کد مطلب:321297 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

جواب
این منتهای تحقیق حضرات است كه یك چیزی سر و دست و پا شكسته از كتب علما می دزدند و نسبت به این مرد می دهند و ما اگر بخواهیم مقامات اربعه تكوین و تشریع را در این مقام بیان كنیم مناسب نیست زیرا كه این جماعت عوامند و از مطالب مرتبه ی علمیه منتفع نمی شوند مثل اینكه عوام عرب را ملاحظه می كنی كه زبان صحیح خود را از دست داده اند و عباراتی چند به هم می بافند كه در هیچ كتاب لغتی دیده نمی شود و اگر انسان با ایشان به زبان فصیح بلیغ سخن بگوید هیچ ملتفت نمی شود كه انسان چه می گوید لابد باید با آنها به همان زبان كج كور سخن گفت تا منتفع بشوند چونكه با طفلان سر و كارت فتاد همزبان كودكان باید گشاد و هیهات كه ما بتوانیم به این گنگی سخن بگوئیم چنانكه انشاء الله خواهی دید پس می گوئیم اولا كه چون سابق بر این در مقامی تصریح كرد كه از ذات غیب الغیوب سخنی نیست و او را با خلق ارتباط و نسبتی نباشد و سخنها همه در اسماء و صفات است چنانكه در همین جا باز تصریح به اسماء و صفات می كند و این سخن اگر به قواعدی كه از آل محمد علیهم السلام رسیده است باشد منافات با توحید ندارد چنانكه فرمودند نحن والله الاسماء الحسنی التی امر الله ان تدعوه بها و فرمودند من عرف مواقع الصفة بلغ قرا والمعرفة لهذا ما هم بظاهر كلام او گرفته و متعرض نمی شویم ولی می گوئیم كه تو به خیال خود تكوین و تشریع را جدا كردی و هر یك را آیت و مثل از برای دیگری قرار دادی حال در اختلاف درجات جماد و نبات و حیوان و انسان ملاحظه كن كه آیا این از جهت صرف صورت عرضی دنیائی است یا جهت دیگر دارد كه مثلا اگر جمادی در عالم یافت شد كه به عینه نبات باشد
در صورت ظاهر مثل بعضی سنگهای شجری كه انواع اقسام دیده می شود یا بعضی سنگها كه بعینه به صورت كدو یا بادام یا زنجبیل و امثال آن دیده می شود آیا این احجار حقیقة نبات می شوند یا جمادند و در صورت عرضی بالعرض شباهتی به نبات پیدا كرده اند و نبات واقعی نیستند و همچنین در میانه نباتات كه بعضی به صورت حیوان می شوند مثلا بعینه مار می شود یا مثل كله میمون می شود و امثال اینها یا حقیقة این حیوان است یا در صورت عرضی بالعرض شباهتی پیدا كرده و هم چنین در حیوانات كه بعضی در صورت شبیه به انسان می شوند مثل میمون و خرس و امثال آنها آیا اینها حقیقت انسانند یا در صورت عرضی شبیه شده اند و واقعیت ندارد شبهه نیست كه هیچ عاقل اینها را به صرف شباهت صورت ظاهر از حیز خود بالا نمی برد و اعتنائی به این صورت نیست و هر چند سنگ شجری بعینه مثل درخت شده است اما چون جذب و دفع و هضم و امساك و زیاده و نقصان و سایر قوی و صفات نباتی از برای آن نیست آن را نبات نمی خوانند و همچنین نبات بر فرض كه به صورت حیوان شود اما تا قوای حیوانی از دیدن و شنیدن و چشیدن و بوئیدن و غیر اینها برای او حاصل نشود حیوان واقعی نیست گیرم كه مارچوبه كند تن به شكل ماركو زهر بهر دشمن كو مهره بهر دوست پس اگر دارای صفات خاصه حیوانی است حیوان است و الا از حیز نباتی پا بالا نگذارد و همچنین میمون و دب اگر صفات خاصه انسانی را دارایند انسان هستند و اگر نیستند هر چند كه شبیه انسان بشوند در صورت ظاهر تا بحدی كه اطبای قدیم چون از تشریح انسان معذور بودند میمون را تشریح می كردند كه پی به صورت ظاهر انسان ببرند معذلك كله میمون انسان نیست و حیوان است زیرا كه قوای خاصه انسانی از ذكر و فكر و علم و حلم و سایر قوی از برای آن نیست و صرف صورت ظاهری است پس به صرف صورت عرضی نمی توان عرصه و حیز هر چیزی را معین كرد و باید