کد مطلب:321310 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

جواب
در كتب انبیاء از این قبیل بیانات هست ولی خود مصنف ساخت و پرداخت نموده موافق میل خود عباراتی نوشته است و اعتمادی به كلمات او نیست و كلیة این مسئله را بدان كه همین قسم كه در زبان عربی لفظ رب و در زبان فارسی لفظ خدا در غیر خداوند تبارك و تعالی استعمال می شود و مقصود صاحب و مالك و بزرگ است چنانكه عرب رب مال می گوید و رب بیت و رب دار و رب ملك و ربانی سفینة و از این باب است كه فرمودند رب الارض امام الارض و هم چنین در فارسی ناخدا و كدخدا و خانه خدا می گویند و مقصود از همه اینها صاحب و مالك و بزرگتر و امثال اینهاست هم چنین در زبان یونانی و عبری هم این اصطلاح بوده است و در لغت خودشان به همینطور جاری شده اند و شیاطین یهود و نصاری به همین الفاظ متمسك شده و درباره عزیر بلكه عامه یهود كه گفتند نحن ابناء الله و درباره عیسی نیز الفاظی كه خود عزیر و عیسی (ع) راضی نبودند گفتند و در كتاب مجید خداوند می فرماید حكایت از خطاب به عیسی كه انت قلت للناس اتخذونی امی الهین من دون الله و حضرت عیسی (ع) عرض می كند ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسك و مصنف دلایل
به این كلام متنبه نشده باز در این مقام می گوید كه ظهوری به اسم الوهیت بر می خیزد و مقصودش اثبات خدائی برای اكابر خودشان است و گمان می كند كه به اینكه گاهی از راه ناچاری تنزیه ذات احد را از اسم و رسم می نماید عذرش پذیرفته می شود و حال اینكه بعضی از نصاری را هم شنیده ایم كه می گویند مقصود ما این نیست كه عیسی مثلا حقیقت خداست بلكه مقصود جلوه ی خداست در عیسی و معذلك خداوند و انبیاء او به همین كه گفتند ابن الله است بر آنها سخط كردند و از آنها نپذیرفتند و حال اینكه صریح می گویند كه مقصود ما ولادت نیست مع ذلك چون لفظ شایسته یگانگی خداوند نیست پسندیده نیست و هم چنین است لفظ الوهیت چون مجمع الكمالات است و من تحیر فیه الخلایق كه همه خلایق در او حیرانند روا نیست كه آن در مخلوقات استعمال كنند زیرا كه اگر خلق مسمی باله شود و این لفظ درباره او راست باشد البته خود او در خود حیران نمی شود زیرا كه حیرت از این است كه حدود چیزی را انسان نبیند یا به جهت بزرگی او یا از این جهت كه حد از برای او نباشد پس لا محاله متحیر خواهد شد و معرفت او را به حقیقت حاصل نخواهد كرد و این است كه پیغمبر خاتم (ص) فرمود ما عرفناك حق معرفتك و فرمود رب زدنی فیك تحیرا و اما درباره خود انسان متحیر نمی شود زیرا كه معرفت خودش برای او حاصل است خلاصه كه در لفظ و معنی هر دو باید تابع انبیا و اولیا بود و نمی توان در مقام بندگی گفت كه من معنی را درست كرده ام و مقید به الفاظ نیستم چنانچه در اخبار آل محمد (ع) شاهد این معنی بسیار است و با یهود و نصاری مكرر در باب همین اسمها اعتراض نموده اند باری و اما اصل این مطلب كه این ظهور در اراضی مقدسه باید بشود آنچه ظاهر از كتاب اشعیا است كه در فصول متعدده به این مطالب خبر می دهد این است كه مراد از این ظهور سلیمان بن داود علیهماالسلام بوده است زیرا كه حضرت سلیمان پسر حضرت داود است و داود پسر یشی است چنانكه در نسب نامه ی مسیح (ع) در اول انجیل متی مذكور است كه عوبید پدریش ویش پدر داود ملك و داود ملك پدر سلیمان حال این را كه دانستی در فصل یازدهم از كتاب اشعیا ملاحظه كن و فصول پیش و پس را هم ببین كه همه جا بیان همین مطالب شده است و در فصل یازدهم فرموده است و نهالی از تنه بر آمده شاخه از ریشه هایش قد خواهد كشید و روح خداوند كه روح حكمت و فطانت و روح مشورت و جبروت و روح علم و خشیت از خداوند است بر آن خواهد آرمید و او را در خشیت خداوند تیزهوش گردانیده موافق منظور نظرش حكم و مطابق مسموع گوشهایش تنبیه نخواهد فرمود بلكه ذلیل آن را به عدالت
