کد مطلب:321287 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

جواب
گویا از دروغهای طولانی مصنف را ملالی گرفته است كه مختصر كرده كاش بیشتر ملول می شد كه به سكوت صرف می رسید باری اما اخبار امتحان و افتتان بسیار است و بعضی از آنها همین فقرات است كه روایت كرده و نسبت بعصمة و رجعت كه داده است گویا سهو باشد زیرا كه در آنجا ندیدیم ولی در بحار و عوالم هست و جزئی تغییری هم دارد اما چون مخل به معنی نبود متعرض نشدیم اما نمی دانم از این اخبار چه فهمیده است كه آنها را شاهد خود قرار داده یقین گمان كرده است كه هنوز خلق در ظهور امام (ع) باید امتحان بشوند و هر كس شقی می شود بشود و هر كس سعید می شود بشود و حال اینكه مقصود ائمه ما از این اخبار این نبوده است بلكه مقصود این است كه در طول غیبت خلق امتحان می شوند و مؤمن و كافر هم جدا می شوند و همین كه آن حضرت تشریف می آورد كفار را قتل می كند و عمده مقصود از این امتحان در دنیا همین است كه كسی كه مستحق قتل است از آنكه مستحق نیست جدا بشوند چنانكه اخبار صریحه در این باب وارد شده است و در عصمت و رجعت و بحار روایت فرموده اند عن ابن ابی عمیر عمن ذكره عن ابی عبدالله (ع) قال قلت له ما بال امیرالمؤمنین (ع) لم یقاتل فلانا و فلانا و فلانا قال لایات فی كتاب الله عزوجل لو تزیلوا العذبنا الذین كفروا منهم عذابا الیما قال قلت و ما یعنی بتزایلهم قال و دایع مؤمنین فی اصلاب قوم كافرین و كذلك القائم لن یظهر ابدا حتی تخرج و دایع الله عزوجل فاذا اخرجت ظهر من اعداء الله فقتلهم و عن ابراهیم الكرخی قال قلت لابی عبدالله (ع)
او قال له رجل اصلحك الله الم یكن علی (ع) قویا فی دین الله عزوجل قال بلی قلت كیف ظهر علیه القوم و لم یمنعهم و كیف لم یدفعهم و ما منعه فی ذلك قال آیة فی كتاب الله عزوجل منعته قال قلت رای ایة قال قوله لو تزیلوا العذبنا الذین كفروا منهم عذابا الیما اذ كان له عزوجل ودایع مؤمنون فی اصلاب قوم كافرین و منافقین فلم یكن علی (ع) لیقتل الاباء حتی تخرج الودایع فلما خرج الودایع ظهر علی من ظهر و كذلك قائمنا اهل البیت لن یظهر ابدا حتی تظهر ودایع الله فاذا ظهرت یظهر علی من ظهر فقتله پس ببین كه مقصود از این امتحانات همین قتل بوده است و الا امتحان بدون قتل در زمان سایر ائمه و انبیاء (ص) هم می شده است و باز این مطلب را امام (ع) مفصلا بیان فرموده است در حدیث طویلی كه در بحار از سدیر صیرفی از حضرت صادق (ع) نقل نموده است و مفضل نیز حاضر بود كه فرمود و اما ابطاء نوح (ع) فانه لما استنزل العقوبة علی قومه من السماء بعث الله عزوجل جبرئیل الروح الامین بسبع نوایات فقال یا نبی الله ان الله تبارك و تعالی یقول لك ان هولاء خلایقی و عبادی و لست ابیدهم بصاعقة من صواعقی الا بعد تاكید الدعوة والزام الحجة فعاود اجتهادك فی الدعوة لقومك فانی مثیبك علیه و اغرس هذا النوی فان لك فی نباتها و بلوغها و ادراكها اذا اثمرت الفرج و الخلاص فبشر بذلك من تبعك من المؤمنین فلما نبتت الاشجار و تازرت و تسوقت و تغصنت و اثمرت و زهی الثمر علیها بعد زمن طویل استنجز من الله سبحانه و تعالی العدة فامره الله تعالی ان یغرس من نوی تلك الاشجار و یعاود الصبر والاجتهاد و یؤكد الحجة علی قومه و اخبر بذلك الطوایف التی امنت به فارتد منهم ثلثماة رجل و قالوا لو كان ما یدعیه نوح حقا لما وقع فی وعد ربه خلف ثم ان الله تبارك و تعالی لم یزل یامره عند كل مرة ان یغرسها تارة بعد اخری الی ان غرسها سبع مرات فما زالت تلك الطوایف من المؤمنین ترتد منهم طائفة بعد طائفة الی ان عاد الی نیف و سبعین رجلا فاوحی الله عزوجل عند ذلك الیه و قال یا نوح الان اسفر الصبح عن اللیل لعینك حین صرح الحق عن مخصه وصفی الامر للایمان من الكدر بارتداد كل من كانت طینته خبیثة فلو انی اهلكت الكفار و ابقیت من قدارتد من الطوایف التی كانت امنت بك لما كنت صدقت وعدی السابق للمؤمنین الذین اخلصوا التوحید من قومك و اعتصموا بحبل نبوتك بان استخلفهم فی الارض و امكن لهم دینهم و ابدل خوفهم بالامن لكی تخلص العبادة لی بذهاب الشك من قلوبهم و كیف یكون الاستخلاف والتمكین و بدل الخوف بالأمن منی لهم مع ما كنت اعلم من ضعف یقین الذین ارتدوا و خبث طینتهم و سوء سرایرهم التی كانت نتایج النفاق و سنوخ الضلالة فلو انهم تنستموا من الملك الذی اتی المؤمنین وقت الاستخلاف اذا اهلكت اعدائهم لنشقوا روایح صفاته و لاستحكمت سرایر نفاقهم و تابد خیال ضلالة قلوبهم و كاشفوا اخوانهم بالعداوة
