کد مطلب:321361 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

جواب
این سخنان است به انضمام ذكر این آیات كه رایحه وحدت وجود می دهد اما نه به سبك سایر وحدت وجودی ها زیرا كه آنها در ذات سخن می گویند و این جماعت گاهی تنزیه ذات را می كنند ولی ظهور الوهیتی دارند و همه را با او یكی می گیرند و به این آیات استدلال می كنند و این است عبارتی كه از بیان از باب نهم از واحد ثانی نقل می كند فی ان القبر حق از برای هر روحی قبری در امكنه خود مقرر و كل منتهی می شود به ظهور من یظهره الله بنفسی كه بعث او بعث كل است و حشر او حشر كل و خلق او خلق كل و خروج او از قبر خروج كل از قبر خود و در باب هفتم از واحد ثانی گفته فی القیمة و هو قیام مظهر نفس الله علی امر الله خلاصه پس حاصل مطلب حضرات این می شود كه او كه عود می كند معاد كل ثابت می شود و همه در او جمع می شوند طوری كه امتیاز برداشته می شود و این است كه مصنف دلایل گفت كه لازم نیست شاعر باشند بلكه شهادت الله كفایت می كند و ممكن است كه وحدت موجود مرادشان باشد و آن هم باطل است و در این مقام اول باید رجوع به سوی خداوند را از اخبار آل محمد علیهم السلام و دلیل عقلی كه مستنبط از فرمایش ایشان
است فهمید تا آن كه مطلب ظاهر بشود پس در برهان در ذیل آیه و كیف تكفرون بالله از امام حسن عسكری (ع) روایت كرده كه فرمود رسول خدا (ص) به كفار قریش و یهود چگونه كافر می شوید به خدائی كه دلالت كرده است شما را بر طریق هدی و دور كرده است شما را اگر اطاعت بكنید او را از سبیل هلاكت و شما اموات بودید در اصلاب آباء و ارحام امهات پس زنده كرد شما را بیرون آورد احیاء بعد می میراند شما را در این دنیا و داخل قبر می كند بعد زنده می كند در قبور و نعمت می دهد در قبور مؤمنین به نبوت محمد (ص) و ولایت علی را و عذاب می كند كافرین را در قبور بعد به سوی او راجع می شوید در آخرت به اینكه بمیرید در قبور بعد از آن پس زنده بشوید از برای بعث در روز قیامت راجع بشوید به سوی آنچه به تحقیق كه وعده كرده است شما را از ثواب بر طاعات اگر فاعل طاعات باشید و از عقاب بر معاصی اگر مفارق طاعات باشید عرض می كنم احتمال می دهم لفظ مفارقی ها در آخر حدیث مقارفی ها بوده یعنی اگر مكتسب معاصی باشید و تصحیف شده است و مطلب ظاهر است پس ملاحظه كن كه مراد از رجوع به سوی خدا رجوع به سوی امر خداست كه ثواب و عقاب باشد و چند حدیث در ذیل آیه هل ینظرون الا ان یاتیهم الله وارد شده است كه مراد اتیان و مجیئ امر الله است زیرا كه ذات خداوند منزه از انتقال و مجیئ است پس قول خداوند و الی الله ترجع الأمور هم كه فرموده یعنی رجوع امور همه به امر خداست و صادر از او هستند و هم چنین الی الله مرجعكم و امثال این كلمات هر چه هست مراد رجوع به امر او است نه ذات او چنان كه حضرت امیر (ع) در خطبه ی خود می فرماید و كیف یجری علیه ما هو اجراه و یعود فیه ما هو ابداه و یحدث فیه ما هو احدثه اذا التفاوت ذاته ولتجزاء كنهه و لا متنع من الأزل معناه و لكان له وراء اذا وجد له امام و لا التمس التمام اذا لزمه النقصان و اذا القامت آیة المصنوع فیه و لتحول دلیلا بعد ان كان مدلولا علیه الخطبه پس محال است كه رجوع خلق به ذات پروردگار شود و این بیان شریف كه حضرت در خطبه فرموده است خود هم دلیل عقل است و هم نقل زیرا كه بدیهی است كه اگر بنا باشد خلق از ذات پروردگار ابتدا بشوند و