ملاحظه قوی و خاصیات را كه خاصه شخصی است و صفت ذاتیه او است آنها را جست و پی به حقیقت برد و در تشریع هم امر به همین منوال است بدون شبهه چنانكه خود تو بعضی را مظاهر لا اله می گیری و بعضی را مظاهر الا الله اگر چه تو به محض هوس خود اینكار را كرده ولی از عقلا و دانایان سؤال می كنم كه آیا خود بخود بدون جهت و سبب می توان اسم بر هر كسی گذارد یا باید ملاحظه مناسبت و فعلیت هر كسی را نمود اگر ملاحظه مناسبت شرط نیست مثل اینكه در عالم اعراض بر عكس نهند نام زنگی كافور كه به قول عربها لاتسع الخرق علی الواقع تو به رای خود به مقتضای میلت اسمی بگذار دیگری هم به مقتضای میلش اسم دیگر می گذارد ولی نتیجه این مطلب به اصطلاح وقت گرو گذاردن ظاهر خواهد شد كه قطعه سنگی را كه الماس اسم گذاردی بجای صد دینار گرو بر نمی دارند و اگر خود تو احیانا الماسی دست آوردی و اسم آن را سنگ گذاردی در ازای صد دینار نخواهی داد پس سخنها همه در صفات
خاصه و ذاتیات هر چیزی است و اعتنائی به اسمهای بی مناسبت نیست حال كه تا اینجا آمدی بگو بدانم اسماء و صفات الهی را چه فرض كرده نه این است كه اینها همانهاست كه در عالم تكوین از اعلی تا اسفل بروز و ظهور دارد و تمام عالم قائم به اسمها و صفتهای پروردگار است بلكه به جهت همین خلقت شده است كه حكایت اسمها و صفات او را بكند بلكه خلاصه سخن همه اسم و صفت او است چنانكه حكما گفته اند كه لیس الا الله و صفاته و اسماؤه و در حدیث شریف همین مطلب را به این لفظ بیان فرموده اند كه لیس الا الله و فعله و نوره زیرا كه همه ی اسمها و صفات خداوند انوار اویند كه دلالت بر او می كنند پس در تشریع آن كسی كه مدعی این است كه مظهر اسماء و صفات الهی است باید فعلیت عرش و كرسی و نجوم و افلاك و كواكب و عناصر و غیب و شهاده كل اینها در او بالفعل باشد تا اینكه گفته شود كه او به تنهائی مظهر كل اسماء و صفات است و الا به حرف مفت و یاوه گوئی امر نمی گذرد و عرض كردم كه وقت گرو گذاردن نتیجه ظاهر می شود اگر كسی مظهر اسمها و صفتهای الهی است باید مثل عرش محل امر پروردگار باشد و مثل كرسی و افلاك محل تقدیر جمیع امور كه حقیقة لیلة القدر بر او صادق باشد و آثار و خواص فلكی از او بروز كند و هم چنین عناصر در او بالفعل باشد و خواص آنها را ظاهر كند بلكه حكایت اسمی را كند كه از همه اینها بالاتر است زیرا كه او مولود جامع است و اینها مفردات و خداوند وجود او را غایت همه ی مفردات قرار داده چنانكه فرمود لولاك لما خلقت الافلاك و در كتاب مجید خود فرمود خلق لكم ما فی الأرض جمیعا و البته مولود جامع طبیعة خامسه فوق مفردات چهارگانه دارد و یقینا طبیعة خامسه برتری دارد بر مفردات و اثر او در همه نافذ خواهد بود چنانكه ملاحظه می كنی كه حیوان كه صورت جامعه قوی و عناصر خود است چگونه هر یك آنها را بكار خود وا می دارد و از كار باز می دارد پس آن كسی كه مولود جامع است البته احكام او به حول الله و قوته در جمیع ملك ساری و جاری خواهد بود و ستارگان به امر او به زمین می آیند چنانكه در تعیین خلافت و وصایت حضرت امیر (ع) آمد و این است كه خداوند فرمود والنجم اذا هوی ما صل صاحبكم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی و آفتاب به امر او بر می گردد و تنطق می كند چنانكه مكرر برگشت و جواب سلام علی بن ابی طالب (ع) را داد و ماه به یك اشاره او منشق خواهد شد چنانكه پیغمبر (ص) كرد و خداوند فرمود اقتربت الساعة و انشق القمر و عناصر تمام مطیع امر او خواهند بود چنانكه حضرت امیر (ع) پای خود را به زمین می زد و زلزله می شد و می زد و از هم منشق می شد و كوهها را می خواندند و اجابت می نمودند و چوب خود را به فرات می زد و فرو می نشست تا جائی كه ماهیان نمودار می شدند خلاصه سخن كه چندین هزار معجز از ایشان دیده شده و تو اگر منكری بر ما الحمدلله به دلیل نقل و عقل ثابت شده كه كسی كه مظهر اسماء و صفات الهی است
