پیغمبر (ص) یا به چه
چیز پس غلام حضرت كه متولی بیعت است می گوید آرام بگیر یا آنكه آنچه در آن دو چشم تو است خواهم زد پس قائم می فرماید كه ساكت بشو ای فلان بلی به خدا قسم كه با من است مهدی از رسول خدا فلان جعبه و زنفیلجه را بیاور پس می آورد آن را پس می خواند بر او عهد و رسول خدا را پس عرض می كند جعلنی الله فداك سر خود را عطا كن كه ببوسم پس عطا می كند سر خود را و میان دو چشم او را می بوسد و عرض می كند بیعت را تازه كن پس تازه نمی كند پس از این حدیث ظاهر می شود كه كتاب جدید همین كتاب است و در حدیث دیگر زراره به آن حضرت عرض كرد كه قائم به سیرت محمد (ص) راه می رود فرمود هیهات هیهات یا زراره بسیرت او راه نمی رود و فرمود كه رسول خدا (ص) راه می رفت در امتش بلین و تالیف می فرمود و قائم (ع) راه می رود بقتل به این مامور شده است در كتابی كه با او است اینكه راه برود به قتل عرض می كنم كه حدیث سیوم كه ذكر كتاب جدید داشت ملاحظه كن كه ذیل آن را از عوالم و عصمت و رجعت نقل كردیم تصریح فرموده است كه كتاب جدید و قضای جدید او بر عرب شدید است و نیست شان او مگر شمشیر به آن تفصیل كه گذشت پس ببین كه مراد از كتاب همین است كه در این دو حدیث آخر هم فرمودند و باز منحصر به اینها نیست در بحار از جعفر بن یحیی از پدر نقل كرده است از حضرت صادق (ع) كه فرمود چگونه اید شما اگر بزنند اصحاب قائم (ع) فساطیط را در مسجد كوفان بعد بیرون می آورد بسوی ایشان مثال مستانف را امر جدید كه بر عرب شدید است و در بحار و عوالم نقل كرده است از رفید مولای ابی هبیره از ابی عبدالله (ع) فرمود یا رفید چگونه است حال تو هر گاه ببینی اصحاب قائم را كه فساطیط خود را در مسجد كوفه زده اند بعد بیرون بیاورد و امام مثال جدید را كه بر عرب شدید است رفید عرض كرد جعلت فداك مثال جدید چیست فرمود ذبح باز عرض كرد به چه چیز در ایشان راه می رود به آنچه علی بن ابی طالب (ع) در اهل سواد راه رفت فرمود نه ای رفید بدرستی كه علی راه رفت به آنچه در جفر ابیض بود و آن دست باز داشتن بود و او می دانست كه بعد از او غالب می شوند بر شیعه او و قائم راه می رود به آنچه در جفر احمر است و آن ذبح است و او می داند كه دیگر غالب بر شیعه ی او نمی شوند پس از این حدیث شریف هم ظاهر می شود كه مراد از كتاب جدید مثال جدید است و یك معنی مثال قصاص است و مراد جفر احمر است كه حكم قتل باشد كه در قرآن هم در چند آیه اذن قتل به صاحب الامر (ص) داده شده است پس از این اخبار معلوم می شود كه كتاب جدید همین است نه اینكه كتابی باشد كه ناسخ قرآن باشد و نیز معنی دیگر از برای كتاب جدید است كه در مقدمه ثابت كردیم كه قرآن را تغییر دادند و از آن كم كردند و آیات را پیش و پس كردند و بعضی حروف بر آن افزودند و همینكه آن حضرت تشریف می آورد قرآن را همانطور كه نازل شده می آورد و اخبار بسیار شاهد این مطالب است از جمله حدیثی است كه در بحار نقل كرده است كه طلحه به حضرت امیر (ع) عرض كرد كه آن قرآن در دست تو است و تاویل آن و علم حلال و حرام را به سوی كه دفع می كنی و كیست صاحب
آن فرمود آنچه حاصلش این است كه به اوصیاء خودم تا اینكه وارد بشود آخری ایشان بر رسول خدا (ع) سر حوض با قرآن كه مفارقت نمی كنند از قرآن و قرآن مفارقت نمی كند از ایشان و در حدیث دیگر است كه عمر عرض كرد یا اباالحسن اگر می آوردی قرآنی را كه آوردی نزد ابی بكر تا اینكه همه بر آن جمع بشویم فرمود هیهات راهی به سوی آن نیست آوردم پیش ابوبكر كه حجت بر شما قائم شود و نگوئید روز قیامت كه ما از او غافل بودیم یا بگوئید نیاوردی بدرستی كه آن قرآن كه در نزد من است پس نمی كند او را مگر مطهرون و اوصیاء از ولد من عمر عرض كرد آیا وقت معلومی برای اظهار آن هست فرمود بلی هر گاه برخواست قائم از فرزندان من ظاهر می كند آن را و حمل می كند مردم را بر آن پس جاری می شود سنت بر آن مترجم گوید ملاحظه كن این وضع بیان با آوردن كتاب جدید بعد از قرآن و نسخ كردن احكام قرآن درست می آید یا نه و هم از آن حضرت روایت نموده است كه گویا نظر می كنم به سوی شیعه خودمان در مسجد كوفه و حال اینكه فساطیط خود را زده اند و تعلیم مردم می كنند قرآن را هم چنانكه نازل شده و در حدیث دیگر باز همین مطلب را فرمود عرض كردند یا امیرالمؤمنین آیا نیست آن هم چنانكه نازل شده فرمود نه محو كرده شد از آن هفتاد نفر از قریش به آسمانشان و اسماء آبائشان و ترك كرده نشد ابولهب مگر به جهت ازراء بر پیغمبر (ص) به جهت اینكه عم آن حضرت بود و در عوالم بحار نقل كرده است از جابر از حضرت باقر (ع) كه فرمود هر گاه برخیزد قائم آل محمد (ص) زده می شود خیمه ها از برای كسی كه تعلیم مردم بكند قرآن را بر آنچه خدای جل جلاله نازل فرموده پس مشكلتر آنچه می باشد بر كسی كه حفظ كرده است قرآن را امروز به جهت اینكه مخالف می شود و او تالیف عرض می كنم دیگر چه بفرمایند كه تو یقین بكنی كه همان قرآن كه بر پیغمبر (ص) نازل شده می آورند و كتاب دیگر سوای آن نیست بالاتر از این كه سابق نقل كردم حدیث را كه فرمودند كه هر كس بعد از پیغمبر (ص) ادعای نبوت كند یا بعد از قرآن كتاب بیاورد خون او مباح است بر هر كه از او بشنود پس ببین به یك حدیث یا دو حدیث كه اسم كتاب جدید برده اند و حال اینكه لفظی است مجمل و مبهم و معانی صحیحه كه موافق با ضرورت و كتاب و سنت از برای آن هست تو این را حمل بكنی بر یكی كه هیچ شاهد از برای آن نیست آن وقت بنای دین خود را بر این بگذاری و همین قرآن و خاصة اگر كما انزل باشد در هر حال جدید است این است كه حضرت امیر (ع) در صفت آن می فرماید كه كهنه نمی كند آن را طول ود و فانی نمی شود عجائب قرآن در كتاب المبین نقل شده است كه سوال كرده شد حضرت صادق (ع) كه چه می شود قرآن را كه زیاد نمی كند بر نشر و درس مگر غضاضت و تازه گی را فرمود به جهت اینكه خدای تبارك و تعالی قرار نداده است آن را برای زمانی دون زمانی و از برای مردمی دون مردمی پس آن در هر زمانی جدید است و نزد هر قوی غض است تا روز قیامت عرض می كنم پس ببین كه قرآن منسوخ شدن ندارد و همیشه هم جدید است و كهنه نمی شود ابدا و هر چه انسان در آن تدبر بكند هر روز چیز تازه می فهمد كه پیشتر نفهمیده بود خلاصه و چندین حدیث وارد شده است كه امام (ع) با اهل مكه و مدینه و قشون سفیانی و غیر ایشان
كه مقاتله می كند همه را به كتاب خدا و سنت پیغمبر (ص) می خواند پس اگر آن دو منسوح هستند خواندن به آنها یعنی چه و اینكه فرموده اند به سنت جدید و قضاء جدید می خواند مقصود این نیست كه سنت پیغمبر (ص) را نسخ می كند بلكه احكامی كه در زمان هدنه و تقیه بوده است و بدعتهای كه دشمنان گذارده بودند آنها را بر می دارد چنانكه اخبار بسیار شاهد این مطلب است چنانكه در عوالم نقل كرده است كه سؤال كرده شد حضرت باقر (ع) از قائم (ع) كه هر گاه برخیزد به چه سیرت راه می رود فرمود به سیرت پیغمبر (ص) تا اینكه اسلام ظاهر شود عرض كرده شد سیرت پیغمبر (ص) چه بود فرمود باطل كرد آنچه در جاهلیت بود و استقبال نمود مردم را به عدل و فرمود قائم (ع) هر گاه برخیزد باطل می كند آنچه در زمان هدنه بود از آنچه در دست مردم بود و استقبال می كند به ایشان عدل را عرض می كنم كه غرض این است كه سنت پیغمبر (ص) منسوخ نمی شود مگر هر چه مردم تغییر داده اند یا از باب تقیه در اخبار واقع شده است و الا حلال محمد (ص) حلال است تا روز قیامت و حرام محمد (ص) حرام است تا روز قیامت در بحار و عوالم نقل نموده است از ابوبصیر از حضرت باقر (ع) كه فرمود در صاحب این امر شباهت از چهار پیغمبر است تا آنكه ابوبصیر عرض كرد شبه محمد (ص) چیست فرمود هر گاه برخیزد به سیرت رسول خدا (ص) راه می رود آگاه باش بدرستی كه او بیان می كند آثار محمد را و می گذارد شمشیر را هشت ماه هر جا هر جا تا اینكه خداوند راضی بشود ابوبصیر عرض كرد چگونه می داند رضای خدا را فرمود خداوند القا می كند در قلوب او رحمت را عرض می كنم پس ببین كه همان آثار پیغمبر است