به ذات او برگردند در ذات او تفاوت و تغییر حادث می شود و كنهه او متجزی می شود زیرا كه فرض شده كه خلق اجزاء ذاتیه ی او باشند و از ذات او خارج شده باز به سوی او برگردند و البته تفاوت و تجزیه در ازل ممتنع است و ازلیت از برای متفاوت و متجزی ممتنع زیرا كه هر چه منجزی است مسبوق به عدم است و قائم به غیر كه صانع و تركیب كننده او باشد پس چگونه ازل قدیم می شود و نیز هر چه خلق از ذات او صادر شوند و به سوی او برگردند امامی كه مخرج و مدخل خلق است برای او ثابت می شود و هر چه امام دارد وراء هم دارد پس محدود است و متناهی و متنقص و
محتاج به تمام شدن است و چنین چیزی مصنوع است و مصنوع دلیل بر صانع است چنان كه در اخبار فرموده اند و شبهه در آن نیست پس محال است كه رجوع خلق به ذات پروردگار بشود و مراد از همه این فرمایشات این است كه رجوع به امر او می كنند چنان كه به امر او صادر شده اند و مصنف خواهد گفت كه غرض ما هم همین است و همان امر است كه آن را به اسم الوهیت می خوانیم و می گوئیم اولا خود این خطا است كه امر الله را به اسم الوهیت بخوانی زیرا كه امر الله فعل است و فعل آن چیزی است كه خبر از حركت مسمی بدهد چنان كه امام (ع) فرموده است و حركت صادر از مسمی است نه خود مسمی است و خطا كردند آنها كه اراده ی خداوند را ذات خدا گرفته اند و امام (ع) با دلیل و برهان بر آنها رد فرمود كه آیا نه این است كه ارادو لم یرد می گوئی پس اگر اراده ذات بود می بایست به این قول تو ذات نفی و اثبات بشود پس گاه باشد و گاه نباشد خلاصه پس این یك خطا است و خطای دیگر این كه مراد از رجوع به امر هم این نیست كه متحد به امر بشوند بلكه مراد همین است كه در عرف همه خلق شایع است كه می گویند مرجع فلان قبیله مثلا فلان شخص است و مراد این نیست كه راجع به ذات او هستند یا راجع به نفس امر او هستند بلكه مراد این است كه در مقام خود هستند و امر و نهی او در ایشان نافذ است و مطیع امر او هستند و به همین قاعده است رجوع خلق به امر پروردگار یعنی امر خدا در ایشان نافذ است و جاری است و احدی تخلف از حكم او نمی تواند بكند و درباره ی هر كه حكم به جنت كرد ممضی است و درباره ی هر كه حكم به نار كرد ممضی است و اگر بگوئی این قسم رجوع به امر در دنیا هم هست پس چرا فرموده در قیامت رجوع به امر می كنند عرض می كنم از برای این مطلب دو جواب است یكی این كه راست است كه خلق در دنیا هم رجوعشان به امر خداست اما علایق دنیویه چشم های آنها را بسته و درك این مطلب را نمی كنند و همین كه به آخرت برگردند می بینند كه گریزی از امر خدا نیست و دیگر این كه راست است كه خلق در دنیا هم رجوشان به امر خداست اما چون خداوند ایشان را مختار خلق فرموده و حول و قوة خود را مصاحب ایشان كرده این است كه تا در دنیا هستند قضای خدا درباره ی ایشان حتم نمی شود و امور محتمل بلا است ولی همین كه مردند و از دنیا رفتند قضای خدا درباره ایشان حتم می شود و البته تمامیت امر پروردگار به این است كه به حد امضا برسد و آن هنگام مردن است این است كه گفته می شود همین كه مردند رجوع به امر خدا می كنند یعنی به امر ممضای پروردگار كه دیگر احتمال بلا در آن نیست و حیف این بیانات نغز است كه در این رسانه ذكر بشود ولی الحمدلله درك نمی كنند خلاصه كه مقصود این است كه رجوع به امر می كنند یعنی با نفس امر الله مطلق یكی می شوند زیرا كه ابتدای آنها هم از نفس امر خدا نبوده و در آن مقام همه نیست بوده اند و الان هم نیستند و بعد از این هم به آنجا برنمی گردند رد پاها قالب دریا بود و ما منا الا له مقام معلوم
