کد مطلب:321340 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

جواب
این مطلب صحیح است كه این آیات همه مثل است برای كیفیت احیاء و از این آیات صریح تر هم هست چنانكه می فرماید و نزلنا من السماء ماء مباركا
فانبتنا به جنات و حب الحصید والنخل باسقات لها طلع نضید رزقا للعباد و احیینا به بلدة میتا كذلك الخروج و در برهان از علی بن ابراهیم نقل كرده كه این جواب از قول ایشان ائذا متنا و كنا ترابا ذلك رجع بعید پس فرموده است خداوند كه هم چنانكه آب را هر گاه نازل بكنیم از آسمان پس بیرون می آید نبات از زمین هم چنین شما هم بیرون می آئید از زمین و در كتاب المبین از حضرت امیر (ع) نقل فرموده است در حدیثی بعد از ذكر این آیات و امثال آنها كه اینها مثالی است كه خداوند اقامه فرموده از برای ملحدین به آن حجت را در اثبات بعث و نشور بعد از موت و مصنف عیش كاملی كرده كه دلیل دست آورده بر اینكه به همین قاعده توالد و تناسل كه در ظاهر ملاحظه می كنی معاد هم بعینه به همین وضع است و الان مردم در حال معادند و گمان كرده كه با هیچ جا هم مغایر و مخالف نیست و حال اینكه از آنچه عرض كردم دانستی كه با همه جا مخالف است و ابدا صفاتی كه از برای معاد و عائدین هست در ظاهر راست نمی آید و شان متدین این است كه همینكه دید آن صفات ظاهر نشد بگوید پس معلوم است كه مقدمات را نفهمیده ام و الا حكیم اغراء به باطل نكرده است خلاصه و در كتاب المبین نقل فرموده از برهان از حضرت پیغمبر (ص) در حدیث نفخ صور بعد از نفخه ی اولی كه تمام خلایق هم می میرند حتی اسرافیل كه دمنده ی صور است و سایر ملائكه و بعد كیفیت احیاء اموات را بیان می فرماید كه خداوند آبی از آسمان هفتم از بحر حیوان نازل می كند كه شبیه منی رجال است و چهل سال بر زمین می بارد و می شكافد زمینها را و داخل می شود زیر زمین به سوی استخوانهای پوسیده پس می رویند ابدان به آن آب همچنانكه زرع بمطر می روید خداوند فرموده و هو الذی یرسل الریاح بشری بین یدی رحمته تا آنكه فرموده است كذلك نخرج الموتی همچنانكه بیرون آورده نبات را هم چنین بیرون می آورد باب حیوان پس جمع می شوند عظام و عروق و لحوم و شعور پس بر می گردد هر عضوی بجای خودش كه در دنیا بود پس بر می گردد هر موئی به هیئت خودش كه در دار دنیا بود پس ملتئم می شوند اجساد به قدرت خداوند جل جلاله و باقی می مانند بدون ارواح بعد از آن خداوند اسرافیل را مبعوث می كند تا اینكه نفخه ی ثانیه را بدمد و همه را زنده كند به تفصیلی كه در حدیث شریف فرموده است و قطعا مصنف اگر بر این فقره حدیث گذرد خواهد گفت بحر حیوان كه همین اناسی هستند كه حیوة دارند و ماء حیوانهم ماء خود آنها است كه فرموده اند شبیه منی رجال است و هیهات كه مراد این باشد زیرا كه آنكه این فرمایش را فرموده باقی فرمایشات را هم كه در صدر همین حدیث و باقی اخبار هست نیز فرموده است ملاحظه كن كه اول می فرماید كه تمام اهل زمین و آسمان باید بمیرند
