کد مطلب:321306 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

جواب
اما آنچه گفته كه در این طلوعین یكی است و در اخبار مشابه فرموده اند و تفصیلش را نداده سابق بیان كردیم كه ظهور قائم (ع) و رجعت سیدالشهداء را تفصیل فرموده اند و این جماعت چون صرفه بدعتشان نیست لهذا به هم می پیچند و كلیة حضرت باقر (ع) فرموده است كه ایام الله یوم یقوم القائم (ع) و یوم الكره و یوم القیمة و نیز اخبار روایات دیگر كه این سه روز را تفصیل می كند بسیار است و در حدیث می فرماید آیت رجعت این آیه است یوم نحشر من كل امة فوجا تا آخر و آیة قیمة این آیه است و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا خلاصه و الفاظ به حسب معانی لغویه گاهی استعمال می شوند و امر بر جهال مشتبه می شود مثلا قیامت چون از قیام است كه فرمود یوم یقوم الناس لرب العالمین و در قیام قائم هم خود آن حضرت قیام به امر می فرماید و بعضی از اموات هم قیام می كنند و همچنین در رجعت همه ماحضین قیام می كنند این است كه به حسب لغت لفظ قیامت در هر سه مورد استعمال می شود ولی آن وقت كه هر سه را پشت سر هم می شمرند شبهه نیست كه الفاظ مترادفه و تكریم بی ثمر منظور ندارند بلكه هر یك روزی خاص است و كیفیتی خاص دارد و خلاصه و اما آنچه گفته كه سعادت به فهمیدن ما یثبت به الایمان است نه به تقلید البته سعادت كامله به فهم است ولی تو ملاحظه كن كه این خلق اگر همه به خودی خود اهل فهم بودند كه حاجت ببعث رسل و انزال كتب نبود و بعد از آن هم كه رسل مبعوث شدند و كتابها آوردند اگر هم مكلفین یك مرتبه به منتهی درجه ی معرفت برسند كه اختلاف درجات از میان خلق می رود و تابع و متبوع از هم شناخته نمی شود چون چراغی كه از چراغی در گیرد همین قدر بقول ابن مالك و هو بسبق حائز تفصیلا مستوجب ثنائی جمیلا و این تفصیل عرضی است پس بی شبهه همه به منتهی درجه معرفت نمی رسند و وقتی كه نرسیدند لابد از تقلید می شوند و چاره جز این نیست نهایت اینكه همین قدر معرفت باید پیدا كرد كه صادق را از كاذب تمیز داد و معصوم را از غیر معصوم و لو از راه استدلال باشد بدون كشف شناخت آن وقت در جمیع امور از او تقلید نمود آن وقت آنچه به تقلید او می گوید فهم آن را هم خداوند نصیب او كرد شكر خداوند را به جا آورد بر فهم و الا كه شكر كند بر اینكه اهل تسلیم شده است و این است كه در اخبار امر به تقلید آل محمد (ع) شده است و مدح تسلیم را فرموده اند و حضرت صادق (ع)
فرمود من دان الله بغیر سماع من عالم صادق الزمه الله البته الی الفناء و من ادعی سماعا من غیر الباب الذی فتحه الله لخلقه فهو مشرك و ذلك الباب هو الامین المأمون علی سر الله المكنون و حضرت امیر (ع) به كمیل فرمود یا كمیل لا غزو الا مع امام عادل و لا نقل الا من امام فاضل یا كمیل هو نبوة و رسالة و امامة و لیس بعد ذلك الاموالین متبعین او منادین مبتدعین انما یتقبل الله من المتقین و قیل للرضا (ع) جعلت فداك ان بعض اصحابنا یقولون نسمع الامر فمن یحكی عنك و عن آبائك فنقیس علیه و نعمل به فقال سبحان الله لا والله ما هذا من دین جعفر هؤلاء قوم لا حاجة بهم الینا قد