و حاربوهم علی طلب الریاسة والتفرد بالامر والنهی و كیف یكون التمكین فی الدین و انتشار الامر فی المؤمنین مع اثارة الفتن و ایقاع الحروب كلا فاصنع الفلك باعیننا و وحینا قال الصادق (ع) و كذلك القائم (ع) تمتد ایام غیبته لیصرح الحق عن مخصه و یصفوا الایمان من الكدر بارتداد كل من كانت طینته خبیثة من الشیعة الذین یخشی علیهم النفاق اذا احسوا باستخلاف و التمكین والامن المنتشر فی عهد القائم (ع) قال المفضل فقلت یاابن رسول الله ان النواصب یزعم ان هذه الایة نزلت فی ابی بكر و عمر و عثمان و علی قال لا یهدی الله قلوب الناصبة متی كان الدین الذی ارتضاه الله و رسوله متمكنا بانتشار الا من فی الامة و ذهاب الخوف من قلوبها و ارتفاع الشك من صدورها فی عهد واحد من هؤلاء و فی عهد علی (ع) مع ارتداد المسلمین والفتن التی كانت تشور فی ایامهم والحروب التی كانت تنشب بین الكفار و بینهم ثم تلا الصادق (ع) حتی اذا استیأس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جاءهم نصرنا خلاصه فرمایش آن حضرت این است كه بعد از آنكه حضرت نوح (ع) قوم خود را نفرین فرمود خداوند جبرئیل را فرستاد نزد آن حضرت و هفت دانه هسته خرما فرستاد و فرمود كه اینها بندگان منند و به صاعقه آنها را هلاك نمی كنم مگر بعد از الزام حجت تو هم كوشش كن و در این باب هسته ها را غرس كن همینكه ثمر داد فرج می رسد و به مؤمنین هم خبر بده حضرت بفرموده عمل كرد همین كه درختها ثمر داد باز خداوند امر فرمود كه هسته آنها را غرس كن و باز كوشش كن در دعوت در این وقت سیصد نفر از قوم او مرتد شدند و گفتند اگر نوح صادق بود در وعده خدای او خلف نبود به همینطور تا هفت مرتبه و در هر دفعه جماعتی مرتد شدند و هفتاد و كسری ماندند وحی رسید كه حال دیگر طینتهای خبیثه از طیبه جدا شد و اگر من كفار را هلاك می كردم و این جماعت منافقین را باقی می گذاشتم وعده من به مؤمنین كه آنها را در زمین خلیفه كنم و متمكین در دین نمایم و خوف ایشان را به امن بدل كنم تا اینكه عیادت مرا از روی خلوص و یقین بكنند این وعده صدق نمی شد زیرا كه منافقین در میانه آنها بودند و باز بنای حسد و طلب ریاست و فساد را می گذاشتند این است كه به این تفصیل آنها را از مؤمنین جدا كردم تا وعده ام صدق شود و حال كشتی را بساز بعد حضرت صادق (ع) فرمود كه همچنین است امر قائم (ع) غیبت او طول می كشد تا همه منافقین از مؤمنین جدا بشوند به سبب طول غیبت آن وقت امام بر می خیزد و خلیفه در زمین و متمكن در دین می شود و امن در عالم منتشر می شود مترجم گوید كه جهت امن این است كه دشمنان را هلاك می كند همچنانكه نوح هلاك كرد بعد مفضل عرض كرد كه نواصب گمان می كنند كه آیه استخلاف و تمكین درباره ی ابوبكر و عمر و عثمان و علی است فرمود خدا هدایت نكند قلوب ناصبه را كی دینی كه خدا و رسول (ص) پسندیده اند متمكن بود به انتشار امن در امت و ذهاب خوف از
قلوبشان و ارتفاع شك از سینه هاشان در عهد یكی از اینها و عهد علی (ع) با ارتداد مسلمین و فتنه هائی كه بر انگیخته می شد و جنگهای كه میانه كفار و آنها واقع می شد خلاصه پس ملاحظه كن كه غرض از امتحانها چیست و به كجا باید برسد امروز تو ملاحظه می كنی كه دایم مردم در انقلاب اند و هر روز یكی مؤمن می شود و یكی كافر می شود و یكی مرتد می گردد و كجا رسیده است به آنجا كه مؤمنین محض شده باشند و كفار محض و علاوه كه ودایع مؤمنین در اصلاب كفار هست و خورده خورده بیرون می آیند و ملحق به مؤمنین می شوند و در كلیه این مطلب برای ما و شما هیچ یك شبهه نیست نهایت شما مؤمن را معتقد به عقیده ی خود می دانید و ما مؤمن را معتقد به عقیده خود و علی ایحال شبهه نیست كه از مسلمین و شما هر دو هی زیاد و كم می شوند پس معلوم است كه هنوز اختلاط هست و از اخبار دانستی كه تا وقتی كه اختلاط هست امام (ع) تشریف نمی آورد و احیانا نادریهم در میان بماند در همان اوایل ظهور امام (ع) باز هر كسی به اصل خودش بر می گردد تا هر كه مستحق قتل هست كشته شود و زمین از لوث آنها پاك شود و استخلاف و تمكین واقعی حاصل شود و از همین