کد مطلب:88634 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

معاقبه











بعد از محاسبه اگر معلوم شد كه نفس تقصیر كرده، و دست به ارتكاب معاصی زده، باید به او مهلت نداد كه مهلت دادن همان و ارتكاب معاصی و مانوس شدن با آن همان، و اگر مثل كودك به شیر مادر، به معصیت انس گرفته و از آن تغذیه كرد، جدا كردن آن از ارتكاب معصیت دشوار است.

اگر لقمه مشتبهی از روی شهوت نفسانی خورده، باید با گرسنگی شكم را تنبیه كرد، و اگر به نامحرم نظر كرده، باید چشم را از نظر كردن منع كرد، و همین طور سائر اعضاء و جوارح!

طلحه نقل كرده كه روزی مردی لباسش را كند و شروع كرد در هوای گرم (كه زمین داغ بود) خود را در خاك مالیدن، و به نفس خود می گفت: بچش كه عذاب جهنم شدیدتر و گرمتر از این است! آیا مثل مرده ای در شب و فرد بیهوده ای در روز هستی! طلحه می گوید: پیامبر در زیر درختی بودند، وقتی او را دیدند، نزدیك آمدند، آن مرد گفت نفس من بر من غلبه كرده است پیامبر فرمودند آیا چاره ای جز این نبود؟ (گویا مرد گفته باشد نه، فقط به این صورت نفس من تنبیه می شود) پیامبر

[صفحه 300]

فرمودند: دربهای آسمان به روی تو گشوده، و خداوند عزوجل به تو نزد ملائكه مباهات و افتخار می كند، سپس به اصحاب فرمودند: «تزودوا من اخیكم»، از برادرتان توشه برگیرید[1] و این گونه در مقابل نفس مقاومت كنید، و از او حساب كشید و عقابش كنید.

تعجب است اهل و فرزند و زیر دستان خود را به خاطر كار زشتی كه كرده اند مورد عتاب قرار می دهی، از این می ترسی كه اگر عقاب نكنی از تحت قدرت و امر تو خارج شوند، و بر تو طغیان كنند، ولی به نفس خود كه بزرگترین دشمن تو است، مهلت می دهی، به كسی كه طغیانش و ضررش از طغیان و ضرر زیر دستانت بیشتر است، نهایت ضرری كه اهل تو در اثر نافرمانی به تو می رسانند، این است كه معیشت و زندگی تو را مشوش و دچار اختلال می كنند، و اگر تعقل می كردی می یافتی كه زندگی، زندگی آخرت است، و نعمت بهشت ماندنی است، و نفس تو چیزی است كه عیش ابدی تو را منغض و ناگوار می كند، پس او اولی به معاقبه و تنبیه است!

بعضی همین چهار مرحله را شمرده اند، ولی بعضی دیگر مثل مرحوم فیض كاشانی در محجه البیضاء دو تای دیگر یعنی مجاهدت و معاقبه (توبیخ) را هم اضافه كرده اند، كه شاید بتوان به گونه ای این دو را در همان معاقبه ادغام كرد، ولی ما به تبع مرحوم فیض این دو را نیز شرح می دهیم:


صفحه 300.








    1. محجه البیضاء، جلد 8، صفحه 169- 168.