کد مطلب:321293 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

جواب
اما در باب مدت ملك قائم آل محمد (ع) اخبار متعدده مختلفه از طرق سنی و شیعه روایت شده است اما از طرق عامه در بحار روایت كرده است عن ابی سعید الحدری قال خشینا ان یكون بعد نبینا حدث فسالنا نبی الله (ص) فقال ان فی امتی المهدی یخرج یعیش خمسا او سبعا او تسعا زید الشاك قال قلنا و ما ذاك قال سنین قال فیجیی ء الحدوی الله الرجل فیقول یا مهدی اعطنی قال فیحشی له فی ثوبه فا استطاع
این جمله و عن ابی سعید ان النبی (ص) قال یكون فی امتی المهدی ان قصر فسبع و الا فتسع تنعم فیه امتی لم ینعموا مثلها قط تؤتی الأرض اكلها و لا تدخر منهم شیئا والمال یومئذ كدوس یقوم الرجل فیقول یا مهدی اعطنی فیقول خذو عن ام سلمه زوج النبی (ص) قال یكون اختلاف عند موت خلیفه فیخرج رجل من اهل المدینة هاربا الی مكه فیاتیه ناس من اهل مكة فیخرجونه و هو كاره فیبایعونه بین الركن والمقام و یبعث الیه بعث الشام فتخسف بهم البیداء بین مكة والمدینة فاذا رای الناس ذلك اتاه ابدال الشام و عصایب اهل العراق فیبایعونه ثم ینشاء رجل من قریش اخواله كلب فیبعث الیهم بعثا فیظهرون علیهم و ذلك بعث كلب والخیبة لمن لم یشهد له غنیمة كلب فیقسم المال و یعمل فی الناس بسنة رسول الله (ص) و یلقی الاسلام بجر انه الی الأرض فیلبث سبع سنین ثم یتوفی و یصلی علیه المسلمون اینها اخباری است كه از عامه روایت شده است و شیخ اوحدا (ع) در عصمت و رجعت روایت فرموده اند و همان سبع را كه بقدر هفتاد سال ما است ترجیح داده اند و تسع را به جهت موافقت با عامه ترك فرموده اند و اما در اخبار خودمان بطور اختلاف روایت شده است و در كتاب المبین از حلیة الأبرار روایت شده است در حدیثی در وصف مهدی (ع) از رسول خدا (ص) و یملك عشرین سنته و از عوالم عن الحسن بن علی بن ابیطالب (ع) عن ابیه صلوات الله علیهما قال یبعث الله رجلا فی آخر الزمان و كلب من الدهر و جهل من الناس یویده بملئكته و یعصم انصاره و ینصره بایاته و یظهره علی الارض حتی یدینوا طوعا او كرها یملاء الأرض قسطا و عدلا و نورا و برهانا یدین له عرض البلاد و طولها لا یبقی كافر الا امن و لا طالح الا صلح و تصطلح فی ملكه السباع و تخرج الارض نبتها و تنزل السماء بركتها و تظهر له الكنوز یملك ما بین الخافقین اربعین عاما فطوبی لمن ادرك ایامه و سمع كلامه و سمع ابوجعفر (ع) یقول عسق عدد سنی القائم (ع) و قاف جبل محیط بالدنیا من زمردا حضر فحضرة السماء من ذلك الجبل و علم علی (ع) كله فی عسق و سمع یقول والله لیملكن رجل منا اهل البیت ثلثماة سنة و یزداد تسعا قال فقلت له متی یكون ذلك قال بعد موت القائم (ع) قیل فقلت له و كم یقوم القائم (ع) فی عالمه حتی یموت قال تسع عشر سنه من یوم قیامه الی یوم موته و عنه قال یملك القائم ثلثماة سنة و یزداد تسعا كما لبث اصحاب الكهف فی كهف هم یملاء الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا فیفتح الله له شرق الارض و غربها و یقتل الناس حتی لا یبقی الا دین محمد (ص) یسیر یسیرة سلیمان بن داود و یدعو الشمس و القمر فیجیبانه و تطوی له الارض و یوحی الیه فیعمل بالوحی بامر الله و عنه فی حدیث طویل فیمكث علی ذلك سبع سنین مقدار كل سنة عشر سنین من سئیكم ثم یفعل الله ما یشاء و عن ابی عبدالله (ع) قال ملك القائم تسعة عشر سنة و اشهر و از عصمت و رجعت من ارشاد المفید روی ان مدة دولة القائم تسعة عشر سنة یطول