فقره حدیث كه امام (ع) در جواب مفضل فرمود بطلان مزخرفات این مرد را بفهم كه می گوید خروج سیف سیف بیان و مظلومیت است و كذلك سلطنت سلطنت حقیقیه است كه ان جندنا لهم الغالبون و یابی الله الا ان یتم نوره ملاحظه كن كه امام (ع) فرمود كه عهد حضرت امیر (ع) وقت این استخلاف و تمكین نبود زیرا كه این همه ارتداد مسلمین و فتنه ها و حروب واقع می شد و علاوه كه غالب اصحاب خود حضرت امیر (ع) منافقین بودند و اگر می خواست حضرت بدعتهای خلفا را تغییر دهد قبول نمی كردند چنانكه در حالاتشان مذكور است و سیف بیان و مظلومیت را داشته اند و سلطنت حقیقیه را هم داشته اند و همچنین سایر ائمه همه امرشان به این منوال بوده است و خودشان فرمودند كه متی سلبنا الملك یعنی در حقیقت و باطن كسی ملك را از ما سلب نكرده است اما معذلك در ظاهر ملك ایشان را غصب كرده بودند و بر منبر ایشان بالا رفته بودند پس اگر به سلطنت باطنی باشد كه این همه وعده و وعید از چه جهت است خدا می داند كه هوش از سر انسان می رود كه در چه امور واضحه بدیهیه انسان باید پا بیفشرد و در صدد اثبات برآید و آیه ی و ان جندنا لهم الغالبون كه می خواند آیات بعدش را ملاحظه كن كه می فرماید فتول عنهم حتی حین و ابصرهم فسوف یبصرون افبعذابنا یستعجلون فاذا انزل بساحتهم فساء صباح المنذرین خود آیات واضح است كه اشاره به عذاب به واسطه ی قائم (ع) می كند و از قمی ره روایت شده است كه مراد نزول عذاب است به ساحت بنی امیه و اشباع ایشان در آخر الزمان پس غلبه دنیاوی چند خداوند بعد از حجت و برهان به شمشیر صاحب الامر (ص) خواهد بود و همچنین
مراد از اتمام نور اتمام آن است به واسطه ی قائم آل محمد (ع) هر گاه بیرون بیاید تا اینكه خداوند غالب بكند او را بر كل دین تا اینكه عبادت كرده نشود غیر خداوند چنانكه در بحار نیز از قمی ره نقل كرده و نه می دانم با وجود بودن این همه كفار و مشركین و نواصب و منافقین غیر خدا عبادت كرده می شود یا نه اگر نمی شود كه چرا سعی دارید مردم را از عبادت خدا باز دارید یا از راهی كه دارند به راه دیگر ببرید و اگر عبادت شیطان را می كنند چنانكه صریح كلمات شماست پس بعد از شصت سال معلوم است كه هنوز صاحب الامر (ع) نیامده كه به اینجا برسد زیرا كه مدتهائی كه معین شده است برای ظهور و غلبه ی او اینقدرها نیست چنانكه در اخبار فرموده اند كه هشت ماه شمشیر او بر شانه او است و می كشد تا خداوند در قلب او رحمت القا كند خلاصه پس اینها كه می گویند همه مزخرفات است و عاقل به این سخنان گوش نمی دهد و اما آنچه می گوید كه اخبار ماثوره كه بذكر ظهور قائم و خروج سیف و غلبه و سلطنت شماها را در این مدت تسلی دادیم و نگاه داشتیم لا تحصی است لا تحصی در این مورد گفته نمی شود زیرا كه دو سه حدیث بیشتر نیست آن هم وقتی كه ملاحظه كنی دلیل مطلب او نمی شود در بحار نقل كرده است از علی بن یقطین قال قلت لابی الحسن موسی (ع) ما بال ما روی فیكم من الملاحم لیس كما روی و ما روی فی اعادیكم قد صح فقال (ص) ان الذی خرج فی اعدائنا كان من الحق فكان كما قیل و انتم عللتم بالامانی فخرج الیكم كما خرج یعنی چه حكایت است كه آنچه روایت شده است در شما از وقایع عظیمه نیست هم چنانكه روایت شده در اعادی شما واقع شده است فرمود آنچه بیرون آمده است در اعداء ما از حق بوده است پس بوده همچنانكه گفته شده و شما مشغول كرده شده اید بامانی پس بیرون آمده است به سوی شما هم چنانكه بیرون آمده و در روایت دیگر است از آن حضرت (ع) كه ان الشیعة تربی بالامانی منذ ماتی سنة و قال یقطین لابنه علی ما بالنا قیل لنا فكان و قیل لكم فلم یكن فقال له علی ان الذی قیل لكم و لنا من مخرج واحد غیر ان امركم حضركم فاعطیتم مخصه و كان كما قیل لكم و ان امرنا لم یحضر فعللنا بالامانی و لو قیل لنا ان هذا الامر لا یكون الی ماتی سنته او ثلثماة سنة لقست القلوب و لرجعت عامة الناس عن الاسلام و لكن قالوا ما اسرعه و ما اقربه تالفا لقلوب الناس و تقریبا الفرج حضرت فرمود بدرستی كه شیعه تربیت كرده می شوند بامانی و آرزوها مدت دویست سال و یقطین كه از اتباع بنی عباس بود از پسرش علی كه از خواص امام موسی كاظم (ع) بود سوال كرد كه چه حكایت است كه برای ما گفته شد و همانطور شد و برای شما گفته شد و نشد آن طور علی در جواب گفت كه آنچه به شما و ما گفته اند هر دو از مخرج واحد است مترجم گوید زیرا كه هر دو را پیغمبر و ائمه (ص) فرموده اند غیر از اینكه امر شما وقتش رسیده بود و حقیقت واقع را به شما دادند و همانطور شد و امر ما وقتش