البته باید صاحب این افعال باشد زیرا كه در ملك كه همه این افعال بروز می كند به اسماء الله و صفاته است اگر این شخص هم مظهر آنها است باید آثار آنها مترتب بر او باشد آتشی كه نسوزاند و آبی كه تر نكند و آسمانی كه اثری از او بروز نكند اینها صورت كشی است و نقاشان بسی از این قبیل نقشها می كنند و ثمری كه نزد عاقل معتد به باشد بر آنها مترتب نیست باز هنوز نقاشی كه یك صورت عرضی نشان می دهد و حسن منظری دارد كه در محل نظر شما آن هم نیست ای بی انصاف پنجاه هزار حدیث را ترك می كنی كه همه مطابق با كتاب خدا و دلیل عقل و آفاق و انفس است و به كلی منكر معجزات و خوارق عادات و علوم و حكمتها می شوی و یك جاهل نادان احمق كه هیچ نمی داند مگر این كه كلمات مزخرفه به هم بافته این را اختیار می كنی و به همین قانع می شوی جزای تو بالاتر از این نیست كه همین شخص در دنیا و آخرت دست گیر تو باشد كه چنان لغزیده است كه خود را نمی تواند نگاه دارد تا در درك اسفل قرار گیرد و تو هم كه متمسك به او شده البته تو را با خود خواهد برد و خداوند فرموده است كه من بهتر شریكی هستم برای هر كس كه او را شریك من بگیرند تمام عمل را وا می گذارم به آن شخص كه اجر عمل كننده را بدهد و البته خسر الدنیا والاخرة خواهد بود باری پس مكرر در این بیان كه كردیم نظر كن و عبرت بگیر و خود را مفت مباز ثمر دنیائی كه ندیدید آخرت را هم كه منكرید برای چه خود را مقید كرده اید و اما اشارات و كنایاتی كه در كلامش گذاشته به یك شعر مولوی در جواب قناعت می كنیم نه فشاند نور سگ عوعو كند هر كسی بر خلق و خوی خود تند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون و اما آنچه گفته كه ثمره و نتیجه هر ظهور قبلی از اثبات و نفی در ظهور بعد ظاهر شد تا آخر مزخرفات كه یوم ظهور بعد را یوم فصل و یوم ظهور آخرت خوانده و مقبلین و معرضین جزای عمل خود را در ظهور بعد می بینند مذهب غریبی است والله چندین هزار سال گذشت و همه اش دنیا را خانه عمل خواندند و عالم برزخ و آخرت را دار جزا و به هیچ وجه من الوجوه نیك و بد و نعمت و عذاب دنیائی را محل نظر نگرفتند بلكه مؤمنین از اول روزگار تاكنون همیشه مبتلای به صدمات و عذابها و بلاها از جانب خداوند بودند و همه را هی وعده دادند كه غم مخورید و از ایمان خود دست برندارید كه دنیا فانی است و خواهید مرد و هر كسی پاداش عمل خود را خواهد دید و مؤمنین منعم به نعمتهای بی منتهی خواهند شد و كفار به عذابهای بی منتهی معذب خواهند بود و نعمت مؤمنین از هیچ جهت شایبه عذاب در آن نیست و عذاب كفار از هیچ جهت شایبه نعمت در آن نیست و تو همه این حرفها را به سخنان مزخرف بی معنی تفسیر می كنی و در ظهور پیغمبر (ص) همه مؤمنین را كه به انواع بلاها مبتلا بودند آنها را رجعت اموات مؤمنین قبل می دانی و جمیع كفار و نصاب را كه به انواع نعمتهای دنیویه منعم بودند رجعت اموات سابقینشان می دانی حكایت غریبی است