ایامها و شهورها عرض می كنم اخباری كه از عوالم روایت فرموده اند در بحار هم موجود است و ملاحظه می كنی كه هفت سال و نوزده سال و چند ماه است و بیست سال و چهل سال و هفتاد سال و سیصد و نه سال همه روایت شده است و در حدیث مفضل فرمایش دیگر فرموده است كه باعث روشنی چشم مؤمنین است قال المفضل یا مولای فكم تكون مدة ملكه (ص) فقال قال الله عزوجل فمنهم شقی و سعید فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها مادامت السموات والأرض الا ما شاء ربك ان ربك فعال لما یرید و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السموات والأرض الا ما شاء ربك عطاء غیر مجذوز و المجذوذ المقطوع ای عطاء غیر مقطوع عنهم بل هو دایم ابدا و ملك لا ینفدو حكم لا ینقطع و امر لا یبطل الا باحتیار الله و مشیته و ارادته التی لا یعلمها الا هو ثم القیمة و ما وصفه الله عزوجل فی كتابه و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی خیر خلقه محمد النبی و آله الطیبین الطاهرین و سلم تسلیما كثیرا كثیرا عرض می كنم این فقره را شیخ اوحدا (ع) حمل فرموده اند بر اینكه چون آن بزرگوار بعد از موت نیز رجعت هم خواهد فرمود و با اجداد طاهرین خود (ص) خواهد بود این ملك لا ینفدو حكم لا ینقطع مال آن زمان است و سایر اخباری كه در این باب وارد شده است حدیث هفتاد سال را بر همه ترجیح داده اند و باقی حمل بر زمان استقرار دولت و زمان قبل از استقرار و تنها بودن و با سیدالشهداء (ع) بودن و امثال اینها حمل شده است و در صدد تفصیل آن نیستیم و غرض این است كه میرزا علی محمد كه به اعتقاد شما قائم بوده است شش هفت سال یا كمتر بعد از دعوی بیجائی كه كرد در دنیا بود تا به درك واصل شد و ابدا در سنوات تغییری حاصل نشد كه هر سالش بقدر ده سال بشود و نیز در وضع عالم هر چه جور و ظلم به واسطه خود او زیاد شد و ابدا قسط و عدلی در عالم پیدا نشد و سایر آنچه در اخبار ملاحظه كردی از سیرت آن بزرگوار نیز دیده نشد و ما مخصوص اخبار را به تفصیل ذكر كردیم تا اهل بصیرت ملاحظه كنند و ملتفت شوند اگر این اخبار راست است موافق روایات شیعه و سنی سیرت قائم (ع) غیر از سیرت این مرد است چنانكه علانیه دیدی و اگر دروغ است نعوذ بالله كه مدت ملكش هم دروغ است چه حكایت است كه به این جزء اخبار باید گرفت و باقی را ترك كرد و حال اینكه این جزء از اخبار كه مدت ملك را معین فرموده اند شاهد بسیاری از سایر اخبار ندارد و از ظاهر قرآن هم شاهد بر آنها نداریم مگر حدیث سیصد و نه سال موافق فرمایش امام (ع) كه با مدت لبث اهل كهف موافق است و اما سایر اجزاء این اخبار را ملاحظه كن كه بسا هزار حدیث مؤید آنها است و ابدا شباهتی به سیرت میرزا علی محمد ندارد چه شده است كه آنها را ترك كرده اید
و همین جزء را بزعم خود گرفته اید و اگر سایر اجزاء اخبار را تاویل می كنی و معانی به رای خود می كنی چه شده است كه سنواتش تاویل ندارد حیف كه ما در صدد بیان حقایق نیستیم و الا می دیدی كه ثابت می كردیم كه مطلبی كه بنا شد تاویل بشود البته زمان و مكان آن هم باید تاویل بشود چنانكه گفتیم كه همین كه صبح شد نهار غلیان را باید از انبار آورد و تناول نمود پس اگر آنها غلیان را به طعام نفسانی كه علم است تاویل كردی البته انبارش را هم باید تاویل نمود زیرا كه علم در این انبارهای رسمی قرار نمی گیرد صبحش را هم نیز باید تاویل نمود زیرا كه طلب علم صبح و شامی از ایام دنیا ندارد طلب العلم فریضة علی كل حال هم چنین است امر در این مقام اگر بنا شد حكیمی اجزاء حدیث را تاویل كند همه اجزاء آن را به مناسبت