کد مطلب:36414 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:873

یاران حق و یاران باطل











شكست و پیروزی عوامل خاصی دارند كه به اراده ی انسان بسته است... و هیچ پیوندی با حق و باطل ندارد. بنابراین نه هر پیروزمندی

[صفحه 30]

صاحب حق است و نه هر شكست خورده ای گرفتار باطل. چنانچه «اهل باطل» پیروز شدند به معنای حقانیت آنها نیست، بلكه تنها بدین معنی است كه آنها بیش از پیروان حق جد و جهد نموده اند.

همچنانكه شكست «اهل حق» به معنای آن نیست كه سزاوار پیروزی نیستند چون بر باطلند، بلكه به خاطر سستی و تزلزلشان در كوشش و مجاهدات آنهاست... زمین میدان گسترده ای است برای كسانی كه خواهان دگرگونی آن هستند، و تفاوتی نمی كند كه بر حق باشند یا بر باطل.

امام علی (ع) سبب پیروزی یاران معاویه را چنین بیان می كند:

ولئن امهل الله الظالم فلن یفوت اخذه، و هوله بالمرصاد علی مجاز طریقه، و بموضع الشجی من مساغ ریقه. اما و الذی نفسی بیده لیظهرن هولاء القوم علیكم لیس لانهم اولی بالحق منكم، ولكن لاسراعهم الی باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقی. و لقد اصبحت الامم تخاف ظلم رعاتها،و اصبحت اخاف ظلم رعیتی: استنفرتكم للجهاد فلم تنفروا، و اسمعتكم فلم تسمعوا، و دعوتكم سرا و جهرا فلم تستجیبوا،...

«خداوند اگر ستمگر را مجال می دهد، هرگز از كیفر او در نمی گذرد. بر سر بزنگاه در كمین اوست و در آن دم كه لقمه ای گلوگیر شود و یا آب دهان فرورود،راه بر او می بندد.

سوگند به آنكه جانم در دست اوست. اگر این قوم بر شما غالب شوند، بدان معنا نیست كه از شما به حق سزاوارترند، بلكه از آن روست كه آنها برای باطل ارباب خود شتاب می ورزند، و شما برای

[صفحه 31]

حق من دیرتر می جنبید!

امت ها از ستم والیان خود بیمناكند، و من از ستم رعیت خود بیم دارم. شما را به جهاد فراخواندم، اما به كنج خانه هایتان خزیدید، نتایج نبرد را با شما باز گفتم، اما نشنیدید، آشكار و نهان از شما یاری خواستم، اما اجابت نكردید، اندرزتان دادم اما نپذیرفتید.

ای حاضران چون غایب (كه در میدان ظاهر نمی شوید) و ای بندگان ارباب مآب! سخنان حكمت بر شما فرومی خوانم، اما از آن می رمید، رساترین اندرزها را با شما باز می گویم، اما از آن می گریزید. شما را به جهاد با سركشان برمی انگیزم اما هنوز گفتارم به پایان نرسیده چون «ایادی سبا» از پیرامونم می پراكنید، به انجمن های خود باز می گردید و با درافشانی، یكدیگر را می فریبید.

بامدادان شما را چون تیر راست می گردانم و شامگاه چون كمان خمیده به سویم باز می گردید. اینك تیرساز از كار خویش فرومانده و خم شوندگان، سركشی در پیش گرفته اند.

ای قومی كه كالبدهاتان حاضر و خردهاتان غایب است، و هوسهایتان رنگ رنگ است و فرمانروایانتان به شما گرفتارند. رهبر شما از خدا فرمان می برد و شما از او سرپیچی می كنید، و رهبر شامیان از خدا سرپیچی می كند و شامیان از او فرمان می برند!

(هر گاه اسلام بیش از هر چیز آزمونگاهی برای جهاد بود) به خدا سوگند دوست می دارم كه معاویه با من صرافانه داد و ستد كند و همچون خرد كردن دینار به درهم، ده تن از شما را از من بستاند و یك مرد از كسان خود به من دهد. ای كوفیان... سه عیب شما، مرا گرفتار ساخت: (سه عیب آن است كه): ناشنوایانی هستید

[صفحه 32]

گوش دار (یعنی می شنوید، اما در ضمیرتان اثر ندارد) لالهائی هستید زبان دار (از آنجا كه زبانتان لازم است، خاموش می شوید) و كورانی هستید چشم دار. (به دیدگان خود باور ندارید).

(دو عیب دیگرتان آنكه:) در برخورد با دشمن چون آزادگان درستكار نیستید و در گرفتاری برادرتان را تنها می گذارید. نفرین بر شما! چون اشترانی هستید كه ساربان خود را گم كرده باشند، از این سوی گرد می آیند، از سوی دیگر پراكنده می شوند.

به خدا سوگند كه شما را چنان می دانم كه هر گاه آتش جنگ زبانه كشد و هنگامه ی كارزار گرم شود، به سان زنی كه از نوزاد خود جدا شود، از پسر ابوطالب كناره گیرید. من پروردگار خویش را رهنما گرفته ام، و به راه پیامبرم می روم، راه حق را از گمراهی ها باز می شناسم و تا پایان آن راه روشن را خواهیم پیمود»[1].


صفحه 30، 31، 32.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 96.