كه امام (ع) بیان می فرماید و اخبار بسیار شاهد این مطلب است و چون مولای من روحی فداه به تفصیل جواب فرموده است و این رساله هم بطول انجامیده بیش از این تفصیل نمی دهم و بعد هم شاهد بیان آن بیاید و از جمله اخبار كه نقل كرده فی البحار والعوالم و جوامع الكلم الاسلام ظهر غریبا و سیعود علی ما كان غریبا فطوبی للغرباء این حدیث را هم در مظان كتب مذكوره ندیدم و شاید نقل به معنی باشد ولی به این لفظ دو سه روایت هست كه ان الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا كما بداء فطوبی للغرباء و در روایت سوال از معنی این فرمایش كردند فرمود یستانف الداعی منا دعاء جدیدا كما دعا رسول الله (ص) و باز روایت كرده فی البحار و العوالم اذا قام القائم استانف امرا جدیدا كما دعا رسول الله این حدیث را هم به این لفظ ندیدیم اما به این لفظ هست استانف دعاء جدیدا و ظاهر این است كه همین است كه تصحیف شده و باز گفته فی الكافی الی ان قال یبطل ما كان قبله مما كان فی ایدی الناس عرض می كنم قریب به همین لفظ در بحار و عوالم از تهذیب نقل كرده اند یبطل ما كان فی الهدنه مما كان فی ایدی الناس و صحیح است ولی حرف در این است كه این اخبار چه ثمر به حال حضرات دارد اما آنكه فرموده اند الاسلم بدا غریبا و سیعود غریبا شبهه در این مطلب نیست زیرا كه این همه معاصی و سیئات و بدعتها و اموری كه از جاهلیت است بواسطه معاشرت به انصاری و یهود و ملل خارجه دیگر كه در اسلام شایع شده است و قهقری برگردانیده است آن را به وضع جاهلیت و
اهل آن كه باقی بر اسلام مانده اند بسیار كمند طوریكه فرمود المؤمن اقل من الكبریت الاحمر و فرمایشات بسیار به این مضامین در علایم ظهور فرموده اند و محسوس هم هست كه چه قدر اسلام مردم ضعیف شده بلكه چه قدر كه از اسلام بیرون رفته اند ولو در عداد مسلمین شمرده شوند اما در ظاهر و باطنشان و هیچ از صفات مسلمین نیست همین بس است كه پیغمبر (ص) به اصحاب فرمود كه شما از حالا تا صد و چهل سال برگی بی خار هستید و بعد از آن تا دویست سال برگ و خار با هم هستید و بعد از آن خار بی برگ هستید پس ببین كه امروز مردم چه قدر از اسلام دور شده اند كه نسبت به اصحاب رسول خدا (ع) در آن زمان كه همه فتنه های عالم از آنها برخواست دورتر شده اند پس مسلم اسلام غریب و بی ناصر شده است و خوش به حال كسانی كه در این ضمن بر اسلام باقی مانده باشند و ایشان معدود بسیار كمی هستند و آن وقت كه امام (ع) هم تشریف می آورد اول كه مردم را دعوت جدید می فرماید و محض اسلام را می خواهد جاری بفرماید البته ابتداءا كمی از مردم تسلیم امر او را می كنند ولی همینكه اظهار امر را می كند و شمشیر می كشد و زمین را از لوث منافقین و كفار پاك می كند امر بر می گردد و اسلام ظاهر و غالب می شود چنانكه خداوند فرموده لیظهره علی الدین كله و فرموده است و یكون الدین كله لله و فرموده است و یابی الله الا ان یتم نوره و اخبار بسیار در ذیل آیات روایت كردیم كه فرمودند در آن زمان همه اسلام به پیغمبر (ص) خواهند آورد و در هر قریه صبح و شام صدای اذان بلند است وصیت اسلام می رود تا آنجا كه شب می رود پس آن وقت دیگر اسلام غریب نیست و مؤمنین غریب نیستند بلكه همه ی زمین خانه ی خودشان است و اهل آن بستگان خودشان چنانكه در حدیث فرمودند كه ملك از آن شیعه ماست و امروز خراب است آن روز كه آباد شد جلو آن را خواهند گرفت باری و تو امروز ملاحظه می كنی كه هر چه بر غربت اسلام افزوده است و چیزی از آن كم نشده و دولت دولت آل محمد نیست پس اینكه فرمودند كه دولت ما اخری دولتهاست و خداوند فرموده والعاقبة للمتقین و زمین را پر از عدل و داد می كنیم همانطور كه پر از ظلم و جور شده و اساس و قواعد اسلام را محكم می كنیم و همه بدعتها و ضلالتها را بر می داریم و احكام اسلام را كه امروز عمل كرده نمی شود جاری می كنیم اینها چه چیز است اگر آنها كه فرموده اند اسلام غریب می شود نعوذ بالله دروغگو بوده اند كه چرا تو استشهاد به كلام ایشان می كنی و اگر راست گو بوده اند كه پس همانطور كه این دو سه حدیث را فرموده اند كه اسلام غریب می شود هزار حدیث دیگر را هم فرموده اند كه اسلام ظاهر و غالب می شود تا بجائی می رسد كه زنها در خانه خود به كتاب و سنت حكم كنند و به مقتضای آن عمل كنند پس این اخبار را هم باید قبول كنی هر چیزی را در جای خود بگذاری نه آنكه هر چه بزعم تو مؤید بدعت تو است قبول كنی و هر چه راد بر تو است ترك كنی باری و چون اخباری كه اشاره به آنها كردیم بعضی پیش ذكر شده و بسیاری از
آنها هم گوش زد مردم شده است دیگر تفصیل نمی دهیم و دعوت جدید را هم كه پیش ذكر كردیم كه مراد همه آن دعوت اسلم است چون حشو زواید آن امروز در میان خلق بسیار شده است و آن را كهنه و مندرس كرده اند ایشان تشریف می آورند و احكام زمان هدنه را بر می دارند و آن را پاك و پاكیزه و نو می كنند همانطور كه از پیغمبر (ص) سر زده است و به عینه همان آثار نبویه است كه بیان می فرماید نه اینكه به كلی شرع و كتاب او را از میان بردارد و شاهد همه ی اینها را پیش ذكر كردیم و علاوه بر آنها هم اخبار بسیار است الا اینكه ما طالب اختصاریم و باز گفته است فی البحار والعوالم و جوامع الكلم ان القائم یرد علیه مالم یرد علی رسول الله من الجاهلیة الی ان قال یخرجون علیه كتاب الله و یتاولون و یقاتلونه علیه فی العوالم ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس ما لا استقبل رسول الله من جهال الجاهلیه الی ان قال یتاول كتاب الله و یحتج علیه به فی بحار بر صاحب این امر می رسد اذیتهائی كه به رسول خدا رسید و در نسخه دیگر نرسید مذكور فی البحار وقتی كه قائم ما قیام كند از جهال ناس كسانی مقابل او ایستاده و مخاصمه می نمایند و در جهالت و نادانی سخت تر از ایام جاهلیتند تا اینكه می فرماید خلایق كتاب خدا را به عقاید باطله خود تاویل می نمایند و به عقاید خود به آن احتجاج می نمایند و می گوئیم در حدیث اول در بحار و عوالم و عصمت و رجعت به این الفاظ كه او نقل كرده دیده نشد ولی به این مضمون در حدیث هست و ظاهر این است كه همینها را تصحیف كرده در بحار عن الفضیل قال سمعت اباعبدالله (ع) یقول ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد ما استقبله رسول الله (ص) من جهال الجاهلیة فقلت كیف ذلك قال ان رسول الله صلی الله علیه و آله اتی الناس و هم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشیه المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتی الناس و كلهم یتاول علیه كتاب الله و یحتج علیه به ثم قال اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم كما یدخل الحر والقر و فیه عن محمد بن ابی حمزة عن بعض اصحابه عن ابی عبدالله علیه السلام قال سمعته یقول ان القائم (ع) یلقی فی حربه ما لم یلق رسول الله (ص) اتاهم و هم یعبدون الحجارة المنقودة والخشبة المنحوته و ان القائم (ع) یخرجون علیه فیتاولون علیه كتاب الله و یقاتلونه علیه و اما دو روایتی هم كه از ترجمه بحار نقل كرده آنها هم با اندك اختلاف موجود است حال باید فهمید كه مقصود از این اخبار چیست و غرض مصنف از روایت آنها چه بوده است آیا مقصود امام (ع) از این فرمایش كه فرموده است این است كه اهل آخر الزمان باید كتاب خدا را به كلی متروك دارند و عمل به مقتضای آن نكنند كه چنین منظوری بداهة نبوده است و خود ایشان از همین كتاب اخبار ظهور و كیفیات آن را بیرون آورده و بیان فرموده اند و ما را امر نموده اند كه به مقتضای آن در اصول و فروع رفتار كنیم پس یقینا مقصود این نیست كه قرآن باید متروك باشد و خود تو هم كه آرزو داری یك آیه متشابه دست بیاوری كه شاهد خود قرار بدهی و الحمدلله ممكنت نشده و این همه آیات را بی مناسبت
