کد مطلب:321395 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

جواب
اولا ملاحظه كن كه كتاب ایقان و صاحب او را به چه القاب می خواند و حال اینكه نظرم می آید در حدیثی امام (ع) نهی فرمود از اینكه مثل جل جلاله در تعظیم ایشان ذكر كنند و فرمود كه آنچه مخصوص خدا است برای غیر او نباید ذكر كرد ولی این جماعت چون كارشان بسیار سهل شده و هر كتابی را منزل من السماء می خوانند و هر بی سر و پائی را ظهور ربوبیت و الوهیت می دانند این است كه آنچه هم كه مخصوص خدا است برای آنها ذكر می كنند و نمی دانم چه فضلی برای این جماعت میسر شده كه برای ائمه ما نبوده است كه ایشان راضی نشدند كه مثل عزوجل برای ایشان ذكر شود و این جماعت باك ندارند خداوند دین و ادب را از انسان نگیرد و اما آنچه گفته كه عبارت ایقان این نبوده اولا مولای من فرموده است كه در یكی از نوشتجات ایشان دیده ام چه می دانی ایقان بوده است و ثانی این كه در نوع این مطلب شبهه ای نیست كه شما این ظهور را اشرف می دانید و اشرفیت لازمه اش زیادتی علم است پس چرا انكار می كنید و ثالث این كه اگر مقصود این نبوده چرا از پی متشابهات می گردید كه شاهد بر اشرفیت دست بیاورید و بعضی عبارات مشایخ را در این مقام باید ذكر نمود تا رفع اشتباه بشود از جمله ی فرمایش سید مرحوم اعلی الله مقامه است كه در شرح قصیده می فرمایند در مقامی العنوان الأول الولایة المطلقة الاولیة الكلیة الظاهرة بامركن و بقوله السادیة بنورها و ظهوها فی جمیع الذرات الوجودیة من مبدأ الغیب الی اخر مراتب التعینات و ان كان لا نهایة لها و لها الهیمنة بالافاضة علی الاشیاء كلها بجمیع مراتبها و اطوارها العنوان الثانی رتبة النبوة و هی الوساطة فی التشریع و فی التكوین ایضا بوجه دقیق و لا شك ان النبوة مقامها بعد الولایة و ان كان الجامع له السبق علی المتفرد بجمعیته تفرد كما ان المتفرد یتفرده اجتمع و اقترن بعد به مناسبت این كه صاحب قصیده از عامه است الزاما لهم عبارتی از محیی الدین نقل فرموده تا اینكه فرموده است و هذا هو الذی نقلنا عنه سابقا من ان الحضرة المحمدیة اقرب الحضرات الی الحضرة الاحدیة فكانت له الولایة العامة الواقفة علی كل مذروء و مبروء و له النبوة الخاصة العامة المطلقة فهو من حیث ولایته اعلی منه من حیث نبوته و بالامرین تقدم علی صاحب الولایة فقط انتهی ملاحظه كن كه می فرماید شكی نیست كه نبوت مقام او بعد از ولایت است و اگر چه آن كسی كه جامع مقام ولایت و نبوت است یعنی خاتم از برای او سبقت است بر متفرد یعنی
امیرالمؤمنین (ع) كه صاحب ولایت به تنهائی است و جامع كه خاتم باشد به سبب جامعیت متفرد شده كه نظیری برای او نیست و منال ایدی خلق نمی شود هم چنانكه متفرد یعنی علی (ع) به سبب اینكه صاحب ولایت به تنهائی است و مقام او بعد از خاتم است او مجتمع و مقترن شده است یعنی با خلق و بعد باز تصریح می فرماید كه حضرت محمدیه از برای او است ولایت عامه كه واقف بر كل مخلوقات است و از برای او است نبوت خاصه كه مخصوص به او است و احدی صاحب آن مقام نیست و عامة مطلقه است یعنی مبعوث به سوی كافه ناس است حتی آل محمد (ص) بعد می فرماید پس خاتم از حیث ولایتش اعلی است از حیث نبوتش یعنی مقام ولایتش اشرف از مقام نبوت است و چون صاحب مقام نبوت و ولایت هر دو است پیشی گرفته بر صاحب ولایت فقط یعنی بر علی بن ابیطالب (ع) و سایر ائمه اطهار پس ببین كه با اینكه ولایت را اشرف از نبوت می گیرند معذلك ولی را اشرف از نبی نمی گیرند زیرا كه نبی صاحب ولایت و نبوت هر دو است و ولی صاحب ولایت به تنهائی چنانكه خداوند فرموده انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الایة پس نبی را رسول و ولی هر دو خوانده و اما آن كسان كه ایمان آورده اند یعنی ائمه ی اطهار (ص) همان صاحب ولایتند زیرا كه عطف بر رسول شده اند و عطف مقتضی مغایرت است و شیخ اوحد امجد در شرح زیارت می فرماید در مقامی الولایة هی ظهور الولی الحق