نرسیده است پس ما را به آرزوها مشغول كردند و اگر گفته می شد به ما كه این امر نمی باشد تا دویست سال یا سیصد سال هر آینه دلها قسی می شد و عامه مردم از اسلام بر می گشتند و لكن فرمودند كه چه زود است و چه نزدیك به جهت تالیف قلوب مردم و نزدیك كردن فرج و معلوم است كه علی بن یقطین این بیان را از امام (ع) شنیده بوده باری سابقا اخباری چند نقل كرده ایم كه از زمان سیدالشهداء (ع) تا آخر ائمه شیعه منتظر ظهور امام (ع) بوده اند و موافق اخبار محتمل بوده است كه یكی از این بزرگواران به امر برخیزد و جور و ظلم را از عالم براندازد ولی به حسب مصالح متجدده تاخیر افتاده است چنانكه حضرت صادق (ع) فرمود كان هذا الامر فی و آخره الله و یفعل بعد فی ذریتی ما یشاء پس ایشان عین واقع را فرموده اند نهایت مصالح خلقیه تاخیر شده است چنانچه كسی اگر بگوید الان می آیم ان شاء الله و بعد برای او مانعی برسد كه نتواند بیاید نمی توان گفت كه دروغ گفته و اگر طبیبی به مریض بگوید كه دیگر باكی نداری و فردا به تو نان خواهد داد و امشب مریض ناپرهیزی كند یا تصرف هوائی در او شود و تب كند و طبیب صبح نان ندهد نمی توان گفت دروغ گفته زیرا كه بنابراین بود اما به واسطه ی عرض بدا شد و از احتمال قیام ایشان هم كه بگذریم هم چنانكه در این حدیث بیان فرموده اند این تربیت را در عرض این دویست سال كه از همان زمان سیدالشهداء است تا زمان غیبت فرموده اند به جهت حفظ قلوب شیعه و چه بسیار از اسرار كه به جهت عدم تحمل مردم آشكار نمی شود و اما برای كسانی كه متحمل بوده اند اظهار فرموده اند و اخبار لا تحصی دلیل این مطلب است و این امانی كه در این مقام فرموده اند مراد از جهت وقت ظهور آن حضرت است نه اینكه مراد این باشد كه بعد از آنكه تشریف بیاورد شمشیری بنا شد و قوت و قدرت و سلطنت ظاهره نباشد زیرا كه كلام خداوند صدق است و پیغمبر و ائمه (ص) اصدق الصادقین هستند و شبهه نیست كه این وعده را فرموده اند و البته میان حال زمان ایشان با زمان قائم (ع) تفاوت هست و اگر هیچ تفاوت نباشد البته كلام ایشان دروغ صرف می شود ولی دروغ نفرمودند اما همین فرموده اند كه عما قریب مثلا خواهد شد و در صورتی كه قریب و اما و تو تحدیدی جزئی بكنیم و واقع نباشد دلیل كذب گوینده نیست و حتم نیست كه مقصود او را بفهمیم چنانكه خداوند فرموده یرونه بعیدا و نراه قریبا پس تعلیلی كه شده است همین كه به این الفاظ فرموده اند نه اینكه در اصل وقوع آن كیفیت باشد زیرا كه اگر هیچ فرق میان آن وقت و زمان ظهور نباشد و به قول تو به همان سیف بیان و مظلومیت و سلطنت باطنیه باشد سایر انبیاء و ائمه هم بدون شبهه داشتند پس معنی این چیست كه فرمودند دولتنا اخر الدول این چه دولتی است كه باید بیاید و از زمان آدم تا آن زمان نبوده و معنی این چیست كه یملاء قسطا و
عدلا كما ملئت جورا و ظلما والله كه خیلی امر ائمه ما را بازی گرفته اند و به همین حرفهای مفت مردم را از صرافت دین می اندازند و آنچه گفته كه با سنت الهیه هم موافق است مگر همین سنت الهیه نبود كه آخر قوم نوح را هلاك فرمود مگر معدودی از مؤمنین و همین سنت الهیه نبود كه فرعون و اشیاع او را هلاك كرد و همچنین سایر انبیائی كه عذاب نازل كردند و كفار قوم خود را هلاك كردند همه ی اینها سنت الهیه است كه باید در این امت نیز جاری شود و اینها دیگر امری نیست كه متحمل تاویل باشد زیرا كه همه ی اهل تواریخ و سیر نقل می كنند و آنها دیگر اهل تاویل نبودند كه كلامشان بر غیر ظاهر حمل شود و عجب این است كه این جماعت این زمان را زمان قیامت و رجعت می شمرند و البته هر كسی در قیامت باید به جزای عمل خود برسد و یقین است كه كسی را كه معذب می كنند خود او باید متالم از عذاب بشود نه اینكه تو در خارج بگوئی معذب است و خود او در كمال عیش و لذت باشد زیرا كه عذاب و نعمت هر كسی نسبت به حال خود او است نه دیگری حال آن عذابی كه به كفار رسیده كه خودشان درك آن را كرده اند چیست و اگر این به حسب اعتقاد دیگری است كه ما هم والله الان شما را در جهنم می دانیم