با حال خود می خوانی چنانچه سابقا دانستی و در بحار از حضرت امیر (ع) از پیغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود شنیده از جبرئیل كه گفت یا محمد زود باشد كه در است تو فتنه سر پا شود گفتم به او پس مخرج از فتنه چیست گفت كتاب خدا كه در او است بیان ما قبل شما از خبر و خبر ما بعد شما و حكم ما بین شما تا آخر حدیث شریف كه از این قبیل فرمایشات فرمود پس مقصود از این كه قرآن را بر صاحب الامر (ص) تاویل می كنند نیست اگر اینكه چون خداوند در كتاب مجید خود و پیغمبر و ائمه (ص) در اخبار خود امر فرموده اند كه قرآن و تاویل و تفسیر آن را اهل بیت سلام الله علیهم باید گرفت و هر كه به رای خود بگیرد كافر می شود و هر كه از فرمایش ایشان بگیرد به حق فایز شده است و حق را به واسطه اهل بیت البته خواهد شناخت و تسلیم خواهد نمود چنانكه خداوند فرموده الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا پس همانا مراد از تاول قرآن بر صاحب الامر (ص) این است كه آیات كتاب را انسان به رای خود تاویل بكند یا از مفسرین سنی كه از اهل بیت سلام الله علیهم اعراض كردند و به رای خود تفسیر كردند بگیرد و بر صاحب الامر (ص) احتجاج كند و لا محاله باید همین طور باشد زیرا كه تفاسیری كه به اخبار صحیحة از اهل بیت سلم الله به ما رسیده است البته مخالف با رفتار و سیرت صاحب الامر (ص) نیست كه با آن تفاسیر با او بتوان معارضه نمود مگر كسی قرآن را برای خودش تفسیر كند و البته رفتار امام موافق با آراء جهال نیست باری و مقصود این شخص از روایت این اخبار این است كه چون مشایخ ما به آیات قرآن برآورد كردند خواسته برای خود عذری قرار بدهد این است كه روایت كرده كه قائم كه تشریف می آورد مردم به كتاب خدا با او احتجاج می كنند غافل از اینكه از آداب مشایخ ما ابدا نیست كه یك آیه قرآن را برای خود تفسیر كنند و تمام آنچه فرموده اند ماخوذ از اخبار آل محمد علیهم السلام است و ما هم كه امیدواریم تابع ایشان باشیم ملاحظه كردی كه تمام آنچه در تفسیر آیات گفتیم همه را از اخبار آل محمد (ع) بیرون آورده و ذكر كردیم اما متاول در قرآن شمائید و امثال شما كه ابدا رجوع به اخبار اهل بیت سلام الله علیهم نمی كنید و برای خود هر چه می خواهید تاویل می كنید بلكه چنانكه صراحت گفتی چنان قرآن را سهل و آسان گرفته كه همه كس آن را می فهمند و حال اینكه در اخبار فرموده اند كه چیزی دورتر از عقول مردم از قرآن نیست پس ببین كه متاول در قرآن شمائید و امثال شما یا ما كه اقرار به جهل خود دادیم و یك كلمه بی فرمایش اهل بیت نمی گوئیم و اما آنچه روایت كرده از اینكه به صاحب الامر می رسد اذیتهائی كه به رسول خدا رسید یا نرسید و مقصود او این است كه میرزا علی محمد را هم كه اذیت كردند و كشتند از این باب است و چه قدر جاهل است این مرد همین یك حدیث را می بیند و آن همه اخبار كه در قوت و شوكت و فتح و ظفر و قتل دشمنان و مسخر كردن روی زمین هست آنها را ملاحظه نمی كند و شبهه نیست كه در اول ظهور كه تازه مردم می بایست از جاهلیت بیرون بیایند و اجل شیطان هم نزدیك شده البته
منتهای سعی و كوشش خود را می كند كه بلكه بتواند امام را دفع كند و مدت هشت ماه موافق بعضی اخبار آن حضرت مشغول به جنگ است و در بعضی اخبار جنگهای آن حضرت را شمرده اند و معلوم است كه اگر بنای اعجاز باشد برای امام ممكن است كه قلوب مردم را یكبار منصرف از كفر و ضلالت بكند و رو بخود بنماید و دیگر حاجت به جنگ و كشیدن شمشیر نیست اما آن حضرت به همین وضع ظاهر جهاد خواهد فرمود و قتلها خواهد نمود نهایت این است كه در همه جا فتح با او است و هیچ رایتی از او بر نمی گردد اما البته باید زحمت كشید و تعب دید و در زیر سایه شمشیر آسایش كرد و عرق و خون از جبین پاك كرد و بسا جمعی از اصحاب او هم شهید بشوند اما بعد از همه این تفصیلات فتح از برای او است و تمام ملك را حتی هند و چین و روم و جبال دیلم همه جا را فتح خواهد فرمود و اسلام را ظاهر خواهد نمود و ملاحظه می كنی كه رسول خدا (ص) جنگ های بسیار فرمود و صدمات بر وجود مقدسش وارد آمد و معذلك آخر فتح با او بود و آخر بجائی رسیده بود كه هر روز وفود بر آن حضرت وارد می شدند و اسلام می آوردند و هزار مرتبه بالاتر از این است امر صاحب الامر (ع) و آخر فتح با او است و میرزا علی محمد شما بخوارتر وجهی به جهنم واصل شد و جسد او را جانوران خوردند و میرزا حسینعلی نیز به درك واصل شد و هنوز از زندان و حبس بیرون نیامده بود و امر امام (ع) به این منوال نیست و دو سه حدیث یتمنا در این مقام ذكر می كنیم علاوه بر آیات و اخباری كه سابق ذكر كرده ایم از جمله حدیثی است كه در بحار از حضرت امام رضا (ع) نقل كرده است از آباء گرامش كه فرمود رسول خدا (ص) كه در شب معراج بعد از نداها كه خداوند به آن حضرت شد و اسماء اوصیائش را بر ساق عرش ملاحظه فرمود تا اینكه خداوند فرمود و لأطهرن الأرض باخرهم من اعدائی و لا ملكنه مشارق الارض و مغاربها و لأسخرن له الریاح و لا ذللن له السحاب الصعاب و لا رقینه فی الاسباب و لا نصرته بجندی و لا مدنه بملائكتی حتی یعلن دعوتی و یجمع الخلق علی توحیدی ثم لا دیمن ملكه و لأدا و لن الایام بین اولیائی الی یوم القیمة تو را به حق خدا ملاحظه كن ببین از این وعده ها كه خداوند فرموده و خلعت از برای آنها نیست كدام یك ظهور پیدا كرد و خود را به حرفهای مزخرف خوش می كنید و افسار گردن خود انداخته دست جهال می دهید تا به مهلكه ها بیاندازند و از بشیر نبال روایت كرده است از حضرت باقر (ع) در حدیثی قلت انهم یعنی المرحبه یقولون لو قد كان ذلك كنا نحن و انتم فی العدل سواء افقال من تاب تاب الله علیه و من اسر نفاقا فلا یبعد الله غیره و من اظهر شیئا اهرق الله دمه ثم قال یذبحهم والذی نفسی بیده كما یذبح القصاب شاته و اومی بیده الی حلقه قلت انهم یقولون انه اذا كان ذلك استقامت له الامور فلا یهرق محجمة دم قال كلا والذی نفسی بیده حتی نمسح و انتم العرق والعلق و اومی بیده الی جبهته و در روایت دیگر است انهم یقولون ان المهدی لو قام لاستقامت له الامور عفوا
و لا یهریق محجمة دم فقال كلا والذی نفسی بیده لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله (ص) حین آدمیت رباعیته و شبح فی وجهه كلا والذی نفسی بیده حتی نمسح نحن و انتم العرق والعلق ثم مسح جهته خلاصه كه امور استقامت نمی یابد مگر به تعب و زحمت و جنگ كردن و خون ریختن تا آنكه ملك مسخر بشود و حضرت صادق (ع) فرمود كه اهل حق همیشه تا بوده اند در شدت بوده اند آگاه باشید كه این تا مدت نزدیكی است و عاقبت طولانی خلاصه كه اخبار در این باب بسیار است و صریح قول خداوند است كه صاحب الامر باید زمین را مسخر كند و خوف او با من بدل شود كه اگر به این تاویلات كه حضرات می كنند می شد این مطالب حاصل شود برای همه ائمه (ص) بلكه همه ی انبیاء خدا بود دیگر این همه خلق را وعده و وعید و بیم و امید دادن به امروز حاجت نبود و همه وقت همینطور بوده بلكه اگر درست ملاحظه كنی غلبه دولت باطل امروز از همه وقت بیشتر است پس اگر اینها است معنی پر شدن زمین از عدل و داد پس همه یهود و نصاری و مجوس و نصاب فرق باطله اسلام همه بر حقند و احكامشان هم به عدل است وجودی هم در عالم نیست بلكه بنابراین همه هم مؤمنین هستند پس دیگر این زحمات و جان كندنهای شما برای چیست و چرا مردم را دعوت می كنید و قتلها و غارتها كه كردید غیر از طمع سلطنت و ریاست باطله زایله دنیا جهتش چه بود و ثمرش برای شما چه شد خلاصه كه تفصیل لازم نیست و الحمدلله كتب اخبار آل محمد (ص) پهن است در عالم و هر كه طالب هدایت است بر او آسان است و از جمله اخبار كه روایت كرده فی البحار چون قائم ما قیام فرماید به غیر این رفتار كه هست رفتار نماید و این روایت را هم عمدا یك كلمه اش را انداخته زیرا كه در بحار فارسی است كه چون قائم (ع) ما قیام می كند هر آینه با ما به غیر این رفتاری كه حالا هست رفتار می كند و در عربی هم جاءنا من غیر الذی كان و عمدا كلمه با ما را انداخته تا اینكه كلیه رفتار او را مخالف شرع پیغمبر (ص) گیرد و نیست اینطور مقصود این است كه ما و شیعه ما امروز مظلوم و مقهوریم آن روز اینطور نیست و بر فرض كه به طور عموم هم باشد نه هر كه در كلیه ی امور بر خلاف رفتار اسلام كه حال و پیش از این بود راه رفت این امام است جماعت بسیار از ملل باطله بر خلاف آن رفتار می كنند و هیچ یك را امام نمی توان گفت پس محض مخالفت رفتار خاصة امامت نیست و صفات خاصه امامت معین است آنها را دست بیاور و نشان بده آن وقت هر چه حكم كرد اطاعت كن و حكم هم نمی فرماید مگر بشرع پیغمبر نهایت بسیاری از شرع پیغمبر (ص) امروز بر حسب مصالح زمان پنهان است آن روز آشكار می شود چنانكه در اخبار بسیاری از آنها را تعداد فرموده اند و هر چه صاحب الامر (ع) حكم فرماید مطاع است و همینكه تشریف می آورد مؤمنین هر یكی در زیر سر خود صحیفه خواهند دید كه طاعة معروفة و اطاعة می كنند باری سعی بسیار دارند كه متشابهی از اخبار دست بیاورند و مردم را گمراه كنند ولی غافلند كه و من یهدی الله فماله من مضل و از جمله روایتی است كه از كافی