و چشمه های زمین فرو رود و آنها خشك شوند و بناها خراب شود و اشجار و كوهها و دریاها در هم ریزند و بعض داخل شوند در شكم زمین واحدی صاحب روح نماند كه جواب دهنده باشد طوری كه خداوند خود جواب خود را می فرماید و تو امروز در این عالم نظر كن ببین امر اینطور است یا هر سری صدائی دارد و هر كسی دعوی می كند و دعوت خداوند هم به ایشان می رسد اما همینكه می فرماید لمن الملك غالب می گویند لنا لا لك زیرا كه اگر اقرار دارند كه لله الواحد القهار چرا آنچه در ملك است در غیر رضای او صرف می كنند و اگر می گوئی كه خیر اینها امواتند و مجیب هم خداست و همه را هم خود در راه رضای خود صرف می كند عرض می كنم پس معنی این فرمایشات چیست كه در همین حدیث پیغمبر (ص) می فرماید كه بعد از آنكه باقی ماند ملك از برای خدای واحد قهار می فرماید خداوند به دنیا كه ای دنیا انهارت كجا است و اشجارت كجا سكانت كو عمارت چه شدند پادشاهان كجایند پسرهای پادشان كجایند جبابره كجا رفتند ابناء جبابره كجا رفتند كجایند آنها كه رزق مرا خوردند و در نعمت من متقلب شدند و عبادت غیر مرا كردند پس احدی جواب او را نمی گوید پس خود خداوند می فرماید لله الواحد القهار تا آخر حدیث این سخنان یعنی چه اگر به معانی دور از صواب می گوئی كه همین امروز در دنیا همین طور است می گویم پس همه ی این سخنان كه شیطان مردم را اغوا كرد و آنها معصیت خداوند را نمودند و در ملك ظلم و فساد و جور نمودند و دعوی الوهیت و ربوبیت كردند و رزق خداوند را خوردند و كفران نعمت او كردند همه ی این حرفها موهومات است و هیچ طور نشده بود و بیهوده ما را دعوت به طریق مخصوص می كردند و اگر اینها شده است پس در نزد نفخ صور باید همه ی اینها زایل بشود كه كلمات خداوند مصداق داشته باشد حال امروز چه شده آیا همه ی اینها زایل شده كه به ما بفهمان زوال آنها رایا نشده پس چگونه قیامت سرپا شده یا از اصل نبوده پس این افتخارات خداوند در این مقام چه معنی دارد نیست و نبوده كه قابل این سخنان نیست پس مراد از این آیات و این فرمایشات این وضعهای ظاهر ابدا نیست و وقتی باید بیاید كه همه ی این اوضاع عیانا شهودا واقع شود و تو ملاحظه كن همین مثل را به عینه در جای دیگر برای حیوة دنیا و فناء آن می فرماید و اضرب لهم مثل الحیوة الدنیا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الأرض فاصبح هشیما تذروه الریاح و كان الله علی كل شی مقتدرا و در جای دیگر می فرماید انما مثل الحیوة الدنیا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الأرض مما یاكل الناس والأنعام حتی اذا اخذت الأرض زخرفها و ازینت و ظن اهلها انهم قادرون
علیها اتاها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا كان لم تغن بالأمس كذلك نفصل الایات لقوم یتفكرون پس ببین كه مثل حیوة دنیا كه فانی است و زایل می شود به خلق نبات و فناء آن بعد از وجود زده شده و مثل احیاء خلقهم بعد از موت نیز به اخراج نبات از زمین زده شده نهایت چون خلق زنده می شوند كه باقی بمانند در آن مقامات دیگر ذكر فناء نباتات را نمی فرماید اما در این مقام كه مقصود فناء دنیا است یك جا می فرماید كه می گردد گیاه خشك شده كه بادها آن را متفرق می كند یكجا می فرماید كه آن را درو می كنیم طوری كه گویا روز گذشته هم بپا نایستاده بود پس ملاحظه كن كه این وضع كه در دنیا مشاهده می شود از خلق نبات و حیوان از اول تا آخر مثل همان حیوة دنیا است كه فانی و باطل است و در مثل آخرت ذكر فناء نبات را نمی كنند محض اینكه فنائی در آن مقام نیست پس در آنجا مراد صرف تمثیل به كیفیت خروج است و شبهه نیست كه اگر كیفیت خروج همین وضع عرضی دنیائی باشد از لوازم آن فناء خواهد بود و اگر چه این سخنان كه ما می گوئیم از قرار معلوم سبب الزام شما نمی شود زیرا كه شما مضایقه از این فناء ندارید