آیا شما هیچ درك تالمی از خود می كنید باری و اما آنچه گفته كه این جماعت با منع من علی الأرض در راه محبوب شان جان می دهند نمی دانم مقصود چیست به مناسبت كلام پیش یعنی غلبه ی ایشان در جان دادن است خداوند این غلبه شما را زیاد كند كه همه در راه محبوبتان جان دهید خوارج نهروان و اصحاب جمل و اصحاب معویه هم جان در راه محبوبشان دادند پس غالب شدند و حضرت سیدالشهداء (ع) كه شهید شد نفس كشته شدن را غلبه نشمرد بلكه از حیث مال امر آن را غلبه شمردند چنانكه وقتی كه یزید عرض كرد به سر مقدس آن حضرت كه لاینا الغلب یا ابن ابی تراب فرمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون یعنی مال امر من به غلبه خواهد بود كه فرزندم حجت بن الحسن (ع) می آید و از شما انتقام می كشد و خود من بر می گردم و از شما خون خود را می گیرم در قیامت نیز من منعم به نعمتها خواهم بود و تو معذب خواهی بود پس ظهور غلبه را برای یوم منقلب فرمود نه برای آن روز و اگر نفس كشته شدن دنیائی غلبه بود كه در همان روز از قشون یزید اضعاف قشون سیدالشهدا كشته شدند و تا كسی واقعا تن به مرگ نداده باشد برابر سیدالشهداء (ع) و حضرت عباس و حضرت علی اكبر و شجاعان اصحاب ایشان نمی ایستد پس همه ی این بدبختان اهل حق بوده اند و غالب شدند حقیقت هیهات هیهات همه ی اینها خرافات است و اما آنكه گفته غلبه به غنی محال بوده و هست حق دارد آدم فقیر بیچار كه ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا یقدر علی شی ء خاصه وقتی كه جاهل باشد از این قبیل سخنان بسی می گوید اما نه دل خودش خوش می شود نه دیگری از صاحبان عقل گول می خورد سلیمان بن داود كه غلبه او به غنی شهره ی آفاق است مگر پیغمبر خدا نبود پیغمبر خدا (ص) كه صد شتر و هزار گوسفند
می بخشید غلبه به غنی حاصل نمود و امام (ع) فرمود به شخصی مگر تو گمان می كنی خداوند دنیا را برای دشمنان ما خلقت فرموده است و خداوند در كتاب مجید خود فرموده قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیوة الدنیا خالصة یوم القیمة كذلك نفصل الایات لقوم یعلمون قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم والبغی بغیر الحق و ان تشركوا بالله ما لم ینزل به سلطانا و ان تقولوا علی الله ما لا تعلمون یعنی بگو ای پیغمبر كه حرام كرده است زینت خدا را كه بیرون آورده است برای بندگان خود و طیبات از رزق را بگو كه اینها از برای مؤمنین است در حیوة دنیا ولی كفار غصبا شركت می كنند و در قیامت خالص است از برای قومی كه می دانند بگو كه خداوند حرام فرموده فواحش ظاهریه و باطنیه را و گناه و ظلم بغیر حق را و اینكه شریك بگیرید با خدا آنچه سلطانی بر آن نازل نفرموده و اینكه بر خدا ببندید آنچه نمی دانید پس ببین كه خداوند دنیا را بر مؤمنین حرام نفرموده است بلكه برای خودشان خلقت فرموده است نهایت كفار غصب كرده اند و در یوم قیامت كه حقیقت قیامت صغری است و یوم ظهور و رجعت است خالص می شود برای برای مؤمنین بعد محرمات را بیان می فرماید و از روی انصاف نظر كن كه همه اش درباره ی این جماعت مبدعین عین واقع است در برهان روایت كرده است اخبار بسیار كه ائمه ی ما (ص) خود لباسهای فاخر می پوشیده اند و امر به پوشیدن می فرمودند و این آیه را تلاوت می فرمودند و از جمله حدیثی است كه عباس بن هلال به حضرت امام موسای كاظم (ع) عرض كرد جعلت فداك چه قدر در نظر مردم خوش می آید كه كسی غذای درشت بخورد و لباس خشن بپوشد و خشوع بكند فرمود آیا ندانسته كه یوسف (ع) نبی پسر نبی بود قباهای دیباج می پوشید كه تكه های آن طلا بود و در مجالس فرعون می نشست و حكم می فرمود و مردم محتاج به لباس او نبودند كه ببینند چیست ولی محتاج به عدل او بودند و این است و جز این نیست كه مردم از امام محتاجند به اینكه هر گاه بگوید صدق بگوید و هر گاه وعده كند وفا كند و هر گاه حكم كند به عدل باشد بدرستی كه خداوند حرام نمی كند طعامی را و شرابی را از حلال و این است و جز این نیست كه حرام فرموده است حرام را كم باشد یا زیاد و به تحقیق كه خداوند فرموده قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق و از حضرت امیر (ع) روایت كرده است در كتابی كه به اهل مصر مرقوم فرمود كه بدانید ای بندگان خدا كه متقین جمع كردند عاجل خیر و اجل آن را شریك شدند اهل دنیا را در دنیاشان و شریك نشدند با ایشان اهل دنیا در آخرتشان خداوند مباح كرد بر ایشان در دنیا آنچه كفایت بكند ایشان را و بی نیاز فرمود ایشان را و فرمود خدای عزوجل قل من زینة الله تا آخر