نقل كرده ان القائم یبطل ما كان قبله بامر الله و كافی عجالة نزد من موجود نیست و بسكه هم تصحیف و تغییر در روایات این شخص می بینم اعتماد به روایت او ندارم ولی اصل مضمون چیزی نیست كه محل انكار باشد و شاهد آن را هم باز داریم در بحار روایت نموده است یهدم ما كان قبله كما هدم رسول الله (ص) امر الجاهلیة و یستانف الاسلام جدیدا و شبهه نیست كه جاهلیت عالم را فرا گرفته و احكام مبتدعه جاری شده است و احكام اسلام در حقیقت پنهان مانده و آن روز كه حضرت تشریف بیاورد و احكام اسلام را كما انزل الله جاری می كند و مقصود از كلمه ما كان قبله البته عموم نیست هم چنانكه رسول خدا (ص) بطور عموم آنچه در عالم بوده باطل نفرمود و اعظم امور كه توحید خداوند و رسالت انبیاء (ص) بود باقی گذارد و بسیاری از احكام ایشان را باقی گذارد هم چنین امر قائم آل محمد (ع) و اگر بنا باشد كه همه امور كائنا ما كان باطل بشود پس اول امامت خودش یكی از عهود و مواثیتی است كه از پیش بوده اگر بنا باشد همه چیز باطل شود پس امامت او باطل می شود پس بدون شبهه مراد از این كلمه عموم نیست بلكه مراد این است كه هر چه به واسطه ی شیطان تغییر و تحریف یافته یا بر حسب مصالح زمان حكمی شده است و آن روز باید بر گردد آن بزرگوار تغییر می دهد نه اینكه كلیه ی آنچه در عالم هست عموما تغییر می یابد و بنای مذهب شما غالب بر این شده است كه تمام چیزها را تغییر می دهید مگر هر چه را كه نتوانید و از آنچه پیش گفتیم دانستی كه نه هر كه برخواست و امور سابقه را باطل كرد این امام است بلكه اگر امام آمد مختار است و هر چه می خواهد می كند و اگر صرف بطلان قواعد اسلام امروز دلیل حقیت است پس هندو شدن یا نصرانی یا یهودی یا غیر اینها هم مانع ندارد چه قدر جاهلند این جماعت و چگونه تسفیه عقول مردم را می كنند و باز حدیث دیگر نقل می كنم تا معنی از این قبیل اخبار را صریحا بفهمی در عوالم از حضرت باقر (ع) روایت كرده است از حدیث طویلی كه فرمود هر گاه قائم برخیزد سیر می كند به سوی كوفه پس خراب می كند چهار مسجد را و باقی نمی گذارد مسجدی را بر روی زمین كه شرفات داشته باشد مگر اینكه خراب می كند و جماء قرار می دهد و طریق اعظم را وسیع می كند و اجنحه كه بگو چه ها خارج شده می شكند و كنیفها و ناودانها كه بگو چه ها است باطل می كند و بدعتی را ترك نمی كند مگر اینكه زایل می كند و سنتی را ترك نمی كند مگر اینكه اقامه می كند و قسطنطنیه و چین و جبال دیلم را فتح می كند تا آخر حدیث شریف و این شارح از برای همه اینگونه اخبار است و از جلمه ی روایات كه نموده این است و فی مجمع النورین یعلمون القرآن الجدید فیه لو یعلم الناس ما یصنع القائم لا حب اكثرهم ان لا یروه فانه یقوم بامر جدید علی العرب شدید جواب مجمع النورین را ندیده ام و نمی دانم از كتب معتبره مصححه هست یا نیست و لفظ یعلمون القرآن الجدید هم عجالة نظرم نیست كه در كتب مصححه دیده باشم
و بر فرض صحت به همان معنی كه سابق شرح كردیم معنی می شود قرآن كلیه در هر حال جدید است چنانكه در حدیث دیدی علاوه بر آن قرآنی كه آن حضرت می آورد و چون در تالیف با این قرآن مخالف است و آیات علاوه بر این هم دارد لهذا جدید است و انشدك بالله به همین ظاهر ملاحظه كن قرآن جدید فرموده اند و قرآن عربی مبینی است كه فصحاء عرب عاجز از آن بودند حال در این زمان قرآن تازه معنیش این شده است كه مزخرفاتی به هم ببافند كه هیچ قاطرچی عرب اینگونه تكلم نكند پس چه شباهت به قرآن دارد چرا آن را هذیان جدید نگویند كه قرآن جدید بگویند باری والله كه این جماعت قابل اعتنا نیستند و اما فقره دویمش حدیثی قریب به این مضمون هست نهایت فقره دویمش هم كه فانه یقوم به امر جدید باشد در اخبار دیگر هست و گمانم این است كه دو حدیث را به هم ضم كرده اند و اصل حدیث موافق بحار لو یعلم الناس ما یصنع القائم اذا خرج لاحب اكثرهم ان لا یروه مما یقتل من الناس اما انه لا یبداء الا بقریش فلا یاخذ منها الا السیف و لا یعطیها الا السیف تا آخر و حضرات چون دیدند كه شمشیرشان الحمدلله شكست و كاری پیش نبردند ملاحظه كرده اند كه تتمه حدیث را چنان كه هست اگر روایت كنند رد بر ایشان می كند این است كه این فقره را انداخته اند و فقره از حدیث دیگر كه در بحار بعد از همین حدیث نقل كرده برداشته اند كه شاید شاهد آنها بشود كه اعراض مردم از جهت تازگی داشتن دعوت آنها است و غافل از اینكه باز هم دلیل آنها نمی شود هر دعوتی كه غیر از وضع حالیه و اسلام باشد بالنسبه به آن جدید است و مسلم همه دعوتها حق نیست دعوت امام حق است نه غیر او باری و گفته است فی البحار و اصول كافی یملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا علی فترة من الائمة كما ان رسول الله بعث علی فتره من الرسل این حدیث را هم در عوالم و بحار هر دو از غیبت نعمانی از كلینی علیه الرحمة نقل كرده اند به اندك تغییری آنها روایت كرده اند الذی یملاءها عدلا كما ملئت جورا لعلی فترة من الائمة یاتی كما ان رسول الله (ص) بعث علی فترة بهر حال تغییری كه دارد باعث اختلاف معنی نیست و مقصود حضرات از ذكر این حدیث این است كه امام عصر عجل الله فرجه وقتی بر می خیزد كه مدت زمانی باشد كه ائمه (ص) از میان رفته باشند و زمان فترة شده باشد یعنی ائمه در عالم وجود نداشته باشند و حال اینكه مراد از فترة این نیست و خاتم (ص) كه علی فترة من الرسل مبعوث شده است یعنی در وقتی كه بعثت انبیاء منقطع شده بود آن حضرت مبعوث شد نه اینكه مراد این باشد كه وجودشان منقطع شده بود چنانكه در اخبار بسیار فرموده اند كه میانه عیسی (ع) و خاتم اوصیاء بوده اند حتی ترتیب آنها را شمرده اند و به واسطه برده آخر الواح به پیغمبر (ص) رسید و ضروری شیعه است كه عیسی (ع) زنده است و خداوند فرموده و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم و حضرت ادریس و الیاس و خضر (ع) زنده اند پس در عالم بوده اند نهایت به واسطه اعراض ملكیه و غلبه
