کد مطلب:330960 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:379

دیباچه
شعری از استاد شهید در غم فراق امام خمینی





بعد از 15 خرداد كه در زندان شهربانی بودیم آقای بكائی تبریزی اشعار

ذیل را كه از مردی بنام ( ذوالقدر ) می باشد در پشت مثنوی من به عنوان

یادگار نوشتند :

نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را كه این سنگین سبكتر باشد از

بال مگس ما را

به رغم عدل و آزادی خلاف هر چه در عالم به جرم راستی افكنده در زندان

، عسس ما را

تنك پرمایگان توبه فرما را زما برگو گرانجانیم و نتواند خریدن

هیچكس ما را

خود آزادی به دست آور كه كس نفرستد این گوهر از آنسوی بحار و ساحل

رود ارس ما را

دموكراتش لقب بخشند هر خود رای و خودكامی در این مكتب كه معنی

واژگون گردیده اسما را

ز بیت المال ملت گنجها سهم تبه كاران بیات آجر و صبحانه آب و

عدس ما را

اینجانب با اینكه فاقد طبع شعر است یك روز اشعار بالا را با ابیات ذیل

استقبال كرد :

ز منزلگاه آن محبوب ، یاران را خبر نبود همی آید به گوش از دور

آواز جرس ما را

صبا از ما ببر یك لحظه پیغامی به روح الله كه ای یاد تو مونس روز و

شب در این قفس ما را

به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز میان ما و تو پیوند تا باشد

نفس ما را

سزاوار تو ای جان كنج زندان نیست منزلگه سزد گر خون ببارد از دو

دیده هر نفس ما را

رواق منظر دیده مهیای قدوم تو كرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما

را

تمام ملت ایران فكنده چشم بر راهت به راه عدل و آزادی ، نه باك از

هیچكس ما را

شعر

بعد از 15 خرداد كه در زندان شهربانی بودیم آقای بكائی تبریزی اشعار

ذیل را كه از مردی بنام ذوالقدر می باشد در پشت مثنوی من بعنوان یادگار

نوشتند :

نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را كه این سنگین سبك تر باشد از

بال مگس ما را

به رغم عدل و آزادی خلاف هر چه در عالم به جرم راستی افكنده در زندان

، عسس ما را

تنك پرمایگان توبه فرما را زما برگو گرانجانیم و نتواند خریدن

هیچكس ما را

خود آزادی به دست آور كه كس نفرستد این گوهر از آنسوی بحار و ساحل

رود ارس ما را

دموكراتش لقب بخشند هر خود رای و خودكامی در این مكتب كه معنی

واژگون گردیده اسما را

ز بیت المال ملت گنجها سهم تبه كاران بیات آجر و صبحانه آب و

عدس ما را

اینجانب با اینكه فاقد طبع شعر است یك روز اشعار بالا را با ابیات

ذیل استقبال كرد :

ز منزلگاه آن محبوب ، یاران را خبر نبود همی آید به گوش از دور

آواز جرس ما را

صبا از ما ببر یك لحظه پیغامی به روح الله كه ای یاد تو مونس روز و

شب در این قفس ما را

به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز میان ما و تو پیوند تا باشد

نفس ما را

سزاوار تو ای جان كنج زندان نیست منزلگه سزد گر خون ببارد از دو

دیده هر نفس ما را

رواق منظر دیده مهیای قدوم تو كرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما

را

تمام ملت ایران فكنده چشم بر راهت به راه عدل و آزادی ، نه باك از

هیچكس ما را