و لكل درجات مما عملوا و كما بداكم تعودون پس همین قسم كه ابتداء از نفس امر مطلق پروردگار نیامدند به آنجا هم برنمی گردند اما در مقامات خود كه ایستاده اند امر خدا درباره ی ایشان صادر و نافذ و جاری می شود و دلیل دیگر بر این مطلب این است كه شبهه نیست كه عود دادن خلق به جهت مجازات است كه هر كسی به جزای عمل خود برسد و هر كسی عمل خود را در مقام شخصیت خودش می كند نه آنجا كه نیست چنان كه كوزه محل آب می شود و آب از آن می توان خورد آن جا كه كوزه است نه در گل كه ذكری از برای آن نیست مگر به نیستی هم چنین انسان عمل می كند و می دهد و می گیرد آنجا كه هست نه در جائی كه نیست كه بالای مقام او باشد پس البته جزای عمل خود را در مقام خودش كه عمل كرده باید ببیند و غیر از این عدل نیست بلكه باعث بطلان ثواب و عقاب است زیرا فی المثل هر گاه كوزه از گل ساخته شد بسیار نازك و لطیف كه مستحق این شد كه كوزه ی آب خوری سلطان باشد و كوزه دیگر بسیار ضخیم و بد ناهنجار كه فرضا برای آب خوری تون تاب خوب است پس آن را برای سلطان بردن و دیگری را به تون تاب سپردن تا جائی است كه كوزه ها هستند و اگر آنها را خورد كردی و نرم نمودی و جزو كل نمودی دیگر صورت خاصی برای هیچ یك نمی ماند و كل را نمی توان گفت كه متناسب سلطان است و نمی توان گفت كه مناسب تون تاب و اگر به ملاحظه این كه گل اصل است آن را به سلطان دادی جزای كوزه ی ضخیم باطل می شود و اگر به تون تاب دادی جزای كوزه ی نازك لطیف باطل می شود پس ملتفت نكات مثل او باش و امر در حقیقت هزار مرتبه بالاتر از اینهاست و این ها مثل های عرضی دنیائی است پس جزای هر كسی را به او در مقام خودش باید داد و بالاتر از مقام او نه شخص او می ماند و نه خیر و شر او و محال است كه چیزی از مقام خود تجاوز كند ملتفت نكته باش كه اگر كوزه را نرم كردی باز گل كردی صورت كوزه گل نشده است بلكه آن باطل شده است و گل است كه گل است پس جزائی كه به صورت كوزه باید داد اگر به گل دادی به صورت كوزه نرسیده و خلقت كوزه عبث شده است و امر در بالا بالاتر از این است و در دنیا گل به گل برمی گردد و در آن جا گل هر كسی هم در جای خودش هست و از جای خود بالا نمی رود خلاصه كه اهل فهم این مطالب كم است و تفصیل زیاده بر این لازم نیست پس رجوع به امر پروردگار هم مراد همان است كه هر كسی در مقام خودش كه هست امر خدا در او نافذ می شود یعنی اگر اهل ثواب است به او ثواب می دهند و اگر اهل عقاب است او را عقاب می كنند چنانچه صریح فرمایش پیغمبر (ص) بود در حدیثی كه نقل كردیم و اما این كه فرموده است ربنا انك جامع الناس لیوم لا ریب فیه یا فرموده لیجمعنكم الی یوم القیمة یا فرموده ذلك یوم مجموع له الناس مراد از این جمع شدن این نیست كه همه یكی بشوند و یك شخص بشوند كه حشر او