حكم و برای مسكینان زمین براستی تنبیه خواهد نمود و زمین را به عصای دهانش زده بروح لبهایش شریر را خواهد كشت و كمربند كمرش عدالت و وفانطاق میانش خواهد بود و گرگ بابره سكونت داشته ببر یا بزغاله و هم گوساله و پرواریها با شیر جوان هم خوابه خواهند شد و طفل كوچك راعی ایشان خواهد بود و شیرخواره به سوراخ صاغر مار بازی خواهد كرد و كودك از شیر بازداشته شده دست خود را به مغاره افعی دراز خواهد نمود و در تمامی كوه مقدس من هیچ ضرر و فساد نخواهند كرد زیرا كه زمین از دانش خداوند مثل آبهائی كه دریا را فرو می گیرند پر خواهد شد و در آن روز واقع می شود كه ریشه اش بجای علم قومها خواهد ایستاد و طوایف آن را تجسس خواهند نمود و آرامگاهش باجاه خواهد بود و در آن روز واقع می شود كه خداوند بار دیگر دست خود را دراز خواهد كرد به قصد تحصیل كردن باقی ماندگان قومش كه از آشور و مصر و پیژوس و كوش و عیلام و شنعار و حماث و جزیره های دریا باقی مانده اند و علم را برای قبایل بلند خواهند كرد و رانده شدگان اسرائیل را جمع نموده پراكنده شده گان یهوداه را از چهار ركن عالم فراهم خواهد آورد تا آخر در فصل دوازدهم باز فرموده است در آن روز خواهی گفت كه ترا ای خداوند حمد می كنم كه هر چند با من غضبناك بودی غضبت رفع شده به من تسلی داده اینك خدا نجات من گردیده است متوكل شده نخواهم ترسید زیرا كه خداوند خدا قوت و تسبیح من شده سبب نجات من گردیده است بنابراین آبها را از منبعهای نجات به شادمانی خواهید كشید تا آخر كه از همین قبیل است پس ببین كه وعده خداوند با شعیا به آمدن سلیمان (ع) بود كه از شامات تا اصطخر را داشت و در همه زمین و جن و انس و سباع و طیور و هوام و حشرات امرش جاری بود چنانكه در كتب اخبار و سیر و تواریخ مذكور است و باد برای او مسخر بود كه بساط او را روزی مسافت دو ماه حركت می داد صبح از شام حركت نموده در اصطخر قیلوله می فرمود و عصر از آنجا حركت نموده تا شب به كابل می رفت نمی دانم این همه اخبار و آثار و آیات قرآنی كه شهادت بر معجزات سلیمان علیه السلام می دهد از رد شمس و حركت بساط و اطاعت جن و انس و حیوانات همه را باید انكار كرد یا تسلیم نمود و درباره صاحب الامر (ع) كه سلیمان یك خادم او است چه باید گفت كه در حدیث شریف می فرماید خداوند باد ملایم را به سلیمان داد و باد سخت را برای قائم ما ذخیره كرد پس اگر سلیمان با باد ملایم روزی مسافت دو ماه را طی
می كرد چنان كه در اخبار فرموده اند و خداوند و پیغمبران او نعوذ بالله سخن یاوه نفرموده اند و البته همه اینها واقعیت داشته و دارد و مع المداراة می گویم در صورتی كه نخواهد اینطور سیر كند آیا نظر باطنی خود را می تواند جولان دهد و از آسمانی و زمین خبر دهد یا این هم برای او ممكن نیست و مثل عیسی خبر از ما یاكلون و ما یدخرون می تواند بدهد یا خیر خلاصه و در كتاب یرمیاه در فصولی كه بیان خرابی بیت المقدس و قتل و غارت كل دانیان و بخت نصر و اسیر نمودن بنی اسرائیل و بردن به بابل است و در فصل سی و سیم می فرماید كه كلدانیان به قصد جنگ نمودن می آیند و آبها را با لاشه های مردمانی كه در غضب و