ساكن شدند دنیا را با فضل آنچه مسكون شد و خوردند آن را با فضل آنچه خورده شد شریك شدند اهل دنیا را در دنیاشان پس خوردند با ایشان از طیبات آنچه می خوردند و آشامیدند از طیبات آنچه می آشامند و پوشیدند از افضل آنچه می پوشند و منزل گرفتند افضل آنچه منزل می گیرند و تزویج كردند از افضل آنچه تزویج می كنند و سوار شدند از آنچه سوار می شوند و رسیدند به لذت دنیا با اهل دنیا و ایشان فردا همسایگان خدایند پس از او تمنا می كنند و او عطا می كند و دعوت ایشان رد كرده نمی شود و نصیب ایشان از لذت كم نمی شود پس به سوی این ای بندگان خدا مشتاق می شود هر كه عقل دارد و عمل می كند به تقوای خدا و لا حول و لا قوة الا بالله تا آخر حدیث خلاصه كه اخبار بسیار است در این باب و اگر در اخبار دیده كه لباس قائم (ع) غلیظ است و غذای او درشت آن اخبار را هم ببین كه مالهای دنیا همه برای او جمع می شود و پیش روی او خرمن می شود و آنقدر عطا می كند كه دیگر كسی محتاج به زكاة پیدا نمی شود و شما بعد از آنكه خود را فقیر و محتاج دیدید با اینكه الان برای صد دینار جان می دهید و معذلك شیطان امر را بر شما مشتبه كرده كه از برای قائم و اصحاب او هم مال دنیا جمع نیست و تو این را بدان كه كمال اجر در این است كه با وجود فراهم بودن اسباب انسان طلبا لمرضات الله بر خود سخت بگیرد و انفاق كند نه اینكه به اصطلاح مستعوری از بی چادری باشد همه گدایان عالم غذای درشت و لباس غلیظ دارند و فضلی از برای ایشان نیست پس قائم (ع) و اصحاب او با وجود جمع بودن اسباب زاهدند در دنیا نه اینكه فراهم نباشد و دیگر اینكه مذموم است برای طبایع ضعیفه كه باعث طغیان ایشان است همچنانكه فقر هم برای بعضی باعث نسیان است چنانكه در دعا از غنای مطغی و فقر منسی هر دو پناه می بری و اصحاب امام (ع) شانشان از این سخنان بالاتر است كه به مال دنیا طغیان كنند یا به عدمش نسیان پیدا كنند پس جهت ممنوع بودن ایشان چیست باری هی سعی دارند كه اوضاع ظهور را با وضع خود تطبیق كنند و آخر نخواهد شد و اما آنچه روایت كرده است از حضرت باقر (ع) كه انه هو المضطر فی كتاب الله امن یجیب المضطر اذا دعاه و یكشف السوء اگر چه تصحیف كرده ولی چون مخل به معنی نیست متعرض نمی شویم و می گویم آیا این اضطرار از برای صاحب الامر (ع) باطنی است و در سلطنت باطنیه ایشان نعوذ بالله فتوری به هم رسیده یا ظاهری است شبهه نیست كه در سلطنت باطنیه ایشان هرگز فتور به هم نرسیده و اضطرار پیدا نكرده اند پس مسلم اضطرار ایشان ظاهری است كه چون صلاح ملك را در دفع اعادی ندانسته اند و به آنها مهلت دادند این است كه غصب حق ایشان را كرده اند و ایشان را مضطر نموده اند حال كشف سوء
كه مراد كشف همین اضطرار ظاهری خواهد بود به چه منوال خواهد بود نه این است كه باید رفع همین اضطرار ظاهر را نمود و آن ممكن نیست مگر به دفع دشمنان طوری كه دیگر كسی قدرت غصب حق ظاهری ایشان را نداشته باشد و نیز فرموده است خداوند یجعلكم خلفاء الارض و این صریح است در اینكه اضطرار ایشان از همین جهت خلافت بوده است و قطعا خلافت باطنیه ایشان دست رس احدی از آحاد نیست كه بتواند غصب كند همین خلافت ظاهری است كه غصب كردند و ایشان را مضطر كردند و خداوند آن را به ایشان خواهد داد و كشف سوء اذیت دشمنان را خواهد نمود این است كه در بحار در ذیل همین آیه مباركه نقل می كند از حضرت باقر (ع) كه این آیه نازل شده است درباره ی قائم (ع) كه هر گاه بیرون آید عمامه می بندد و در نزد مقام نماز می گذارد و تضرع به سوی پرورنده ی خود می كند پس هیچ رایتی از او رد كرده نمی شود عرض می كنم كه معنی رد نشدن رایت باطنی است یا ظاهری اما در باطن كه هرگز رایت ایشان رد نشده است كسی كه تو خودت می گوئی فعال لما یرید است و سلطنت حقیقیه همیشه از برای ایشان هست و جندالله هم الغالبون پس رایت باطنیه ایشان هرگز بر نمی گشته و اضطراری از آن باب نداشته اند همه آن گفتگوها مال ظاهر است پس آیا باید دعای او مستجاب شود و خداوند كشف سوء بكند و خلافت زمین را به