کد مطلب:321316 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

جواب
اگر چه همه این مطالب سابقا جواب داده شده ولی چون این كلمات منشاء و مبدأ همه این خرافات است در این مقام هم باید بیانی كرد اولا باید دانست كه از اول روزگار تاكنون همیشه داعی حق و باطل هر دو در میانه خلق بوده اند و صریح كتب آسمانی و فرمایشات انبیا و اولیاء (ص) و ضرورت جمیع ملیین همه قائم بر این است كه داعی به باطل در میان خلق بوده است چنانكه در همین آیات توریة كه در دو فصل پیش ذكر شد تصریح به این مطلب شده و پیغمبر كاذب را تمیز داده است و در انجیل متی نیز در باب بیست و چهارم در بیان رجعت عیسی (ع) به تفصیل خبر از مدعین نبوت و مسیحیت به كذب در آخر الزمان فرموده است و در غیر آن مقام هم مكرر است و خداوند در كتاب مجید خود فرموده و جعلناهم ائمة یدعون الی النار و یوم القیمة لا ینصرون و لفظ امام بر نبی و امام هر دو استعمال می شود چنانكه خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرموده است انی جاعلك للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین پس ابراهیم و ذریة
صفوه عادلین او را امام خوانده است پس در طرف باطل هم فرق نمی كند مدعی باطل چه دعوت نبوت كند یا امامت جزو ائمه ای است كه یهدون الی النار و غرض این است كه كسی كه پیش بیفتد و مردم را از راهی بخواند به هر اسم كه باشد خلاصه پس دعات به باطل همیشه بوده اند این است كه در كتاب المبین از بصائر الدرجات نقل شده است كه فرمود دنیا نمی باشد مگر اینكه دوار دو امام هست بری و فاجری پس بر آن است كه خدا فرموده و جعلناهم أئمة یهدون به امرنا و اما فاجر پس آن است كه فرموده و جعلناهم ائمة یدعون الی النار و یوم القیمة لا ینصرون و نیز فرمود كه اصلاح نمی كند یا صالح نیست مردم را و تردید از مترجم است مگر امام عادلی و امام فاجری به دوستی كه خداوند می فرماید و جعلناهم الایة و نیز فرمود كه در كتاب پدرم خوانده ام كه ائمة در كتاب خدا دو امام است امام هدی و امام ضلال اما ائمه هدی پس مقدم می دارند امر خدا را پیش از امر خودشان و حكم خدا را پیش از حكم خودشان و اما ائمه ضلال پس بدرستی كه ایشان مقدم می دارند امر خود را پیش از امر خدا و حكم خود را پیش از حكم خدا به جهت اتباع اهوائشان و به جهت مخالفت آنچه در كتاب است عرض می كنم ملاحظه كن خود این قول كه وجود مدعی به باطل را محال شمرده آیا مخالف كتاب خدا هست یا نیست و نیز انكار همه ی معجزات و تكذیب روایات مخالف كتاب خدا هست یا نیست این همه معجزات كه در كتاب خدا از خاتم (ص) و موسی و عیسی و نوح و ابراهیم و داود و سلیمان و عزیر و یوسف و پیغمبران دیگر نقل فرموده است و باز در آیات بسیار حكم فرموده كه به روایت ثقات و امنا بگیرید و تكذیب نكنید چنانكه فرموده یؤمن لله و یؤمن للمؤمنین فرموده فلولا نفر من كل فرقة طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذرو اقومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون و فرموده كونوا مع الصادقین و هكذا حالا این شخص برخواسته و در یك باب از كتابش این همه مزخرف سرائیده كه تمام مخالف با كتاب خداست آن وقت همین كتاب بدعت را حجت خود شمرده است انشدك بالله به چنین كتابی چگونه اعتماد می توان كرد و این احكام كه عرض شد تو به عقل خود ملاحظه بكن ببین اینها چیزی است كه نسخ شدنی باشد مثلا تا یك زمانی می بایست تصدیق قول امنا را نمود بعد این حكم نسخ شده چه