اصحاب سیدالشهداء را می كشند و حضرت به هر یكی تسلیه می دهد و می فرماید صبرا نبی الكرام مثل قنطره است كه از آن می گذرید و به نعمت ابدی و معانقه ی حور حسان منعم می شوید اول كه خود را در همان زمان ظهور آخرت پیشنیان می دانی و به این قاعده منعم شد كه زیاده از سیصد و بیست زخم بر جسد مطهرش وارد آمد و تشنگی میانه ی چشم او و آسمان مثل دود حایل بود و همه در ظاهر نعمتش بود پس چرا دوستانش از معصومین و غیر ایشان هزار و دویست و شصت سال است كه اشكشان خشك نشده و فرزندش صاحب الامر (ع) عرض می كند در زیارتش كه لئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرك المقدور فلاندبنك صباحا و مساءا اولاد بكینك بدل الدموع دما پس همه این گریه و زاریها برای این است كه چرا سیدالشهداء (ع) منعم شده پس اینها العیاذ بالله از باب حسد است نه از باب محبت والله كه هوش از سر انسان می رود از كلمات مزخرفه این جماعت و همچنین بزعم تو العیاذ بالله و استغفر الله میرزا حسینعلی ظهور حسینی است چون سیدالشهداء (ع) در ظهور پیغمبر در حقیقت نصرت اسلام را فرمود و دین را آشكار كرد در این ظهور خداوند رحمن رحیم كریم منعم فیاض به او جزای خیر داد كه چندین سال او را در عكا حبس نمودند كه نتوانست پا بیرون بگذارد تا مرد و دوستان او را در اطراف عالم چون در آن ظهور همه جان داده بودند و نصرت كرده بودند در این ظهور جزای خیر دادند و وعده های سیدالشهداء همه اش همین شد كه باز آنها را بكشند و نگذارند آب خوش از گلوی ایشان پائین برود و اسم خود را نتوانستند ببرند و استغفر الله چون روی سخن با عوام است چاره از همین قسم بیان ندارم شخصی را حاكم غضب كرده بود می خواست او را چوب زند و دیگری شفیع او شد و رفت مجلس حكومت و برگشت و گفت شفاعت كردم فرمودند گوش او را هم ببرند و بعد از چوب زدن از شهر هم بیرون كنند حالا العیاذ بالله اصحاب سیدالشهدا به این نصرتی كه كردند سیدالشهداء را در نزد خداوند شفیع كردند كه در آخرت آنها را منعم به نعمتها كنند و آن حضرت شفاعت فرموده ولی فایده شفاعتش این شده است كه در آخرت كه امروز است بعضی را بكشند و بعضی را چوب بزنند و حبس كنند و فحش بدهند و همشانه سگ ببندند و در كوچه و بازار بگردانند در حقیقت عجب شفاعتی فرموده و چه خوب آخرتی از برای آنها ساخته همه عیش شما به این است كه مزخرفات اولی و دومی را خوب حفظ كنید ثمر اینها برای شما چه شده است والله كه از خدا باید شرم كرد و از اولیاء خدا باید حیا نمود و وعده و وعیدهای ایشان را به این سستی نگرفت از آن طرف ملاحظه كن كسانی كه معرض از شما هستند ببین چه نعمتها و عزتها و دولتها و علمها و كمالات برای آنها میسر شده در كتب مولای من نگاه كن و ببین كه از الف و باء گرفته تا علومی كه از آنها در میانه مردم بالاتر نیست در هر یك صاحب تصنیف
و تالیف است در حقیقت همه را تجدید كرده است و بر وفق فرمایش آل محمد (ع) جاری شده است و از علوم و معارف از اخبار آل محمد (ع) چیزی چند استخراج فرموده كه هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده و به حسب ظاهر دنیا هم الحمدلله با عزت و احترام و نعم دنیویه عیش نمود حالا به اعتقاد شما العیاذ بالله او معذب بوده و شما كه چهار كلمه سر و دوست و پا شكسته از كتب خود ما دزدیده اید و هر كلمه را هزار تصحیف و تغییر داده اید و به كلی از قواعد اسلامیه خارج نموده اید حال شما به همین چهار كلمه اهل جنان شدید و دیگران اهل یزان هیهات هیهات چه قدر از عقل محرومید این دنیا كه می بینید خانه عمل است و آخرت دار جزاست و عرصه بقا است و خلود و مرگ را در میان بهشت و جهنم به صورت كبشی املح ذبح می كنند و هر كه در نعمت است ابدالدهر منعم است خالدین فیها و هر كه در عذاب است ابدالدهر معذب است و خالدین فیه و در عرصه ی برزخ نیز جزائی موقت تا زمان انقضای آن هست و طول آن بسیار است و از خداوند به استشفاع به آل محمد (ع) می طلبیم كه در آن عرصه ما را در زمره ی دوستان ایشان شمرد و اهل جنت قرار دهد.