یك دیگر تاویل خواهد كرد و اگر بنا بگرفتن به ظاهر شد همه را به ظاهر می گیرد و این مزخرفات كه شما می گوئید نمی گوید و البته همه اخبار آل محمد (ع) هم ظاهر دارد و هم تاویل و هر دو را اگر می دانیم می گیریم و اگر نمی دانیم قناعت به ظاهر می كنیم چنانكه فرمود كه من عمل بما علم كفی ما لا یعلم و این خلق كه ملاحظه می كنی تمام ایشان در ظاهر شریك هستند و تكلیفات ظاهریه برای همه است و مخاطباتی هم كه شده ظاهر آنها را كل باید بگیرند و اما تاویل بعضی از این خلق اهل آن هستند پس ظاهر را در جای خود می گیرند و این مطلب بسی واضح است زیرا كه می بینی كه در ابدان دنیویه و مشاعر خاصه كه متعلق به دنیا است همه شریك هستیم ولی در مشاعر باطنیه همه یكسان نیستیم و البته ظاهر و باطن هر دو بنده خدایند و خداوند تكلیف خاص هر یك را به او می رساند خلاصه مطلب این بود كه در این اخبار علاوه بر بیان حیرت آن حضرت هم شده است و در سایر اخبار هم نیز مفصل شرح سیرت آن حضرت را نموده اند چه شده كه باقی را ترك می كنید و كلمه پنج یا هفت را می گیرید محض اینكه میرزا علی محمد همین قدر را تقریبا در میان بود و كشته شد و مضمون غریبی گفته است كه میرزا حسینعلی قبر حیوة میرزا علی محمد است این مطلب مسلم است كه بعد از آنكه او را كشتند تن او را در جائی كه گویا خندق شهر بود انداختند و سگها بدن او را خوردند با اینكه مخصوص در حدیث وارد شده است كه سبع گوشت اولاد فاطمه (ع) را نمی خورد و زنی در زمان متوكل مدعی شد كه من زینب خاتونم و متوكل در ماند و امام علی النقی (ع) فرمود كه سبع گوشت اولاد فاطمه را نمی خورد داخل در مجلس سباع بشو تا مسئله معلوم شود و خود آن حضرت داخل شد و سباع نهایت خضوع و انكسار را به جا آوردند بعد متوكل خواست كه آن زن را بیاندازد و التماس كرد و گفت فقر مرا به این راه واداشت و آزاد درگذشت و این مرد مدعی امامت كه سگها او را خوردند البته از اولاد فاطمه (ع) نبوده است ولو او را از سادات می خوانند ولی یقین است كه یا عیبی كرده یا شیطان شركتی نموده علی ایحال مضمون مضحك
این است كه با اینكه شبهه نیست كه سگها او را خوردند معذلك می گوید كه میرزا حیسن علی قبر حیوة او است و همچو معلوم است كه او در میانه آنها بوده یا ارواح آنها متعلق به او شده خلاصه و انا استدلالی كه بزند و پا زند و دساتیر كرده چون این جماعت اگر چه از ناچاری اسمی از آل محمد (ص) و اخبار ایشان بر زبان می رانند محض اینكه دامی باشد برای مسلمین ولی در باطن ابدا معتقد به اخبار آل محمد (ع) نیستند این است كه ملاحظه نمی كنند كه آل محمد (ع) در باب كتاب مجوس چه فرموده اند و در باب توریة و انجیل چه بیان كرده اند در فصل الخطاب روایت فرموده است از وسایل از حضرت امیر (ع) كه مجوس ملحق به یهود و نصاری شدند در جزیه و دیات به جهت اینكه بوده است از برای ایشان در زمان گذشته كتابی و از حضرت صادق (ع) سوال كردند از مجوس فرمود پیغمبری داشتند و او را كشتند و كتابی داشتند آن را سوختند آورد پیغمبر ایشان كتاب ایشان را در دوازده هزار جلد كاو و گفته می شد به آن جا ماست پس ببین كه كتابی كه داشته اند به كلی از میان آنها رفته و امروز تازه مصنف دلایل حقی در نزد آنها سراغ كرده است و از پی آنها رفته و حالا كه رفته چه دست آورده چون هزار سال تازی آئین را گذارد چنان شود آن آئین از جدائیها كه اگر به آئین گر نمایند نداندش این وضع را پیغمبر (ص) در حدیث شریف فرمود كه از سنه ی دویست و چهل به بعد چنین خواهد بود و این