حشر كل باشد و بعث او بعث كل بلكه مراد این است كه همه در آن روز حاضر می شوند و در ارض قیامت می ایستند مؤمن با حسنات خودش كافر با سیئات خود و هر كسی در مقام خودش می ایستد و آخر به جزای خود می رسد نه این كه ممتزح بشوند و یكی بشوند این است كه حضرت امیر (ع) عود انسان را مجاوره فرمود و عود حیوانات را ممازجه فرموده است و آن انسان كه عودش مجاوره است اعم او كافر و مؤمن است و از ضعفا نیز و هر كسی به شخصه در آن مقام حاضر می شود و قرآن شاهد این مطلب است این است كه می فرماید جئتمونا فرادی كما خلقناكم اول مرة و فرادی جمع فرد است یا جمع فرد آن و معنی آیه این است كه آمدید ما را فردا فردا هم چنان كه اول مرة خلق كردیم شما را و فرموده است یوم یفر المرء امن اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه لكل امرءا منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه یومئذ علیها غبرة ترهقها فترة اولئك هم الكفرة الفجرة یعنی روزی كه فرار كند مرد از برادر خودش و مادر و پدرش و صاحب و فرزندانش از برای هر مردی از ایشان در آن روز شأنی است كه مشغول دارد او را رخساره هائی هستند در آن روز كه روشن هستند و خندان و خوشحال و رخساره هائی هستند در آن روز كه بر آنها غبار نشسته و فرا می گیرد آنها را تاریكی این جماعت ایشانند كفره فجره حال ملاحظه كن كه این وضع با اتحاد درست می آید یا نه و در صفت اهل بهشت می فرماید اخوان علی سرر متقابلین برادرانی هستند كه بر تخت ها برابر یكدیگر نشسته اند و در صفت اهل جهنم فرموده است اذ تبرء الذین اتبعوا من اتبعوا و راوا العذاب و تقطعت بهم الأسباب و قال الذین اتبعوا لو ان لناكرة فنتبرء منهم كما تبراوا منا كذلك یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار یعنی وقتی كه تبری كردند آنان كه متابعت كرده شدند یعنی یعنی رؤساء ضلالت از آن كسان كه متابعت كردند و دیدند عذاب را و منقطع شد از ایشان اسباب و گفتند كسانی كه متابعت كردند كه كاش از برای ما برگشتی بود یعنی به دنیا كه ما هم تبری بكنیم از رؤساء هم چنان كه از ما تبری كردند هم چنین می نمایاند خداوند به ایشان اعمال ایشان را حسرت ها و نیستند ایشان خارج از آتش تو را به حق خدا انصاف بده ببین این فرمایشات با سخنان این جماعت وفق می دهد یا نمی دهد كه همه خوب می شوند و همه جمع می شوند و غرض اصلی اش این است كه همه یكی می شوند چنان كه صریح عبارت میرزا علی محمد بود و چگونه جمع و متحد می شوند و حال این كه خداوند فرموده ان الساعة آتیة اكاد اخفیها لتجزی كل نفس بما تسعی پس اگر با هم جمع و متحد شدند هر نفسی چگونه جزا داده می شود و بسیاری از آیات كه ذكر جمع دارد صریح است در اینكه مراد این نیست كه متحد می شوند یا آن كه همه مؤمن می شوند چنان كه فرموده ذلك یوم مجموع له الناس و ذلك یوم مشهود و ما نؤخره الا لأجل معدود یوم
یات لا تكلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و سعید پس ببین كه با وجود این كه جمع شده اند بعضی شقی اند و بعضی سعید و بعد شرح حال شقی و سعید را در آیات بعد می فرماید كه شقی در آتش است و سعید در جنت و در جای دیگر می فرماید و تنذر یوم الجمع لا ریب فیه فریق فی الجنة و فریق فی السعیر و لو شاء الله لجعلهم امة واحدة ولكن یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمون مالهم من ولی و لا نصیر یعنی و بترسانی خلق را از روز جمع كه ریبی در آن نیست فریقی در جنت هستند و فریقی در سعیر و بعد بر سبیل امتناع می فرماید كه اگر خداوند بخواهد همه را امت واحدة قرار می دهد ولی نخواسته ولكن داخل می كند هر كه را كه بخواهد در رحمت خودش و ظالمون از برای ایشان ولی و ناصری نیست و هم چنین فرموده است یوم یجمعكم لیوم الجمع ذلك یوم التغابن و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یكفر