کد مطلب:321289 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

جواب
چه قدر مضحك است سخنان این جماعت كه سیصد و سیزده نفر از بزرگان مؤمنین كه همه صاحبان علوم و آثار و عبادات و خوارق عادات كه شان ایشان را خداوند دانا است اصحاب آن بزرگوار هستند كه خداوند آنها را برای آن حضرت ذخیره كرده و جماعتی از ایشان در نزدیكیهای ظهور كه آثار و علامات قریبه بروز می كند خود ایشان در مكه و حوالی آن حاضر می شوند و باقی همین كه امام (ع)
میان ركن و مقام می ایستد و آنها را ندا می كند فورا حاضر می شوند بعضی بطی الارض و بعضی برابر سوار می شوند و شان ایشان آنقدر است كه در حدیث شریف می فرماید امام كه ایشان صاحب لواها هستند و حكام خدایند در زمین و در جنگ روم بر روی آب راه می روند و قوت هر یك ایشان به قدر چهل مرد است و دلهای ایشان مثل پاره آهن است رهبانند در شب و شیرانند در روز كتاب عمل آنها كف دست آنها است كه به محض اینكه در می مانند نظر به كف دست خود می كنند و تكلیف خود را می دانند و هكذا سایر فضیلتها كه برای آنها فرموده اند و این مرد حیا نمی كند یك مشت مردمان ارازل و اوباش كه به طمع حطام دنیا كرد ملاخیز بشروئی و ملا محمد علی خراسانی جمع شده و حسب الفتوای حضرات دست از جمیع رسوم اسلام بلكه همه ی ادیان برداشته و با قرةالعین اعمال قبیحه شنیعه بجا می آوردند كه نفوس سلیمه از شنیدن آنها مشمئز است و میرزا علی محمد با آنها نبود و او را ظاهرا به تبریز برده بودند و در چهریق محبوس بود و بعد از آنكه در مازندران بنای جنگ شد همه آنها كشته شدند مگر معدود بسیار كمی كه دروغهای حضرات را دیدند و تائب شدند پس حال اینها چه شباهت دارد بحال اصحاب امام غریب است و الله گفتن این كلمات و از آن غریب تر شنیدن و قبول كردن این همه تفصیل در اخبار و این همه ذخیره كردن اصحاب برای قائم آل محمد و این همه اخبار ظهور و وعد و وعید برای این بود كه این مرد برخیزد بدون هیچ كمالی و هیچ صفتی از صفات امامت و این دعوی را بكند و جمعی هم قبول بكنند آن وقت اصحابش در جائی مقتول شوند و خودش هم جای دیگر به خوارتر وجهی كشته شود و هیچ در اوضاع عالم تغییر حاصل نشود والله كه از حكمت و عدل پروردگار كمال دوری را دارد كه همه ی این اخبار و آثار برای همین باشد و اخبار متعدده داریم كه اسماء اشخاصی كه باید حاضر بشوند و بلاد ایشان را ذكر فرموده اند و به این حرفهای مفت نمی توان دست از آنها برداشت مگر آنكه امام (ع) برخیزد با صفات خاصه امامت از علوم و اخلاق و معجزات و خوارق عادات و غیر آن ها آن وقت خود او بفرماید كه فلان حدیث كه به شما رسیده بود صحیح نبود یا مراد از آن آنچه فهمیده اید نبوده و الا به غیر این نمی شود و صفات خاصه ی امامت و الحمدلله به عقل و نقل فهمیده ایم و كسی كه صاحب آن صفات نباشد او را امام نمی دانیم و آنها امری نیست كه احتمال تغییر و تصحیف در آنها باشد اما سایر امور مثلا قتل اسامی سیصد و سیزده نفر مادام كه امامی با صفت امامت نبینیم تسلیم روایات را داریم اما چون محتمل تصحیف است بعد از آنكه تشریف آورد و او را شناختیم تسلیم امر او را خواهیم نمود و لا حول و لا قوة الا بالله و اما بسیاری مرگ و ستاره ی ذو ذنب كه گفته است پیش از ظهور و حین ظهور و