اما عرض كرده ایم كه روی سخن ما با مسلمین است كه با جان خود خصمی ندارند و می گوئیم كه مراد از این مثلها صرف همین قدر است كه بعد از آنكه بدنهای ما و شما در این خاك پوسید مثل بذری كه در زمین می پوسد بعد دو مرتبه خداوند به آن آبی كه از بحرصاد نازل می كند اجساد ما را جمع و ملتئم می كنند و در آنها روح می دمد مثل اینكه بذر را بعد از پوسیدن باز ملتئم می كند و جان نباتی به آن تعلق می گیرد و گیاه می روید و به این وضعهای عرضی دنیائی نیست زیرا كه این وضع بكار آخرت نمی خورد و این وضع ظاهر همان مثل حیوة دنیا است كه در آیات دیگر فرموده زیرا كه دنیا چون عرصه اعراض و اضداد و انداد است عرصه ی زوال و فنا است و نبات و حیوان و انسانی هم كه در این دنیا خلقت می شود از همین عناصر مختلفه فراهم می آید چنانكه محسوس است و همینكه عرضی عارض شد كه بعضی از این عناصر را غالب كرد كه از اعتدال اول این مولود خارج شد منجر به فنا و موت او می شود پس در نبات فرضا همین كه یبوست یا حرارتی بر او غالب شد كه رطوبت او را تمام كرد یا رطوبتی و برودتی غالب شد كه حرارت او را خاموش نمود البته باعث فساد درخت می شود و روح نباتی از آن بیرون می رود و هم چنین است امر در حیوان و انسان پس اگر در معاد هم به همین طور از اضداد مختلفه فراهم آیند البته باز فانی می شوند و این است كه در صنعت اكسیر كه در دنیا مثلی بهتر از آن برای كیفیت معاد نیست حضرت امیر (ع) عناصر آن را كه می شمرد می فرماید نار حائله و ارض سائله و هواء راكد و ماء جامد
و غرض این است كه عناصر در این مولود باید كمال مشابهت در میانه آنها باشد و اختلافی كه از اعراض حاصل شده از میان آنها برود تا آنكه همه ی آنها طالب یك حیز و یك مقام بشوند و بالطبع از هم مفارقت نكنند و متاثر از اعراض خارجیه نشوند زیرا كه مثلا ماء در این مولود اگر آن طبع منافرتی كه از آتش داشت در او باقی مانده باشد و هنگام طرح مثلا بخار شود و متصاعد گردد هوا هم كه البته مشایعت از او خواهد كرد آنچه باقی بماند چیز ناقصی خواهد بود كه هیچ اثر در این نحاس یا هر چه برای طرح مهیا شده نخواهد كرد مگر اینكه آن را فاسد كند پس ناچار باید كه چنان اعتدالی در آن باشد كه اجزاء آن متفرق نشود و اثر خود را بكند و سالهای بسیار در دنیا باقی بماند هم چنین است امر در عود خلایق باید این اختلافات از عناصر وجود آنها برطرف شود تا باقی بمانند و این است كه خداوند در كتاب مجید خود و پیغمبر و ائمه (ص) در اخبار خود مكرر فرموده اند كه همه ی این اختلافات برداشته می شود و آسمان و زمین از هم می ریزد و كوهها مندك می شود و دریاها و چشمه ها خشك می شود و بناها و اشجار همه به هم می ریزد و بعضی داخل بعض می شود در شكم زمین چنانكه در همین حدیث نفخ صور حضرت پیغمبر (ص) تصریح به این مطالب فرموده است و غرض از همه ی این مطالب این است كه این اختلافات را از میان بر می دارند تا آنكه خلق جدیدی كه باز می فرمایند تركیب از اضداد نباشد و فانی نشود حال تو اعتقادت این است كه اینها كه ما می گوئیم موهومات است و اعتقاد ما این است كه آنچه تو می گوئی از وهم هم پائین تر است و صحت و سقم همه ی این حرفها آن روز معلوم می شود كه به محاكمه بایستیم اگر چه اعتقاد تو این است كه همین امروز یوم فصل القضاء است ولی اثر آن را نه خودت مشاهده كرده و نمی توانی بما نشان بدهی و ستعلمن نبأه بعد حین.