حدت خود كشتم پر خواهند ساخت چونكه روی خود را از این شهر به سبب تمامی شرارت ایشان پنهان نمودم اینك من به آنها عافیت و علاج رسانیده شفا خواهم بخشید و به ایشان فراوانی سلامت و حقیقت كشف می نمایم و اسیر شده گان یهوداه و اسیر شدگان اسرائیل را باز پس خواهم آورد و ایشان را مثل اول بنا خواهم نهاد و ایشان را از تمامی عصیانی كه به من ورزیدند پاك خواهم گردانید و آیاتی چند در رحمتهای خود به ایشان و آبادی اورشلیم مجددا می فرماید تا اینكه می فرماید خداوند می فرماید كه اینك روزها می آیند كه سخن خیری كه به خاندان اسرائیل و خاندان یهوداه فرمودم اثبات خواهم نمود در آن ایام و در آن زمان از برای داود شاخه عدالت تنبیت می نمایم كه انصاف و عدالت را در زمین جاری خواهد ساخت در آن ایام یهوداه نجات خواهد یافت و اورشلیم با منیت مسكون خواهد شد و اسمی كه به آن خوانده خواهد شد یهوداه صدقینو است زیرا كه خداوند می فرماید كه از برای داود مردی كه بر تخت خاندان اسرائیل بنشیند كم نخواهد شد تا اینكه باز می فرماید و كلام خداوند بدین مضمون به یرمیاه رسید كه خداوند چنین می فرماید اگر عهد من با روز و عهد مرا با شب زایل توانید كرد كه تا روز و شب در وقتش واقع نشوند آنگاه عهد من با بنده ام داود زایل می شود تا آنكه از برایش پسری كه بر تختش بنشیند وجود نداشته باشد تا آخر فرمایشات كه به این مضامین است پس ببین كه وعده هائی كه خداوند فرموده به بنی اسرائیل موافق كتب انبیا منظور ظهور سلیمان بن داود بوده است و سالهای دراز است كه وعده ی خداوند وفا شده است و گذشته و اما آیه قرآن كه می فرماید و قضینا الی بنی اسرائیل فی الكتاب لتفسدن فی الأرض مرتین و لتعلن علوا كبیرا فاذا جاء وعدا و لا هما بعثنا علیكم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و كان وعدا مفعولا ثم رددنا لكم الكرة علیهم و امددناكم به اموال و بنین
و جعلناكم اكثر نفیرا ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها فاذا جاء وعد الاخرة لیسیوؤا وجوهكم ولید خلوا المسجد كما دخلوه اول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیرا و در بحار از بیضاوی نقل كرده است آنچه حاصلش این است كه فساد اولشان مخالفت احكام توریة بود و قتل شعیا و قتل ارمیا و فساد دویمشان قتل زكریا و یحیی و قصد قتل عیسی و وعده اولی بخت نصر عامل لهراسف به سوی بابل و جنود او بود و بعضی گفته اند جالوت و بعضی گفته اند سخاریب از اهل نینوی و كردند آنچه كردند تا آنكه بهمن بن اسفندیار از جدش كشتاسف بن لهراسف سلطنت را ارث برد و به همین بر بنی اسرائیل ترحم كرد و اسراء ایشان را به شام برگردانید و دانیال بر ایشان سلطان شد پس مستولی شدند بر هر كه از اتباع بخت نصر بود و بعضی گفته اند كه داود را بر جالوت مسلط كرد و او را كشت و اما عقوبت دویم به این بود كه مسلط كرد خداوند بر ایشان فرس را دفعه دیگر پس جنگ كرد با ایشان ملك بابل از ملوك طوائف و اسم او جوذر بود و گفته شده است تحردوس گفته شده است كه داخل شد صاحب جیش به مذبح قربانیهاشان و یافت در آن خونی را كه می جوشد سوال كرد ایشان را از آن گفتند خون قربانی است كه از ما قبول نشده گفت راست نگفتند و هزاران از ایشان بر آن خون گشت و آرام نگرفت گفت اگر راست نگوئید احدی از شما را باقی نمی گذارم گفتند خون یحیی است گفت برای مثل این خداوند از شما انتقام می كشد بعد گفت ای یحیی پرورنده من و تو دانست آنچه كه به قوم تو از جهت تو رسید پس