او بدهد و رایت او از هیچ جنگی خائب و خاسر و منكسر بر نگردد یا نه دل خود را به تاویلات خوش كرده اید آن هم به حرف مفت كه یك كلمه واقعیت دار نیست باری و تاییدات دعای ندبه و عهد نامه و كلمه مباركه عجل الله فرجه هم به همین منوال است فرجی كه از برای امام (ع) خواهش می كنیم منظور فرج باطنی نیست زیرا كه باطنا همیشه ایشان فرج دارند ولی در ظاهر است كه اعداء غلبه دارند و بر آن حضرت تنگ گرفته شده طوری كه غایب شده است و از خداوند مسئلت داریم كه خداوند فرج او را نزدیك فرماید و دفع شر اعادی او را بنماید و اما احادیث انه اقرب منی باللبن و اخف فوق الدابة و انه شاب بلی به این مضامین اخبار وارد شده است نهایت این شخص تصحیف كرده فرمایش امام (ع) این است و ان صاحب هذا الأمر اقرب عهدا باللبن منی و اخف علی ظهر الدابة و هم چنین فرمودند و صاحبكم شاب حدث و در حدیثی فرمودند و یظهر فی صورة فتی موفق ابن ثلثین سنة و لكن اگر اینها حدیث امام است اینها هم هست كه در عوالم از حضرت امام حسن (ع) نقل می كند در حدیث طویلی تا اینكه در وصف قائم (ع) فرمود ذاك التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیدة الاماء یطیل الله عمره فی غیبته ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب ابن دون اربعین سنة ذلك لیعلم ان الله علی كل شی ء قدیر و از حضرت رضا (ع) نقل كرده كه
از آن حضرت سؤال شد كه ما علامة القائم (ع) منكم اذ اخرج قال علامته ان یكون شیخ السن سنات المنظر حتی ان الناظر الیه لیحسبه ابن اربعین سنة او دونها و ان من علامته ان لا یهرم بمرور الایام واللیالی علیه حتی یاتی اجله و حضرت صادق (ع) فرمود به سدیر در حدیث طویلی در سنن انبیاء كه در او است و جعل له من بعد ذلك عمر العبد الصالح اعنی الخضر دلیلا علی عمره تا اینكه در آخر حدیث فرمود و اما العبد الصالح الخضر (ع) فان الله تبارك و تعالی ما طول عمره لنبوة قدرها له و لالكتاب ینزل علیه و لا لشریعة ینسخ بها شریعة من كان قبله من الأنبیاء و لاماته یلزم عباده الاقتداء و لا لطاعة یفرضها له بلی ان الله تبارك و تعالی لما كان فی سابق علمه ان یقدر من عمر القائم (ع) فی ایام غیبته ما یقدر و علم ما یكون من انكار عباده بمقدار ذلك العمر فی الطول طول عمر العبد الصالح من غیر سبب اوجب ذلك الا لعلة الاستدلال به علی عمر القائم (ع) و لیقطع بذلك حجة المعاندین لئلا یكون للناس علی الله حجة پس اگر اینها حدیث است و اقرب عهدا باللبن منی یعنی بحسب منظر قریب العهدتر بشیر دیده می شود نه اینكه تازه تولد كرده باشد و اما روایت انه فی الاصلاب سابقا جواب داده شده كه اولا آن را در كتب معتبره ندیده ایم و اعتمادی به آن نیست ثانی اینكه موافق روایتی كه سابق كردی پیغمبر (ص) فرموده است كه زمانی بر امت من خواهد آمد كه خواهند گفت قائم متولد شده و قائم هنوز در اصلاب است و این زمان آمد و گذشت زیرا كه از اخبار ثابت كردیم كه از زمان سیدالشهداء (ع) تا آخر ائمه بسیاری از شیعه چنین گمان می كردند كه یكی از ائمه ماضین قائم هستند حتی در حدیثی می فرماید كه هر یك از ما متولد می شویم اصحاب ما گردن می كشند كه این است قائم تا خداوند او را می برد و دیگری بر می خیزد پس این عبارت هم اگر حدیث باشد مال آن روز است نه امروز و اما انه یقوم من قبره ای بطن امه این حدیث را هم در كتب معتبره ندیده ایم خود او هم نسبت نمی دهد كه از كجا روایت می كند و ملاحظه می كنی كه اخباری را كه نسبت می دهد چه قدر تصحیف و تغییر در آنها است بلكه نسبت به كتابی می دهد كه نیست در آن كتاب پس آنچه نسبت نمی دهد دیگر چگونه محل اعتماد است و اگر هم در جائی دیده باشد ظاهر این است كه كلمه ی ای بطن امه را خودش از باب تاویل ملحق كرده باشد زیرا كه امام (ع) اگر بخواهند بفرمایند كه از ارحام متولد می شود همینطور می فرمایند متولد می شود دیگر چه حاجت است كه بفرمایند سر از قبر بیرون می آورد یعنی از شكم مادرش و بعضی اخبار كه دلالت بر موت آن حضرت می كند اگر چه سابق بیان كردیم كه در بعض اخبار فرموده اند بعد از موت ذكر آن حضرت و اخبار داله بر موت هم حمل بر همین معنی می شود ولی اگر به ظاهر آنها