باطل امر درست ظاهر نبود و محال است كه زمین خالی از حجت بماند و زمان غیبت هم به عینه امر به همین منوال است و امام در عالم تشریف دارد نهایت اظهار امر خود را نمی كند طوری كه او را بشناسند و وجود آن حضرت تا مامور به خروج نشده منافی نیست با اینكه زمان فتره باشد مثل اینكه می بینی در همین حدیث كه روایت كرده می فرماید كه پیغمبر (ص) بر فترة از رسل مبعوث شد و نمی فرماید متولد شد و چهل سال از عمر مقدس آن حضرت گذشت و در میانه خلق راه می رفت و نبی هم بود چنانكه فرمود كنت نبیا و آدم بین الماء والطین و باز زمان فتره بود محض همینكه مبعوث نشده بود پس بودن امام هم تا مامور به اظهار امر نشده است منافی نیست با اینكه فترة باشد و اقلا پانصد حدیث كه به طور عموم و خصوص دلالت بر وجود آن حضرت می كند تو همه را ترك می كنی و به این یك حدیث كه اندك تشابه دارد می گیری و حال اینكه آن هم به شهادت اخبار صریحه دلیل عدم وجود امام نیست و امام (ع) از زمانی كه از شكم مادر متولد شده سنه دویست و پنجاه و پنج از هجرت باشد تقریبا تاكنون همیشه در عالم بوده و هست تا آن وقت كه ظهور بفرماید و بكند آنچه بایست بكند و در اخبار فرمودند كه خداوند عمر نوح (ع) و عمر عبدصالح خضر (ع) را دلیل بر عمر او قرار داده است كه مردم انكار حیوة او را نكنند پس به این حدیث هم نمی توان میرزا علی محمد پسر میرزا رضای بزاز شیرازی را امام خواند فكری باید كرد كه جواب خداوند و جواب صاحب الامر (ص) را هم به آن بتوان گفت و باز گفته است كه در اكثر كتب منقول است كه یظهر صبی من بنی هاشم دو كتاب جدید و شرع جدید علی العرب الشدید جواب این حدیث را مصنفین سابقشان هم روایت كرده اند ولی ساده تر بودند و از ظاهر شدن كذبشان چندان باك نداشتند این است كه نسبت به عوالم و اربعین می دادند و آنچه در عوالم و اربعین تفحص كردیم این حدیث را ندیدیم كتاب عوالم حاضر است و از اول تا آخر مجددا ملاحظه شد و این حدیث را ندیدیم دیگر اگر باز از چشم ما رفته است خدا دانا است و اربعین و عوالم هر دو را مولای بزرگوار من در تثقیف الاود مرقوم فرموده است كه ملاحظه كردیم و ندیدیم مگر عبارتی از محیی الدین كه در اربعین نقل كرده كه آن را هم تصحیف كرده اند و اینطور كه نقل می كنند نیست علی ایحال مصنف دلائل زرنگ تر شده و مجملا به اكثر كتب نسبت داده است و خواه حدیث به این لفظ باشد یا نباشد می گوئیم شما چه منظور دارید یا مقصود این است كه این صبیی از بنی هاشم همان امام غائب منتظر است كه در كتاب و سنت و اخبار سابقین همه به آن خبر داده اند یا غیر او است غیر او كه البته منظور نیست و اگر او منظور است مطلب شما از این حدیث این است كه از برای او حسب و نسب خاصی نیست مگر همینكه از بنی هاشم است مثل اینكه بعضی از سینها هم قائلند به اینكه مهدی عباسی است و آنها كه اهل اخبار صحیحه هستند از ایشان رد بر آنها می كنند و امام ثانی عشر ما را قائلند كه غائب است و تشریف می آورد به هر حال
مطلب شما این است كه همینكه صبیی از بنی هاشم برخواست ولو از فرزندان عبدالمطلب هم نباشد و كتاب جدید و شرع جدید آورد این امام است دیگر هر كه می خواهد باشد و هر چه می خواهد بگوید و هر صفت می خواهد داشته باشد و بسیار غریب است نمی دانم آن طریق صحیحی كه این حدیث مجمل مبهم به شما رسیده كه از پانصد حدیث دیگر و چند آیه از قرآن كه به طور خصوصیت تعیین امام غائب منتظر را می كند معتبرتر است آن كدام طریق است كه شما این حدیث را گرفته اند و سایر اخبار همه را ترك كرده اید اگر نوع اخبار محل اعتماد نیست كه این هم یكی از آنهاست چرا این پسند شما شده و اگر بعضی اخبار صحیحه هست و بعضی نیست تو باید ثابت بكنی كه آنها كه ما دست داریم صحیح نیست و همین یكی صحیح است و اما ما كه صحت اخبارمان را به كتاب و سنت و ضرورت شیعه ثابت كرده ایم و الحمدلله آسوده ایم اما تو علیك الاثبات و از این گذشته بر فرض كه همین حدیث به سند معتبر به ما هم برسد منافی با اخبار ما نیست كه لازمه اش این باشد كه یكی را بگیریم و یكی را ترك بكنیم زیرا كه ما هم كه می گوئیم فرزند امام حسن عسكری است از بنی هاشم خارج نمی شود پس بهر دو گرفته ایم و همین دستورالعمل ما است كه ائمه دست داده اند كه هر گاه دو حدیث دیدی كه یكی مجمل است و یكی مفسر به مفسر بگیر و مسلم به مفسر كه گرفتیم بهر دو گرفته ایم اما تو كه به مجمل می گیری برای خود عمل نموده و با هزار حدیث كه مخصوص نهی از عمل به رای فرموده اند مخالفت كرده خلاصه كه سستی ادله شما بر هر عاقل واضح است و حاجت به تفصیل زیاده بر این نیست و از جمله اخبار كه روایت كرده این است كه می گوید در بحار یقوم المهدی و لیس فی عنقه بیعة و مضمون این حدیث صحیح است اگر چه در بادی نظر به این لفظ در بحار ندیدم و نمی دانم چه ثمر بحال حضرات دارد ما هم همین را می گوئیم و هیچ معتقد به قول این جماعت نیستیم و امام ثانی عشر (ص) از آن آنكه متولد شد غالب پنهان بود تا پدر بزرگوارش رحلت فرمود و از آن وقت پنهان تر شد تا زمان نواب اعلی الله مقامهم منقضی شد و آن وقت غیبت تامه واقع شد و در هیچ وقت اعادی دست بر آن حضرت نیافتند كه بیعتی از آن حضرت بگیرند و دست نخواهند یافت تا ظهور فرماید و هیچ دلالت در این حدیث نیست كه باب این مرد كه شما می گوئید امام باشد بر فرض درباره ی او گفتید كه بیعتی با كسی نكرده یعنی دست نداده منحصر به او نیست سایر هم دست نداده اند و اصلش در این زمان داب نیست و امتیازی از برای او نشد بلی اگر كسی از اهل آن زمان كه هزار سال متجاوز پیش از این باشد كه بنابر بیعت و دست دادن بوده است تا امروز مانده باشد و بیعت با كسی نكرده باشد این امتیاز است و اگر صفات امامت در او هست امام است پس ملتفت باش كه همین حدیث هم بدرد آنها نخورد و همین هم صادق بر امام ما است نه امام آنها و باز گفته است فی فواید المخلصین سیاتی زمان علی امتی یقول بعضهم لبعض قد ولد القائم والقائم فی الاصلاب این روایت را هم نسبت به فواید المخلصین
می دهد و اصل آن كتاب را نمی دانم از كیست و همچو كتابی هست یا نیست سابق می شنیدم كه این روایت را نسبت به شیخ مرحوم اعلی الله مقامه می دهند و از شخص با اطلاع معتمدی شنیدم كه نسبت برساله رمز شیخ مرحوم اعلی الله مقامه داده اند و محتمل است كه این شخص هم مقصودش همان باشد زیرا كه رساله رمز را پشت كتاب شرح فواید طبع نموده اند پس به اسم فواید خوانده بعد تصحیف نموده فواید المخلصین گفته است مثل اینكه عصمت و رجعت شیخ اوحد را هم همه جا به اسم جوامع الكلم كه مردم بر مجموعه رسائل اسم گذارده اند می خواند و اینها همه از عامی بودن است باری و من همان عبارت شیخ اوحد را كه در شرح رمز فرموده اند نقل می كنم تا بدانی كه چیست می فرماید اقول كان فی زماننا رجل من اهل الخلاف یدعی معرفة الحقیقة والرمز فاجتمع ببعض اخواننا المعاصرین لنا و هو شیخنا الشیخ موسی بن فحمه الصانع فكان بینهما كلام بعض المسائل فاخبرنی بمجلسها و انه كثیر الدعوی و هو علی مذهب اهل الخلاف فی ان الصاحب فی الاصلاب فاشار الی ان اكتب له مسائلة فیها رمز لا یفهمها حتی ینكسرو ان فهمها انكسر لانها تلزمه مذهب الحق تا آخر فرمایش ملاحظه كن كه این عبارت نقل قول عامه است و قول آن كس از آنها كه دعاوی باطله داشته و از خود شیخ اوحد نیست بلكه مبنای رساله ایشان بر رد او است در این مذهب فاسد خلاصه اگر یقینی بود كه مراد آنها روایت از همین فقره است كه چون دروغ علانیه بود محتاج به رد و بحث نبود ولی چون یقینی نیست ما فرض صحت روایت را می كنیم و بحول الله جوابی می گوئیم كه هیچ محل شبهه نماند پس بدانكه از اخبار آل محمد (ع) ظاهر است كه امر غیبت امام (ع) و ظهور آن حضرت و رجعت آن بزرگواران در اوایل اسلام امری به وضوح و ظهور امروز نبوده است حتی در باب رجعت جماعتی از علمای بزرگ بعد از غیبت امام (ع) هنوز شبهه و انكار داشتند و بعضی دیگر از ایشان در صدد اثبات آن آمدند چنانكه در كتب مذكور است و اخباریكه در این باب امروز دست ما هست آن روز به اینطور جمع نبوده كه هر یك از علما بر تمام آنها واقف شوند بلكه در اصول متعدده كه از اصحاب ائمه (ص) در میان بود متفرق بود و تقیه هم در این باب طوری بود كه آنها كه مطلع بودند نمی توانستند اظهار نمایند این بود كه محل اختلاف در میان خود شیعه و نوع شیعه و سنی بود چنانچه از اخبار و احتجاجاتی كه از علماء آن عصر منقول است ظاهر است ولی ما در صدد بیان این مطلب نیستیم اما در همان باب ظهور امر به این وضوح نبوده است حتی در نزد همه شیعه مسلم نبوده است كه امر غیبت و ظهور مخصوص امام ثانی عشر است (ص) بلكه در هر یك ائمه (ص) احتمال می داده اند و از اخبار ظاهر است كه در واقع هم محتمل بوده است كه در ازمنه بعضی ائمه سابقین اظهار امر بشود چنانچه در كتاب المبین از بحار نقل است كه به حضرت باقر (ع) عرض كرده شد كه علی (ع) می فرمود كه تا سنه هفتاد بلاء است و بعد از بلاء و خاء و سبعون گذشت و رخائی ندیدیم حضرت فرمود ای ثابت بدرستی كه خدای تعالی
