کد مطلب:321314 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

جواب
اما آنچه گفته است كه من عندالله او مطاع است نه مطیع كلامی است درست و سابق شرح این مطالب شده اینجا هم مجملا اشاره می كنیم كه مطاعیت ایشان از مطاعیت خداوند كه بالاتر نیست و خداوند هم دعای بندگان خودش را مستجاب می كند و منافات با مطاعیت او ندارد بلكه امر فرموده است به دعا كردن و آن را عبادت خوانده و ترك آن را استكبار شمرده است و البته بنده باید دعا كند و خداوند بر حسب دعای بنده عطا كند و باز هم مطاع است نه مطیع و هم چنین است امر در باب طلب معجزات منافاتی با مطاعیت خداوند یا انبیاء او ندارد و این است كه حضرت ابراهیم با كمال بندگی كه داشته است عرض می كند به خداوند كه ارنی كیف تحیی الموتی قال اولم تومن قال بلی و لكن لیطمئن قلبی و همچنین است سؤال سایر بندگان و این است كه در پنجاه هزار احادیث در معجزات در مواضع معدودی اتفاق افتاده است كه انبیاء خواهش سائل را قبول نفرموده اند و سابق بر این شرح جهات حكمت عدم قبول از اخبار و آثار و دلیل عقلی شده است و در این مقام به مناسبت استدلالی كه به فقره انجیل كرده است می گوئیم كه گذشته از خود معجزه كه آیا مصلحت در آن هست یا نیست سائلین مختلف هستند بعضی از روی صدق سؤال می كنند به این معنی كه ولو هنوز ایمان نیاورده ولی نیت او این است كه اگر واقعا آیتی دید تسلیم نماید و ایمان بیاورد و بعضی سوال ایشان از روی تعنت است و نیت تسلیم ندارد و این مطلب را انبیاء خدا هم به علم خود می دانند و هم از ظاهر حالات و كیفیت سؤال سائل این مطلب ظاهر می شود طوری كه غیر نبی هم متعنت و غیر او را تمیز می دهد چنانكه خداوند فرموده قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اكبر و سوال متعنت البته لازم نیست بر پیغمبر كه آن را اجابت نماید زیرا كه معجز آوردن به جهت این است كه خلق هدایت بشوند و كسی كه متعنت است و آثار قبول و تسلیمی در او نیست چندان ثمری در اینان معجز نیست مگر اینكه نبی بخواهد حجت را بر او تمام كند یا غیر سائل به این سبب هدایت شود این است كه در حدیث كه سابق نقل كردیم در احتجاج پیغمبر (ص) با ابوجهل و جماعت دیگر از قریش چونكه آنها گفته بودند كه آیت ظاهر بكن و ما نمی دانیم كه بعد از ظهور آیت آیا ایمان خواهیم آورد یا نه آن حضرت بعد از حجتهای بسیار كه اقامه فرمود كه این آیات كه شما خواسته اید یا آیت نیست یا صلاح نیست یا
اسباب هلاكت شما است و غیر اینها فرمود و بعد از اینها شما متعنت هستید و خود می گوئید كه بعد از بروز آیت نمی دانیم كه ایمان می آوریم یا نه پس در این صورت چه سود دارد كه من ظاهر كنم و باز معذلك به جهت اتمام حجت آیاتی چند هم بروز داد خلاصه كه سؤال از روی عناد و سركشی لازم نیست كه اجابت شود چون این مقدمه را دانستی حال عرض می كنم كه در این باب از انجیل متی كه مصنف فقره از آن را نقل كرده اولا چند معجز از حضرت عیسی (ع) ذكر شده و ثانی بیان شده است كه فریسیان كه این جواب را در این موقع شنیدند از كمال سركشی ایشان بوده كه در همین باب بیان آن شده است چنانكه در اول آن باب است كه در آن هنگام عیسی در روز سبتی از میان كشته ها عبور نمود و شاگردان وی گرسنه بودند پس شروع به مالیدن خوشها و خوردن نمودند و چون فریسیان این عمل را مشاهده نمودند گفتندش اینك شاگردان تو عملی را می نمایند كه كردن آن در روز سبت جایز نیست و حضرت عیسی (ع) از عمل داود و شهادت توریة بر آنا ثابت فرمود