شده است كه نسخ شده آیا تمام خلق صاحب احاطه كلیه شده اند كه دیگر محتاج به گرفتن روایات نیستند یا آنكه از اول بنابراین نبوده و این چندین هزار سال مردم كه به روایات می گرفتند و درباره ی انبیا معتقد به معجزات بودند همه خطا بود و خداوند راضی شد كه مردم بر خطا و ضلالت باشند و به ایشان نفهمانید كه از این راه كه می روید خطا است والله كه هوش از سر انسان می رود كه شیطان چگونه تسفیه عقول مردم را كرده و دین را از دست ایشان گرفته است احمق می گوید محال و ممتنع است كه كسی به این دعوی برخیزد در بحار
ملاحظه نكرده كه بعد از آنكه پیغمبر (ص) از حجة الوداع برگشت و مرض شد اسود در یمن خروج كرد و مسیلمه در یمامه اما اسود اسم او عهیلة بن كعب بود و كاهن بود و شعبده باز و اعاجیب نشان می داد و منطق او قلب شنونده را اسیر می كرد و به سوی صنعا رفت و آنجا را گرفت عامل رسول خدا (ص) بر قبیله مراد كه قردة بن مسیك بود به آن حضرت نوشت و آن حضرت فرستاد نزد جماعتی كه او را بكشند پس بدست یاری زوجه او نقبی به حجره آوردند و فیروز دیلمی او را كشت و صدائی مثل صدای كار از او بر آمد حفظه او سبقت گرفتند كه چه حكایت است زوجه او گفت كه وحی بر پیغمبر نازل می شود بعد اسود خاموش شد و تا بود شیطان می آمد به او دستورالعمل می داد و عمل می كرد و اما مسیلمة بن حبیب كذاب او را رحمن یمامه می گفتند و می گفت آنكه نزد من می آید اسم او رحمن است و اول اسلام آورده بود و بعد برگشت و ادعای نبوت كرد و نوشت به رسول خدا (ص) من مسیلمة رسول الله الی محمد رسول الله (ص) اما بعد فان الأض لنا نصف و لقریش نصف و لكن قریش قوم یعتدون و كتاب را با دو نفر فرستاد نزد پیغمبر (ص) پس حضرت به آنها فرمود كه آیا شهادت می دهید كه من رسول خدایم عرض كردند بلی فرمود آیا شهادت می دهید كه مسیلمه رسول خداست عرض كردند بلی شریك با تو شده است فرمود اگر نه این بود كه رسول كشته نمی شود گردنهای شما را می زدم بعد نوشت آن حضرت به او من محمد رسول الله (ص) الی مسیلمة الكذاب اما بعد فان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین و قد اهلكت اهل حجر ابادك الله و من صوب معك و مسیلمه مدعی بود كه شریك شده است یا محمد (ص) در نبوت پس زنی نزد او آمد و گفت بخوان خدا را از برای نخل ماواب ما پس بدرستی كه محمد دعا كرده است از برای قومش پس دعاها كرد و معجزات بزعم خود اظهار می نمود و همه نتیجه بر عكس می داد و در آخر امر نماز را از ایشان برداشت و خمر و زنا را حلال كرد و امثال این بدعتها و بنو حنیفه اتفاق بر او كردند و جمعیت ایشان چهل هزار مرد جنگی بود و وعدها به ایشان می داد و در زمان ابوبكر لشكر اسلام آمده و بیست هزار نفر از آنها را كشتند بنی حنیفه این وضع را كه مشاهده كردند به او می گفتند كه وعده هائی كه به ما می دادی كجاست می گفت از احساب خودتان جنگ كنید تا آنكه وحشی و ابودجانه خود آن ملعون را كشتند و نیز در تواریخ از آیات و سوره ها كه در برابر قرآن آورده بود نقل كرده اند كه از جمله سوره ی فیل است كه الفیل ما الفیل و ما ادراك ما الفیل له خرطوم طویل و ذنب وثیل ولی بالفعل عین آنها نزد من موجود نیست كه نقل كنم و هزار مرتبه فصیح تر و بلیغ تر از خرافات این مرد سخن گفته كه از همین عریضه كه به رسول خدا نوشت درجه فصاحت او پیدا است پس ببین كه این سخنان كه دعوی به باطل محال و ممتنع است مزخرفات است مردم دعویها كردند آیات