موقت فرموده بود این امر را در سبعین پس چون حسین (ع) كشته شد شدید شد غضب خدا بر اهل زمین پس تاخیر انداخت آن را تا سنه صد و چهل پس ما به شما خبر دادیم و شما قناع سر را كشف نمودید پس خداوند تاخیر انداخت آن را و قرار نداد از برای آن وقتی بعد از این در نزد ما و یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب راوی می گوید كه همین مطلب را به حضرت صادق (ع) عرض كردم فرمود همینطور بود و در حدیث دیگر حضرت صادق (ع) فرمود كه این امر در من قرار داده شده بود پس تاخیر انداخت آن را خداوند و بعد از این در ذریه من خواهد كرد آنچه بخواهد پس ببین كه به همینطور تقدیر شده بود و اصحاب كه شنیده بودند منتظر بودند و دایم از این مطلب سؤال می كردند این است كه در بحار وارد می كند از ابی بصیر از ابی عبدالله (ع) كه عرض كردم جعلت فداك می خواهم سینه ات را مس كنم فرمود بكن پس مس كردم سینه و مناكب او را پس فرمود چرا ای ابومحمد عرض كردم جعلت فداك شنیدم از پدر كه می فرمود بدرستی كه قائم سینه او گشاد است و شانهای او افتاده است و مابین آن دو عریض است بعد حضرت تفصیل زده پیغمبر (ص) را فرمود كه بر تن من بلند است و بر تن قائم مثل رسول خدا است و ریان بن صلت می گوید به حضرت امام رضا (ع) عرض كردم كه توئی صاحب این امر فرمود منم صاحب این امر ولكن من نیستم آنكه پر كنم زمین را از عدل هم چنانكه از جور پر شده و چگونه من آنم با آنچه می بینی از ضعف بدن من بدرستی كه قائم آن كسی است كه هر گاه بیرون بیاید در سن شیوخ است و منظر شباب قوی است در بدن خود حتی آنكه اگر دست خود را دراز كند نیمه كتر درختی بر روی زمین هر آینه آن را می كند و اگر صیحه زند میان كوها مندك شود و با او است عصای موسی و حاتم سلیمان و آن چهارمی است از فرزندان من كه خداوند غائب می كند او را در ستر خودش آنقدر كه بخواهد بعد ظاهر می كند او را پس پر می شود به او زمین از قسط و عدل هم چنانكه پر شده است از جور و ظلم و در عوالم از حمران نقل كرده است در حدیثی كه به حضرت باقر (ع) عرض كرد كه سؤال می كنم تو را به حق قرابتت از رسول خدا (ص) كه توئی صاحب این امر و قائم به او فرمود نه عرض كرد پس كیست بابی انت و امی فرمود او رخساره اش گلگون است و چشمهایش فرو رفته تا آخر حدیث شریف و در روایت دیگر است از حمران از آن حضرت كه توئی قائم فرمود من از رسول خدا (ص) تولد یافته ام و بدرستی كه منم طالب خون و خداوند هر چه بخواهد می كند بعد مكرر سؤال كرد فرمود صاحب تو بدیح البطن است و به ابی الجارود فرمود حضرت باقر (ع) كه همیشه گردن می كشید به سوی هر مردی از ما و می گوئید او یعنی صاحب الامر این است پس خدا او را می برد تا اینكه مبعوث كند از برای این امر كسی را كه نمی دانید متولد شده یا نه و خلق شده یا نه و از عیسای خشاب روایت كرده كه خدمت حسین بن علی (ع) عرض كردم توئی صاحب این امر
فرمود نه و لكن صاحب امر طرید شدید موتور به پدرش و مكنی بعمش هست كه هشت ماه شمشیرش را به شانه خود می گذارد و شرح این حدیث از روایت حمزة ابن ابی الفتح ظاهر می شود كه در بحار نقل كرده كه مولود ابومحمد (ع) مسمی به محمد شد و مكفی به جعفر باری و چند حدیث دیگر به این مضمون هست كه حاصل همه این است كه از زمان حضرت امام حسین (ع) تا آخر ائمه بر بسیاری از بزرگان اصحاب مثل ابوبصیر و حمران بن اعین و غیر ایشان كه آنقدر تمجید درباره ی آنها روایت شده امر مشتبه بود یعنی احتمال می دادند كه یكی از همان ائمه به امر بر می خیزد حتی در آن زمان حسرت می خوردند كه پیر شدیم و این امر ظاهر نشد و می بینی كه ائمه (ص) به همین قسمها گاهی امر را پنهان و گاهی آشكار می فرمودند پس ببین كه دویست سال بر امت پیغمبر (ص) گذشته كه هر روز خیال می كرده اند قائم متولد شده و قائم هنوز در اصلاب بوده است و بعد متولد شده پس این حدیث هم شاهد شما نشد كه بتوانید به سبب آن پانصد حدیث دیگر و ضرورت شیعه را ترك كنید و از جمله اخباری كه نقل كرده می گوید در بحار احادیث مدله بر موت قائم منقول است در بحار قائم را قائم می گویند زیرا كه می میرد بعد به امر بزرگ قیام می نماید جواب بلی این حدیث هست و غیر از این هم چنانكه گفته بعضی روایات دلالت می كند مثل اینكه در عوالم بحار از حضرت صادق (ع) از آبائش از امیرالمؤمنین از پیغمبر (ص) نقل می كنند كه در حین وفات خود صحیفه و دوایی خواستند و وصیت فرمود تا آنكه فرمود بعد از من دوازده امام هستند و بعد از ایشان دوازده مهدی تا اینكه فرمود كه باید تسلیم كند حسن به سوی پسرش م ح م د كه مستحفظ از آل محمد است پس این دوازده امام بعد از آن دوازده مهدی است پس هر گاه حاضر شد او را وفات باید تسلیم كند به پسرش اول مهدیین تا آخر حدیث شریف و در حدیثی فرمودند كه مهدیین از شیعیان ایشان هستند و در عوالم تاویل كرده است اخبار مهدیین را به ائمه و پیغمبر (ص) كه بعد از آنكه قائم (ع) ظهور می فرماید و بعد رحلت می فرماید ایشان رجعت می كنند و تاویل دیگر اینكه در زمان ائمه راجعین اوصیائی علاوه بر قائم باشند در میانه خلق و هر یك از این دو تاویل بی مناسبت نیست اگر چه حدیثی كه فرمودند كه مهدیین از شیعیان هستند و همچنین اولاد قائم (ع) هستند خالی از منافات با تاویل اول نیست ولی معذلك می توان تصحیح آن را كرد زیرا كه می توان ائمه راجعین را فرزند قائم خواند چنانكه در تفسیر و بالوالدین احسانا وارد شده كه مراد از والدین حسنین (ع) هستند كه خداوند به پیغمبر (ص) وصیت فرموده كه به ایشان احسان فرماید پس مانع نیست كه صاحب الامر هم والد خوانده شود و همچنین در حدیثی شخصی ادعای تشیع كرد امام او را منع فرمود و فرمود شیعه علی بن ابیطالب (ع) امام حسن و امام حسین هستند پس
به ملاحظه ی این دو حدیث می توان تاویل اول را تصحیح كرد و همچنین تاویل دویم را می توان تصحیح كرد خاصة اگر حقیقت رجعت مكشوف بشود ولی ما در صدد بیان آن نیستیم خلاصه مقصود این است كه چنانچه گفته بعضی اخبار دلالت بر موت قائم می كند ولی از آن طرف اخبار بسیار وارد شده است كه آن حضرت زنده است و نمی میرد حتی آنكه در بحار روایت كرده است از حازم بن حبیب از حضرت صادق (ع) كه فرمود بدرستی كه از برای صاحب این امر دو غیبت است كه در دویمی ظاهر می شود اگر آمد تو را كسی كه بگوید از دست خود خاك قبر او را افشانده ام تصدیق مكن او را پس این اخبار كه دلالت بر موت می كند محتمل چند جهت است یكی اینكه مراد از موت موت ذكرش باشد چنانچه صریحا در بحار از معانی الأخبار روایت كرده كه اسم گذارده شده است قائم مقام به جهت اینكه او بر می خیزد بعد از موت ذكرش و هم چنین باز از حضرت جواد (ع) روایت كرده در حدیثی كه عرض كردند یاابن رسول الله چرا اسم قائم را گفتند فرمود به جهت اینكه او برمی خیزد بعد از موت ذكرش و ارتداد اكثر قائلین به امامتش و جهت دیگر اینكه جماعت بسیار از سابقین و لاحقین مثل همین جماعت معتقد به موت آن حضرت شده اند و امام (ع) بر حسب زعم آنها فرمایش فرموده است و اخبار بسیار دلالت بر پیدا شدن این قول و فساد آن می كند از جمله حدیثی است كه در عوالم نقل كرده و سابق بعضی از آن ذكر شده كه سنن انبیاء را در آن حضرت بیان فرمود حضرت صادق (ع) تا اینكه فرمود و اما غیبت عیسی (ع) پس بدرستی كه یهود و نصاری اتفاق كردند بر اینكه عیسی كشته شد و خداوند تكذیب آنها را فرموده به قول خودش و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم هم چنین است غیبت قائم (ع) پس بدرستی كه امت انكار می كنند او را پس از قائلی است به غیر هدی به اینكه او متولد شده و مرده است و قائلی كافر می شود بقولش كه یازدهم ما عقیم بوده و قائلی از دین بیرون می رود بقولش كه امام سیزده تا می شود فصاعدا و قائلی معصیت می كند خدای عزوجل را به قولش كه روح قائم (ع) نطق می كند در هیكل غیرش تا آخر حدیث شریف پس ببین كه این جماعت هم قائل به موت آن حضرت شده اند و هم قائل به اینكه در هیكل غیرش نطق می كند و در حدیث دیگر حضرت باقر (ع) فرمود و اما سنت از عیسی پس گفته می شود كه مرده است و حال اینكه او نمرده است و از حضرت صادق (ع) سؤال كردند كه علامت قائم چیست فرمود هر گاه دور بزند فلك پس گفته بشود مرد یا هلاك شد در كدام وادی افتاد تا آخر حدیث شریف و نیز آن حضرت فرمود كه همینكه قائم برخیزد مردم می گویند كجا بوده است این و حال اینكه استخوانهایش پوسیده و اخبار بسیار به این مضمون و مضمون حدیث سابق روایت شده است و علاوه بر اینها اخبار كه دلالت بر حیوة آن حضرت می كند از یكی و دو تا و ده و صد بیرون است و كتاب بحار مكر و طبع شده و در اطراف بلاد