بعد از ظهور اگر چه قتل بسیار خواهد فرمود ولی دخل به علایم ظهور ندارد و علی ایحال اینها از علائمی كه مقارن ظهور حكما باید باشد نیست و تعدد و تكرار آنها هم مانع ندارد شاید همینها كه واقع شده از علامات بوده و شاید بعد هم واقع بشود و امر اینگونه علایم نیست مثل سفیانی و دجال و صیحه در شهر رجب و شهر رمضان كه حكما باید قریب به ظهور واقع شود و بتوان به آنها استدلال كرد و اما سایر علامات اولا حتمی نیستند و ثانیا موقت نیستند و چیزی كه امرش به این منوال باشد محل اعتماد نیست باید دلیلی پیدا كرد كه احتمال خلاف در آن نرود و به این اوضاع آخر الزمان كه هر روز علم باطلی بر می خیزد یك روز از شیراز دیگر روز از مصر یك روز از هند و هكذا غیر اینها اگر بنا باشد كه به این علایم بگیریم و نظر به علایم حتمیه و آثار خاصه امامت نداشته باشیم باید هر روز تابع یكی از مدعین بشویم و البته اینكار صحیح نیست و به فرمایش خودشان شصت علم كذابین و دوازده نفر از بنی هاشم كه یا جزو شصت علمند یا خارج و البته بعضی از این علامات هم مقارن با بعضی از ایشان خواهد بود پس چگونه می توان اعتماد به آنها نمود بلی بعد از ظهور علایم حتمیه موقته اینها هم هر چه شده باشد مؤیدات است و اما رایات خراسان و مشرق در اخبار ذكر آنها مكرر شده است و در غالب فرموده اند كه باید بیایند داخل كونه شوند از جمله فرمایش حضرت امیر (ع) است و تقبل رایات من شرق الارض غیر معلمه لیست بقطن و لا كتان و لا حریر مختوم فی راس القنا بخاتم السید الاكبر یسوقها رجل من آل محمد (ص) تظهر بالمشرق و توجد ریحها بالمغرب كالمسك الاذفر یسیر الرعب امامها بشهر حتی نیزلوا الكوفة طالبین بدماء آبائهم فبینماهم علی ذلك اذا قبلت خیل الیمانی والخراسانی یستبقان كانهما فرس رهبان شعث غبر جرد اصلاب نواطی و اقداح تا آخر حدیث شریف و همچنین حضرت باقر (ع) فرمود كانی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه فاذا راوا ذلك و ضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتی یقوموا و لا یدفعونها الا الی صاحبكم قتلا هم شهداء اما انی لو ادركت ذلك لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر و نیز در حدیثی حضرت سیدالشهداء (ع) از حضرت امیر (ع) سوال كرد كه چه زمان خداوند زمین را از ظالمین پاك می كند و حضرت تفصیلی فرمود تا اینكه فرمود از اقام القائم بخراسان و غلب علی ارض كوفان والملتان و فی نسخة ارض كرمان و الملتان و جاز جزیرة كاوان و قام منا قائم بجیلان تا آخر علائمی كه ذكر فرمود آن وقت فرمود ثم یقوم القائم المامول و الامام المجهول له الشرف والفضل و هو من ولدك یا حسین لا ابن مثله یظهر بین الركنین تا آخر و در حدیثی حضرت ابوالحسن (ع) فرمود اذا تحرك رایات قیس بمصر و رایات كنده بخراسان او ذكر غیر كنده و در حدیثی حضرت امیر (ع)
