کد مطلب:36420 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:709

علل پیروزی پیامبر اکرم











برای كسی كه بهتر از دیگران می آموزد، تاریخ بهترین معلم است.

تاریخ ملتهای پیروزمند و شكست خورده، چراغی فرا راه امت است، زیرا این تاریخ عوامل پیروزی و شكست را به گونه ای، روشن و گویا اشكار می سازد و ملتهای خوشبخت آنهایی هستند كه از تجارب دیگران بهره مند شوند. تاریخ انقلاب پیامبر اسلام (ص) و پیروزی او نیز به همین ترتیب است.

عوامل پیروزی انقلاب آن حضرت عبارت بود از:

یك- ایدئولوژی صحیح.

[صفحه 42]

دو- رهبری خردمندانه.

سه- صمیمیت رهبر.

چهار- آمادگی امت برای فداكاری.

بنابراین موفقیت پیامبر این معادله بود:

ایدئولوژی به اضافه رهبری خردمندانه به اضافه فداكاری مسلمانان: پیروزی امت.

یكی از مفاهیم این معادله آن است كه عوامل شكست نیز با نبودن این مقدمات برابر است. با توجه به این كه زمینه ی شكست در آغاز كار در نهاد هر یك از افراد به وجود می آید و از آن پس در بدنه ی امت انعكاس می یابد. از این رو شناخت انگیزه های شكست فرد شایان توجه و از این قرار است:

یك- تزلزل و ضعف شخصیت.

دو- زبونی در تصمیم گیری و تحمل مسئولیت.

سه- خیانت افراد.

چهار- خمودگی.

امام علی (ع) در سخنرانی پر مایه ای عوامل عام پیروزی پیامبر و عوامل خاص شكست فردی را بازگو می فرماید:

اما بعد فان الله سبحانه بعث محمدا (صلی الله علیه و آله) و لیس احد من العرب یقر اكتابا، و لا یدعی نبوه و لا وحیا، فقاتل بمن اطاعه من عصاه، یسوقهم الی منجاتهم، و یباد ربهم الساعه ان تنزل بهم، یحسر الحسیر، و یقف الكسیر، فیقم علیه حتی یلحقه عایته، الا هالكا لا خیر فیه،...

[صفحه 43]

«اما بعد...

همانا كه خدای تعالی محمد (ص) را زمانی برانگیخت كه هیچكس در عرب نبود كه خواندن بداند یا دعوی پیغمبر و وحی داشته باشد (ایدئولوژی در میان نبود). به همدستی پیروان خود با كسانی كه از فرمانش سر پیچیدند جنگ نمود تا آنان را به سوی رستگاری رهنمون شد و بر سر این كار پایداری نمود تا پیش از قیام قیامت (و فرارسیدن مرگ)، واماندگان و عقب افتادگان را هدایت فرمود، و چندان تاب آورد تا به مقصود رسید (و مردم از او پیروی كردند) مگر هلاك شونده ای كه خیری در او نبود.

(بدین سان به كمك وحی آسمانی، رهبری پیامبر و صداقت یارانش) راه رستگاری را بدیشان بنمود و مقامشان را (كه در خور پایگاه انسانی آنان بود) به ایشان نشان داد. پس آسیابشان به گردش در آمد (زندگی اقتصادی آنان رونق گرفت) و تیرشان استوار شد (قدرتشان فزونی یافت).

به خدا سوگند، كه من از پیشتازان (لشكر اسلام) بودم تا آنكه (نیروهای الحادی) تسلیم گردیده و تحت فرمان در آمد.

اما من، نه ناتوان شدم و نه ترسیدم.

نه خیانت ورزیدم!

و نه سستی كردم!

به خدا سوگند كه باطل را بر خواهم شكافت، تا از نهانگاهش حق را بیرون كشم. »[1].

[صفحه 44]


صفحه 42، 43، 44.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 103.