کد مطلب:321271 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

جواب
اولا من عین روایت را از عصمت و رجعت نقل می كنم تا كذب این مرد در روایت ظاهر بشود بعد از آن باز سخنی داریم می گوئیم اصل این روایت را مرحوم شیخ از اكمال نقل فرموده اند از نزال بن سیره كه می گوید حضرت امیر (ع) خطبه انشاء فرمود تا اینكه فرمود سلونی قبل ان تفقدونی و در آن وقت صعصعة بن صوحان بر خواست و سؤال كرد كه دجال كی بیرون می آید و حضرت فرمایش فرمود بعد از آن اصبغ بن نباته بر خواست و پرسید كه دجال كیست و حضرت فرمایشات فرمود تا آنكه در آخر فرمود ثم ترفع الدابة راسها فیریها من بین الخافقین باذن الله تعالی عزوجل و ذلك بعد طلوع الشمس من مغربها فعند ذلك ترفع التوبة فلا توبة تقبل و لا عمل یرفع و لا ینفع نفسا ایمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت فی ایمانها خیرا ثم قال (ع) لا تسالون عما تكون بعد هذا فانه عهد الی حبیبی (ع) الا اخبر به غیر عترتی فقال النزال السیره لصعصعة بن صوحان یا صعصعة ما عنی امیرالمؤمنین بهذا القول فقال صعصعة یابن سیره ان الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه هو الثانی عشر من العترة التاسع من ولد الحسین بن علی و هو الشمس الطالعته من مغربها یظهر عند الركن والمقام فیطهر الأرض و یضع میزان فلم یظلم احلاحلا این است روایت و در بحار هم مذكور است و بعضی كلمات در بحار اصح است از جمله فقال النزال بن سیرة لصعصعة است و از جمله و یضع میزان العدل فلا یظلم احلاحلا است و این دو كلمه اصح است خلاصه اولا ملاحظه نما كه این معنی برای شمس و طلوع آن از مغرب از صعصعة بن صوحان است و از امام (ع) نیست و آن را نسبت به امام (ع) داده و معنی كذب در روایت همین است و ببین كه دیگر می توان اعتماد به روایات این گونه اشخاص كرد كه قول دیگری را نسبت به امام (ع) می دهند و آن وقت این را مذهب
خود قرار می دهند و به دیگری هم تكلیف می كنند كه عمل به روایت ایشان كند كتاب عصمت و رجعت موجود است بحار هم نسخه اش فراوان در عوالم هم هست اكمالهم كه اصل همه ی اینهاست ملاحظه كنید و ببینید و پیداست كه این وضع كه نوشته است سهو قلم نیست و مقصود همین بوده كه این تلبیس را بكند باری و از حدیثی ظاهر می شود كه طلوع شمس از مغرب غیر از ظهور امام (ع) است زیرا كه در عوالم روایت كرده است عن عامر بن واثله عن امیرالمؤمنین (ع) قال قال رسول الله (ص) عشر قبل الساعة لابد منها السفیانی و الدجال و الدخان و الدابة و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها و نزول عیسی (ع) و خسف بالمشرق و خسف بجزیرة العرب و نار تخرج من قفر عدن تسوق الناس الی المحشر ملاحظه كن كه خروج قائم (ع) و طلوع شمس از مغرب را دو چیز شمرده اند و تاویل كردن یكی از این دو را به دیگری مسلم صحیح نیست ولو اینكه اسم شمس در جائی بر امام (ع) صدق بكند ولی باید ملاحظه مقام را كرد كه متحمل این معنی هست یا نیست و چه مانع است از اینكه شمس از مغرب طلوع كند مگر برای یوشع بن نون و سلیمان بن داود و برای حضرت امیر (ع) كه مكرر برگشت و سر از مغرب بیرون آورد چه طور شد هر چند كه این جماعت انكار دارند ولی ما الحمدلله منكر قرآن و منكر اخبار اهل بیت (ع) نیستیم و در حدیث شریف امام (ع) برگشتن آفتاب را از جمله ی ضروریات مسلمین شمرده است و به آن اثبات فرموده كه تغییر در فلك جایز است و این جماعت اینقدر آن را نظری می دانند كه بكلی انكارش می كنند و از این گذشته كه اصل طلوع شمس از مغرب از علامات پیش از ظهور معلوم نیست كه باشد و شاهدی از برای آن ندیدیم مگر همین كه مفید ره علاماتی از زمان قائم (ع) و پیش از زمان آن حضرت می شمرد كه از جمله آنها طلوع شمس است از مغرب و شاید مقصود او این است كه در زمان آن حضرت بروز می كند و الا شاهدی بر اینكه پیشتر بروز می كند ندیدیم بلكه حضرت صادق (ع) می فرمایند كه خداوند محمد (ص) را به پنج شمشیر مبعوث فرموده كه سه تای آنها برهنه است پس به غلاف نمی رود تا وقتی كه حرب او زار خود را بگذارد و حرب او زار خود را نخواهد گذارد تا آن وقتی آفتاب از مغرب طلوع كند همین كه آفتاب از مغرب طلوع كرد مردم همه ایمان می آورند در آن روز فیومئذ لا ینفع نفسا ایمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت فی ایمانها خیرا عرض می كنم پس ملاحظه كن كه موافق اخبار بسیار شمشیرها همه در زمان قائم (ع) زده می شود و آنقدر قتلی كه آن حضرت می كند احدی از آحاد نكرده است و اگر طلوع شمس از مغرب شده بود و حرب او زار خود را گذارده بود دیگر می بایست شمشیر به غلاف رود و می دانی كه در آن زمان نمی رود باری پس طلوع شمس از مغرب از علامات ظهور امام (ع) نیست و بخود آن حضرت هم موافق آنچه از اخبار ظاهر است تاویل نمی شود و آن از اشتراط ساعت است و ظاهر آن را هم ابدا انكار نباید كرد و اگر بنای تاویلی هم بشود تاویلی اقرب با مضامین اخبار این است كه تاویل به رجعت
پیغمبر (ص) بشود كه به محض اینكه رجعت می فرماید ظلمت شیطان را به كلی از عالم دور می كند این است كه دیگر حاجت شمشیر كشیدن نیست و آنها كه می مانند همه مؤمنین هستند ما خود افتادگان مسكینیم حاجت تیغ بر كشیدن نیست.