کد مطلب:321303 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

جواب
در حقیقت این مزخرفات دیگر قابل جواب نیست و مطلبش این است كه به واسطه قیام آنكه بر می خیزد قیامت سرپا می شود و قرآن كه خود شخص قائم است عود می كند و خلق هم چون غایت وجودشان ظهور آن شخص است كانه تازه خلقت می شوند برای این شخص و مشیت اولیه دو مرتبه خلقت می شود و خلق به او خلقت می شوند و ملاحظه كن اگر اهل علم و معرفت هستی ببین چه قدر نادان است مشیت اوله كه خداوند او را در عرصه سرمد قرار داده است كه از برای او ابتدا و انتها نیست و مرور ازمان و دهور ابدا بر او نمی شود و حالی بعد حالی و مرتبه پس از مرتبه در او جاری نمی شود زیرا كه فعل خداوند است و آیت او است و اگر تغییر حالات در او پیدا بشود دلیل بر تغییر خداوند عالم است و این است كه فرمودند لا كیف لفعله كما لا كیف له و اگر كیف از برای او نیست سایر اعراضهم از برای او نخواهد بود زیرا كه هیچ عرضی در خداوند راه بر نیست و آیة او البته باید بری از اعراض باشد تا دلالت بر او بكند و تغییر لازمه ی اعراض است پس حالی بعد از حالی از برای او نیست و همیشه در حال اول است و آنی از برای او نیست پس چگونه تصور می شود كه دو مرتبه مشیت اولیه خلقت بشود ولی این جماعت اینقدر كوته بین هستند كه كلماتی هم كه از علما می شنوند جمیعش را در همین دنیا و به وضع همین دنیا خیال می كنند و این است كه قیامت را هم در همین دنیا فرض كرده اند و شعور نمی كنند كه این كلمات غیر از همان سخن و هریتین كه می گویند می میریم و زنده می شویم و می میریم نیست و هم چنین سخن تناسخیها است كه می گویند ارواح از این ابدان بیرون می رود و بابدان دیگر تعلق می گیرد نهایت اگر روح مؤمن است به بدن طیبی و اگر روح كافر است به بدن خبیثی تعلق می گیرد سخن این جماعت
هم خلاصه اش همین است اگر چه اینجا درست تفصیل نداده است و شاید اینكه می گوید و چونكه خلق كل شی در خلق بدیع ذكر شد دلیل است كه خلق اولم یزل و لا یزال بوده مقصودش همین باشد كه یعنی همان خلق سابق است كه مجدد خلق شده و از این جهت لم یزل است پس معنی اینكه قیامت عرصه بقا است این شد به مذهب حضرات كه همین خلق هی مجدد خلق می شوند و این همه تفاصیل كه از عرصه قیامت و بهشت و دوزخ فرموده اند همه همینها است كه در دنیا می بینم و نمی دانیم منكرین معاد را كه كافر و زندیق خواندند منكر وضع دنیا بودند یا منكر معاد به آن ترتیب كه انبیا فرموده اند منكر وضع دنیا كه احدی نبوده است شما هم كه غیر از همین اثبات امری نمی كنید پس گفتگوها همه سراسم است بلكه با بعضی آن هم نیست زیرا كه اهل تناسخ هم بعینه مثل شما می گویند و آل محمد (ع) آنها را تكفیر و لعن فرمودند خلاصه و تفصیل این مطالب بعد از این باید بیاید و اما آنكه گفته كه مرتب فرمودیم بیان را به عدد كل شی یعنی بعدد سیصد و شصت و یك كه حروف كل شی است و اما آنكه می گوید تا جزا دهد كل شی را جزا كل شی ان كان من نفیا بعد له و ان كان من اثباتا بفضله عبارت غریبی است كه من جاره نصب می دهد و مقصودش از نفی انكار او است و از اثبات تصدیق او و اول می گوید جزا دهد كل شی را جزاء كل شی و معنیش این می شود كه به هر چیزی جزای همه چیز را بدهد كه اثبات جبر است بر خداوند بعد می گوید اگر از نفی است به عدل و اگر از اثبات است بفضل پس معلوم می شود كه كسی كه از نفی است كه یعنی كافر است خداوند جزای كل شی را به او از باب عدل می دهد و كسی كه از اثبات است یعنی مؤمن است خداوند جزای كل شی را به او از باب فضل می دهد پس به این قاعده كافر استحقاقش برای جزای كل شی بیشتر است از مؤمن درست انصاف بدهید و در كلامش نظر بكنید و ببینید كه خرافات هست یا نیست بعد می گوید اذ علم او بكل شی تا آخر انصاف بدهید كه علم خداوند كه محیط به هر چیزی است لازمه اش این است كه جزای همه چیز را به همه چیز بدهد خلاصه كه باقی كلماتش هم همین قسم خرافات است و حاجت به شرح ندارد ملاحظه كن و ببین.