عنه سیئاته و یدخله جنات تجری من تحتها النهار خالدین فیها ابدا و ذلك الفوز العظیم والذین كفروا او كذبوا بایاتنا اولئك اصحاب النار خالدین فیها و بئس المصیر یعنی روزی كه جمع می كند خداوند شما را برای روز جمع آن روز تغابن است كه اهل جنت اهل جهنم را مغبون می كنند و هر كه ایمان بیاورد به خداوند و عمل صالحی بكند می پوشاند از او گناهان او را و داخل می كند او را جناتی كه جاری می شود از تخت آنها نهرها و خالدند در آن جنات و این است رستگاری عظیم و كسانی كه كافر شدند و تكذیب كردند به آیات ما این جماعت اصحاب نار هستند و خالدند در آن و بد بازگشتنی است پس ببین كه با وجود این كه روز جمع است فرد فرد مردم از مؤمن و كافر به جزای خود باید برسند و چه قدر احمق اند جماعتی كه سخنان این جماعت را می شنوند و مغرور به آنها می شوند و پیروی آنها را می كنند و آنها كه مطالب این جماعت را دست آورده و پیروی می كنند نیست والله مگر این كه از اول اعتقاد معاد نداشته اند بلكه معتقد به نبوت و امامت هم نبوده اند و دیدند كه سخنان این جماعت هم منافی با عقاید خودشان نیست و پیرو آنها شدند و الا كسی كه حقیقتا معتقد به معاد است و منتظر این كه شخص او به جزای عمل خودش برسد محال است كه گول این سخنان را بخورد و این كه در اخبار آل محمد (ع) دیده ای كه مثلا اعمال خیر مؤمنین را نسبت به خود آل محمد (ع) می دهند و دلیل مطلب حضرات نیست اولا كه همان طور كه فرموده اند نحن اصل كل خیر و من فروعنا كل بر همین طور فرموده اند اعداونا اصل كل شر و من فروعهم كل فاحشة و در قیامت هم ایشان می آیند با جمیع فروع خودشان و اجر هر چیزی كه از هر كس صادر شده به ایشان می رسد و اعداء ایشان هم می آیند با جمیع فروع خودشان روز هر شری كه از كسی سر زده به آنها می رسد و علت این مطلب دو چیز است یكی علت ظاهری و یكی علت باطنی اما علت ظاهری این است كه فرموده اند من سن سنة حسنة فله اجر من عمل بها الی یوم القیمة و من سن سنتة سیئة فله وزر من عمل بها الی یوم القیمة و چون آل محمد (ع)
سنن حسنه را در جمیع عالم ها گذارده اند اجر جمیع عمل كنندگان به ایشان می رسد و هم چنین سنن سیئه را اعداء ایشان گذارده اند پس وزر هر كس كه عمل به آن ها بكند به آنها می رسد و مراد از این این نیست كه خود عمل كننده بی اجر می ماند چنان كه معلم كه تعلیم قرآن به انسان می كند هر چه انسان قرائت كند اجر قرائت مثلا به معلم می رسد ولی خود شخص قاری هم البته اجر می برد و هم چنین كسی كه به گفته دیگری معصیت بكند البته امر و مأمور هر دو عقاب دارند بلكه بسا مباشر عمل را بر سبب كه امر است مقدم می دارند در عقاب و این علت در همه ی خلق جاری می شود این است كه به طور عموم فرموده اند كه هر كه سنت حسنه بگذارد اجر عمل كننده به آن را تا روز قیامت می بیند و هم چنین در طرف مقابل و اما علت باطنی این است كه خداوند مؤمنین را از نور آل محمد (ع) خلقت فرموده و هر چه از خبرات هم كه از مؤمنین سر بزند همه از نور ایشان است و البته ایشان مثاب و مأجور به همه ی آنها هستند اما مراد این نیست كه اشخاص مؤمنین مثلا بی بهره می مانند یا اشخاصشان به كلی باطل و فانی می شوند معاذالله زیرا كه خداوند مؤمنین را از نور آل محمد (ع) كه دون درجه ی آل محمد (ع) است خلقت فرموده و رجوع و عود مؤمنین بذات آل محمد (ع) نیست زیرا كه بدا ایشان هم از ذات آل محمد (ع) نیست بلكه از نور ایشان است كه مراد همان مقام مؤمنین باشد و این كه ایشان هم فرموده اند كه اباب خلق به سوی ما است و حسابشان بر ما است و هم چنین فرموده اند كه بدنشان از ما است و عودشان هم به سوی ما است این هم مثل كلام خداست كه فرمود خلق رجوع به او می كنند و مرجع ایشان به سوی خداست همانطور كه در آن مقام ثابت كردیم كه رجوع خلق به ذات خدا نیست بلكه به امر خداست آن هم نه به ذات امر بلكه مراد این است كه امر خدا نافذ در ایشان است هم چنین است امر در شیعه نسبت به آل محمد (ع) رجوع ایشان به آل محمد (ع) است یعنی رجوع به امر ایشان می كنند و ایشانند كسانی كه به امر ایشان مؤمنین منعم به نعمت ها می شوند بلكه امر ایشان نافذ در دشمنان ایشان هم هست و ایشانند قسیم جنت و نار و این است كه در ذیل آیه ان الینا ایابهم ثم ان علینا حسابهم فرموده اند كه خداوند ما را متولی حساب خلایق می كند و امر بهشت و جهنم را به ما وا می گذارد پس ما دوستان خود را داخل جنت می كنیم و دشمنان خود را داخل نار و به طور كلیت فرموده اند ان الینا ایاب هذا الخق ثم ان علینا حسابهم و در بعضی اخبار ذكر شیعه را خاصة فرموده اند و علت آن این است كه كفار هم اگر چه رجوع به ایشان می كنند اما به خلاف ایشان ولی شیعه رجوعشان به ایشان است اما به طاعت و محبت ایشان است كه رجوع شیعه را خاصة در بعضی مقامات به سوی خود فرموده اند خلاصه پس غرض این نیست كه رجوع شیعه به ذات آل محمد (ع) می شود یعنی با ذات ایشان یكی می شوند و اگر اینطور بود دیگر حاجت نبود كه علی بن ابی طالب (ع) قسیم جنت باشد زیرا كه غیر از شخص او كسی نیست كه قسمتی ببرد و هم چنین اگر همه ی
خلق مؤمنین می شوند دیگر وجود نار و قسیم نار بودن و بر پشت جهنم سوار شدن و خذی هذا و ذری هذا فرمودن و امثال این فرمایشات هیچ یك معنی صحیحی بر آنها نمی ماند و به زبان دیگر در باب عدم رجوع مؤمنین به ذات ایشان عرض می كنم كه شبهه نیست كه مؤمنین از نور ایشان خلق شده اند چنان كه فرمودند انما سمیت الشیعة شیعة لانهم خلقوا من شعاع نورنا و نور ایشان البته كمال ایشان است و ایشان همیشه باید كامل باشند پس اگر انوار ایشان وقتی زایل و باطل بشوند و منحصر به شخص ایشان بشود بدون نور یقینا نقص ایشان است چون قرص ماه كه منخسف شود البته نقص او است پس محال است كه انوار ایشان در جای خود زایل و باطل شوند بلكه همیشه در جای خود هستند و ایشانند اوراق شجره آل محمد (ع) و البته اگر اوراق درخت بریزد و زایل شود نقص درخت خواهد بود و زینت او تمام می شود و این است كه خطاب به شیعه و دوستان خود فرموده اند كه كونوا لنا زینا و لا تكونوا شینا او اگر چه برگ درخت كه می ریزد قوه ی برگ ها همه در اصل تنه باشد اما معذلك زینت ظاهره درخت زایل می شود و این البته در مقام آل محمد (ع) نقص است كه شیعه ی ایشان در مقامات وجود خود باطل و زایل بشوند بلكه ثابت و باقی هستند و در مقام خودشان رجوعشان به اصل شجره است و محكوم به حكم او هستند و مستمد از امداد او این است كه خداوند خطاب فرمود به ایشان كه لا تبیدون و لا تهلكون و لا یبیدو و لا یهلك من تولاكم و حیف این مطالب بود كه در این مقام ذكر كرده بشود ولی منظور این بود كه اطراف مسئله شرح داده شود كه جای سخن نماند و اینكه سخن مركب از اتحاد اشخاص بود و مؤمن شدن تمام خلق به ملاحظه ظاهر عبارت بیان بود و ظاهر تحقیقات مصنف دلایل.