دلیلی نیست كه باید حكما آن وقت امام (ع) ظهور كند بلكه خود این امر كه مردم معرض از دین و شرع و آئین بشوند و در دین تغییرات و بدعتها حادث شود لازمه اش غیبت امام علیه السلام خواهد بود و هر قدر به این وتیره طول بكشد تا آن وقتی كه ودایع طینتهای مؤمنین از كفار جدا نشود امام (ع) ظاهر نخواهد شد پس خود فساد آئین به حدی كه آئین گر او را انكار بكند و نشناسد دلیل این نیست كه حكما باید ظهور كند بلكه اگر در میان خلق قوابلی كه قابلیت ظهور او را دارند هست ظهور می كند و الا فلا لیس در این فقره هم دلالتی نیست و حال اینكه آئین را پیغمبر (ص) در زمان خود آورد و در آخر فرمود كه ای مردم هر چه شما را به بهشت نزدیك می كرد شما را امر كردم و از هر چه كه شما را به جهنم نزدیك می كرد نهی كردم و فرمود الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا و از آن زمان تا آن زمان كه مقصود تو است هزار و دویست و شصت بود و اگر بگوئی كه تمامیت شریعت تا انقضای زمان ائمه بود می گویم ائمه (ص) از خود شرعی نداشتند و آنچه می فرمودند از پیغمبر (ص) می فرمودند و شرع را پیغمبر (ص) خود تمام فرمود و تبلیغ رسالت كرد و از میان رفت و اگر بگوئی كه تبلیغ رسالت خود را به ائمة فرمود و بعد ایشان تمام فرمودند می گوئیم ائمه (ص) هم به تبلیغ به علما و روات اخبار فرمودند و بعد از ایشان بسایر خلق می رسد پس اگر تبلیغ به ائمه (ص) خاصه باعث تمامیت نیست تبلیغ ایشان هم به علمای شیعه خاصة باعث تمامیت نمی شود بلكه به طریق اولی به جهت اینكه
به آل محمد (ع) تبلیغ تمام شرع شده است ولی علماء شیعه چه بسیار چیزها را كه جاهلند پس بنابراین هرگز شرع تمامیت ندارد و اگر صحیح است كه خدا بر زبان پیغمبر (ص) فرموده در هزار و سیصد و بیست سال پیش از این كه امروز كامل كردم دین شما را و تمام كردم بر شما نعمت خود را و پسندیدم اسلام را كه دین شما باشد پس از آن زمان تا زمانی كه تو می گوئی دویست و شصت سال علاوه بر هزار گذشته پس عبارت دساتیر هم هیچ مطابقه با زمان شما ندارد باری و اما آنچه گفته كه چون ظهور حسینی با ظهور قائم حقیقت یك ظهور است تا آنكه گفته لهذا در اخبار فرق و فصل نفرموده چنین نیست حضرت باقر (ع) می فرماید والله لیملكن منا اهل البیت رجل بعد موته ثلثماة سنته و تزداد تسعة قیل متی یكون ذلك قال بعد القائم (ع) قیل و كم یقوم القائم فی عالمه قال تسعة عشر سنة ثم یخرج المنتصر الی الدنیا و هو الحسین (ع) تا آخر و در حدیث دیگر به حضرت صادق (ع) عرض كردند من اول من یخرج قال الحسین یخرج علی اثر القائم (ع) و در حدیث مفضل بعد از جنگ با سفیانی و كشتن او می فرماید ثم یظهر الحسین (ع) فی اثنی عشر الف صدیق و اثنین و سبعین رجلا اصحابه یوم كربلا شیخ اوحدا (ع) در عصمت و رجعت فرموده است كه از بعضی روایات ظاهر است كه سیدالشهداء (ع) بعد از آنكه پنجاه و نه سال از قیام قائم (ع) گذشت تشریف می آورد و یازده سال با هم هستند بعد قائم (ع) شهید می شود بلی در حدیثی هم فرمودند كه سیدالشهداء (ع) وقتی رجعت می كند كه موافق با قیام قائم است و مراد این است كه در حالی كه قائم (ع) قائم است رجوع می كند زیرا كه در اخبار دیگر فاصله گذارده اند و دو حدیث به اینطور جمع می شود چنانكه شیخ اوحدا (ع) جمع فرموده اند پس اینكه گفته است كه در اخبار و آثار فرق و فصل نگذارده اند بیجا گفته و چون می خواهد استدلالات بیجا و تاویلات به رایی كه می كند تطبیق بر مطلب خود كند اینطور می گوید و الا اینقدر از اخبار بی اطلاع نیست.