كه عیب ندارد تا آنكه از آیه ی نهم به بعد می فرماید و چون از آن مكان بیرون رفت به مجمع ایشان در آمد و شخص دست شلی در آنجا حاضر بود پس ایشان از وی سوال نموده گفتند كه آیا در روزهای سبت شفا دادن جایز است تا بر وی ادعا نمایند ایشان را گفت كه كیست در میان شما كه یك گوسفند داشته باشد و هر گاه كه در روز سبت در گودالی افتد او را نخواهد گرفت و برداشت و فضیلت انسانی بر میشی چه قدر است پس بنابراین اقدام به امور خیر در ایام سبت جایز است آنگاه آن مرد را فرمود كه دست خود را دراز كن و او آن را دراز كرده كه مانند آن دست دیگرش درست شد آنگاه فریسیان شورائی از برای وی بر پا نمودند كه او را هلاك گردانند و چون عیسی از این مقدمه مطلع گشته از آنجا رحلت فرمود و جمع بسیاری به عقب وی آمده كه همه آنها را تن درست نموده و ایشان را تاكید فرمود كه آن را اظهار ننمایند تا آنكه در آیه 22 می فرماید آنگاه دیوانه كور و گنگی را نزد وی آوردند و او را شفا بخشید آن كور و گنگ گویا و بینا گردید و مجموع آن گروه محو گردیده گفتند كه آیا این فرزند داود نیست لیكن چون فریسیان این مقدمه را شنیدند گفتند بدرستی كه این كس جنان را بیرون نمی نماید مگر به استظهار ملك جنها بعلزبول بعد حضرت برای آنها ثابت فرمود كه چنین نیست بلكه به معاونت روح است و تعرضات و نصایح به ایشان فرمود تا آنكه در آیه سی و هشتم است آنگاه تنی چند از نویسندگان و فریسیان پاسخ داده گفتند ای استاد از تو خواهشی دیدن آیتی را داریم ایشان را جواب داده گفت كه طبقه شریر زناكارایت جستجو می نماید
و جزایت یوناه پیغمبر هیچ آیتی به وی داده نخواهد شد چه بوصعی كه یوناه سه شبانه روز در شكم ماهی ماند فرزند انسان همچنان سه شبانه روز در شكم زمین خواهد ماند و مردان تینویه با این طبقه در محاكمه خواهند ایستاد و آن را ملزم خواهند نمود زان رو كه آنها به موعظه یوناه توبه نمودند اینك از یوناه بزرگتری در اینجاست ملكه جنوب در محاكمه با این طبقه خواهد برخاست و بر آن حكم خواهد نمود زیرا كه او به جهت شنیدن حكمت سلیمان از اقصای زمین آمد و اینك از سلیمان بزرگتری در اینجا است تا آخر عبارات كه با زبانها تعرض فرمود خلاصه اول اشتباه كاریهای این مرد را ملاحظه كن كه صریح فرمایشات حضرت عیسی است كه مراد از یوناه پیغمبر یونس بن متی است كه شرح حال او را خداوند در كتب عهد عتیق كتابی مخصوص در تفصیل حال آن حضرت است و در ترجمه اصفهانی مخصوصا در همین مقام به اسم یونس ترجمه كرده و در اینجا نیز حضرت عیسی (ع) بیان فرموده است و این مرد معنی می كند كه مقصود برخواستن از خواب غفلت است ولو اینكه امت او از خواب غفلت بیدار شدند ولی این چه دخل به آیت یونس دارد و چه دلالت بر حقیت یا بطلان پیغمبر می كند مگر حضرت ابراهیم (ع) كه خودش به تنهائی مؤمن بود كه خداوند در شان او می فرماید ان ابراهیم كان امة قانتا لله و امام (ع) در تفسیر آن می فرماید كه بر دینی بود كه احدی بر آن دین نبود هیچ دلالتی بر بطلان ابراهیم (ع) می كند كه ایمان یا كفر خلق را آیت خود گیرند آن شمائید كه به تصدیق خودتان بدعوی میرزا علی محمد استدلال می كنید كه این دلیل حقیت او است ولی انبیا و اولیا (ص) این نحو استدلالات واهیه كه لا یسمن و لا یغنی من جوع نمی كنند تو ببین خود آن حضرت صریح می فرماید كه یونس سه شبانه روز در شكم ماهی ماند من هم سه شبانه روز در شكم زمین خواهم ماند پس آیت یونس زنده بودن در شكم ماهی بیرون آمدن و باز مراجعت به سوی