مزخرفه هم به خیال خود بودند و بنای دنیا بر همین بوده است و ملاحظه كن كه اتباع او كه همه كفار و مرتدین بودند آنها از رسول خدا (ص) نقل معجزات می كنند و از او هم در مقابل معجزات می خواهند و البته معجزات تاویلی و خرافات شما در نظر كافر معجزه نیست كه مثل آن را طلب نماید و خاصه كه بعد از ایمان به او طلب می كردند و هیچ نمی گفتند كه همین ایمانی كه آورده ایم معجزه است یا آیات این شخص معجزه است خلاصه و ببین كه امر شما هم همین طور بود اول كه بنای جنگ را گذاشتید بزرگتران شما وعده ها می دادند كه عما قریب عالم را تسخیر می كنیم و جور و ظلم را بر می داریم و به هر یك وعده ها و نویدها می دادید و به همین سخنان وهیه مردم را به هیجان می آوردید تا آنكه الحمدلله شما را كشتند و دروغهای شما ظاهر شد و هیچ تغییری در اوضاع عالم پدید نیامد حالا بعد از این همه تفاصیل هنوز از خرافات خود دست برنداشته اید پس مختصرا می گوئیم كه اما این آیات مزخرفه كه دیدی بر خلاف كتب آسمانی و ضرورت همه ملیین هست و جایز هم هست كه مدعی به باطلی برخیزد و كتاب و آیاتی هم بیاورد و بدعتها هم بگذارد پس خود این كتاب مسلم شاهد صدق كسی نمی شود و شاهد صدقی از خارج باید تحصیل نمود و سابق بر این باز مفصل بیان كرده ایم كه اصل كتاب آوردن به این وضع خلاف كتاب خداست و حضرت امام رضا (ع) فرموده است كه هر كه مدعی نبوت شود بعد از خاتم (ص) و كتاب جدید بیاورد قتل او بر جمیع شنوندگان از او واجب است و اما دو باب دیگرش كه مزخرف به هم بافته بدانكه این احمقان اولی كه بنای این دعوی را گذاشتند خودشان كه شعور مطلبی نداشتند بعضی از كتب شیخ و سید را دست آورده و بنا كردند از فرمایشات ایشان دزدیده و حشور ورثی از رای خودشان داخل كرده و شرح سوره ی بقره به خیال خود نوشت و به همین جهت بود كه عبارتش را دیدی كه صریحا منع كرد كه به كتب شیخ و سید نظر نكنید محض اینكه نبادا ملتفت بشوند كه از آنها می دزدد و مغشوش و ممزوج با اباطیل خود می كند و جهت دیگرش این است كه در حقیقت رد خرافات ایشان خاصه به فرمایشات مشایخ ما می شود این است كه امر می كند كه نظر نكنید خلاصه از جمله مطالبی كه در فرمایشات مشایخ ما دیده و به این عبارات بی معنی تعبیر آورده است مسئله سلسله ی طولیه است چون در اخبار آل محمد (ع) فرموده اند عباراتی كه حاصل آنها این است كه خداوند از نور آل محمد (ع) انبیاء خود را خلقت فرموده و از نور انبیا مؤمنین انس را و از نور ایشان مؤمنین جن را تا آخر سلسله و شرح این بیان را فرموده اند كه مقصود ما از این اشخاص كونیه خلق نیست و لكن مقصود روح الایمانی است كه در ایشان است و روح الایمان از نور شارع مقدس (ص) در شخص خلقت می شود و اگر از شارع اعراض نمود روح الایمان از او خارج می شود مثل اینكه آینه كه از آفتاب رو گردانید نور آفتاب از او زایل می شود حالا این بیان شریف لطیف را دست
گرفته و هیچ نفهمیده كه منظور ایشان چه بوده است و این خرافات را كه هیچ ربط ندارد می گوید مثلا به آیات یا به قول او كینونت هر چیزی خلق می شود ای احمقان همین اشخاص بوده اند كه پیش از دعوی این شخص هر یكی ده یا بیست یا سی یا چهل یا بیشتر یا كمتر در دنیا زیست كرده اند چگونه كینونت یعنی بودن آنها به آیات او خلق شده كه بعد از پنجاه سال بزعم خود آیات آورده و نه خودش و نه آیاتش در هیچ عالم نبوده است و معالجه این جماعت را نمی كند مگر شمشیر صاحب الامر (ص) و عجل الله فرجه و سهل مخرجه ما اعظم حلمه و اطول اناته.