کد مطلب:321385 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

جواب
در مقدمه شرح كتاب را عرض كردیم و از اخبار آل محمد (ع) دانستی كه چه بسیار از كتاب را ترك كردند و در باقی چه بسیار كه پیش و پس نمودند و حروفی چند در همین كتاب موجود هست كه زایده است یا ناقصه و بیرون آمد عبدالله ابن عمرو بن عاص از نزد عثمان و امیرالمؤمنین (ع) را ملاقات نمود و عرض كرد بیتوته كردیم در امری كه امیدواریم كه خداوند ثابت بدارد این امت را امیرالمؤمنین (ع) فرمود هرگز مخفی نخواهد ماند بر من آنچه شما در آن بیتوته كردید تحریف كردید و تغییر دادید و تبدل نمودید نهصد حرف را سیصد حرف تحریف كردید و سیصد تغییر دادید و سیصد تبدیل نمودید بعد فرمود فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله تا آخر آیه و اقلا دویست حدیث بسیار داریم كه به الفاظ مختلفه دلالت بر این مطالب می كند و در كتاب قرآن بحار بسیاری از آنها مضبوط است و كتب تفاسیر كه اخبار آل محمد (ع) را نقل نموده اند مثل برهان و كنز الدقایق و عیاشی و قمی و مرأت الأنوار و تاویل الایات و غیر اینها كه اعیان علما نوشته اند همه مملو است از شهادت بر این مطلب حالا این جاهل نادان از میان درآمده مثل اینكه انكار پنجاه هزار اخبار معجزات را هم كرده اینها را هم منكر است و گمان كرده كه فرمایش پیغمبر (ص) انی تارك فیكم الثقلین مخالف این مطلب است و حال اینكه مؤید این مطلب است زیرا كه فرموده است انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض پس كتابی كه در دست هفتاد و سه فرقه اسلام هست با اینكه همه سوای یك فرقه از آل محمد (ع) منقطعند و ایشان را ترك كرده اند چگونه
بعینه كتاب منزل من السماء است اگرچه نمی گوئیم كه در این كه باقی مانده زواید بسیار هست ولی موافق فرمایشات آل محمد (ع) حروف زایده در آن هست و آیات بسیار كه شاید به قدر ثلث اینكه مانده باشد از این سقط شده است و قرآن تمام كامل در نزد آل محمد است و از ایشان جدا نمی شود و در دست این خلق نیست و اگر از اول دست از ایشان برنداشته بودند قرآن هم در میان بود و باز می گوئیم كه انی تارك فیكم الثقلین فرموده اگر معنی این این است كه هیچ تصرفی از امت در آنها نمی شود پس شكستن پهلوی فاطمه ی زهرا و ریسمان كردن علی بن ابیطالب (ع) و شهادت آن بزرگوار و شهادت امام حسن و امام حسین و سایر ائمه (ص) كه شهید شده اند همه را انكار كن به این دلیل كه پیغمبر (ص) فرموده اند انی تارك فیكم الثقلین خلفاء جور و ظلم را هم كه غصب حق آل محمد (ص) را نمودند به كلی انكار كن و مثل عامه همه را صحابه پیغمبر (ص) و مؤمنین بدان هوش از سر انسان می رود كه این جماعت چه قدر نادان و چه قدر بی باكند و اما قول خداوند « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون » حفظ فرموده است قرآن را برحسب وعده خود طوری كه لا یمسه الا المطهرون و آن در نزد آل محمد (ع) محفوظ است چنانكه حضرت امام حسن (ع) به معویه فرمود كه آن مجموع است و محفوظ در نزد اهلش و اخبار بسیار شاهد این معنی است و این كتاب هم كه در نزد ما است باز بالنسبة محفوظ است اول اینكه خداوند نگذارده كه چیز قابلی برای آن بیفزایند بلكه بعضی حروف پیش نیست ثانی اینكه آل محمد (ع) در اخبار خود بیان فرموده اند حروف زایده و الا اینكه از باب تقیه اذن نداده اند كه اینطور قرائت كنیم و اما آنچه معاندین گم كردند آنها دست ما نیست و این منافات ندارد با این كه فرموده محفوظ است زیرا كه نفرموده در دست عموم امت محفوظ است بلكه مجملا فرموده كه محفوظ است و الانهم بالتمام و الكمال در نزد صاحب الامر (ع) هست و یا آنچه فرموده الیوم اكملت لكم دینكم اگر این آیه دلیل این است كه از قرآن هیچ ساقط نمی كنند پس در اصل دین صریحتر است پس بنابراین بعد از پیغمبر دین تازه و بدعت جدیده هم به اعتقاد تو گذارده نشده زیرا كه دین خدا كامل است هوش از سر انسان می رود كه منكر این همه بدیهیات می توان شد و به انكار همه اینها باطلی را مثل میرزا علی محمد حق شمرد و معتقد به آن شد و از اینها غریب تر این است كه می گوید اخباری كه دلیل تحریف است تقیه است ای مرد تحریف و تغییر را خلفاء جور مثل عمر و عثمان و تابعین آنها داده اند و تقیه از آنها است اگر این اخبار تقیه بود می بایست نفی تحریف را بكند زیرا كه عامه اقرار نمی كنند
كنند كه خلفاء كتاب خدا را تحریف كردند و البته شیعه و ائمه در زمان آنها با حضورشان تقیه می كردند پس چگونه این اخبار كه دلیل تحریف است تقیه می شود و از اینها گذشته كه در احتجاج حضرت امام حسن (ع) با معویه و غیر آن اخبار متعدده وارد شده است كه ائمه با آنها محاجه می فرمودند كه قرآن را تغییر دادید و بسیاری از ضایع ماند و آن در نزد ما محفوظ است به املاء رسول خدا و خط علی (ع) و فرمود آن حضرت به معویه كه گمان كردند قومی كه ایشان اولی به كتاب هستند از ما حتی تو ای پسر هند ادعای این را داری حالا این الفاظ تقیه است نه والله كه هیچ تقیه نیست و ان كان و لابد اگر تقیه كرده بودند می بایست نفی تحریف بكنند نه اثبات تحریف و خوب بود این جماعت با این جهالت دیگر تقیه نمی كردند و مزخرفات نمی گفتند.