امت است و مراد حضرت عیسی (ع) هم همین است كه به ظاهر خواهید دید كه شبه مرا بكشند ولی من كشته نمی شوم و زنده خواهم بود هم چنانكه یونس در شكم ماهی زنده ماند چنانكه از انجیل متی آنجا كه ذكر صلب آن حضرت و دفن او است ظاهر است كه فریسیان از آن حضرت روایت كردند كه فرموده بعد از سه روز بر می خیزم و به همین احتیاط حراست می كردند و در انجیل مرقس باب اذكر بر خواستن آن حضرت را از قبر كرده خلاصه و همین فقره می توان استدلال بر نصاری كرد و اثبات نمود كه عیسی (ع) زنده است باری غرض این است كه اشتباه كاری تا به این حد و حال اینكه بساده هزار نسخه توریة و انجیل در ایران پهن باشد و معذلك حیا نكند كه مردم می بینند و ملتفت می شوند و اما آنچه گفته كه كور و كر و گنگ را كه شفا بخشید شفای ایمانی بود و اگر واقع شده بود دیگر سؤال آیتی نمی نمودند
انشدك بالله ای كسی كه گمراهی خود را طلب نمی كنی كه شفای ایمانی بخشیدن هیچ باعث حیرت انسان می شود و هیچ محتاج به این سخنان هست كه بگویند این شخص جنان را بیرون نمی كند مگر به استظهار ملك جنها بعلزنزل تو ببین كه این جماعت دیده بودند كه این شخص كور و گنگ و دیوانه است و جن در او تصرف می كند و بعد باز دیدند كه جن بیرون رفت و بینا و گویا و هشیار شد و خواستند سخنی بگویند كه اشتباه كاری كرده باشند و گفتند تو به معاونت ملك جن اینكار كرده و حضرت جوابها فرمود كه یكی از آنها این است كه چه سان كسی در خانه شخص پر زوری رفته درختهایش را بگیرد جز آنكه اول آن مرد زبردست را ببندد و بعد از آن خانه اش را غارت نماید و حاصل فرمایش این است كه من باید اول خود ملك جن را اسیر كنم و بعد از آن جن را از تن جنی بیرون كنم پس ببین كه این سخنان كه در این موقع از فریسیان سر زده است هیچ دخلی به عالم كفر و ایمان دارد پس نبوده است مگر اینكه واقعا و حقیقت شخص دیوانه و كور و گنگ ظاهری بوده و حضرت او را شفا داده و این جماعت از تعنتی كه داشتند ایمان نیاوردند و محملها چیدند و همچنین آیت اول را كه دیدند كه دست شل را شفا بخشید نیز به همین قاعده بود و به محض ایمان یك نفر كه بسا ابدا اظهاری هم نكند شوری و تمهید قتل نمی خواهد پس ببین كه آیات متعدد در همین جا ذكر شده كه فریسیان دیدند و در صدد قتل حضرت بودند و آخر هم كردند آنچه كردند چنانكه شرح شقاوت و عناد و اعمال فریسیان در اناجیل مكرر شده است حال همچو جماعتی كه عزم قتل او را دارند و ابدا سوال ایشان از روی صدق نیست بلكه در حقیقت سخریه و استهزاء است آن وقت كه باز می آیند سؤال آیت می كنند چه حق دارند كه نبی آنها را اجابت كند این است كه تعرض نموده اولا به این لفظ كه طبقه شریر زناكار و كجا از پیغمبران یا ائمه شنیده كه نسبت به كسی كه واقعا به جهت طلب معرفت آیت خواسته است به این سختی و درشتی سخن بگویند پس نبوده است مگر اینكه این جماعت علاوه بر معاصی كه داشتند محض طلب دین سوال نمی كردند ثانیا باز تعرض نموده و بنا بر معنی كه ظاهر است فرموده كه از میان شما خواهم رفت خلاصه كه درست در عبادات از روی انصاف نظر كن ببین كه صدق این است كه ما گفتیم یا آنكه مصنف گفته و در اناجیل معجزات بسیار از آن حضرت نقل كرده اند كه هیچ یك قابل این تاویلات مزخرفه نیست یك فقره دیگر نقل می كنیم كه علانیه ببینی كه این تاویلات باطل است باب دویم انجیل مرقس و بعد از چندی باز وارد كفر ناحوم شده چون شهرت یافت كه در خانه است بی درنگ جمعی ازدحام نمودند به قسمی كه بیرون در نیز گنجایش نداشت و برای ایشان كلام را بیان