فرمود و الرایات السود من خراسان و در حدیثی حضرت صادق (ع) فرمود لابد لبنی فلان ان یملكوا ثم اختلفوا تفرق ملكهم و تشتت امرهم حتی یخرج علیهم الخراسانی والسفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الكوفه كفرسی رهان هذا من هنا و هذا من هنا حتی یكون هلاك نبی فلان علی ایدیهما اما انهم لا یبقون منهم احدا ثم قال خروج السفیانی والیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد نظام كنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیكون الیاس من كل وجه ویل لمن ناواهم و فی نسخة ویل لمن ناواه و لیس فی الرایات اهدی من رایة الیمانی هی رایة الهدی لانه یدعو الی صاحبكم و عن ابی عبدالله (ع) قال خروج الثلثة الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد و لیس فیها رایة باهدی من رایة الیمانی یهدی الی الحق و در حدیث دیگر فرمود حضرت باقر (ع) و یبعث السفیانی جیشا الی الكوفة و عدتهم سبعون الفا فیصیبون من اهل الكوفة قتلا و صلبا و سبیا فیعناهم كذلك اذ اقبلت رایات من قبل خراسان تطوی المنازل طیا حثیثا و معهم نفر من اصحاب القائم الی ان قال و یبعث السفیانی بعثا الی المدینة فیسفر المهدی منها الی مكه الی ان قال والقائم یومئذ بمكة و قد اسند ظهره الی البیت الحرام مستجیرا به ینادی ایها الناس انا نستنصر الله و من اجابنا تا آخر حدیث و نیز از حضرت باقر (ع) كه فرمود تنزل الرایات السود التی تخرج من خراسان الی الكوفة فاذا ظهر المهدی بعث الیه بالبیعة اینها اخباری است كه در بحار و عوالم از طرق شیعه در این باب روایت شده است و از طرق عامه نیز اخباری چند روایت شده و در عوالم و بحار از كشف الغمه روایت كرده اند كه او از حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله روایت كرده به اسناده عن ثوبان انه قال قال رسول الله (ص) اذا رایتم الوایات السود قد اقبلت من خراسان فاتوها ولو حبوا علی الثلج فان فیها خلیفة الله المهدی و باسناده عن عبدالله قال بینا نحن عند رسول الله (ص) اذ اقبلت فئة من بنی هاشم فلما راهم النبی صلی الله علیه و آله اغرو وقت عیناه و تغیر لونه فقالوا یا رسول الله ما نزال نری فی وجهك شیئا نكرهه فقال انا اهل البیت اختاره الله لنا الاخرة علی الدنیا و ان اهل بیتی سیلقون بعدی بلاء و تشریدا و تطریدا حتی یاتی قوم من قبل المشرق و معهم رایات سود فیسالون الحق و لا یعطونه فیقاتلون و ینصرفون فیعطون ما سالوا فلا یقبلون حتی یدفعوه الی رجل من اهل بیتی فیملاها قسطا كما ملأها جورا فمن ادرك ذلك منهم فلیاتهم ولو حبوا علی الثلج و عن ثوبان قال قال رسول الله (ص) یقتل عند كنزكم ثلثة كلهم ابن خلیفة ثم لا یصیر الی واحد منهم ثم تجیی ء الرایات السود فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم ثم یجیی ء خلیفة الله المهدی فاذا سمعتم به فاتوه فبایعوه فانه خلیفة الله المهدی (ع) و فی روایة تجیی ء الرایات السود من قبل المشرق این اخبار را از طرق عامه داریم ولی نمی دانیم در عقاید حضرات اعتماد به اخبار شیعه دارند یا عامه و آیا در صورتی كه اخبار عامه با اخبار شیعه مختلف شد