سبحانه الخلقه بمالهم و علیهم فی كل شی ء و هو قوله تعالی الرحمن علی العرش استوی و محلها الذی یسعها قلب محمد صلی الله علیه و آله كما قال تعالی ما وسعنی ارضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن و قلب الولی من قلب النبی صلی الله علیه و آله كالضوء من الضوء و الی هذا اشار بقوله اعطیت لواء الحمد و علی (ع) حامله و در مقام دیگر می فرماید در ذیل حدیثی فاخبر ان نوره صلی الله علیه و آله بقی یطوف بالقدرة ثمانین الف سنة و الظاهر ان المراد منه ان یطوف علی حكم الولایة هذه المدة التی هی مقدار سبق ظهور الولایة علی النبوة التی هی العظمة و جلال العظمة فلما وصل الی مقام النبوة سجد له تعظیما لانه هو شأن النبوة بخلاف الحال الأول الذی هو شان الولایة فانه مقام ربوبیة لا مقام عبودیة فقام بالنبوة و قام علی بالولایة بعد محمد (ص) انتهی پس در هر دوی این عبارت ملاحظه كن كه با اینكه ولایت را اشرف از نبوت شمرده اند معذلك اول كسی كه صاحب مقام ولایت شده است خاتم است صلی الله علیه و آله بعد از آن حضرت حضرت امیر (ع) بلكه تصریح می فرماید شیخ اوحد (ع) به اینكه هر نبیی ولی هست اما هر ولیی نبی نیست چنانكه در رساله شرح سوره ی توحید و آیه نور و مسائل دیگر می فرماید فالنبوة هی اخبار رسالة عن اوامر الملك و نهیه و الولایة هی تولی سلطنة الملك و مملكته
و تدبیرها و النظر فیها و النبی لما كان حاملا لامر الملك و نهیه الی الوعیة لزم ان تكون له ولایة لیتصرف فی تبلیغ الرسالة و تقویم الرعیة علی حسب مراد الملك فكانت الولایة لازمة النبوة و لا عكس فكل نبی ولی و لا عكس الی آخر پس ملاحظه كن كه هر نبیی مقام ولایت بالنسبة به مقام او از برای او هست ولی هر ولیی در مقام خود صاحب نبوت نیست و خاتم (ص) جامع اعلی درجات این دو صفت است خلاصه پس وقتی كه خود خاتم قبل از جمیع كاینات صاحب مقام ولایت بوده است و مقام نبوت را هم دارا است البته او اشرف از جمیع خلق خواهد بود و به اینكه ائمه اطهار (ص) صاحب مقام ولایت شوند چه ظاهر آن و چه باطن اشرف از خاتم (ص) البته نخواهند شد زیرا كه او ظاهر و باطن ولایت هر دو را دارا است به علاوه نبوت پس این خرافات كه می گوئید كه این شخص را ظهور ولایت می گوئید و بعد از آن اشرف از خاتم می دانید همه اش خطا است اولا محقق كرده ایم كه این شخص صاحب این مقام نیست بلكه شیطان و آتش جهنم نسبت به او ولایت دارند چنانكه خداوند فرموده و ثانیا شخص امام (ع) هم كه تشرف بیاورد به فرموده ی خودشان اشرف از خاتم نیستند و به نص اخبار آل محمد (ع) هیچ علمی به آل محمد (ع) نمی رسد مگر اینكه اول به خاتم (ص) می رسد و بعد از آن حضرت به ایشان می رسد به آن ترتیب كه دارند و اما اینكه گفته كه مراد مولای من از ركن رابع این است خداوند لعنت كند كاذب مفتری را این جماعت به همین قانعند كه تهمت بزنند چه دخل دارد مساله ی ركن رابع به این مطلب ركن رابع ایمان در نزد مشایخ ما ولایت اولیاء آل محمد است و برائت از اعداء ایشان و ما شیعه ی آل محمد (ع) را شعاع انبیا می دانیم و انبیاء (ص) را شعاع آل محمد (ع) چنانكه خداوند می فرماید ان من شیعته لابراهیم و موافق اخبار یعنی ابراهیم (ع) شیعه ی علی بن ابیطالب است و شعاع هرگز به مقام صاحب شعاع نمی رسد چنانكه نور آفتاب هرگز به مقام آفتاب نمی رسد و نور چراغ هرگز چراغ نمی شود بلكه تابع او است و بسته به او است و وجودش بسته به اشراق او است پس چگونه چیزی كه وجودش بسته به اشراق دیگری است به مقام ذات او می رسد پس شیعیان آل محمد كه مراد مؤمنین انس هستند به مقام انبیاء خدا یعنی مثل ابراهیم و نوح و سایر انبیاء نمی رسند و انبیا هم نیز به مقام آل محمد (ع) نمی رسند پس ببین كه سخن ما چیست و افتراهای این مرد چه چیز است كه می خواهد برای خود شریكی در قول بگیرد و ما پناه می بریم به خداوند از اینكه با این جماعت موافقت بكنیم لانهم لیسوا من الحنیفیة فی شئ و تمام آنچه می گویند بدعت است.