می كردند كه ناگاه بعضی نزد وی آمده مفلوجی را به دست چهار نفر برداشته آوردند و چون به سبب حجیت نتوانستند نزد او برسند طاق جائی را كه او بود باز كرده و شكافته تختی را كه بر آن مفلوج خفته بود به زیر هشتند عیسی (ع) چون ایمان ایشان را مشاهده نمود معلوج را گفت ای فرزند گناهان تو آمرزیده شد لیكن بعضی از كاتبان كه در آنجا نشسته بودند در دل خود تفكر نمودند كه چرا این شخص چنین كفر می گوید غیر از خدای واحد كیست كه بتواند گناهان را بیامرزد در ساعت عیسی (ع) در روح خود ادراك نموده كه با خود چنین فكر می كنند بدیشان گفت از بهر چه این خیالات را بخاطر خود راه می دهید كدام سهل تر است مفلوج را گفتن گناهان تو آمرزیده شد یا گفتن برخیز و بستر خود را برداشته بخرام لیكن تا بدانید كه پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست مفلوج را گفت تو را می گویم برخیز و بستر خود را برداشته به خانه خود برو و او برخواست و بی تامل بستر خود را برداشته پیش روی همه روانه شد بطوری كه همگی حیران شده خدا را تمجید گفتند مثل این امر هرگز ندیده بودیم عرض می كنم ملاحظه كن این وضع دیگر محتمل تاویلات هست اولا ایمان كه داشته ثانی اینكه گناه او را هم جداگانه آمرزیده ثالثا در حضور كاتبان كه مثل فریسیان بودند او را شفا داد كه محل عجب همه شد پس چگونه این تاویل به شفای ایمانی می توان كرد باری و اما فقره ی دیگر كه از باب سیزدهم نقل كرده آن هم مؤید سخنی است كه ما گفتیم زیرا كه دانستی كه شخص سركش شقی كه گوش و چشم خود را به كلام انبیا باز نمی كند مستحق این نیست كه ایشان به او شفا بخشند و تو ملاحظه كن كه حضرت این جواب را در چه مقام فرموده چون حضرت بیاناتی بطریق مثال فرمود و شاگردان عرض كردند كه چرا با ایشان بطور مثال حرف می زنی حضرت فرمود زیرا كه در یافتن اسرار ملكوت آسمان به شما داده شده و به ایشان داده نشده است بنابر این هر كس كه دارد به او داده خواهد شد و زیاد خواهد گردید و اما هر كس كه ندارد نیز آنچه دارد از وی گرفته خواهد شد پس به آنها در مثالها سخن می رانم تا آنكه بعد از دو آیه آیه مذكوره را فرموده و غرض این است كه اگر چشم و گوش را باز نمایند و توبه كنند به آنها شفا بخشم یعنی از علم خود به آنها بیاموزم و البته حكمت آن حضرت شفا بوده است ولی این دلیل این نیست كه حضرت معجزی سوای همین نداشت و آن هم برای مصدقین غاصه اگر مثلا شخص كور یهودی را خدمتش آورده بودند و فرموده بود كه توبه نماید تا شفا بخشم باز جای شبهه بود كه مراد شفای ایمانی است یا شفای ظاهری و اما جائی كه عرض می كنند كه چرا به مثال حرف می زنی می فرماید اگر توبه نمایند شفا می بخشم اصلش محل سوال آیت و معجزی نیست و ما هم می گوئیم
عیسی شفای از كوری و كری می داده به این قسم آیات كه بداهة مراد چیز دیگر است استدلال نمی كنیم خلاصه و در این باب حضرت دو مثال فرموده است كه خبر از ظهور امام (ع) و هلاك شدن اعداء او می دهد و عیب ندارد ذكر كنیم فرمود ملكوت آسمان مردی را شباهت دارد كه بذر نیكوئی را در زمین خویش زراعت نمود و چون مردم به خواب رفتند خصم وی آمده و در میان آن گندم گندم دیوانه كاشت و روان گردید و چون كشته نمو نمود و خوشه بر آورد آن گندم دیوانه نیز ظاهر گردید پس ملازمان رئیس نزد وی آمده گفتند مولانا آیا كه تخم نیكو در مزرعه خویش نكشتی این كاكلك را از كجا به هم رسانید به ایشان گفت كه خصمی این عمل را نموده است ملازمان وی را