منتشر است هر كه می خواهد ملاحظه كند پس هم ممكن است كه حدیثی كه دلالت بر موت می كند بر حسب زعم مردم باشد و هم ممكن است كه یكی از همین اشخاص كه سابقا قائل به این قول شده اند حدیث را هم جعل نموده و جر و اخبار نموده اند چنانكه در مقدمه بیان كردیم كه كذابین به رای هر یك از ائمه بوده اند و هم ممكن است كه امام (ع) به جهت حفظ وجود مقدس او از شر اعادی این فرمایش را فرموده باشند كه آنها بگویند حاجتی به قتل او نیست خودش پیش از خروج خواهد از دنیا رفت و اما بر خواستن دو مرتبه را كه فرموده اند چون امری نبود كه اعادی علاجی برای آن بتوانند بكنند آن را كتمان نفرمودند و اگر بگوئی كه این احتمالات در اخباری هم كه دلالت بر حیوة می كند می رود از كجا آنها را ترجیح دادی می گویم كه تو یا این است كه مطلقا از اخبار استدلال مكن و دلیل عقلی كه همه ی عقول تعدیل آن را بكنند بیاور و یا آنكه اگر استدلال به اخبار می كنی ما از جانب ائمه خود دستورالعمل دادیم كه در اخبار مختلفه چه كنیم و ناچار باید از همان راه برویم زیرا كه اگر مطلقا خبر معمول به نیست كه نیست و اگر هست كه به همان روش كه در اخبار فرموده اند باید بگیریم بلكه به همان روش كه اخبار همه عالم را در عادیات می گیریم باید بگیریم و شبهه نیست كه الان مثلا تو از هزار نفر بل متجاوز شنیده كه به زبانهای مختلف برای تو خبر آورده اند كه مكه مثلا یا هندوستان یا چین در دنیا هست آن وقت از این میانه یكی دو نفر هم بگویند كه خیر چنین نیست شبهه نیست كه عاقل قول همه ی مردم را ترك نمی كند و به قول این دو نفر بگیرد و همچنین است امر در این مقام اگر درست ملاحظه كنی اخباری كه به الفاظ مختلف دلالت بر حیوة صاحب الامر می كند از هزار حدیث بسا بگذرد و علاوه بر آنها ضرورت از معتمدین شیعه قائم است بر حیوة آن حضرت حتی آنكه از همان زمان پی در پی روایات دارند كه بعضی خدمت آن حضرت رسیده اند و از ایشان معجزات و خوارق عادات دیده اند تو همه ی اینها را ترك می كنی و این یك روایت را كه ابوسعید خراسانی نقل كرده این را می گیری كه در كتب رجال مخصوص می نویسند كه ابوسعید خراسانی مجهول است و او را نمی شناسیم این روایت در نزد تو از همه آن روایات و اجماع شیعه معتبرتر شد محض اینكه هوس كرده كه میرزا علی محمد را امام خود قرار داده انصاف بده كه خودت روایت می كنی كه صاحب الامر بر می خیزد و در گردن او بیعتی نیست اگر بنا بوده آن حضرت از دنیا برود و دو مرتبه برگردد دیگر چه حاجت بود كه خلق را بی صاحب بگذارد و غایب شود محض اینكه بیعت در گردن او نیفتد از حضرت امیر (ع) گرفته تا باقی ائمه همه بیعت طاغیه زمان در گردنشان بود و آخر هم شهید شدند و از دنیا رفتند و رجعت هم می كنند و سلطنتها هم خواهند كرد و منافاتی با بیعتشان ندارد چه شده است كه بیعت صاحب الامر (ص) با قیام بعد از موت منافات دارد و همچنین فرار صاحب الامر از شهادت از چه جهت است مگر می ترسند یا آنكه طالب اجر شهادت نبودند مگر نشنیده
كه حضرت سجاد به ابن زیاد فرمودند كه از قتل مرا می ترسانی و حال آنكه قتل عادت ماست و كرامت ما شهادت است و حضرت سیدالشهداء (ع) فرمودند و ان تكن الابدان للموت انشأت فقتل امرأ بالسیف فی الله افضل و مردمان صاحب غیرت رسمی عار دارند از اینكه در رخت خواب بمیرند چه شده است كه صاحب الامر این سنت آباء طاهرین خود را ترك فرموده و از كشته شدن فرار كرده است و وقتی كه تشریف می آورد می فرماید ففرت منكم لما خفتكم فوهب لی ربی حكما باید انسان فكر بكند كه چندین حدیث كه وارد شده كه صاحب الامر به جهت فرار از قتل غایب شده چه علت داشته است كه آن حضرت مردن در غربت را بر كشته شدن ترجیح داده است اگر بنا بوده كه بمیرد كه كشته شدن هزار مرتبه افضل بود و از ننگ و عار دورتر چرا مردن را دوست داشته و قتل را مكروه داشته است خلاصه كه هی سعی می كنند كه بلكه با آب دهن كثیف خودشان امامت را به میرزا علی محمد بچسبانند و محال است كه بچسبد بعد از همه این تفصیلات آنكه بر می خیزد و مدعی امامت می شود آیا صفت امامت باید داشته باشد یا عاجزی جاهلی مثل سایر خلق شما كه خودتان با دلیل و برهان نفی قدرت و علم همه چیز را از او می كنید دیگر چرا توقع می كنید كه ما قبول امامت او را بكنیم در اخبار ملاحظه كن معجزاتی كه از آن حضرت دیده شده و همچنین ائمه دیگر فرموده اند كه وقتی كه می آید چنین و چنان می كند ببین كدام یك از آنها در این مرد بوده است والله كه خود را كول می كنید و عمدا خود را به درك اسفل می فرستید و هر چه هم كه مؤمنین سعی می كنند كه دست شما را بگیرند و نگذارند كه خود را به جهنم بفرستید قبول نمی كنید باری و از جمله ی فرمایش شیخ اوحد امجد است كه نقل می كند در عصمة الرجعة ملخصه ان القائم فی الأقلیم الثامن و هو فوق محدد الجهات علویها هور قلیا و سفلیها جابلقا اولا عجب است كه اینجا به اسم عصمت و رجعت خوانده و همه جا جوامع الكلم می گوید ثانی اینكه عصمت الرجعة غلط است رساله شریفه در بیان دو مسئله است كه یكی عصمت شد و یكی رجعت و عصمة الرجعت گفتن غلط است زیرا كه به طریق عطف باید گفت نه به طریق اضافه سیوم اینكه در مقام استشهاد به اخبار است و فرمایش شیخ اعلی الله مقامه بیان علمی است چهارم اینكه از خدا بی خبر این رساله مباركه طبع شده است و هزار جلد از آن در عالم متفرق است اگر از خدا بی خبری از خلق خجالت بكش و عبارت را تمام نقل بكن كه اسباب اشتباه نشود و من این عبارت را به عینها باید نقل كنم تا دروغ تو ظاهر شود چون مقصود تو این است كه منظور شیخ اوحد این بوده كه آن حضرت در دنیا نیست و در اقلیم ثامن است كه مراد عالم مثال و آن جا كه خلق بعد از مرگ می روند باشد و من عین عبارت را نقل می كنم تا دروغ تو ظاهر شود فرموده است فی الكافی عن ابی عبدالله (ع) انه قال لابد لصاحب هذا الامر من غیبة و لا بدله فی غیبته من
عزله و نعم للنزل طینه و ما بثلاثین من وحشته یعنی والله اعلم ان هذه القریة التی یقال لها كرعة فی الوادی المذكور المسمی بشمروخ و شمریخ فی الیمن و قد كان معه من الابدال والنقباء ثلثون نقیبا و هذا كلام جری علی غیر ظاهره فالمراد بالیمن جهت العقل من الولایة والمراد بطیبة التی هی المدینة المسرفة طیبة التی فی السماء الواقعة فی الاقلیم الثامن المسمی سفلیة بجابلقا و جابرسا و علویه به هور قلیا و لهذا قلنا انها فی السماء لانها اسفله فی الرتبه فوق محدد الجهات لا فی الجهة اذا لا جهت و لا شی مخلوق حلف محدد الجهات بل و لا خلف له و انما الواقع ان الله سبحانه لم یخلق الا محدد الجهات و ما فی جوفه و اما عالم الغیب والجبروت والملكوت و عالم البرزخ والمثال فهی فی جوف محدد الجهات فی غیبه و قوی فهو فی السماء فی غیبه ارید به سماء البرزخ لانه فی هذا العالم الذی نحن فیه و یمشی فی الأرض و لكن لا یعرف و نزوله الی الأرض كنایة عن ظهوره للناس حتی یعرف و حاصل فرمایش این است كه مراد از این قریه كه كرعه خوانده می شود عالم مثال است كه از چشم مردم پنهان است و آنجا است كه مسمی بطیه شده و جهت عقل است كه مسمی به یمن شده زیرا كه در طیبه ظاهری و یمن ظاهر هر چه تفحص كنند آن حضرت را نخواهند یافت و بعضی از علمای سابق نوشته اند كه همچو قریه كه اسمش كرعه باشد در یمن نیست لهذا بیان فرموده اند كه مراد از اینها معنیهای ظاهری نیست بلكه معنیهای باطنی است تا آنكه صریح بیان می فرماید كه عالم غیب