مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

به دختري به نام صغري علاقهء زيادي دارم و بدون مشورت با بزرگ تر به او وعدهء ازدواج دادم .

خواستگار فرستادم , مارش گفت : تا كار و خانه نداشته باشد, هرگز به او زن نخواهم داد.

از طرفي برادر صغري به خواهرم وعدهء ازدواج داده , به همين خاطر خواهرم از رفتن به دانشگاه منصرف شده وبه انتظار او نشسته است , در حالي كه مادر صغري مي گويد: به هيچ وجه نخواهم گذاشت پسرم با آن دختر ازدواج كند. از طرف ديگر: مادرم حسّاسيت پيدا كرده و مي گويد: تا آن ها با وصلت دختر موافقت نكنند, به هيچ وجه رضايت نخواهم داد پسرم با دخترشان ازدواج كند.

حال بگوييد: چه كار كنم كه از اين بن بست نجات پيدا كرده و با دختر مورد نظر ازدواج نمايم ؟

به خاطر علاقه مفرط به ازدواج با روحاني متديّن به خواستگارهاي زياد جواب رد گفته ام .

تا كنون يك روحاني به خواستگاريم نيامده است . اگر روحاني جوان و مؤمني را در نظر داريد, با من تماس بگيريد, تا به آرزوي قلبي خود نايل گردم .

زندگي برايم سياه , بي تحرك و بي معنا است و از استمرار پوچي و بيهودگي آن دلزده شدم . تداوم پريشاني و افسردگي و نااميدي مرا به مبتلا ساخته و اموري همانند تفريح , وضو, نماز و قرآن خواندن نيز مشكلم را حل نمي كند. هيچ سرگرمي و هم صحبتي ندارم , اما از ازدواج هم متنفرم ; زيرا نود درصدمشكلاتم از ناحيه مردان است . لطفا مرا راهنمايي كنيد.

خواهر دوستم حتي بعد از ازدواج متأسفانه ارتباط تلفني با خواستگار قبلي خود دارد! لطفاًراهنمايي كنيد ايشان چگونه از كار خلافي كه مي كنند, دست بكشند؟

پدرم از وقتي بي كار شده است , به جاي تشويق كردن , به خواندن درس , اصرار بر ازدواج من باشخصي كه مطابق ميلم نيست دارد! چه بايد بكنم ؟

خانمي هستم 34ساله با تحصيلات ليسانس در رشته شيمي و شوهرم 38ساله . ليسانس زبان , هر دوكارمند آموزش و پرورش هستيم حاصل حدود 10سال ازدواج ما يك دختر 8ساله است , عدم تشكر زباني وكتمان محبت دروني و دخالت خانوادهء شوهرم در زندگي ما, موجب اختلال در روند زندگي و روحيهء من و دختر,گشته است . لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

در محيط دانشگاه با دختر مؤمن و محترمي آشنا شده و قرار ازدواج گذاشتيم . مادرم با بهانه هاي تنگ نظرانه شديداً با ازدواج من مخالفت مي كند. فعلاً وضع طوري است كه از همه چيز متنفرم . نه تنها به دختر موردنظر علاقه ندارم , بلكه با اصل ازدواج مخالفم . بگوييد تكليفم چيست و با آبروي دختر چه كار كنم ؟

چرا دولت اسلامي راجع به ازدواج (دائم و موقت ) جوانان توجه چنداني ندارد و براي اجراي صحيح آن در جامعه اقدام نمي كند؟ بنده براي بهبودي اين وضعيت پيشنهادهايي ارائه داده ام .

از ديدگاه شما ارزش هاي اسلامي چيست ؟ و به چه چيزهايي ارزش اسلامي مي گويند؟ آيا احكام اسلامي مانند ازدواج دائم يا موقت را مي توان از ارزشهاي اسلامي دانست ؟

به دختري علاقه مند هستم , ولي نمي دانم چگونه از او خواستگاري كردده و ازدواج كنم . در عين حال احساس مي كنم آن گونه كه من او را دوست دارم او از خود علاقه به محبت مورد انتصار را بروز نمي دهد, لطفاًراهنمايي بفرماييد.

دختري 21ساله هستم كه تا اندازه اي ديندارم با دانشجويي در خصوص ازدواج صحبت كردم اين صحبت هيچ گونه مسايل خلاف شرع را در پي نداشته است . حال نمي دانم با او ازدواج كنم يا نه ؟ آيا با پدر خودمشورت كرده و صحبت خود با آن دانشجو را با وي در ميان بگذارم ؟ لطفاً كسي از محتواي نامه من آگاه نشود!

دو نفر زن و مرد كه سي سال پيش ازدواج كرده اند و اكنون زن درخواست مهريه خود را مي كند, درحالي كه مهريه او مبلغ ناچيزي بوده است , آيا مهريهء او به روز پرداخت مي شود؟

  1. 2420 از 4632