لطفاً خاطرهاي از رزمندگان اسلام دربارة قرآن ـ از كتاب فرهنگ جبهه ميتوان استفاده كرد ـ برايم بنويسيد; البته به جز خاطرة زير: من در دست دشمن اسير بودم. عراقيها به ما قرآن نميدادند; بنابراين، هر كس آيه يا حديثي حفظ بود، با انگشت روي خاك مينوشت، و ديگران ميخواندند. روزي به عراقيها گفتيم: ميخواهيم مسابقة واليبال بدهيم. عراقيها هم گفتند: به تيم برنده، قرآن ميدهيم. با شنيدن اين خبر، خوشحال شديم. تيم اردوگاه ما در مسابقه برنده شد و عراقيها به ما قرآن دادند، ولي با آمدن قرآن، هم شاد و هم غمگين شديم، زيرا از آثار تركشهايي كه در آن بود، فهميديم كه قرآن، متعلق به مسجد خرمشهر بوده است. (خاطره از رزمندة اسلام، محمد شهسواري)