آرام بگیر به اذن خدا پیش از آنكه باقی نگذارم از شما احدی را پس خون ساكن شد و از طبرسی علیه الرحمة طورهای دیگر هم روایت شده و حاجت به تفصیل نیست و از طرق اهل بیت سلام الله در برهان نقل كرده است كه فساد اول و ثانی را قتل علی بن ابیطالب و طعن امام حسن (ع) تفسیر فرموده اند و علو كبیر را قتل سید شهدا سلم الله علیه و كره را در بعضی اخبار به خروج سیدالشهداء (ع) و در حدیث پیغمبر (ص) با سلمان به رجعت همه معصومین و شیعیان ایشان (ص) و رجعت كفار ماحضین و اخذ قصاص ایشان و از علی بن مهزیار در حدیثش با قائم (ع) فرمود الا انبئك انه اذا فقد الصبی و تحرك المغربی و سار العمانی و یربع السفیانی یؤذن الله لی فاخرج بین الصفا والمروة فی ثلثماة و ثلثة عشر رجلا سواد فاجی ء الی الكوفه و اهدم مسجدها و ابنیه علی بناء الاول و اهدم ما حوله من بناء الجبابرة و احج بالناس حجة الاسلام و اجی ء الی یثرب و اهدم الحجرة و اخرج من بها و هماطریان فامر بهما تجاه البقیع و امر بخشبتین یصلبان علیهما فتورق من تحتهما فیفتتن الناس بهما اشد من الفتنة الأولی فینادی مناد من السماء انتدی
و یا ارض خذی فیومئذ لا یبقی علی وجه الأرض الا مؤمن قد خلص قلبه بالأیمان قلت یا سیدی ما یكون بعد ذلك قال الكرة الرجعة ثم تلا هذه الایة ثم رددنا لكم الكرة و امددناكم باموال و بنین و جعلناكم اكثر نفیرا و اذا جاء وعد الاخرة تا آخر از علی بن ابراهیم نقل كرده است كه مراد قائم (ع) و اصحاب او است كه روهای شما را سیاه می كنند و داخل مسجد می شوند هم چنانكه پیغمبر (ص) و اصحاب او در اول داخل شدند و بر شما بلندی بجویند و شما را بكشند بعد رو به آل محمد (ع) كرده است و فرموده است عسی ربكم ان یرحمكم اینكه نصرت بكند شما را بر دشمن شما بعد خطاب بر بنی امیه فرموده و فرموده و ان عدتم عدنا یعنی بر گشتید به سفیانی بر می گردیم به قائم از آل محمد (ع) و جعلنا جهنم للكافرین حصیرا یعنی حبسی كه در آن محصور می شوند و اما آیه و اذ تاذن ربك لیبعثن علیهم الی یوم القیمة من یسومهم سوء العذاب در برهان از علی بن ابراهیم نقل كرده است كه مراد از ایشان یهودند كه خداوند معذب می كند ایشان را و عذابشان همیشه ای است تا قیامت و طبرسی ره گفته است كه عذاب شدید بر ایشان می فرستد به قتل و گرفتن جزیه از ایشان و مقصود به آن امت محمدند (ص) در نزد جمیع مفسرین و از حضرت باقر (ع) اینطور روایت شده خلاصه و اینكه مصنف دلایل گفته یوم قیامت یوم ظهور آن نیر اعظم است بدو وجه مردود است اول صریح آیه و صریح روایت علی بن ابراهیم ره این است كه این عذاب پیش از قیامت بر ایشان نازل می شود و از برای آن منتهائی غیر قیامت نیست پس بنابر اینكه عذاب كننده قائم (ع) باشد پس ظهور قائم (ع) قبل از قیامت است و عذابی كه بر یهود یا بر نصاب امت جد خود وارد می آورد امدی غیر قیامت نخواهد داشت و آن وقت در جهنم مخلد خواهند شد و ثانی بر فرض كه قیامت را خود یوم ظهور بگیریم بنابر مذهب شما كه قائم قیام كرده عذابی كه نازل شده بر این امت چیست و با زمان قبل چه فرق كرده است و خود شما الان عذابتان شدیدتر است یا امت محمد (ص) بلكه شما یا یهود والله كه اذل از یهود هستید زیرا كه یهود در بازار مسلمین مرفه الحال مشغول به كسب خود هستند و امتناعی از یهود بودن ندارند و تقیه نمی كنند و شما را الحمدلله بعد از شصت سال این قدرت حاصل نشده است و آسوده باشید كه دست صاحب الامر (ص) دایم در ملك جولان می كند و محال است كه شما عزیز بشوید.