بيست و هشت سال دارم , دبير زبان انگليسي هستم . تا كنون خواستگاري به سراغم نيامده است ياآمدند و تنها مطرح كردند و به دنبال ديگري رفتند. به همين خاطر بيش تر زندگي ام شده غم و غصه و گريه و زاري . به علاوه چند خواهر كوچك تر از خود دارم كه همه دم بختند. خواستگار دارند, ولي پدرم مي گويد تا بزرگ تر است ,حرفي از كوچك نزنيد. اين امر سبب شده است كه مورد اعتراض و زخم زبان آنان قرار بگيرم . حاضرم بميرم و اين نيش ها را نخورم . مي گويند بخت شما بسته شده است ! آيا حقيقت دارد؟ اگر دارد, راه خلاصي از آن چيست ؟خواهشمندم مرا كمك كنيد.