کد مطلب:326141 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

بابیه
پس از فوت سید كاظم، از آن جا كه او به جانشینی شخص معینی به عنوان «ركن رابع ایمان» یا همان رابط میان امام زمان و مردم، تصریح نكرده بود، میان شیخیان اختلاف برخاست. هر چند بیشتر آنان از حاج محمد كریم خان كرمان تبعیت كردند، اما گروهی از شیخیان جوان در پی یافتن جانشین سید، به تكاپو افتادند و یكی از آنان به نام ملاحسین بشرویی، به سبب آشنایی پیشین به میرزا علی محمد شیرازی، به شیراز آمد و با او ملاقات كرد و به دنبال ادعای میرزا علی محمد به عنوان ركن رابع ایمان یا باب امام زمان علیه السلام، به او گروید. میرزا علی محمد در اثبات ادعایش تفسیری را كه بر سوره ی یوسف نگاشته بود، به ملاحسین عرضه كرد. در این كتاب میرزا علی محمد آشكارا اظهار كرد كه این كتاب از جانب «محمد بن الحسن العسكری علیه السلام» نوشته است و به این ترتیب ادعای «بابیت امام زمان علیه السلام» را علنی ساخت [1] پس از ملاحسین هفده نفر دیگر به
او ایمان آوردند و او را به عنوان باب امام غائب پذیرفتند. این هفده نفر به اضافه ی ملاحسین كه از این پس او را «باب الباب» یعنی باب علی محمد گفتند، حروف حی (مساوی 18) [2] نامیده شدند كه با خود باب نوزده نفر می شوند و تقدس عدد 19 در نزد بابیان و بهائیان از همین جا است.

به هر روی پس از این ادعا، حروف حی در اطراف و اكناف ایران پراكنده شدند تا نخست شیخیان و در پی آن دیگران را به این امر فرا خوانند كه باب امام زمان آمده است و به زودی خود آن حضرت نیز آشكار می شود.

در همان ایام و اوان، یكی از پیران باب به نام ملاصادق خراسانی، در اذان نماز جمعه شیراز این عبارت را افزود:

... أشهد أن علیا قبل نبیل باب بقیة الله.

شهادت می دهم كه علی قبل نبیل (مساوی علی محمد)، باب بقیة الله است.

در پی این بدعت، در شیراز غوغا برخاست و چون آشكار شد كه عامل اصلی
این امر خود باب است، او را فرا خواندند و در مجلسی كه تشكیل شد، در پی خوردن یك سیلی، باب از ادعای خویش دست كشید و در مسجد حضور یافت و در مقابل مردم چنین گفت:

... لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند... لعنت خدا بر كسی كه مرا منكر امامت امیرالمومنین و سایر ائمه ی اطهار بداند [3] .

اما در نهان هم چنان با پیروان خویش در ارتباط بود تا آن كه در شیراز وبا آمد و شیرازه ی امور از هم گسیخت و باب از فرصت استفاده كرد و به اصفهان گریخت.

[1] گفتني است كه تمامي استنادات اين نوشتار مبتني بر كتاب هاي معتبر بهايي است. رحيق مختوم جلد يكم ص 22 يا 34. اين كتاب يكي از نوشته هاي مبلغ و نويسنده ي معروف بهايي به نام عبدالحميد اشراق خاوري است كه با تاييد و دستور مؤسسه ي ملي مطبوعات امري [مساوي بهايي] چاپ و نشر شده است. و نيز: اسرار الآثار جلد دوم ذيل كلمه باب.

[2] باب به تقليد از سيد كاظم رشتي، در سخنان خويش از حروف ابجد فراوان بهره مي جست تا بدين گونه آن ها را رمزآلود جلوه دهد. طبق حروف ابجد كلمه ي «حي» برابر با عدد 18 است.

[3] تلخيص تاريخ نبيل زرندي صفحات 137 تا 141.