كدام یك را باید گرفت ائمه ما (ص) در تصحیح اخباری كه از ایشان روایت شده است به ما دستورالعمل داده اند كه هر یك كه مخالف با عامه است بگیرید و حضرت صادق (ع) فرمود كه هر گاه دو حدیث مختلف را بر كتاب خدا عرضه نمودید و در آن نیافتید عرضه بر اخبار عامه كنید پس هر كدام كه موافق با اخبار عامه شد آن را ترك كنید و هر كدام مخالف شد بگیرید و حضرت امام رضا (ع) نیز همین فرمایش را فرمود كه هر یك كه موافق اخبار عامه است ترك كنید و در حدیثی فرمود كه در مساله كه از دوستان ما نبینی كسی را كه سؤال كنی از فقهای عامه بپرس و خلاف آنچه فتوی می دهد بكن كه حق در خلاف آنهاست و نیز فرمودند كه بگیر به آنچه مخالف عامه است كه رشد در خلاف آنهاست و در حدیثی فرمودند كه مرو نزد ایشان و سؤال هم مكن كه ایشان بر دین حنیفیه در هیچ امری نیستند خلاصه كه اخبار بسیار در این باب وارد شده بلی اگر در مقامی موافق اخبار ما روایات داشته باشند نمی توان ترك كرد به جهت اینكه ترك كردن اخبار خودمان است در صورت موافقت و اما با وجود مخالفت چاره نیست جز اینكه اخبار عامه را ترك كنیم و به اخبار شیعه بگیریم ولی این جماعت در صدد این مطلب نیستند و هر چه دست ایشان بیاید كه ممكن باشد اسباب اشتباهی فراهم بیاورند مضایقه از گرفتن آن ندارند خلاصه و در این اخبار كه ملاحظه می كنی اما در رایت مشرقی كه ذكر این نیست كه رایت قائم است ولی دلالت بر این دارد كه آنها بعد از فتح واگذار به قائم می كنند و در اخبار خودمان نیز نظیر آن را داشتیم و در آخر حدیث حضرت باقر (ع) فرمود كه من اگر آن زمان را درك كنم خود را نگاه می دارم برای صاحب الامر پس معلوم است كه صاحب الامر در میان آنها نیست و باید بیاید اخبار آنها هم حدیث اول دلالت می كند كه دفع به قائم می كنند ولی كجا او را می یابند و كی می بینند معلوم نیست و روایت دویمشان صریح است كه حضرت بعد تشریف می آورد و اما رایت خراسان بلی روایت آنها صریح است كه امام (ع) در آنهاست و در روایت خودمان پیش از همین نیست كه با رایت خراسانی چند نفری از اصحاب قائم هستند و تتمه ی حدیث صریح است در اینكه حضرت آن هنگام در مدینه است و بعد از رفتن قشون سفیانی رو به آن طرف حضرت فرار می كند رو به مكه تا آنكه از آنجا خروج می كند و مراد از اینكه چند نفر از اصحاب قائم با رایت خراسانی هستند این است كه مثلا در كوفه كه خدمت او می رسند به او ملحق می شوند یا آنكه صدای او كه بلند می شود به مكه ملحق می شوند و لكن كلیه رایت خراسانی رایت حق نیست زیرا كه صریح فرمودند در چند حدیث كه در میانه رایتها رایتی از یمانی اهدی نیست و در حدیثی فرمودند كه او دوست علی بن ابی طالب است و این است كه بعد از ورود حضرت به كوفه و دیدن آثار امامت خود او و قشونش تمام ایمان می آورند مگر زیدیة كه با او هستند خلاصه پس ببین كه از برای رایت خراسانی مدحی در اخبار ما نیست و اخبار عامه هم معمول به ما
نیست ابدا و اخباری كه مخالف با این حدیث عامی است منحصر به این چند حدیث هم نیست بلكه صد حدیث متجاوز داریم كه امام (ع) از مكه خروج می فرماید و به تفصیل و اجمال آن را مكرر بیان فرموده اند پس چگونه می توان كه این همه اخبار شیعه را ترك كرد و یك حدیث عامی را گرفت و اخبار عامه هم نیز شاهد این است كه حضرت از مكه خروج می كند چنانكه از ام سلمه روایت كرده اند و ذكر آن در دو فصل بعد می آید باری و از اینها هم گذشته تو خودت می دانی كه میرزا علی محمد آن اوقات كه ملا حسین و ملا محمد علی از خراسان رو به مازندران رفتند مدتی بود كه او را به تبریز برده بودند و در چهریق محبوس بود و او را