و جبروت و ملكوت و عالم برزخ و مثال همه در جوف همین عالم است و خارج نیست و اینكه می گویم در سماء است در غیبش مقصودم آسمان برزخ است به جهت اینكه آن حضرت در همین عالم است كه ما در آن راه می رویم و بر زمین راه می رود و لكن شناخته نمی شود و نزول او به زمین كنایه از ظهور او است از برای مردم تا اینكه شناخته شود پس ببین كه صریحا خودشان می فرمایند كه امام در همین عالمی است كه ما هستیم و روی زمین راه می رود نهایت معروف ما نیست و در عالم مثال بودن ایشان منافات ندارد با اینكه در دنیا باشند مثل اینكه در خود ملاحظه می كنی كه می خوابی و روح تو در عالم مثال سیر می كند و چیزها می بیند و تن تو هم در دنیا زنده است نهایت خوابیده و من و تو چون ضعیفیم لابد باید خواب رویم و از دنیا بكلی معرض شویم تا عالم مثال را مشاهده كنیم و چون باز هم خیالمان صاف نیست درست مشاهده نمی كنیم اما امام در همین دنیا راه می رود دو چشمش هم به عالم مثال باز است و اهل آن عالم را مشاهده می فرماید و برای اهل آن عالم كه ارواح باشند معروف هم هست و اهل جابلقا و جابرسا از او استفاضه می كنند چنانكه در اخبار اهل بیت وارد شده و در دنیا هم راه می رود اما معروف نیستند و به ملاحظه معروفیت در عالم بالا گفته می شود كه آنجا تشریف دارند مثل اینكه فی المثل شاه عباس صفوی معروف است كه در اصفهان
بر تخت سلطنت جای داشت و گاه هم به لباس مبدل در سایر ممالك ایران سیاحت می كرد و كسی او را نمی شناخت حالا اگر همچو سلطانی یكدفعه گذرش به تو افتد و از تو سؤال كند كه شاه در كجاست تو البته می گوئی در اصفهان و حال اینكه خود شاه است كه با تو سخن گفته اما چون معروف تو نیست نمی دانی شاه است و چون شاه در اصفهان معروف است می گوئی در آنجاست این مثلی است تقریبی و الا امام (ع) در یك آن هم در دنیا راه می رود و هم در عالم مثال است و در آنجا معروف است اما در دنیا معروف نیست و غایب از انظار است خلاصه پس كسی كه تصریح می كند كه امام (ع) روی همین زمین كه ما هستیم راه می رود ولكن معروف نیست و معذلك می گوید كه در سماء برزخ است قطعا منظورش این نیست كه مثل اموات كه در برزخ هستند او هم در برزخ است زیرا كه اموات دیگر روی زمین راه نمی رود بلكه منظور این است كه همین جا كه راه می رود آنجا هم هست و از همین جهت بود كه در دنیا راه می رفتند و ملائكه را هم می دیدند و با ایشان سؤال و جواب و امر و نهی می كردند و جن را هم می دیدند و ایشان را هم امر و نهی می كردند و حال اینكه ملائكه و جن اهل این عالم كه ما هستیم نیستند و صریح قول خداوند است كه اگر بنا باشد ملائكه به سوی خلق بفرستیم لباس بشری بر آنها می پوشیم پس معلوم است كه خود ملائكه لباس بشری ندارند و در اخبار این مطلب را تصریح فرموده اند پس امام كه ایشان را می بیند معلوم است كه با چشم بشری جسمانی نیست بلكه با چشمی است كه مناسب با ملائكه است بلكه پیغمبر (ص) در همین دنیا راه می رفت و نعم جنت و عذاب جهنم را مشاهده می فرمود و حور العین را می دید چنانكه سر قبر یكی از دوستان حاضر بود و خود او را در قبر سپرد و روگردانید عرض كردند چرا رو گردانیدید فرمود این شخص تشنه بود و حوریه برای او آب آورد رو گردانیدم كه او را نبینم و هم چنین به ام سعد فرمود كه الآن فشار قبر به سعد رسید پس در همین دنیا راه می روند و اوضاع برزخ را علانیه می بینند و شواهد این مطلب بسیار است و همه اینها از جهت این است كه ایشان در همان حال كه در دنیا راه می روند چشمشان به عالمهای بالا باز است بلكه آنجا هم راه می روند و علامت این را خداوند بخود تو نشان داده تا تصدیق كنی می بینی در دنیا راه می روی و با مردم سخن می گوئی و خیالت هم در عالم خودش سیرها دارد و چیزها می بیند نهایت خیالات ما چون ضعیف است و مانند چشم احول می ماند از این جهت درست نمی بیند و در بسیاری امور اشتباهات می كند اما ایشان خیالشان مثل آیینه صافی است كه رو به هر چه می كنند در كمال صحت و استقامت آن را مشاهده می كنند خلاصه كه اگر اهل علم باشی مطلب را علانیه می بینی پس مقصود شیخ اوحد اعلی الله مقامه این نیست كه ایشان یعنی امام (ع) نعوذ بالله مرده اند بلكه به ملاحظه معروفیت در آن عالم فرموده اند كه در آنجایند و مع ذلك دو دنیا هم هستند و میان مردم راه می روند اما معروف
نیستند چنانكه تصریح فرموده اند باری و گفته است بعد از نقل این اخبار با اینكه در اخبار اختلاف بسیار است ولی عرف صدق از كذب و حقیقت از مجاز منفصل است وآنگهی سنت الهیه كه لن تجد لسنته تبدیلا و لا تحویلا برهان قاطع است و اخبار و آثار صحیح را از سقیم فصل می نماید وآنگهی دلایل كتاب و سنت و عقل و آفاق و انفس مؤید است و سالم را از علیل بیرون می آورد و جدا می كند به خصوص نیر ظهور و نداء مكلم طور و نزول آیات و ظهور بینات مصادیق آیات و اخبار را نشان می دهد جواب ملاحظه كن كه بعد از نقل اخبار به این كلام سست بی معنی این معدود اخبار را كه غالب را تصحیف نموده و بعد از آن باز دلالتی بر مقصود او نداشت می خواهد بر همه اخبار دیگر كه مذكور نیست ترجیح دهد عرف صدق از كذب و حقیقت از مجاز منفصل است یعنی چه این چه مزخرف است اگر ما صدق از كذب و حقیقت از مجاز را تمیز می دهیم پس چه حاجت به حجت داریم پس هر یكی خود حجتی هستیم برای خود صدق و كذب كلام هر كسی در عالم به همان میزان كه خود او دست می دهد شناخته می شود زیرا كه دیگری را از مقصود او خبری نیست و صدق و كذب اخبار آل محمد علیهم السلام هم به همان موازین كه خودشان دست داده اند شناخته می شود و تو ملاحظه كن كه این اخبار كه نقل كرده اولا كه شاهد تو نیستند و بر فرض كه به آن معانی كه تاویل می كنی بگیری شاهدی از اخبار اهل بیت بر صدق آن تاویلات نداری چنانچه از آنچه ذكر شد دانستی و سنت الهیه هم كه برهان قاطع است ملاحظه كن كه بر همین كه ما می گوئیم جاری شده نه آنكه تو به رای خود می گوئی و دلائل كتاب و سنت و عقل و آفاق هم همه مؤید ما است نه تو چنانچه دانستی بلی چیزی كه در حقیقت مخصوص به تو است و ما دستمان خالی است همان است كه می گوئی نیر ظهور و مكلم طور چه می كند اگر مقصود از این پیغمبر و ائمه ما هستند ملاحظه كردی كه از فرمایشات ایشان تخلف نداریم و اگر مقصود امام خودت هست كه ثبت العرش ثم انقش انشدك بالله هیچ دلیل بر حقیت او سوای اینكه ادعا كرده و آیاتی بزعم خود آورده كه به هیچ میزان مستقیم نیست و بعضی هم به او گرویدند و جان درباره ی او دادند داری یا نه این ادله را كه مسیلمه ی كذاب خیلی بهتر و بالاتر داشت و صد هزار نفر هم تابع داشت و جان هم برای او دادند تا كشته شدند اگر تو به این ادله كه داری بر حقی مسیلمه هم بر حق است و اگر او بر باطل است تو هم بر باطل هستی دیگر اینقدر جان برای چه می كنی و مختصر سخن اینكه یا تمام ادله سابقین را كنار بگذار و به دلیل دیگر كه ما بفهمیم ثابت كن و حجت خود را بر ما تمام كن یا اگر ادله سابقین را باید گرفت همه را روی هم رفته بگیر نه اینكه بعضی را بگیری و بعضی را ترك كنی زیرا كه آنها هم به هم مربوط است و تا همه با هم جمع نشود حجت تمام نمی شود زیرا كه ادله سابقین بعضی مترتب بر بعضی است به منزله ی مقدمات و نتایج پس اگر مقدمه را گرفتی كه آن نتیجه كه سابق می داده جان نبخشید
معلوم است كه دروغ می گوئی مثل اینكه جسمی را بیاوری كه این آتش است اما نسوزانده معلوم است كه دروغ می گوئی و آتش نیست هم چنین شخصی را بیاوری كه این مظهر امر خداست و فعال لما یرید است اما هیچ كار از او بر نیاید مگر صرف ادعا معلوم است كه این دروغ است انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون و قل الله خالق كل شی و لئن سئلتهم من خلق السموات والأرض لیقولن الله پس اگر این مظهر امر خداست به محض قول نمی توان تصدیق كرد بعضی از كارها كه ما می دانیم مخصوص خداست ظاهر كند تا معلوم بشود كه مظهر امر است خلاصه حاجت به تفصیل نیست مشك آن است كه ببوید نه آنكه عطار بگوید.