هم نظر كنیم صریح است در اینكه قیام آن حضرت به تولد از ارحام نیست زیرا كه در دو حدیث وارد شده است در بحار از حضرت باقر (ع) مثل امرنا فی كتاب الله تعالی مثل صاحب الحمار اماته الله مائة عام ثم بعثه و در اخبار عدیده وارد شده است كه مراد از آن ارمیاست یا عزیر باختلاف اخبار كه بر قریه خرابه یا بر بیت المقدس بعد از آنكه بخت نصر اهل آن را كشته بود و بر الاغی سوار بود و طعامی با خود داشت و فرمود انی یحیی هذه الله بعد موتها پس خداوند او را می رانید و بعد از صد سال او را مبعوث فرمود و اول كه زنده شد چشمهای او مانند تخم مرغی كه پوست آن سخت نشده باز شد پس خطاب رسید به او كه نظر بكن به طعام و شرابت كه تغییر نكرده و نظر بكن به حمارت و ما تو را آیت قرار می دهیم از برای مردم و نظر بكن به استخوانها و ببین كه چگونه به جای خود می گذاریم پس گوشت بر آنها می پوشیم پس بنا گذارد نظر كردن به استخوانهای كهنه منشق شده كه جمع می شد به سوی او و به گوشتی كه آن را سباع خورده بودند جمع می شد با استخوانها از اینجا و از اینجا و می چسبید به آنها تا اینكه برخواست حمار او پس گفت كه می دانم كه خداوند بر هر چیزی قادر است پس ملاحظه كن كه احیاء عزیر یا ارامیا به چه كیفیت بوده است و بالفرض اگر بظاهر حدیث مذكور هم بگیریم و موت او را به موت ذكر او موافق اخبار معنی نكنیم حیوة او را هم به همین قاعده باید معنی كنیم و دلیلی بر اینكه سر از ارحام بیرون می آورد دست نداریم و انسان باید ملاحظه كند كه اگر بنا باشد هر چه به عقل ناقص خود تصور آن را نكرد انكار بكند بسیاری از امور دین بلكه امور دنیا همه را باید انكار بكند پس فهمیدن ما به عقل یا نفهمیدن دلیل نیست و خداوند كه فرموده هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین دلیل عقل ما را منظور نداشته چنانكه حضرت سجاد (ع) فرمود كه ان دین الله لا یصاب بالعقول الناقصة تا اینكه فرمود و لا یصاب الا بالتسلیم فمن سلم لنا سلم و من اهتدی بناهدی پس اگر دلیل از سمع و نطق از معصوم است پسندیده خدا و خلق است و اگر از عقول ناقصه ی ما است ابدا پسندیده نیست پس وقتی كه معصوم بیان می كند كه احیاء عزیر به این قاعده بوده ما را چاره نیست سوای تسلیم و لو نفهمیم و اگر فرمایش ایشان را درباره ی قائم می فرمایند بنا باشد به همین معنی ظاهر بگیریم چاره نداریم سوای اینكه احیاء او را هم به همین منظور كه در حدیث فرموده اند بگیریم و حال اینكه سابق دانستی كه در اخبار فرمودند كه بعد از موت ذكرش بر می خیزد و اخبار بسیار هم كه در همین جا دیدی كه دلالت بر حیوة و طول عمر او می كند وجه رجحان از برای این حدیث است كه ما این را بگیریم و آنها را ترك كنیم و از همه این سخنان كه بگذریم می گوئیم ثبت العرش ثم انقش هر كه مدعی امامت هست آثار خاصه امامت را اظهار كند بعد اینجوره مطالب همه به تسلیم امر او درست می شود اینها كه مسلم صفت خاصه امامت نیست زیرا كه اگر بنا
باشد امام آن باشد كه سر از رحم بیرون بیاورد پس روزی هزار امام متولد می شود و من باید اقتدا به همه كنم اینكه بدون شبهه باطل است پس ولو به ادله صریحه از كتاب و سنت اثبات كنی كه امام عصر باید متولد شود محض تولد دلیل امامت نمی شود صفات خاصه امامت را كه در اخبار اهل بیت فرموده اند باید اظهار كند تا معرفتش برای ما حاصل شود و اما آنچه گفته كه او است دابة الارض و به مظلومیت كبری ظاهر می شود گمانم این است كه جعل صرف باشد زیرا كه اخبار بسیار در بحار و عوالم و تفسیر برهان روایت كرده اند در معنی دابة الأرض كه مراد از آن امیرالمؤمنین علیه السلام است و حدیث كه دلالت بكند بر اینكه دابة الارض قائم (ع) است و به مظلومیت كبری بر می خیزد ابدا ندیدیم و اعتمادی هم به روایات مصنف ابدا نیست و هر یك از مؤمنین را كه در كذب و خیانت این شخص در روایت شبهه ای است خواهش داریم كه ده یا بیست حدیث از آنچه روایت كرده در اصول ملاحظه كنند و صدق عرض مرا علانیه ببینند و با این وضع شبهه نیست كه اعتمادی بقول آنها نیست تا مأخذ حدیث دست آید و صدر و ذیل آن ملاحظه شود و اگر درست به دقت ملاحظه كنی می بینی كه یك آیه یا یك حدیث دست حضرات نیامده كه واقعا دلالتی بر مراد آنها داشته باشد مگر هر چه جعل كنند یا اول و آخر خبر را بیان دارند یا به رای تاویل كنند و خالی از یكی از این سه شق نیست الحمدلله درست تدبر بكن تا حق مقام را دریابی.