خرجوا من طاعتنا و صاروا فی موضعنا فاین التقلید الذی كانوا یقلدون جعفرا و اباجعفر قال جعفر لا تحملوا علی القیاس فلیس من شی یعدله القیاس الا و القیاس یكسره و اخبار بسیار در مدح تسلیم وارد شده است حتی فرمودند قد افلح المؤمنون یعنی افلح المسلمون ان المسلمین هم النجباء پس ببین كه تسلیم شخص را به كجا می رساند بلی تقلید غیر معصوم صحیح نیست و از علما كسی را كه شناختی كه از رای و ظنون خود داخل نمی كند و به صرف تقلید معصومین و به روایت از ایشان حكم می كند باید تقلید كرد نه دیگری و اگر چه علما را در روایت هم معصوم نمی دانیم ولی الله من ورائهم محیط و امام را نیز حافظ و ناصر و مؤید و مسدد می دانیم و بر او است كه حفظ فرماید تا اینكه هر كه طالب هدایت است گمراه نشود و به همین دلیل عقلی و نقلی یقینی است كه الحمدلله در احكام یقین حاصل می كنیم و با رد القلب و ثلج الفؤاد هستیم و تقلید ما تقلید آباء نیست تقلید آل محمد (ع) است و آباء واسط كانی به جهت رسانیدن اخبار اهل بیت سلم الله بوده اند و اما نصاری كه تو می گوئی ملت ایشان حق بوده است و آبائشان حق بوده است همچو معلوم است كه این جماعت همانطور كه خود را به محض دعوی حق می دانند هر مدعی را به همینطور حق می دانند نصارائی كه این همه بدعتها گذاردند و از توحیدشان گرفته كه اصل دین است تا سایر احكام همه را فاسد كردند و امر را به جائی رساندند كه حجتهای خدا پنهان شدند و انجیل از میان ایشان رفت و چهار نفر از شاگردان حواریین هر یك برای خود چیزی نوشت و بدعتها گذاشتند حالا مصنف دلایل ایشان را حق می داند در میان ایشان حق بوده است ولی جماعت معدود بسیار كمی كه از ترس مبدعین اظهار حق را نمی توانستند بكنند و آباء نصاری عهد پیغمبر معلوم نیست كه همه اهل حق بوده اند بلكه در بسیاری ایشان مسلم نبوده است و مذهب تثلیث كه اساس مذهب ایشان است برای غالب ایشان بود و اما آنچه گفته كه علاوه خود را اهل ضلالت گمان نمی كردند این هم قولی است كه بر خلاف قول خداست
اگر ضعیف جاهلی در میان ایشان باشد كه رهبان امر را بر او مشتبه كرده باشند شاهد و لكن علمای ایشان امر برایشان مشتبه نبود و در زمان پیغمبر (ص) و زمان سابق حق بر ایشان ظاهر شده بود و می دانستند كه اهل ضلالتند و مع ذلك تسلیم حق نمی گردند و اگر اینطور نباشد مستحق عذاب الهی نمی شدند و خداوند می فرماید و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم و فرموده است یعرفون نعمة الله ثم ینكرونها و در اخبار بسیار فرموده اند كه خداوند ابا فرموده است كه باطل را در دل اهلش حق لا شك فیه قرار دهد و از همین است كه خود تو ای صاحب دلایل از اول كتاب تا اینجا مكرر اظهار اضطراب و عدم یقین خود را می كنی خلاصه و اما آنچه در باب امتحان و افتتان گفته صحیح است خلق امتحانها می شوند به انواع اقسام یك قسم هم همین است كه در اخبار مكرر فرموده اند كه اعلام باطله بر می خیزند و مدعی امامت می شوند و مثل شمائی كرد ایشان جمع می شوید یك قسم هم به این است كه دعاة حق بر می خیزد و خلق را دعوت می كنند و از ایشان نمی پذیرند و حاجت به تفصیل بیش از این نیست.