گفتند كه پس آیا می خواهی كه رفته آن را بر چینیم گفت نی مبادا كه چون خواهید كه گندم دیوانه را جمع نمائید گندم را نیز با وی بر كنید بلكه هر دو را بگذارید كه تا وقت حصاد نمو نمایند و هنگام حصاد دروندگان را خواهم گفت كه اول كاكلك را جمع نمائید و به جهت سوخت دسته ها بندید و گندم را در انبار من جمع نمائید و باز مثلهای چند فرمود تا آنكه در آیه ی 32 است آنگاه عیسی جماعت را بر گردانیده به خانه رفت و شاگردان وی نزد وی آمده گفتند كه مثل كاكلك كشت را به جهت ما شرح نما ایشان را جواب داده گفت آنكه بذر نیكو كارد فرزند انسان است و مزرعه دنیاست و تخمهای نیك ابنای ملكوت و كاكلكها فرزندان شریرند و دشمنی كه آنها را كاشته بود شیطان و موسم حصاد انجام جهان و دروندگان ملئكه اند پس بر همان وضع كه گندم تلخ جمع می شود و در آتش سوخته می گردد و به همان طریق در عاقبت این جهان خواهد بود كه فرزند انسان فرشتهای خود را خواهد فرستاد كه جمیع چیزهای لغزش دهنده و بدكاران را از مملكت وی فراهم خواهند آورد و آنها را در تنور آتش خواهند افكند و در آنجا گریه و فشار دندان خواهد بود آنگاه عادلان مانند آفتاب در ملكوت پدر خود خواهند درخشید و هر كس كه گوشهای شنوا دارد بشنود تا آنكه بعد از چند آیه می فرماید و نیز ملكوت آسمان دامی را ماند كه در دریا افكنده شده و از تمامی اجناس فراهم آورده و چون برگشت بر كناره اش بر آوردند پس نشسته خوبها را در ظرفها جمع نموده و بدها را بیرون انداختند و به همین وضع در انتهای دنیا خواهد گردید كه فرشتگان بیرون خواهند آمد و بدان را از میان راستان اخراج خواهند نمود و آنها را در تنور آتش خواهند افكند چنانكه گریه و فشار دندان در آنجا خواهد بود تا آخر آنچه فرموده و این همان بیانی است كه خداوند در كتاب مجید خود می فرماید لو تزیلوا لعذبنا الذین كفروا و در اخبار فرموده اند كه قائم ما بیرون نمی آید تا خوب و بد از هم تمیز داده
شوند و ودایع نطفه های مؤمنه از اصلاب كفار بیرون آید و نطفه های كافره از اصلاب مؤمنین بیرون آید آن وقت امام (ع) ظاهر شده و تمام بدان را خواهد برانداخت و نیكان در ظل حمایت او به كمال عیش زندگانی خواهند كرد حال با متصف كه دلیل از توریة و انجیل می طلبد می گویم كه شبهه نیست كه این فرمایشات خبر از ظهور امام علیه السلام است كه فرزند انسان حقیقی او است كه فرمودند نحن الناس و بعد از آنكه به امر برخیزد البته فرشتگان خود را خواهد فرستاد چنانكه در اخبار فرموده اند كه ملائكه نصرت او را می كنند و تمام اعداء خود را هلاك خواهد كرد و امروز می بینی كه همه ی اعداء او در كمال شوكت و اقتدار راه می روند و هلاك نشده اند پس معلوم است كه هنوز به امر برنخواسته و اگر گوئی كه مراد از هلاكت هلاكت به كفر است كه فرمودند اموات غیر احیاء و ما یشعرون ایان یبعثون گویم این نحو هلاكت از همان زمان كه پیغمبر (ص) آنها را مرده خواند بلكه از زمان عیسی (ع) بلكه از زمان آدم (ع) بود و به محض اینكه قابیل هابیل را كشت در حقیقت خود قابیل مرد و هابیل زنده بود لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون و هم چنین در عهد همه ی انبیا پس اگر این مراد بود دیگر وعده آخر الزمان را چرا می دادند و نوید مرتفع شدن ظلم و جور را به چه جهت داده اند آیا همین كفار ولو در حقیقت امواتند ظلم و جور دارند یا این هم نیست خدا می داند كه امر را بازیچه گرفته اید و دل خود را خوش حال می كنید و همه ی آنچه می گوئید مزخرفات است.