كه تو مهدی می دانی در میانه ی آن جماعت نبود پس بالفرض كه این خبر معمول به باشد موافقتی با حال شما ندارد عبث زحمت كشیدید و اما آنچه گفته از اتصال اخبار و كشتیهای آتشی و راههای آهن معروف هست كه در اخبار فرموده اند كه در آخرالزمان از راههای دور با هم نجوی می كند و بر اسبهای آتشی سوار می شوند ولی عجالة در نظر ندارم كه جائی دیده باشم و بر فرض صحت مسلم است كه اعلام باطله كه در آخر الزمان بر می خیزند هر یكی مقارن با بعضی از این علامات خواهند بود و شبهه نیست كه قرین علامات شدن دلیل حقیت كسی نیست حتی اینكه ممكن است كه مقارن ظهور علامات حتمیه اعلام باطله چند برخیزند بلكه از اخبار ظاهر است كه البته چنین خواهد شد پس بصرف دیدن علامات حتمیه نمی توان به یكی از آن اعلام گروید ولكن آیات و علامات خاصه امامت را ملاحظه باید نمود این است كه مفضل بعد از آنكه از حضرت صادق (ع) شنید كه دوازده رایت مشتبه بلند خواهد شد بنا گذارد گریستن حضرت فرمود چرا گریه می كنی عرض كرد چگونه گریه نكنم و حال آنكه می فرمایند دوازده علم مشتبه بلند می شود كه هیچ یك از دیگری شناخته نمی شود ما چه كنیم حضرت نظر فرمود داخل صفه و فرمود این آفتاب را می بینی عرض كرد بلی فرمود امر ما ظاهرتر از این آفتاب است و در حدیثی نیز به مفضل فرمود كه اگر مدعی ادعای امامت نمود سؤال بكنید او را از این امور عظیمه كه جواب می دهد در آنها مثل او و به حضرت صادق (ع) عرض كردند اما به چه شناخته می شود فرمود به سكینه و وقار عرض كردند دیگر چه چیز فرمود به معرفت حلال و حرام و به حاجت مردم بسوی او و او محتاج به احدی نیست و در نزد او است سلاح رسول خدا (ص) عرض كرد راوی كه آیا می باشد مگر وصی پسر وصی فرمود نمی باشد مگر وصی پسر وصی خلاصه پس به صرف مقارنه علامات نمی توان گرفت و باید آثار امامت را ملاحظه نمود باری و مگر رد در كلمات این شخص ذكر ادله كتاب و سنت و آفاق و انفس می شود اما ادله كتاب و سنتش را مكرر می بینیم كه چه قدر استدلالات بیجا می كنند و اما ادله آفاق و انفس گویا این كلمه را یاد گرفته و هی تكرار می كند اما هیچ ندیدیم كه در موقعی دلیل آفاقی آیا انفسی اقامه كند و ما در صدد نیستیم و لا بحول الله ممكن است كه دلیلی اقامه كنیم كه به چشم
خود ببینی كه ممكن نیست قائم به این منوال كه تو می گوئی از اوصاف او ظهور كند بلكه مسلم باید با صفات خاصه ی امامت بروز كند و زمین را واقعا و حقیقت پر از عدل و داد كند و زمینی كه پر از ظلم و جور است از همین باب است كه امام سلطنت خود را اظهار نفرموده است اگر ظاهر شد چون آفتاب كه طالع شود و ظلمات یك مرتبه فرار كند به همین منوال عالم پاك و پاكیزه خواهد شد عجل الله فرجه و سهل مخرجه و سایر ائمه (ص) اگر چه در میان خلق بودند معذلك امر خود را به طور كمال ظاهر نفرمودند و بر حسب مصالح دست روی هم گذاردند و همان مصالح بود كه عاقبت منجر به غیبت امام (ع) شد و تا مصالح روزگار از آن وضع كه بوده بر نگردد آن حضرت ظهور نمی فرماید و همین كه آن علل مرتفع شد امام (ع) امر خود را پنهان نمی گذارد و به كمال ظهور جلوه می كند و همه اوضاع عالم البته دیگرگون خواهد شد و به این وضعها كه می بینی نخواهد ماند.